|

غفلت خطرناک از گنج سرمایه انسانی ایران

محسن خلیلی-چهره ماندگار صنعت

در این سال‌های واپسین عمر و روزگار سالخوردگی هرازچندگاهی با موضوعاتی مواجه می‌شوم كه سخت متأثرم کرده و اشك بر دیدگانم جاری می‌‌کند؛ موضوعاتی چه بسیار گوناگون اما مشترك در یك چیز و آن «عشق به وطن».هنگامی كه می‌بینم و می‌شنوم ‌‌فرهیختگان و روشنفكران ایرانی دور از وطن و سرزمین مادری این‌چنین به میهن خود عشق می‌ورزند و برای ارتقای آگاهی و شناخت من ایرانی سعی و تلاش می‌كنند، وقتی كارشناسان و دانش‌پژوهان دور از مام میهن برای رفع مشكلات و مصائب این ملك و درمان دردها و رنج‌های این مردم به هر طریق ممكن، خود را دچار سختی‌ها و زحمات وصف‌ناشدنی می‌کنند، اشك شوق بر دیدگانم جاری می‌شود و بر این همه مجاهدت سر تعظیم فرود می‌آورم. اینكه افرادی چنین برجسته و فرهیخته این‌چنین در غربت درد «میهن» و مردم‌شان را داشته باشند، امری سخت ستایش‌برانگیز است. اگر یك وجه عظمت روح ایرانی، دفاع جانانه و شهادت‌ها و ایثارهای جوانانی است كه هشت سال با دست‌های خالی اما اراده‌های بزرگ و فولادین، از مرزهای این سرزمین دفاع و جان شیرین‌شان را نثار ارزش‌های دینی و اعتقادی و ماندگاری این آب‌وخاک كردند كه خود قصه‌هایی است عاشقانه و احادیثی پرخون؛ اگر فرهیختگان و عالمان و روشنفكران ساكن این سرزمین در تمامی این سال‌ها و با وجود مصائب و كمبودها و بعضا نامهربانی‌ها و بی‌محبتی‌ها در میهن عزیز ماندند و جلای وطن نكردند و با آثار علمی و پژوهشی و نیز ابداعات هنری و فرهنگی وزن و اعتبار این سرزمین، ایران عزیز را همچنان در جهان پرآوازه کردند و دستاوردهای بسیار بر جای نهادند كه خود فرصت و مجالی خاص و مستقل می‌طلبد و اگر دولتمردانی كه با وجود ناملایمات، طعن، دشمنی‌ها، وسوسه‌ها و فشارها، خدمت به مردم و میهن را برگزیدند و ساختارهای اقتصادی و صنعتی این ملك را اعتلا بخشیدند و اگرهای دیگر كه بی‌شك بسیارند، فراهم و ممكن نشده است، مگر جز توانمندی و استغنای روح انسان ایرانی! روح و روان‌هایی كه مانند همیشه تاریخ و چون چشمه‌‌ای می‌جوشد و در جای خود مانند رعد می‌خروشد و فارغ از فاصله جغرافیایی و بیرون یا درون مرزها یا درون یا بیرون ساختار قدرت، همچنان در عشق به میهن و مردم‌شان می‌كوشند و دغدغه‌‌ای جز سعادت و كامیابی این مردم و پیشرفت و توسعه این وطن، ایران عزیز ندارند.این‌همه مقدمه‌‌ای بود برای بیان یك عبارت كوتاه و آن عبارت آن‌ است كه «قدر سرمایه‌های انسانی خود را بدانیم!». این سخن یك صنعتگر و خدمتگزار اقتصاد ملی است كه برخلاف تمامی باورهای ذهنی و تصورات به‌ظاهر عینی، عرض می‌كند آنچه یك ملت را در میان سایر ملل و در اوج تنگناها و مشكلات برمی‌كشد و اعتبار و عظمت می‌بخشد، نه منابع معدنی، انرژی، وسعت سرزمین، پول و سرمایه‌های مادی و مالی بلكه در یك كلام غنای «سرمایه‌های انسانی» آن سرزمین و ملت است! این سرمایه‌‌ای است كه اگر موجود باشد، جای خالی آن دیگر سرمایه‌ها را پر می‌كند و اگر نباشد، تمامی آن دیگرها، به هیچ كاری نمی‌آیند.

میهن‌مان، ایران عزیز، از منظر سرمایه‌های انسانی، سرزمینی است بس شگفت‌انگیز! غنی و حسرت‌برانگیز!
كافی است از این ثروت ملی عظیم خود آگاه شویم و اساس قدرت خود را بر گردآوردن، ارج‌و‌قرب‌ ‌بخشیدن و بهره‌گیری از این سرمایه‌های عظیم انسانی قرار دهیم و آنگاه به چشم خود ببینیم چه‌ها خواهد شد؛ چه كارهایی كارستان!
اكنون كه میهن‌مان با سخت‌ترین شرایط اقتصادی و سیاسی دست‌به‌گریبان است، شایسته است از صلح و آشتی سخن بگوییم و این امكان را فراهم آوریم تا تمامی ایرانیان عاشق میهن و مام وطن، فرهیختگان و روشنفكران و عالمان و كارشناسان خارج و داخل كشور در فضایی امن و آرام بتوانند عشق و علاقه خود را برای اعتلای میهن ابراز و ایثار کنند.
این سخن سالخورده‌صنعتگری است كه هرچه در زندگی داشته ‌ در مسیر عشق به اعتلای میهن و مردم صرف کرده و از مشاهده روح بزرگ انسان ایرانی كه در نقطه‌نقطه جهان می‌درخشد، به وجد می‌آید و اشك می‌ریزد!
مرزها و مرزبندی‌های كاذب را كنار زنیم و گوهرهای كمیاب سرمایه انسانی‌مان را پاس بداریم كه بقا و دوام این ملت و سرزمین جز از این مسیر حاصل نمی‌شود:
همراه شو عزیز، همراه شو عزیز / تنها نمان به درد، کاین درد مشترک / هرگز جدا‌جدا، درمان نمی‌شود

در این سال‌های واپسین عمر و روزگار سالخوردگی هرازچندگاهی با موضوعاتی مواجه می‌شوم كه سخت متأثرم کرده و اشك بر دیدگانم جاری می‌‌کند؛ موضوعاتی چه بسیار گوناگون اما مشترك در یك چیز و آن «عشق به وطن».هنگامی كه می‌بینم و می‌شنوم ‌‌فرهیختگان و روشنفكران ایرانی دور از وطن و سرزمین مادری این‌چنین به میهن خود عشق می‌ورزند و برای ارتقای آگاهی و شناخت من ایرانی سعی و تلاش می‌كنند، وقتی كارشناسان و دانش‌پژوهان دور از مام میهن برای رفع مشكلات و مصائب این ملك و درمان دردها و رنج‌های این مردم به هر طریق ممكن، خود را دچار سختی‌ها و زحمات وصف‌ناشدنی می‌کنند، اشك شوق بر دیدگانم جاری می‌شود و بر این همه مجاهدت سر تعظیم فرود می‌آورم. اینكه افرادی چنین برجسته و فرهیخته این‌چنین در غربت درد «میهن» و مردم‌شان را داشته باشند، امری سخت ستایش‌برانگیز است. اگر یك وجه عظمت روح ایرانی، دفاع جانانه و شهادت‌ها و ایثارهای جوانانی است كه هشت سال با دست‌های خالی اما اراده‌های بزرگ و فولادین، از مرزهای این سرزمین دفاع و جان شیرین‌شان را نثار ارزش‌های دینی و اعتقادی و ماندگاری این آب‌وخاک كردند كه خود قصه‌هایی است عاشقانه و احادیثی پرخون؛ اگر فرهیختگان و عالمان و روشنفكران ساكن این سرزمین در تمامی این سال‌ها و با وجود مصائب و كمبودها و بعضا نامهربانی‌ها و بی‌محبتی‌ها در میهن عزیز ماندند و جلای وطن نكردند و با آثار علمی و پژوهشی و نیز ابداعات هنری و فرهنگی وزن و اعتبار این سرزمین، ایران عزیز را همچنان در جهان پرآوازه کردند و دستاوردهای بسیار بر جای نهادند كه خود فرصت و مجالی خاص و مستقل می‌طلبد و اگر دولتمردانی كه با وجود ناملایمات، طعن، دشمنی‌ها، وسوسه‌ها و فشارها، خدمت به مردم و میهن را برگزیدند و ساختارهای اقتصادی و صنعتی این ملك را اعتلا بخشیدند و اگرهای دیگر كه بی‌شك بسیارند، فراهم و ممكن نشده است، مگر جز توانمندی و استغنای روح انسان ایرانی! روح و روان‌هایی كه مانند همیشه تاریخ و چون چشمه‌‌ای می‌جوشد و در جای خود مانند رعد می‌خروشد و فارغ از فاصله جغرافیایی و بیرون یا درون مرزها یا درون یا بیرون ساختار قدرت، همچنان در عشق به میهن و مردم‌شان می‌كوشند و دغدغه‌‌ای جز سعادت و كامیابی این مردم و پیشرفت و توسعه این وطن، ایران عزیز ندارند.این‌همه مقدمه‌‌ای بود برای بیان یك عبارت كوتاه و آن عبارت آن‌ است كه «قدر سرمایه‌های انسانی خود را بدانیم!». این سخن یك صنعتگر و خدمتگزار اقتصاد ملی است كه برخلاف تمامی باورهای ذهنی و تصورات به‌ظاهر عینی، عرض می‌كند آنچه یك ملت را در میان سایر ملل و در اوج تنگناها و مشكلات برمی‌كشد و اعتبار و عظمت می‌بخشد، نه منابع معدنی، انرژی، وسعت سرزمین، پول و سرمایه‌های مادی و مالی بلكه در یك كلام غنای «سرمایه‌های انسانی» آن سرزمین و ملت است! این سرمایه‌‌ای است كه اگر موجود باشد، جای خالی آن دیگر سرمایه‌ها را پر می‌كند و اگر نباشد، تمامی آن دیگرها، به هیچ كاری نمی‌آیند.

میهن‌مان، ایران عزیز، از منظر سرمایه‌های انسانی، سرزمینی است بس شگفت‌انگیز! غنی و حسرت‌برانگیز!
كافی است از این ثروت ملی عظیم خود آگاه شویم و اساس قدرت خود را بر گردآوردن، ارج‌و‌قرب‌ ‌بخشیدن و بهره‌گیری از این سرمایه‌های عظیم انسانی قرار دهیم و آنگاه به چشم خود ببینیم چه‌ها خواهد شد؛ چه كارهایی كارستان!
اكنون كه میهن‌مان با سخت‌ترین شرایط اقتصادی و سیاسی دست‌به‌گریبان است، شایسته است از صلح و آشتی سخن بگوییم و این امكان را فراهم آوریم تا تمامی ایرانیان عاشق میهن و مام وطن، فرهیختگان و روشنفكران و عالمان و كارشناسان خارج و داخل كشور در فضایی امن و آرام بتوانند عشق و علاقه خود را برای اعتلای میهن ابراز و ایثار کنند.
این سخن سالخورده‌صنعتگری است كه هرچه در زندگی داشته ‌ در مسیر عشق به اعتلای میهن و مردم صرف کرده و از مشاهده روح بزرگ انسان ایرانی كه در نقطه‌نقطه جهان می‌درخشد، به وجد می‌آید و اشك می‌ریزد!
مرزها و مرزبندی‌های كاذب را كنار زنیم و گوهرهای كمیاب سرمایه انسانی‌مان را پاس بداریم كه بقا و دوام این ملت و سرزمین جز از این مسیر حاصل نمی‌شود:
همراه شو عزیز، همراه شو عزیز / تنها نمان به درد، کاین درد مشترک / هرگز جدا‌جدا، درمان نمی‌شود

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها