واقعیت بردهداری نوین
متیو والتر. روزنامهنگار هفتهنامه ویک
چشمان شهروندان هر کشوری به ندرت به ماجرایی فراتر از کشورشان جلب میشود و زمانی هم که این اتفاق میافتد این نگاه به سمت کسانی است که خیلی خیلی شبیه به آنها زندگی میکنند. این موضوع حتی در مورد بسیاری از شهروندانی که به مسائل بینالمللی هم گوشهچشمی دارند صدق میکند.به همین دلیل است که حتی اگر ما اکنون درگیر یک بیماری جهانگیر نبودیم، من انتظار نداشتم که چیزی درباره دادخواست اخیر مهاجران اریترهای در هلند در میان مردم بسیاری از کشورها مطرح شود. در این دادخواست ادعا شده است که در ساخت جادهها و سایر پروژههای زیرساختی در این کشور شرق آفریقایی، از کارگران سوءاستفاده میشود و کارگران در شرایط کار اجباری قرار دارند؛ پروژههایی که پشتیبانی مالی از آنها برعهده اتحادیه اروپاست.مطمئنا در وجود مسئلهای مانند کار اجباری در اریتره هیچ تردیدی نیست. اگر کرهشمالی را یک استثنا در نظر بگیریم - که فاصله اریتره با آن در شاخص آزادی مطبوعات فقط دو پله است- این کشور بالاترین میزان کار اجباری را در سراسر جهان به خود اختصاص داده است. برآوردها نشان میدهد حدودا از هر 10 اریترهای یک نفر مشمول کار دولتی بدون حقوق است. این اتفاق در اشکال مختلفی رخ میدهد. در برخی موارد این سربازان وظیفه نیروهای مسلح هستند که به نمایندگی از دولت به اموری غیر از امور نظامی مشغولاند. در برخی دیگر از موارد روند مستقیمتری وجود دارد که در آن از افراد غیرنظامی برای انجام ساختوسازها و دیگر کارها ثبتنام میشود. تعداد قابل توجهی از مردم اریتره که در یکی از این دو دسته جای میگیرند، به صورت مستقیم توسط دولت و از مدارس دولتی جذب میشوند که حضور در آنها اجباری است و این در حالی است که کودکان و معلمان هم حتی در این روند به کار گرفته میشوند.
این اقدامات مسائل جدیدی نیستند. اینها همان اقداماتیاند که توسط گروههای حقوقبشری در سراسر جهان از جمله سازمان ملل متحد محکوم و «برابر با بردهداری» توصیف شدهاند. راحتتر است که اینجا بازی با کلمات را کنار بگذاریم و اسم مناسبتری چون «بردهداری نوین» برای این اقدامات انتخاب کنیم. هرچند که امروزه بهویژه در دوران معاصر هیچ چیزی درباره بردهداری در اریتره مطرح نشده است اما مانند همان بردهداری قدیمی که در سدههای 18 و 19 در این کشور وجود داشت، بردهداری نوین در آن هم نتیجه مستقیم «تجارت آزاد جهانیشده» است. درست همانطور که بزرگان منچستر و بیرمنگام و سرمایهداران لندن که امکان تقسیم کارگران کارولینای جنوبی را به وجود آوردند، سرمایهداران اروپایی، خاورمیانهای و مخصوصا چینی اجازه دادهاند که رژیم دیکتاتوری در اریتره شهروندان خودش را برده در نظر بگیرد. در اینجا بردهداری علاوه بر اینکه یک ناهنجاری وحشتناک است، بخشی اساسی از سرمایهداری بدون مرز بوده و هست؛ سرمایهداریای که بسیاری از بزرگترین اقتصاددانان آن را نیرویی رهاییبخش در تاریخ بشریت میدانند.در چنین شرایطی فقط یک امید برای بردگان اریتره وجود دارد: نهادهای بینالمللیای که نه فقط برای خودشان بلکه برای صلح و امنیت مردم در همه کشورهای جهان اصول تسهیل رشد اقتصادی را سازماندهی میکنند. نتایج دادخواست اخیر اتحادیه اروپا در حمایت از اریترهایها هرچه باشد، ما نباید انتظار داشته باشیم که کشورهای حوزه خلیج فارس و چینیها از سوءاستفاده از مردم این کشور دست بردارند؛ موضوعی که آنها آن را یک فرصت سرمایهگذاری تلقی میکنند. در حالی که من در حال نوشتن این یادداشت هستم، رسانههای دولتی چین بدون شک به این مسئله میبالند که پکن - که بردهداری حتی در داخل مرزهایش امر غریبی نیست- «بزرگترین شریک تجاری اریتره، سرمایهگذار خارجی این کشور و پیمانکار پروژهای بسیاری در آن است». از آن طرف در مقایسه با سرمایهگذاری اعراب و چینیها در اریتره، 80 میلیون یورویی که بروکسل ظاهرا با نیت خیر به این کشور اختصاص داده، قطرهای در یک سطل آب است. این شرایط نباید ادامه پیدا کند. توسعه زیرساختها نه تنها در اریتره بلکه در هر جای دیگری نباید به ضرر کسانی باشد که ظاهرا قرار است از این پروژهها سود ببرند. اما تا زمانی که سازمان ملل، صندوق بینالمللی پول و سازمان تجارت جهانی و همه سازمانهای ترسناک دیگری که با مخففهای متفاوت شناخته میشوند، به آن چیزی تبدیل نشوند که پاپ امریتس بندیکت شانزدهم از آنها به عنوان نهادهای بینالمللی «با دندان» یاد کرده بود، هر نتیجهای ناامیدکننده است.
چشمان شهروندان هر کشوری به ندرت به ماجرایی فراتر از کشورشان جلب میشود و زمانی هم که این اتفاق میافتد این نگاه به سمت کسانی است که خیلی خیلی شبیه به آنها زندگی میکنند. این موضوع حتی در مورد بسیاری از شهروندانی که به مسائل بینالمللی هم گوشهچشمی دارند صدق میکند.به همین دلیل است که حتی اگر ما اکنون درگیر یک بیماری جهانگیر نبودیم، من انتظار نداشتم که چیزی درباره دادخواست اخیر مهاجران اریترهای در هلند در میان مردم بسیاری از کشورها مطرح شود. در این دادخواست ادعا شده است که در ساخت جادهها و سایر پروژههای زیرساختی در این کشور شرق آفریقایی، از کارگران سوءاستفاده میشود و کارگران در شرایط کار اجباری قرار دارند؛ پروژههایی که پشتیبانی مالی از آنها برعهده اتحادیه اروپاست.مطمئنا در وجود مسئلهای مانند کار اجباری در اریتره هیچ تردیدی نیست. اگر کرهشمالی را یک استثنا در نظر بگیریم - که فاصله اریتره با آن در شاخص آزادی مطبوعات فقط دو پله است- این کشور بالاترین میزان کار اجباری را در سراسر جهان به خود اختصاص داده است. برآوردها نشان میدهد حدودا از هر 10 اریترهای یک نفر مشمول کار دولتی بدون حقوق است. این اتفاق در اشکال مختلفی رخ میدهد. در برخی موارد این سربازان وظیفه نیروهای مسلح هستند که به نمایندگی از دولت به اموری غیر از امور نظامی مشغولاند. در برخی دیگر از موارد روند مستقیمتری وجود دارد که در آن از افراد غیرنظامی برای انجام ساختوسازها و دیگر کارها ثبتنام میشود. تعداد قابل توجهی از مردم اریتره که در یکی از این دو دسته جای میگیرند، به صورت مستقیم توسط دولت و از مدارس دولتی جذب میشوند که حضور در آنها اجباری است و این در حالی است که کودکان و معلمان هم حتی در این روند به کار گرفته میشوند.
این اقدامات مسائل جدیدی نیستند. اینها همان اقداماتیاند که توسط گروههای حقوقبشری در سراسر جهان از جمله سازمان ملل متحد محکوم و «برابر با بردهداری» توصیف شدهاند. راحتتر است که اینجا بازی با کلمات را کنار بگذاریم و اسم مناسبتری چون «بردهداری نوین» برای این اقدامات انتخاب کنیم. هرچند که امروزه بهویژه در دوران معاصر هیچ چیزی درباره بردهداری در اریتره مطرح نشده است اما مانند همان بردهداری قدیمی که در سدههای 18 و 19 در این کشور وجود داشت، بردهداری نوین در آن هم نتیجه مستقیم «تجارت آزاد جهانیشده» است. درست همانطور که بزرگان منچستر و بیرمنگام و سرمایهداران لندن که امکان تقسیم کارگران کارولینای جنوبی را به وجود آوردند، سرمایهداران اروپایی، خاورمیانهای و مخصوصا چینی اجازه دادهاند که رژیم دیکتاتوری در اریتره شهروندان خودش را برده در نظر بگیرد. در اینجا بردهداری علاوه بر اینکه یک ناهنجاری وحشتناک است، بخشی اساسی از سرمایهداری بدون مرز بوده و هست؛ سرمایهداریای که بسیاری از بزرگترین اقتصاددانان آن را نیرویی رهاییبخش در تاریخ بشریت میدانند.در چنین شرایطی فقط یک امید برای بردگان اریتره وجود دارد: نهادهای بینالمللیای که نه فقط برای خودشان بلکه برای صلح و امنیت مردم در همه کشورهای جهان اصول تسهیل رشد اقتصادی را سازماندهی میکنند. نتایج دادخواست اخیر اتحادیه اروپا در حمایت از اریترهایها هرچه باشد، ما نباید انتظار داشته باشیم که کشورهای حوزه خلیج فارس و چینیها از سوءاستفاده از مردم این کشور دست بردارند؛ موضوعی که آنها آن را یک فرصت سرمایهگذاری تلقی میکنند. در حالی که من در حال نوشتن این یادداشت هستم، رسانههای دولتی چین بدون شک به این مسئله میبالند که پکن - که بردهداری حتی در داخل مرزهایش امر غریبی نیست- «بزرگترین شریک تجاری اریتره، سرمایهگذار خارجی این کشور و پیمانکار پروژهای بسیاری در آن است». از آن طرف در مقایسه با سرمایهگذاری اعراب و چینیها در اریتره، 80 میلیون یورویی که بروکسل ظاهرا با نیت خیر به این کشور اختصاص داده، قطرهای در یک سطل آب است. این شرایط نباید ادامه پیدا کند. توسعه زیرساختها نه تنها در اریتره بلکه در هر جای دیگری نباید به ضرر کسانی باشد که ظاهرا قرار است از این پروژهها سود ببرند. اما تا زمانی که سازمان ملل، صندوق بینالمللی پول و سازمان تجارت جهانی و همه سازمانهای ترسناک دیگری که با مخففهای متفاوت شناخته میشوند، به آن چیزی تبدیل نشوند که پاپ امریتس بندیکت شانزدهم از آنها به عنوان نهادهای بینالمللی «با دندان» یاد کرده بود، هر نتیجهای ناامیدکننده است.