|

نگاه از برج عاج به جنگ و صلح

سيدمصطفي هاشمي‌طبا

بيانات گوينده محترمي درباره صلح حضرت امام حسن (ع) و اينکه چنين صلحي در روزگار ما رخ نخواهد داد، واجد نکاتي است که پرداختن به آن خالي از لطف نيست و جا دارد ضمن تحليل اين بيانات، خود گوينده نيات خود را ارائه دهد. انگار تحليل اين سخنان به‌عنوان يک پديده يک‌سونگر مي‌تواند به رشد و بالندگي فکري جامعه و توانمند‌سازي مسئولان براي درک واقعيات و سياست‌گذاري صحيح کمک كند.‌از ظاهر قضيه مي‌توان نگاه گوينده محترم را چنين تبيين کرد که نظام جمهوري اسلامي در حال جنگ با دشمنان است و چون در کشور خيانت ياران رخ نمي‌دهد؛ بنابراین ضرورتي برای صلح وجود ندارد و صلحي با دشمنان اتفاق نمي‌افتد.‌تاکنون همه معلمان ديني و متفکران اسلامي به ما گفته‌اند که اسلام دين صلح و دوستي است و اگر غزوه يا سريه‌هایي در زمان پيامبر (ص) اتفاق افتاد، همه آنها تدافعي بودند و حتي بسياري لشکرکشي‌هاي پس از پيامبر (ص) به مناطق هم‌جوار مانند آنچه را بر ايران اتفاق افتاد، خلاف سنت و رويه پيامبر (ص) دانسته‌اند و همه‌جا گفته‌اند که مگر اسلام در خاور دور با لشکرکشي و جنگ گسترده شد که براي رشد اسلام نياز به جنگ باشد؟طرفداران گسترش دين اسلام به هر وسيله و البته با جنگ در تاريخ کم نبوده‌اند، همين گروه داعش که صدالبته ساخته و پرداخته استکبار در پي طرح خاورميانه جديد بود، در لايه‌هاي پاييني از اعتقادات محکمي با اين زيربناي فکري برخوردار بودند. کافي است به شعارهاي قرآني داعشي مسلحي که شهيد حججي را اسير کرد، توجه شود که با چه شور و اشتياق و اعتقادي آيات قتال در قرآن را قرائت مي‌کرد. او از زمره کساني است که گسترش اسلام را با قتال مي‌دانند.معلمان ديني و متفکران اسلامي همواره گفته‌اند که کلام آسماني خداوند آن‌چنان نافذ است که نياز به سلطه و زور ندارد و به‌همين‌دليل مشرکان و معاندان از آن ترسيده و براي جلوگيري از آن به جنگ و حمله مبادرت مي‌کردند و پيامبر (ص) به دفاع بر‌مي‌خاست.بنابراين صلح عامل پيشرفت اسلام است و آنان که نگران پيشرفت اسلام هستند، مبادرت به جنگ مي‌کنند؛ همان‌طور که صدام از رشد کلام جمهوري اسلامي هراسان بود و به ايران حمله کرد.

2- اگر در زمان امام معصوم برخي افراد به امام خيانت کردند و به قول گوينده محترم امام را مجبور به صلح کردند، به چه دليل اين امر در تاريخ تکرار نمي‌شود؟
وقتي خيانت به امام معصوم ممکن باشد، چرا خيانت به غير‌معصوم ممکن نباشد؟
برعکس بايد گفت وقتي به امام معصوم خيانت مي‌شود، بايد بسيار‌بسيار آگاه و هوشيار بود که به غيرمعصوم خيانت نشود. آيا اين سخنان نادانسته براي راحتي خيال و غفلت‌آفريني نمي‌تواند باشد و اصولا معيار اين پيشگويي‌ها از کجا آمده. آيا برخاسته از تئوري‌هاي دست‌ساز است يا متکي به قرآن و حديث يا خواب‌نماشدن؟
3- تاريخ نشان داده که پايان هر جنگ صلح است. حال مي‌تواند اين صلح در زمان خسته‌شدن دو طرف (مثل ايران و عراق) باشد يا در زمان از ‌پا درآمدن يک طرف مثل تسليم ژاپن به آمريکا يا بدتر‌نشدن اوضاع مثل پيمان ترکمانچاي که سپاه فتحعلي شاه نابخردانه با روسيه به جنگ پرداخت و سرانجام با قرارداد ننگين ترکمانچاي و بخشش بخشي از سرزمين ايران از پيشروي روسيه به سمت تهران جلوگيري کرد.

اينکه در سايه نشسته و صلح را محکوم و جنگ را تشويق کنیم؛ نه در قاموس عقل است و نه در کتاب و حديث و سنت. اگر سؤال شود که صلح خوب است يا جنگ، به آن نمي‌توان پاسخ داد. شرايط و مقدرات در هر برهه تاريخي و نيز مختصات جغرافيايي تفاوت مي‌کند. به‌علاوه چون اين نوع مسائل تکرار‌شدنی نيست، نمي‌توان گفت که ادامه جنگ يا اقدام به صلح خوب بوده يا بد. به طور مثال همين قرارداد ترکمانچاي را مثال مي‌آوريم. آيا اگر قرارداد ننگين ترکمانچاي منعقد نمي‌شد، بيشتر به سود ايران بود؟ هيچ‌کس نمي‌تواند پاسخ دقيقي بدهد؛ اما به ظاهر اگر منعقد نمي‌شد، تهران به تصرف روس‌ها در‌مي‌آمد. حال آيا روس‌ها به سرنوشت ناپلئون در مسکو دچار نمي‌شدند؟
حتي بزرگ‌ترين استراتژيست‌هاي دنيا نمي‌توانند پيش‌بيني آينده را به‌درستي انجام دهند. به ياد آوريم آنچه را که فوکوياما درباره آينده جهان گفت و همه نادرست از آب درآمد.
4- درست است که نمي‌توان صلح را محکوم کرد و پايان هر جنگي صلح است؛ اما مظلومان تاريخ هر کجا که به دفاع برخاسته‌اند و به ناچار به جنگ کشانده شده‌اند، سرافرازان تاريخ بوده‌اند. دفاع از ارزش‌ها و مقابله با مستکبران در شکل‌هاي مختلف مي‌تواند متجلي شود. کلام حق اسلام متکي بر سنت پيامبر و ولايت مولا علي (ع) خود نفوذ دارد و مقاومت و پايمردي و هوشياربودن به جز جنگ‌طلبي و تک‌ساحت‌نگري است.
5- اجبار به صلح فقط از راه خيانت حاصل نمي‌شود. بهتر است گفته شود که مرتبه نازل‌تر از اجبار به صلح، اجبار به سازش و تسليم در برابر دشمن است و اجبار به سازش و تسليم نيز فقط از راه خيانت حاصل نمي‌شود. کلام پيامبر (ص) که الملک يبقي مع الکفر و لايبقي مع الظلم عصاره همه بيانات است. نه‌فقط احتمال خيانت و اجبار به صلح، سازش و تسليم همواره وجود دارد؛ بلکه خطاها، تصميمات نادرست، عدم شناسایي جامعه و مردم، انباشت نارضايتي، سلطه فکري دشمن با توجه به رسانه‌هاي نافذ امروزي و در برج عاج نشستن و تعريف از خود و غره‌بودن به خود بدون رؤيت واقعيات مي‌تواند اجبار به صلح يا سازش را فراهم آورد. اگر اينها پذيرفته شود، نياز به خيانت براي اجبار به سازش و تسليم نيست. اگر دردهاي فرهنگي و اقتصادي جامعه التيام نیابند، نيازي به خيانت براي اجبار به صلح و سازش نيست.
6- واضح است که هوشياري و توانمند‌شدن حسب آيه شريفه «و اعدوا لهم ما استطعتم من قوه» شرط لازم براي بقاي حق‌گرایي است. توانمندي‌هاي جمهوري اسلامي که در سايه آمادگي‌ها و شهامت‌ها و شهادت‌هاي فرزندان برومند ميهن به دست آمده؛ در‌عين‌حال منوط به تصميم‌گيري‌هاي عاقلانه در سطح بين‌المللي و از‌جمله انعطاف‌هاي ضروري بوده است. نمي‌توان به دلخواه برخي را از برخي جدا کرد. نمي‌توان تصميم‌گيري‌هاي مقاومت مسلحانه در برابر بعثيان و تکفيري‌ها را ستود؛ اما تلاش‌ها و چانه‌زني‌هاي بسيار سنگين و مداوم و ديپلماتيک ديپلمات‌ها در آن جبهه مهم و حامي منافع ملي را محکوم کرد. هوشيار باشيم که اگر امروز جمهوري اسلامي در ساحت بين‌المللي از اعتبار استراتژيک برخوردار است، حاصل مديريت و تصميم‌گيري واحدي است و اگر چنين نينديشيم، خود گامي بزرگ در راستای تضعيف حاکميت نظام است.
به‌روشني بايد بدانيم که فقط ظهور و بروز توانايي‌ها نمي‌تواند تضميني براي بقا در آينده باشد؛ بلکه بايد با درک واقعيات زيرپوستي جامعه هوشياري را به دست آورد. 16 ميليون کامنت به درخواست يک خواننده، علامتی است براي لزوم آگاه‌شدن و هر چه بیشتر دوري از غفلت و خود‌بزرگ‌بيني و تفسيرهاي غرورآميز.

بيانات گوينده محترمي درباره صلح حضرت امام حسن (ع) و اينکه چنين صلحي در روزگار ما رخ نخواهد داد، واجد نکاتي است که پرداختن به آن خالي از لطف نيست و جا دارد ضمن تحليل اين بيانات، خود گوينده نيات خود را ارائه دهد. انگار تحليل اين سخنان به‌عنوان يک پديده يک‌سونگر مي‌تواند به رشد و بالندگي فکري جامعه و توانمند‌سازي مسئولان براي درک واقعيات و سياست‌گذاري صحيح کمک كند.‌از ظاهر قضيه مي‌توان نگاه گوينده محترم را چنين تبيين کرد که نظام جمهوري اسلامي در حال جنگ با دشمنان است و چون در کشور خيانت ياران رخ نمي‌دهد؛ بنابراین ضرورتي برای صلح وجود ندارد و صلحي با دشمنان اتفاق نمي‌افتد.‌تاکنون همه معلمان ديني و متفکران اسلامي به ما گفته‌اند که اسلام دين صلح و دوستي است و اگر غزوه يا سريه‌هایي در زمان پيامبر (ص) اتفاق افتاد، همه آنها تدافعي بودند و حتي بسياري لشکرکشي‌هاي پس از پيامبر (ص) به مناطق هم‌جوار مانند آنچه را بر ايران اتفاق افتاد، خلاف سنت و رويه پيامبر (ص) دانسته‌اند و همه‌جا گفته‌اند که مگر اسلام در خاور دور با لشکرکشي و جنگ گسترده شد که براي رشد اسلام نياز به جنگ باشد؟طرفداران گسترش دين اسلام به هر وسيله و البته با جنگ در تاريخ کم نبوده‌اند، همين گروه داعش که صدالبته ساخته و پرداخته استکبار در پي طرح خاورميانه جديد بود، در لايه‌هاي پاييني از اعتقادات محکمي با اين زيربناي فکري برخوردار بودند. کافي است به شعارهاي قرآني داعشي مسلحي که شهيد حججي را اسير کرد، توجه شود که با چه شور و اشتياق و اعتقادي آيات قتال در قرآن را قرائت مي‌کرد. او از زمره کساني است که گسترش اسلام را با قتال مي‌دانند.معلمان ديني و متفکران اسلامي همواره گفته‌اند که کلام آسماني خداوند آن‌چنان نافذ است که نياز به سلطه و زور ندارد و به‌همين‌دليل مشرکان و معاندان از آن ترسيده و براي جلوگيري از آن به جنگ و حمله مبادرت مي‌کردند و پيامبر (ص) به دفاع بر‌مي‌خاست.بنابراين صلح عامل پيشرفت اسلام است و آنان که نگران پيشرفت اسلام هستند، مبادرت به جنگ مي‌کنند؛ همان‌طور که صدام از رشد کلام جمهوري اسلامي هراسان بود و به ايران حمله کرد.

2- اگر در زمان امام معصوم برخي افراد به امام خيانت کردند و به قول گوينده محترم امام را مجبور به صلح کردند، به چه دليل اين امر در تاريخ تکرار نمي‌شود؟
وقتي خيانت به امام معصوم ممکن باشد، چرا خيانت به غير‌معصوم ممکن نباشد؟
برعکس بايد گفت وقتي به امام معصوم خيانت مي‌شود، بايد بسيار‌بسيار آگاه و هوشيار بود که به غيرمعصوم خيانت نشود. آيا اين سخنان نادانسته براي راحتي خيال و غفلت‌آفريني نمي‌تواند باشد و اصولا معيار اين پيشگويي‌ها از کجا آمده. آيا برخاسته از تئوري‌هاي دست‌ساز است يا متکي به قرآن و حديث يا خواب‌نماشدن؟
3- تاريخ نشان داده که پايان هر جنگ صلح است. حال مي‌تواند اين صلح در زمان خسته‌شدن دو طرف (مثل ايران و عراق) باشد يا در زمان از ‌پا درآمدن يک طرف مثل تسليم ژاپن به آمريکا يا بدتر‌نشدن اوضاع مثل پيمان ترکمانچاي که سپاه فتحعلي شاه نابخردانه با روسيه به جنگ پرداخت و سرانجام با قرارداد ننگين ترکمانچاي و بخشش بخشي از سرزمين ايران از پيشروي روسيه به سمت تهران جلوگيري کرد.

اينکه در سايه نشسته و صلح را محکوم و جنگ را تشويق کنیم؛ نه در قاموس عقل است و نه در کتاب و حديث و سنت. اگر سؤال شود که صلح خوب است يا جنگ، به آن نمي‌توان پاسخ داد. شرايط و مقدرات در هر برهه تاريخي و نيز مختصات جغرافيايي تفاوت مي‌کند. به‌علاوه چون اين نوع مسائل تکرار‌شدنی نيست، نمي‌توان گفت که ادامه جنگ يا اقدام به صلح خوب بوده يا بد. به طور مثال همين قرارداد ترکمانچاي را مثال مي‌آوريم. آيا اگر قرارداد ننگين ترکمانچاي منعقد نمي‌شد، بيشتر به سود ايران بود؟ هيچ‌کس نمي‌تواند پاسخ دقيقي بدهد؛ اما به ظاهر اگر منعقد نمي‌شد، تهران به تصرف روس‌ها در‌مي‌آمد. حال آيا روس‌ها به سرنوشت ناپلئون در مسکو دچار نمي‌شدند؟
حتي بزرگ‌ترين استراتژيست‌هاي دنيا نمي‌توانند پيش‌بيني آينده را به‌درستي انجام دهند. به ياد آوريم آنچه را که فوکوياما درباره آينده جهان گفت و همه نادرست از آب درآمد.
4- درست است که نمي‌توان صلح را محکوم کرد و پايان هر جنگي صلح است؛ اما مظلومان تاريخ هر کجا که به دفاع برخاسته‌اند و به ناچار به جنگ کشانده شده‌اند، سرافرازان تاريخ بوده‌اند. دفاع از ارزش‌ها و مقابله با مستکبران در شکل‌هاي مختلف مي‌تواند متجلي شود. کلام حق اسلام متکي بر سنت پيامبر و ولايت مولا علي (ع) خود نفوذ دارد و مقاومت و پايمردي و هوشياربودن به جز جنگ‌طلبي و تک‌ساحت‌نگري است.
5- اجبار به صلح فقط از راه خيانت حاصل نمي‌شود. بهتر است گفته شود که مرتبه نازل‌تر از اجبار به صلح، اجبار به سازش و تسليم در برابر دشمن است و اجبار به سازش و تسليم نيز فقط از راه خيانت حاصل نمي‌شود. کلام پيامبر (ص) که الملک يبقي مع الکفر و لايبقي مع الظلم عصاره همه بيانات است. نه‌فقط احتمال خيانت و اجبار به صلح، سازش و تسليم همواره وجود دارد؛ بلکه خطاها، تصميمات نادرست، عدم شناسایي جامعه و مردم، انباشت نارضايتي، سلطه فکري دشمن با توجه به رسانه‌هاي نافذ امروزي و در برج عاج نشستن و تعريف از خود و غره‌بودن به خود بدون رؤيت واقعيات مي‌تواند اجبار به صلح يا سازش را فراهم آورد. اگر اينها پذيرفته شود، نياز به خيانت براي اجبار به سازش و تسليم نيست. اگر دردهاي فرهنگي و اقتصادي جامعه التيام نیابند، نيازي به خيانت براي اجبار به صلح و سازش نيست.
6- واضح است که هوشياري و توانمند‌شدن حسب آيه شريفه «و اعدوا لهم ما استطعتم من قوه» شرط لازم براي بقاي حق‌گرایي است. توانمندي‌هاي جمهوري اسلامي که در سايه آمادگي‌ها و شهامت‌ها و شهادت‌هاي فرزندان برومند ميهن به دست آمده؛ در‌عين‌حال منوط به تصميم‌گيري‌هاي عاقلانه در سطح بين‌المللي و از‌جمله انعطاف‌هاي ضروري بوده است. نمي‌توان به دلخواه برخي را از برخي جدا کرد. نمي‌توان تصميم‌گيري‌هاي مقاومت مسلحانه در برابر بعثيان و تکفيري‌ها را ستود؛ اما تلاش‌ها و چانه‌زني‌هاي بسيار سنگين و مداوم و ديپلماتيک ديپلمات‌ها در آن جبهه مهم و حامي منافع ملي را محکوم کرد. هوشيار باشيم که اگر امروز جمهوري اسلامي در ساحت بين‌المللي از اعتبار استراتژيک برخوردار است، حاصل مديريت و تصميم‌گيري واحدي است و اگر چنين نينديشيم، خود گامي بزرگ در راستای تضعيف حاکميت نظام است.
به‌روشني بايد بدانيم که فقط ظهور و بروز توانايي‌ها نمي‌تواند تضميني براي بقا در آينده باشد؛ بلکه بايد با درک واقعيات زيرپوستي جامعه هوشياري را به دست آورد. 16 ميليون کامنت به درخواست يک خواننده، علامتی است براي لزوم آگاه‌شدن و هر چه بیشتر دوري از غفلت و خود‌بزرگ‌بيني و تفسيرهاي غرورآميز.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها