در ازاي مبالغي بسيار ناچيز
شيرين احمدنيا*
كولبري مدتي است كه به واژهاي آشنا براي ما تبديل شده است. اولين بار كه از وجود چنين شيوهاي براي كسب روزي در ميان بخشي از هموطنانم مطلع شدم دچار حيرت شدم. از انواع بهرهكشي و ستمي كه به نام «كار در ازاي درآمد» در بازار كار رسمي و غيررسمي در اين كشور رواج پيدا كرده بيخبر نبوده و نيستم، اما آنچه تحت عنوان كولبري در اين مدت شناختهايم و حکايت از ابعاد عظيم شکلي از اشکال اعمال خشونت در عرصه عمومي دارد كه نسبت به روح و جسم عدهاي از مظلومترين اقشار اين جامعه از پير و جوان روا داشته شده است، همواره برايم تكاندهنده بوده و هست. بهويژه، با توجه به پيامدهاي مرگبار آن - نظير قرارگرفتن به عنوان هدف حمله و شليک گلوله مأموران مرزي يا جاندادن در نتيجه سرماي کشنده مناطق مورد تردد و نظاير آن كه در چنين حالتي بوده است كه موضوع در واقع در صفحات خبري و رسانهها انعكاس پيدا كرده- و امثال من از اين شيوه اشتغال مطلع شدهايم.
از ساليان پيش مطلعيم كه عواقب سالهاي طولاني جنگ با عراق و فروپاشي اقتصاد كشاورزي در پي اعمال سياستهاي اقتصادي نامناسب و تبعيضآميز و عدم سرمايهگذاري لازم در مناطق غربي كشور به تضعيف بنيه اقتصادي مردم آن ديار انجاميده و معيشت ساکنان سرزمينهاي مرزي را دچار لطمات جبرانناپذيري کرده است. چنين شرايطي، مردمان زحمتکش استانهاي غربي را - که نانشان از تلاش فردي و دسترنج خودشان حاصل ميشود- ناگزير از امرار معاش به انواع شيوههاي گاه نامتعارفي کرده است كه شاهد تبعات آن از جمله در قالب فعاليت کولبري هستيم. گاه به گاه، در ميان اخبار ناگوار، موارد خاصتري نيز منتشر ميشود كه شهروندان را به واكنش برميانگيزد، يعني ميبينيم اينگونه اخبار، شهروندان را و گاه حتي مسئولاني را كه سالهاست شاهد ناملايماتي هستند كه بر سر همنوعانشان ميآيد، اما سكوت اختيار کردهاند نيز به سخن، حرکت و اعتراض واداشته است. شايد ناگوارترين اخبار درگذشت فجيع و نابهنگام دو برادر نوجوان در سرماي جانسوز زمستان سال جاري بوده باشد. يکي از اين دو برادر در واقع کودکي بود که نامنصفانه، از کودکي خويش محروم مانده بود، چراکه کودکي مرحلهاي است از مراحل
زندگي که فرد از انجام مسئوليتهاي بزرگسالي (و به ويژه اشتغال) مبراست، و مقرر است تا بياموزد، تفريح کند، مهارت کسب کند و هر آنچه بر سلامت و شادابي او بيفزايد برايش از سوي نهادهاي اجتماعي (خانواده، آموزش و پرورش، سياست و اقتصاد و فرهنگ) تدارک ديده شود! در مورد او، همچنانکه در مورد بسياري کودکان ديگر نظير او چنين نشد.
در باب نسبت افرادي - از هر سن و سالي- از کودکي گرفته تا سالمندي كه در ازاي مبالغي بسيار ناچيز تن به اين کار دهشتناک و طاقتفرسا دادهاند آمارهاي مختلفي از اينجا و آنجا به دست آمده است؛ از جمله، رقم 80 هزار نفر در مهاباد يا 50 هزار نفر در سردشت و پيرانشهر، گاه از جانب اين نماينده مجلس و گاه از جانب آن استاندار در جاي ديگر که نسبت به پايينبودن دستمزدها يا بيکاري اين افراد هشدار دادهاند. چه شرايطي اين افراد زحمتکش را وادار كرده در قبال دستمزدي اندک روانه سفري اينچنين پرمخاطره شوند، به چه اميدي و با چه تضميني و ايشان از کدام حمايتهاي اقتصادي حقوقي و اجتماعي برخوردار ميشوند؟ دريافت «کارتهاي الکترونيکي» براي کولبري که برخي از مقامات، به نام حمايت از اشتغال کولبران دل به آن خوش کردهاند، به چه معناست؟ چگونه ميتوان پذيرفت كه انسانها از توان جسماني خويش براي حمل بار استفاده كنند، در حالي که مدافعان حقوق حيوانات در مقابله با ظلم برخي انسانها نسبت به جانداران بيدفاع نيز زبان به دفاع و حمايت گشودهاند و بهرهکشي از توان جسماني حيوانات را نيز برنميتابند!
چگونه است که برخي از افراد در استانهايي که عنوان «محروم» بر آنها نهاده شده است، ناگزير از اشتغال به چنين کارهايي ميشوند و آن ديگران، در استانهايي با عنوان «برخوردار» زندگي ميکنند که سرمايه و ثروت به نوعي ديگر در ميان مردمان توزيع و انباشته ميشود؟ کدام نوع از سياست و سياستورزي، ايشان را اينچنين محروم و آن ديگران را آنچنان برخوردار كرده است. از سويي، در برخي از نقاط کشور شاهد رشد عددي هموطناني هستيم که از سر ناچاري و در عين حال بر مبناي تلاش شرافتمندانه براي روزي حلال، تن به مشاغل مشقتباري چون کولبري ميدهند و از سويي ديگر، مکررا شواهدي از انباشت توأم با فساد ثروت و اختلاس در ابعاد کلان، توسط نهادهاي قضائي کشور برملا ميشود. بنگريم دوباره، شايد متوجه شويم که کدام سياستهاي اقتصادي و توسعهاي انحرافي و ناسنجيده، تبعيضهايي را اينجا و آنجا موجه و روا دانسته و پيامدهاي آن گريبانگير مردماني اينچنين شريف و مظلوم شده است. استانهاي غربي و در مجموع، استانهاي مرزي ايران از غنيترين استانها از منظر منابع طبيعي و جاذبههاي جهانگردي، ميراث فرهنگي و تنوع ارزشمند قومي به شمار ميآيند. آيا نميتوان انديشيد
به اينکه در جهت ارتقاي انسجام ملي و تقويت همبستگي اجتماعي، از اين مرزبنديهاي غفلتورزانه درگذريم و مسير سرمايهگذاريها را به سويههاي جديدي هدايت کنيم تا جبراني باشد بر رويههاي ناصوابي که به جاي همگرايي، واگرايي به بار آورده است و به جاي رشد و بالندگي به فرسايش، سرخوردگي و ريزش نيروهايي که سرمايههاي ذيقيمت اين وطن مشترکاند انجاميده است!
*دانشيار جامعهشناسي دانشگاه علامه طباطبائي و عضو هيئت مديره انجمن جامعهشناسي ايران
كولبري مدتي است كه به واژهاي آشنا براي ما تبديل شده است. اولين بار كه از وجود چنين شيوهاي براي كسب روزي در ميان بخشي از هموطنانم مطلع شدم دچار حيرت شدم. از انواع بهرهكشي و ستمي كه به نام «كار در ازاي درآمد» در بازار كار رسمي و غيررسمي در اين كشور رواج پيدا كرده بيخبر نبوده و نيستم، اما آنچه تحت عنوان كولبري در اين مدت شناختهايم و حکايت از ابعاد عظيم شکلي از اشکال اعمال خشونت در عرصه عمومي دارد كه نسبت به روح و جسم عدهاي از مظلومترين اقشار اين جامعه از پير و جوان روا داشته شده است، همواره برايم تكاندهنده بوده و هست. بهويژه، با توجه به پيامدهاي مرگبار آن - نظير قرارگرفتن به عنوان هدف حمله و شليک گلوله مأموران مرزي يا جاندادن در نتيجه سرماي کشنده مناطق مورد تردد و نظاير آن كه در چنين حالتي بوده است كه موضوع در واقع در صفحات خبري و رسانهها انعكاس پيدا كرده- و امثال من از اين شيوه اشتغال مطلع شدهايم.
از ساليان پيش مطلعيم كه عواقب سالهاي طولاني جنگ با عراق و فروپاشي اقتصاد كشاورزي در پي اعمال سياستهاي اقتصادي نامناسب و تبعيضآميز و عدم سرمايهگذاري لازم در مناطق غربي كشور به تضعيف بنيه اقتصادي مردم آن ديار انجاميده و معيشت ساکنان سرزمينهاي مرزي را دچار لطمات جبرانناپذيري کرده است. چنين شرايطي، مردمان زحمتکش استانهاي غربي را - که نانشان از تلاش فردي و دسترنج خودشان حاصل ميشود- ناگزير از امرار معاش به انواع شيوههاي گاه نامتعارفي کرده است كه شاهد تبعات آن از جمله در قالب فعاليت کولبري هستيم. گاه به گاه، در ميان اخبار ناگوار، موارد خاصتري نيز منتشر ميشود كه شهروندان را به واكنش برميانگيزد، يعني ميبينيم اينگونه اخبار، شهروندان را و گاه حتي مسئولاني را كه سالهاست شاهد ناملايماتي هستند كه بر سر همنوعانشان ميآيد، اما سكوت اختيار کردهاند نيز به سخن، حرکت و اعتراض واداشته است. شايد ناگوارترين اخبار درگذشت فجيع و نابهنگام دو برادر نوجوان در سرماي جانسوز زمستان سال جاري بوده باشد. يکي از اين دو برادر در واقع کودکي بود که نامنصفانه، از کودکي خويش محروم مانده بود، چراکه کودکي مرحلهاي است از مراحل
زندگي که فرد از انجام مسئوليتهاي بزرگسالي (و به ويژه اشتغال) مبراست، و مقرر است تا بياموزد، تفريح کند، مهارت کسب کند و هر آنچه بر سلامت و شادابي او بيفزايد برايش از سوي نهادهاي اجتماعي (خانواده، آموزش و پرورش، سياست و اقتصاد و فرهنگ) تدارک ديده شود! در مورد او، همچنانکه در مورد بسياري کودکان ديگر نظير او چنين نشد.
در باب نسبت افرادي - از هر سن و سالي- از کودکي گرفته تا سالمندي كه در ازاي مبالغي بسيار ناچيز تن به اين کار دهشتناک و طاقتفرسا دادهاند آمارهاي مختلفي از اينجا و آنجا به دست آمده است؛ از جمله، رقم 80 هزار نفر در مهاباد يا 50 هزار نفر در سردشت و پيرانشهر، گاه از جانب اين نماينده مجلس و گاه از جانب آن استاندار در جاي ديگر که نسبت به پايينبودن دستمزدها يا بيکاري اين افراد هشدار دادهاند. چه شرايطي اين افراد زحمتکش را وادار كرده در قبال دستمزدي اندک روانه سفري اينچنين پرمخاطره شوند، به چه اميدي و با چه تضميني و ايشان از کدام حمايتهاي اقتصادي حقوقي و اجتماعي برخوردار ميشوند؟ دريافت «کارتهاي الکترونيکي» براي کولبري که برخي از مقامات، به نام حمايت از اشتغال کولبران دل به آن خوش کردهاند، به چه معناست؟ چگونه ميتوان پذيرفت كه انسانها از توان جسماني خويش براي حمل بار استفاده كنند، در حالي که مدافعان حقوق حيوانات در مقابله با ظلم برخي انسانها نسبت به جانداران بيدفاع نيز زبان به دفاع و حمايت گشودهاند و بهرهکشي از توان جسماني حيوانات را نيز برنميتابند!
چگونه است که برخي از افراد در استانهايي که عنوان «محروم» بر آنها نهاده شده است، ناگزير از اشتغال به چنين کارهايي ميشوند و آن ديگران، در استانهايي با عنوان «برخوردار» زندگي ميکنند که سرمايه و ثروت به نوعي ديگر در ميان مردمان توزيع و انباشته ميشود؟ کدام نوع از سياست و سياستورزي، ايشان را اينچنين محروم و آن ديگران را آنچنان برخوردار كرده است. از سويي، در برخي از نقاط کشور شاهد رشد عددي هموطناني هستيم که از سر ناچاري و در عين حال بر مبناي تلاش شرافتمندانه براي روزي حلال، تن به مشاغل مشقتباري چون کولبري ميدهند و از سويي ديگر، مکررا شواهدي از انباشت توأم با فساد ثروت و اختلاس در ابعاد کلان، توسط نهادهاي قضائي کشور برملا ميشود. بنگريم دوباره، شايد متوجه شويم که کدام سياستهاي اقتصادي و توسعهاي انحرافي و ناسنجيده، تبعيضهايي را اينجا و آنجا موجه و روا دانسته و پيامدهاي آن گريبانگير مردماني اينچنين شريف و مظلوم شده است. استانهاي غربي و در مجموع، استانهاي مرزي ايران از غنيترين استانها از منظر منابع طبيعي و جاذبههاي جهانگردي، ميراث فرهنگي و تنوع ارزشمند قومي به شمار ميآيند. آيا نميتوان انديشيد
به اينکه در جهت ارتقاي انسجام ملي و تقويت همبستگي اجتماعي، از اين مرزبنديهاي غفلتورزانه درگذريم و مسير سرمايهگذاريها را به سويههاي جديدي هدايت کنيم تا جبراني باشد بر رويههاي ناصوابي که به جاي همگرايي، واگرايي به بار آورده است و به جاي رشد و بالندگي به فرسايش، سرخوردگي و ريزش نيروهايي که سرمايههاي ذيقيمت اين وطن مشترکاند انجاميده است!
*دانشيار جامعهشناسي دانشگاه علامه طباطبائي و عضو هيئت مديره انجمن جامعهشناسي ايران