|

تی. رکس ستاره می‌شود

عرفان خسروی. دیرینه‌شناس

هفته پیش خبر جالب و تازه‌ای درباره تیرانوسورِس در اغلب رسانه‌های علمی منتشر شد. عنوان خبر از خنک‌کننده‌هایی مویرگی حکایت داشت که در سقف ناحیه گیجگاهی این دایناسور کشف شده است. حتی در برخی رسانه‌های علمی از اصطلاح سامانه تهویه هوا در جمجمه تی. رکس صحبت شده بود؛ اما وقتی سراغ اصل پژوهش می‌رویم، درمی‌یابیم این خبر درباره گروهی بزرگ از خزندگان به نام آرکوسورها (Archosauria) است که شامل تمساح‌ها، تروسورها، دایناسورها و البته پرندگان امروزی می‌شود

(اینجا: doi:10.1002/ar.24218). تی. رکس یکی از هزاران گونه‌ای است که در این گروه از خزندگان تکامل یافتند.1 دستاورد این پژوهش دقیقا این بوده است که نشان داده بخشی از فضای فرورفتگی اطراف حفره گیجگاهی بالایی در آرکوسورها، که پیش‌تر تصور می‌کردیم صرفا برای اتصال ماهیچه‌های آرواره بوده است، به جز ماهیچه حاوی شبکه مویرگی ظریفی بوده که موجب خنک‌شدن گردش خون جمجمه‌ای می‌شده است. چنین وضعیتی در تمساح‌های امروزی (بزرگ‌ترین آرکوسورهای زنده) وجود دارد و این پژوهش توانسته است شواهدی ارائه دهد که چنین ساختاری در همه آرکوسورها عمومیت داشته است. طبیعی است که چنین دستاوردی برای همه مخاطبان عمومی‌سازی علم جذابیت ندارد و باید به شیوه‌ای، روایت و عنوان‌بندی شود که بتوان آن را به مخاطبان عام فروخت و نام تی. رکس دقیقا نقش چنین تسهیل‌گری را در معادلات رسانه‌ها بازی می‌کند. تأکید بیجا بر نام‌های بفروش و جذاب مثل تی. رکس موجب شکلی از ابتذال در خبررسانی علمی هم می‌شود و پس از مدتی، سرتاپای اخبار رسانه‌ها پر می‌شود از عنوان‌های پرطمطراقی که به‌مرور موجب سطحی‌شدن خبرها و سلب اعتماد مخاطبان خواهد شد. این کمترین تأثیر مخرب چنین ابتذالی است. مهم‌ترین و خطرناک‌ترین آسیبی که اغلب اوقات رسانه‌های علمی را تهدید می‌کند، درافتادن به وادی خطا و روایت‌های عوضی است. برای مثال، مباحث مربوط به تکامل گونه انسان از جمله پرطرفدارترین موضوعات حوزه زیست‌شناسی تکاملی است. اگر نگاهی به صفحات رنگارنگ علمی در شبکه‌های اجتماعی بیندازید، خواهید دید بیشینه مطالب آنها درباره همین موضوع است. مثلا بعید است چیزی درباره تکامل باکتری‌ها، تنوع در گیاهان زراعتی یا نقش فرایند ملکه سرخ در رشد شاخ‌های جانوران در این قبیل صفحات پیدا کنید. اما تا دلتان بخواهد پر است از مطالب ریز و درشت درباره اینکه فلان شخص (اغلب غیرمتخصص) درباره تکامل انسان فلان جمله قصار را گفته است؛ یا حداکثر نقل نادقیق پژوهش‌های علمی. یکی از جالب‌ترین موارد مربوط به شیوه نقل دستاوردی پژوهشی مرتبط با تکامل کروموزوم‌های شماره ۲ و ۴ در انسان است
(اینجا: doi:10.1038/nature03466) که سال ۲۰۰۵ در nature منتشر شد. در این مقاله جنبه‌های مختلف تغییرات ژنتیکی در این دو کروموزوم مورد بررسی قرار گرفته و از جمله اشاره‌ای هم به این فرضیه شده که کروموزوم شماره ۲ انسان، حاصل به‌هم‌چسبیدن دو کروموزوم قدیمی‌تر (معادل کروموزوم ۲ و ۳ در شمپانزه‌ها) است. فرضیه مزبور اصلا از دستاوردهای این مقاله نیست و در منابع قدیمی‌تر به آن پرداخته شده است (اینجا، سال ۲۰۰۲:
doi:10.1101/gr.337602). در مقاله سال ۲۰۰۵، جدا از بحث‌های مفصل دیگر، درباره اتصال کروموزوم‌های نیایی، فقط به سازوکار اتصال آنها و چگونگی غیرفعال‌شدن سنترومر قدیمی پرداخته شده است. اما بازتاب این مقاله در یکی از صفحات علمی در فضای مجازی به این صورت درآمده است: «نتایج این مقاله نشان می‌دهد انسان و شمپانزه نیاکان مشترک داشته‌اند و بسیار به هم نزدیک هستند». این عبارت (که با نادرستی‌های فراوان نقل شده) به هیچ‌وجه جزء دستاوردهای علمی پژوهش مورد اشاره نبوده است. نمونه متأخر از چنین اشتباهاتی، به گزارش نمونه جدیدی از جمجمه Australopithecus anamensis بازمی‌گردد. این کشف تا حدودی الگوی انشعاب و خویشاوندی نیاکان انسان را دگرگون می‌کند، ولی نتایج آن در رسانه‌های فارسی به این صورت نقل شده است: «به دنبال این کشف این ایده به چالش کشیده شد که اجداد انسان‌ها چهره‌ای گوریل‌مانند داشتند». در حقیقت این کشف هیچ‌کدام از فرضیات کنونی درباره «چهره» اجداد انسان‌ها را به چالش نمی‌کشد؛ وانگهی «چهره گوریل‌مانند» عبارتی گنگ و بی‌معناست و اصلا جایی در ادبیات علمی نداشته است که حالا به چالش کشیده شود. این شیوه نادرست نقل اخبار علمی هم اطلاعات غلطی به مخاطب عام می‌دهد؛ هم موجب ترویج کج‌فهمی فنی می‌شود و نهایت ذهنیتی نادرست نسبت به روش علمی برای مردم ایجاد خواهد کرد.
پی‌نوشت:
1- برای آشنایی بیشتر با تنوع و رده‌بندی خزندگان، مقاله «خزندگان همیشه نمی‌خزند» را به نشانی t.ly/jn82v در مجله فرادرس مطالعه کنید.

هفته پیش خبر جالب و تازه‌ای درباره تیرانوسورِس در اغلب رسانه‌های علمی منتشر شد. عنوان خبر از خنک‌کننده‌هایی مویرگی حکایت داشت که در سقف ناحیه گیجگاهی این دایناسور کشف شده است. حتی در برخی رسانه‌های علمی از اصطلاح سامانه تهویه هوا در جمجمه تی. رکس صحبت شده بود؛ اما وقتی سراغ اصل پژوهش می‌رویم، درمی‌یابیم این خبر درباره گروهی بزرگ از خزندگان به نام آرکوسورها (Archosauria) است که شامل تمساح‌ها، تروسورها، دایناسورها و البته پرندگان امروزی می‌شود

(اینجا: doi:10.1002/ar.24218). تی. رکس یکی از هزاران گونه‌ای است که در این گروه از خزندگان تکامل یافتند.1 دستاورد این پژوهش دقیقا این بوده است که نشان داده بخشی از فضای فرورفتگی اطراف حفره گیجگاهی بالایی در آرکوسورها، که پیش‌تر تصور می‌کردیم صرفا برای اتصال ماهیچه‌های آرواره بوده است، به جز ماهیچه حاوی شبکه مویرگی ظریفی بوده که موجب خنک‌شدن گردش خون جمجمه‌ای می‌شده است. چنین وضعیتی در تمساح‌های امروزی (بزرگ‌ترین آرکوسورهای زنده) وجود دارد و این پژوهش توانسته است شواهدی ارائه دهد که چنین ساختاری در همه آرکوسورها عمومیت داشته است. طبیعی است که چنین دستاوردی برای همه مخاطبان عمومی‌سازی علم جذابیت ندارد و باید به شیوه‌ای، روایت و عنوان‌بندی شود که بتوان آن را به مخاطبان عام فروخت و نام تی. رکس دقیقا نقش چنین تسهیل‌گری را در معادلات رسانه‌ها بازی می‌کند. تأکید بیجا بر نام‌های بفروش و جذاب مثل تی. رکس موجب شکلی از ابتذال در خبررسانی علمی هم می‌شود و پس از مدتی، سرتاپای اخبار رسانه‌ها پر می‌شود از عنوان‌های پرطمطراقی که به‌مرور موجب سطحی‌شدن خبرها و سلب اعتماد مخاطبان خواهد شد. این کمترین تأثیر مخرب چنین ابتذالی است. مهم‌ترین و خطرناک‌ترین آسیبی که اغلب اوقات رسانه‌های علمی را تهدید می‌کند، درافتادن به وادی خطا و روایت‌های عوضی است. برای مثال، مباحث مربوط به تکامل گونه انسان از جمله پرطرفدارترین موضوعات حوزه زیست‌شناسی تکاملی است. اگر نگاهی به صفحات رنگارنگ علمی در شبکه‌های اجتماعی بیندازید، خواهید دید بیشینه مطالب آنها درباره همین موضوع است. مثلا بعید است چیزی درباره تکامل باکتری‌ها، تنوع در گیاهان زراعتی یا نقش فرایند ملکه سرخ در رشد شاخ‌های جانوران در این قبیل صفحات پیدا کنید. اما تا دلتان بخواهد پر است از مطالب ریز و درشت درباره اینکه فلان شخص (اغلب غیرمتخصص) درباره تکامل انسان فلان جمله قصار را گفته است؛ یا حداکثر نقل نادقیق پژوهش‌های علمی. یکی از جالب‌ترین موارد مربوط به شیوه نقل دستاوردی پژوهشی مرتبط با تکامل کروموزوم‌های شماره ۲ و ۴ در انسان است
(اینجا: doi:10.1038/nature03466) که سال ۲۰۰۵ در nature منتشر شد. در این مقاله جنبه‌های مختلف تغییرات ژنتیکی در این دو کروموزوم مورد بررسی قرار گرفته و از جمله اشاره‌ای هم به این فرضیه شده که کروموزوم شماره ۲ انسان، حاصل به‌هم‌چسبیدن دو کروموزوم قدیمی‌تر (معادل کروموزوم ۲ و ۳ در شمپانزه‌ها) است. فرضیه مزبور اصلا از دستاوردهای این مقاله نیست و در منابع قدیمی‌تر به آن پرداخته شده است (اینجا، سال ۲۰۰۲:
doi:10.1101/gr.337602). در مقاله سال ۲۰۰۵، جدا از بحث‌های مفصل دیگر، درباره اتصال کروموزوم‌های نیایی، فقط به سازوکار اتصال آنها و چگونگی غیرفعال‌شدن سنترومر قدیمی پرداخته شده است. اما بازتاب این مقاله در یکی از صفحات علمی در فضای مجازی به این صورت درآمده است: «نتایج این مقاله نشان می‌دهد انسان و شمپانزه نیاکان مشترک داشته‌اند و بسیار به هم نزدیک هستند». این عبارت (که با نادرستی‌های فراوان نقل شده) به هیچ‌وجه جزء دستاوردهای علمی پژوهش مورد اشاره نبوده است. نمونه متأخر از چنین اشتباهاتی، به گزارش نمونه جدیدی از جمجمه Australopithecus anamensis بازمی‌گردد. این کشف تا حدودی الگوی انشعاب و خویشاوندی نیاکان انسان را دگرگون می‌کند، ولی نتایج آن در رسانه‌های فارسی به این صورت نقل شده است: «به دنبال این کشف این ایده به چالش کشیده شد که اجداد انسان‌ها چهره‌ای گوریل‌مانند داشتند». در حقیقت این کشف هیچ‌کدام از فرضیات کنونی درباره «چهره» اجداد انسان‌ها را به چالش نمی‌کشد؛ وانگهی «چهره گوریل‌مانند» عبارتی گنگ و بی‌معناست و اصلا جایی در ادبیات علمی نداشته است که حالا به چالش کشیده شود. این شیوه نادرست نقل اخبار علمی هم اطلاعات غلطی به مخاطب عام می‌دهد؛ هم موجب ترویج کج‌فهمی فنی می‌شود و نهایت ذهنیتی نادرست نسبت به روش علمی برای مردم ایجاد خواهد کرد.
پی‌نوشت:
1- برای آشنایی بیشتر با تنوع و رده‌بندی خزندگان، مقاله «خزندگان همیشه نمی‌خزند» را به نشانی t.ly/jn82v در مجله فرادرس مطالعه کنید.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها