شورش شادمانه
پیام حیدرقزوینی
در اغلب آنچه پس از مرگ فریبرز رئیسدانا درباره او و فهرست آثار و مقالههایش منتشر شده، معمولا جایی در انتهای فهرست به تنها دفتر شعر او با نام «یادی از خیالی» هم اشارهای گذرا شده است. هرچند قرارداشتن در انتهای یک فهرست، لزوما به معنای کماهمیتبودن یک چیز نیست، اما نگاهی به آنچه در روزهای اخیر و پس از مرگ رئیسدانا منتشر شده، نشان میدهد شعرهای او بخش مغفولمانده کارهایش است. به عبارتی، در انتهای فهرست بودنِ «یادی از خیالی» در متنهایی که پس از مرگ رئیسدانا منتشر شدهاند، به این معنا است که: فریبرز رئیسدانا در بین تمام دغدغهها و کارهای ریز و درشتی که انجام میداده، گاهی لابد از سر تفنن شعرهایی هم مینوشته و پیرانهسر تصمیم گرفته آنها را منتشر هم بکند. اما واقعا «یادی از خیالی» چه جایگاهی در زندگی و کارنامه رئیسدانا داشته است؟ و به عبارت دقیقتر شعر چه جایگاهی برای او داشته است؟
«یادی از خیالی» تنها دفتر شعر رئیسدانا است که چند سال پیش منتشر شد. دفتری دربرگیرنده شعرهای سالهای مختلف که شعر اولش به سال 1345 برمیگردد و شعر آخرش مربوط به سال 1386 است؛ به همراه مقدمهای کوتاه به قلم خود رئیسدانا. خود او در مقدمهاش اشاره کرده که اینها بخشی از شعرهایش هستند و تعدادی دیگر هنوز در «لای پوشه لمیدهاند». بااینحال او تا پیش از انتشار این شعرها بهعنوان شاعر شناخته نمیشد و هنوز هم این شعرها در حاشیه کارهایش قرار دارند. او در بخشی از مقدمهاش نوشته بود: «شعرهای من فقط از خیال و آهنگ ذهن من و از بازتاب قطعی کردارگونه جهانی که در آن میزیم در تالاب این خیالانگیزی ذهن برخاستهاند. من بهعنوان شاعر، شناختهشده نیستم، مگر در میان تنی چند از خوانندگان آثار و رفقایم. کسی به شناسایی سبک و فضای شاعرانه ذهن من اقدام و وقت صرف پژوهش در این مورد نکرده است، چه برسد که نتایج آن را نیز منتشر سازد».
فریبرز رئیسدانا از آن چهرههای چندوجهی بود که خود را محدود به یک حوزه تخصصی که مختص به کارشناسان و متخصصان است، نمیکرد. این البته به آن معنی نیست که او در حوزههای کاریاش تخصصی نداشت، بلکه به این معنا است که او یک روشنفکر بود و نه یک کارشناس. روشنفکری که زندگی را با تمام عرصههای گوناگونش درک میکرد و برایش تمایزی میان تاریخ و اجتماع و سیاست و اقتصاد و ادبیات وجود نداشت.
شعرهای رئیسدانا نشان میدهد که او با شعر کلاسیک آشنایی داشته و شعر شاعران معاصر را نیز خوب میشناخته است. خود او درباره شعرهایی که برای انتشار انتخاب کرده بود، نوشته بود: «در این دفتر، شعرهای عاشقانه، شعرهای سیاسی، شعرهای تلخ، شعرهای غنایی و حماسی را میخوانیم که از هم جدا نیستند؛ آنها سرشتی یکسان دارند، قلمروهایی متفاوت، اما با تباری مشترک. در این مورد گویا حالوهوای شعرهای مختاری را گرفتهام».
محمد مختاری در «چشم مرکب» به گرایش رمانتیک در شعر برخی از شاعران پیش از انقلاب اشاره میکند و میگوید که در شعر بعضی از شاعران نوعی تمایز مکانیکی میان دو مؤلفه اصلی شعر رمانتیک به وجود آمد: «هم بعضی از سرخوردگان از برقراری نظم دلخواه در جامعه، به درون خود پناه بردند و هم محافظهکارانی که اساسا با رؤیاهای انقلابی همساز نبودند، فرصتی یافتند برای راندن شعر در عرصههای شور شخصی-عاشقانه که تا آن هنگام تحتالشعاع شور انقلابی-سیاسی بود. این هر دو محملی شدند برای استحاله شور سیاسی در شور عاشقانه و جنسی، همراه با نمود مرگاندیشی و تجسم و یأس و دلزدگی. یعنی در دهه سی آن جنبه عاشقانه و درونگرای رمانتیک به گروهی تعلق گرفت که کاری به کار سیاست نداشت. جنبه سیاسی و برونگرای رمانتیک نیز در شعر کسانی گسترش یافت که غالبا دغدغهای جز سیاست نداشتند».
در شعرهای «یادی از خیالی»، عشق و سیاست نه دو عرصه جدا از هم، بلکه عرصههایی درهمتنیده و مرتبط با هم هستند. در بسیاری از شعرهای این مجموعه، دغدغههای اجتماعی و سیاسی شاعر با جهان شخصیاش گره خورده و این ویژگی برآمده از زندگی شخصی و اجتماعی رئیسدانا بوده است. در بخشی از شعر «رازدانه»، راوی شعر عرصه مبارزه را عرصهای مردانه نمیداند و پیوند زندگی اجتماعی و شخصیاش را اینچنین تصویر میکند: «رازدار من!/ از قلمرو لولههای خالی کنار خیابان/ که هرکدامشان دهها نفر را به کام میکشند به جفتگیری/ و بدینسان از نسل محرومان حراست میکنند/ از قلمرو آلونک دل شهر/ که منجی نسل رو به انقراض فقر است/ فریادهای آرزومندانه شنیدهام! در جدال من و آسمان، خواهی بود با من آیا؟».
در اغلب آنچه پس از مرگ فریبرز رئیسدانا درباره او و فهرست آثار و مقالههایش منتشر شده، معمولا جایی در انتهای فهرست به تنها دفتر شعر او با نام «یادی از خیالی» هم اشارهای گذرا شده است. هرچند قرارداشتن در انتهای یک فهرست، لزوما به معنای کماهمیتبودن یک چیز نیست، اما نگاهی به آنچه در روزهای اخیر و پس از مرگ رئیسدانا منتشر شده، نشان میدهد شعرهای او بخش مغفولمانده کارهایش است. به عبارتی، در انتهای فهرست بودنِ «یادی از خیالی» در متنهایی که پس از مرگ رئیسدانا منتشر شدهاند، به این معنا است که: فریبرز رئیسدانا در بین تمام دغدغهها و کارهای ریز و درشتی که انجام میداده، گاهی لابد از سر تفنن شعرهایی هم مینوشته و پیرانهسر تصمیم گرفته آنها را منتشر هم بکند. اما واقعا «یادی از خیالی» چه جایگاهی در زندگی و کارنامه رئیسدانا داشته است؟ و به عبارت دقیقتر شعر چه جایگاهی برای او داشته است؟
«یادی از خیالی» تنها دفتر شعر رئیسدانا است که چند سال پیش منتشر شد. دفتری دربرگیرنده شعرهای سالهای مختلف که شعر اولش به سال 1345 برمیگردد و شعر آخرش مربوط به سال 1386 است؛ به همراه مقدمهای کوتاه به قلم خود رئیسدانا. خود او در مقدمهاش اشاره کرده که اینها بخشی از شعرهایش هستند و تعدادی دیگر هنوز در «لای پوشه لمیدهاند». بااینحال او تا پیش از انتشار این شعرها بهعنوان شاعر شناخته نمیشد و هنوز هم این شعرها در حاشیه کارهایش قرار دارند. او در بخشی از مقدمهاش نوشته بود: «شعرهای من فقط از خیال و آهنگ ذهن من و از بازتاب قطعی کردارگونه جهانی که در آن میزیم در تالاب این خیالانگیزی ذهن برخاستهاند. من بهعنوان شاعر، شناختهشده نیستم، مگر در میان تنی چند از خوانندگان آثار و رفقایم. کسی به شناسایی سبک و فضای شاعرانه ذهن من اقدام و وقت صرف پژوهش در این مورد نکرده است، چه برسد که نتایج آن را نیز منتشر سازد».
فریبرز رئیسدانا از آن چهرههای چندوجهی بود که خود را محدود به یک حوزه تخصصی که مختص به کارشناسان و متخصصان است، نمیکرد. این البته به آن معنی نیست که او در حوزههای کاریاش تخصصی نداشت، بلکه به این معنا است که او یک روشنفکر بود و نه یک کارشناس. روشنفکری که زندگی را با تمام عرصههای گوناگونش درک میکرد و برایش تمایزی میان تاریخ و اجتماع و سیاست و اقتصاد و ادبیات وجود نداشت.
شعرهای رئیسدانا نشان میدهد که او با شعر کلاسیک آشنایی داشته و شعر شاعران معاصر را نیز خوب میشناخته است. خود او درباره شعرهایی که برای انتشار انتخاب کرده بود، نوشته بود: «در این دفتر، شعرهای عاشقانه، شعرهای سیاسی، شعرهای تلخ، شعرهای غنایی و حماسی را میخوانیم که از هم جدا نیستند؛ آنها سرشتی یکسان دارند، قلمروهایی متفاوت، اما با تباری مشترک. در این مورد گویا حالوهوای شعرهای مختاری را گرفتهام».
محمد مختاری در «چشم مرکب» به گرایش رمانتیک در شعر برخی از شاعران پیش از انقلاب اشاره میکند و میگوید که در شعر بعضی از شاعران نوعی تمایز مکانیکی میان دو مؤلفه اصلی شعر رمانتیک به وجود آمد: «هم بعضی از سرخوردگان از برقراری نظم دلخواه در جامعه، به درون خود پناه بردند و هم محافظهکارانی که اساسا با رؤیاهای انقلابی همساز نبودند، فرصتی یافتند برای راندن شعر در عرصههای شور شخصی-عاشقانه که تا آن هنگام تحتالشعاع شور انقلابی-سیاسی بود. این هر دو محملی شدند برای استحاله شور سیاسی در شور عاشقانه و جنسی، همراه با نمود مرگاندیشی و تجسم و یأس و دلزدگی. یعنی در دهه سی آن جنبه عاشقانه و درونگرای رمانتیک به گروهی تعلق گرفت که کاری به کار سیاست نداشت. جنبه سیاسی و برونگرای رمانتیک نیز در شعر کسانی گسترش یافت که غالبا دغدغهای جز سیاست نداشتند».
در شعرهای «یادی از خیالی»، عشق و سیاست نه دو عرصه جدا از هم، بلکه عرصههایی درهمتنیده و مرتبط با هم هستند. در بسیاری از شعرهای این مجموعه، دغدغههای اجتماعی و سیاسی شاعر با جهان شخصیاش گره خورده و این ویژگی برآمده از زندگی شخصی و اجتماعی رئیسدانا بوده است. در بخشی از شعر «رازدانه»، راوی شعر عرصه مبارزه را عرصهای مردانه نمیداند و پیوند زندگی اجتماعی و شخصیاش را اینچنین تصویر میکند: «رازدار من!/ از قلمرو لولههای خالی کنار خیابان/ که هرکدامشان دهها نفر را به کام میکشند به جفتگیری/ و بدینسان از نسل محرومان حراست میکنند/ از قلمرو آلونک دل شهر/ که منجی نسل رو به انقراض فقر است/ فریادهای آرزومندانه شنیدهام! در جدال من و آسمان، خواهی بود با من آیا؟».