|

فدراسیون زنان کوبا پس از انقلاب

یکی از وجوه تمایز انقلاب کوبا در قیاس با دیگر انقلاب‌های طبقه کارگری عصر جدید، تعداد کثیر زنانی است که در رهبری روزمره‌اش نقش مرکزی داشته‌اند. علاوه بر این، سرعت پیشرفت‌های اقتصادی و اجتماعی زنان در 30 سال بین سال‌های 1960 تا 1990 - پیشرفت‌هایی که معیار اندازه‌گیری آنها تحصیلات، اشتغال، میزان مرگ‌و‌میر نوزادان و مادران باردار و سایر معیارهای سنجش بوده است- به زنان کوبایی اجازه داد که به درجه‌ای از مساوات دست یابند که برای زنان ایالات متحده و سایر کشورهای صنعتی سرمایه‌داری بیش از یک قرن‌و‌نیم طول کشید تا به آن دست یابند. درحالی‌که زحمتکشان کوبا تقریبا 70 سال پیش از این برای سرنگونی یکی از خونین‌ترین دیکتاتوری‌های قاره آمریکا می‌جنگیدند، ادغام زنان در میان صفوف و رهبری «جنبش زیرزمینی ۲۶ ژوئیه» و جبهه‌های ارتش شورشی در کوه‌های شرق کوبا یک استثنا نبود، بلکه جزء لاینفک خط‌مشی بود که رهبری انقلاب برای چندین دهه پیش برده بود و در آن ‌زمان تازه داشت شروع می‌شد. فیدل کاسترو، رهبر انقلاب می‎گفت: «ما در جامعه طبقاتی‌ای زندگی می‌کردیم که زنان با تبعیض مواجه بودند. جامعه‌ای که باید انقلابی در آن رخ می‌داد تا طی آن زنان بتوانند قابلیت‌های خود را به منصه‌ ظهور بگذارند».
کتاب «زنان در کوبا: تکوین انقلابی درون انقلاب» وقایع‎نگاری این انقلاب به روایت زنان حاضر در آن است. این کتاب مصاحبه‌ای است با سه زنی که در اوایل جوانی‌ پس از کودتای نظامی باتیستا در ۱۰ مارس ۱۹۵۲ که پشتیبانی دولت آمریکا را داشت، به جنبش انقلابی تحت رهبری فیدل کاسترو پیوستند و طی سال‌ها مبارزه به رهبری جنبش رسیدند. کتاب شامل دو بخش است و در دو جلد به چاپ رسیده است و دربرگیرنده نقشه‌ها و عکس‌های تاریخی فراوانی درباره دوران انقلاب کوبا است. در بخش اول تجربیات انقلابی تا سرنگونی رژیم باتیستا در اول ژانویه ۱۹۵۹ بازگو می‌شود و در بخش دوم سازندگی یک جامعه نوین در کوبا. جلد اول در سال 1397 و جلد دوم به‌تازگی به فارسی ترجمه و منتشر شده است. در این کتاب ویلما اسپین، اسلا د لوس سانتوس و یولاندا فرر، از زنانی که رهبران انقلاب کوبا بودند، تجربه‎هایی از آن انقلاب را بازگو می‎کنند. ماری آلیس واترز، ویراستار کتاب در مقدمه کتاب می‎نویسد: «این کتاب درباره زنان نیست. یا شاید دقیق‌تر باشد اگر بگویم که با مبحث زنان شروع نمی‌شود و نمی‌توانست هم که چنین باشد. این کتابی است درباره انقلاب کوبا. راجع به میلیون‎ها زحمتکش که آن انقلاب سوسیالیستی را به منصه ظهور رسانده‎اند و درباره اینکه چگونه اقداماتشان حین نبرد برای دگردیسی جهان اطرافشان، باعث دگردیسی خودشان شد».
در ۲۶ ژوئیه ۱۹۵۳ حمله‌ای نافرجام به پادگان مونکادا در شهر سانتیاگو در کوبا صورت گرفت. رهبری و فرماندهی این حمله با فیدل کاسترو بود که یارانش به‌دنبال سرنگونی دیکتاتور وقت کوبا، فلوخنسیو باتیستا بودند. بعد از این واقعه جنبشی شکل گرفت به نام «جنبش ۲۶ ژوئیه» که نام خود را از این واقعه گرفته بود و به نقطه سرآغاز انقلاب کوبا بدل شد. جریان انقلابی کوبا با زنان و مردانی شروع شد که در پی کودتای باتیستا در سال ۱۹۵۲ گرد هم آمدند و کوشیدند به هر قیمتی با رژیم کودتا مقابله کنند. انقلاب کوبا که سرانجام در سال ۱۹۵۹ به پیروزی رسید، به یکی از مهم‎ترین انقلاب‎های قرن بیستم تبدیل شد و بر بسیاری از جنبش‌ها، شورش‌ها و انقلاب‌های مردم تحت ستم جهان تأثیر مستقیم و غیرمستقیم گذاشت. بعد از پیروزی انقلاب، تلاش بسیاری شد تا تداوم تاریخ طولانی مبارزات کوبا با حاکمیت ملی، استقلال و اصلاحات عمیق اجتماعی پیوند بخورد. نقش زنان در انقلاب کوبا به‌حدی چشمگیر بود که فیدل کاسترو آن را «انقلاب‌ در انقلاب» نامیده بود.
جلد دوم کتاب «تکوین انقلابی درون انقلاب»، از طریق مصاحبه با اسپین و فرر به درون جریان «فدراسیون زنان کوبا» می‌رود. آنچه بیش از همه نظر خواننده را به شرح ماوقع از زبان اسپین به خود جلب می‌کند، فقدان هرگونه نگرش جزمی و تصویری ازپیش‌ساخته و فقدان هرگونه کلیشه‌سازی سیاسی است. فقط یک چیز راهنمای کارشان بود: گشودن راه برای آنکه گسترده‌ترین اقشار زنان- سازمان‌یافته، مؤثر و منضبط- درگیر مبارزات جاری و ساختن یک نظم نوین اجتماعی شوند. تبلور پویایی اجتماعی نخستین سال‌های انقلاب را می‌شود در اقدام مهیج تشکیل کلاس‌های شبانه‌ای یافت که «فدراسیون زنان کوبایی» برای کارگران سابق خدمه منازل تشکیل دادند؛ زنانی که هیچ راهی برای امرار معاش نداشتند، چون صاحب‌کاران متمولشان کشور را ترک کرده و به خارج رفته بودند. این خدمتکاران که برای گستره‌ای از مشاغل جدید از راننده تاکسی و تعمیرکار اتومبیل تا کارمند بانک، منشی، مربیان مهدکودک و پرورش‌دهندگان ماکیان بازآموزی شده بودند، زندگی جدیدی را با اعتماد‌به‌نفس آغاز کردند. همین پویایی را می‌توان در محور کار دیگری یافت که یکی از گسترده‌ترین کمپین‌های «فدراسیون زنان کوبایی» را در نخستین سال‌های انقلاب تشکیل می‌داد و آن احداث مدرسه آنا بتانکورت برای زنان جوان روستاها بود. بین سال‌های 1961 تا 1963، بیست‌ویک هزار نفر از آنها با رضایت والدینشان به هاوانا آمدند، تا یک دوره شش‌ماهه آموزش فشرده را طی کنند. در این دوره آنان خواندن و نوشتن، برش و دوخت لباس را آموختند و پایه‌های علمی تغذیه و نظافت را یاد گرفتند. برخی از آنها اصول کار دفتری را هم آموختند. یکی از اتهاماتی که مخالفان انقلاب کوبا در کشورهای مختلف علیه‌ او مطرح می‌کنند، اغلب توسط زنانی که جنبش‌های فمینیستی دهه‌های 1960 و 1970 را طی کرده‌اند، این است که فدراسیون زنان کوبایی از طریق آموزش دوزندگی به زنان، برای دوختن لباس برای خود و خانواده‌شان باعث شد که همان قالب‌های از‌پیش‌ساخته ذهنی راجع به جنس مؤنث تقویت شود و مدعی هستند که چنین آموزش‌هایی به‌جای پیشبرد آزادی زنان، باعث تقویت ستم علیه آنها می‌شد. در کتاب در‌این‌باره از اسپین سؤال می‌شود که آیا هنوز هم فکر می‌کنند که آن کارشان درست بود و او جواب می‌دهد: «بله، من این‌طور فکر می‌کنم. چون در آن موقع چنین کاری باعث شد که زنان را از خانه‌هایشان بیرون بیاوریم. در کوه‌های اسکامبری و منطقه باراکوآ، مناطقی که ضدانقلاب شدیدا روی خانواده‌های دهقانان کار می‌کرد، این کار فرصت لازم را ایجاد کرد تا زنان به مرکز کشور بیایند، بیاموزند که انقلاب واقعا چیست و خود نخستین کادرهای انقلاب در مناطقشان شوند. این کار نه‌تنها برای نبرد با ضدانقلاب بلکه از نظر آموزش و کادرسازی زنان نیز کار با‌اهمیتی بود. ما از آن جایگاهی که زنان در آن قرار داشتند، شروع کردیم تا آنها را به سطح بالاتری ارتفا دهیم»(ص 39).

یکی از وجوه تمایز انقلاب کوبا در قیاس با دیگر انقلاب‌های طبقه کارگری عصر جدید، تعداد کثیر زنانی است که در رهبری روزمره‌اش نقش مرکزی داشته‌اند. علاوه بر این، سرعت پیشرفت‌های اقتصادی و اجتماعی زنان در 30 سال بین سال‌های 1960 تا 1990 - پیشرفت‌هایی که معیار اندازه‌گیری آنها تحصیلات، اشتغال، میزان مرگ‌و‌میر نوزادان و مادران باردار و سایر معیارهای سنجش بوده است- به زنان کوبایی اجازه داد که به درجه‌ای از مساوات دست یابند که برای زنان ایالات متحده و سایر کشورهای صنعتی سرمایه‌داری بیش از یک قرن‌و‌نیم طول کشید تا به آن دست یابند. درحالی‌که زحمتکشان کوبا تقریبا 70 سال پیش از این برای سرنگونی یکی از خونین‌ترین دیکتاتوری‌های قاره آمریکا می‌جنگیدند، ادغام زنان در میان صفوف و رهبری «جنبش زیرزمینی ۲۶ ژوئیه» و جبهه‌های ارتش شورشی در کوه‌های شرق کوبا یک استثنا نبود، بلکه جزء لاینفک خط‌مشی بود که رهبری انقلاب برای چندین دهه پیش برده بود و در آن ‌زمان تازه داشت شروع می‌شد. فیدل کاسترو، رهبر انقلاب می‎گفت: «ما در جامعه طبقاتی‌ای زندگی می‌کردیم که زنان با تبعیض مواجه بودند. جامعه‌ای که باید انقلابی در آن رخ می‌داد تا طی آن زنان بتوانند قابلیت‌های خود را به منصه‌ ظهور بگذارند».
کتاب «زنان در کوبا: تکوین انقلابی درون انقلاب» وقایع‎نگاری این انقلاب به روایت زنان حاضر در آن است. این کتاب مصاحبه‌ای است با سه زنی که در اوایل جوانی‌ پس از کودتای نظامی باتیستا در ۱۰ مارس ۱۹۵۲ که پشتیبانی دولت آمریکا را داشت، به جنبش انقلابی تحت رهبری فیدل کاسترو پیوستند و طی سال‌ها مبارزه به رهبری جنبش رسیدند. کتاب شامل دو بخش است و در دو جلد به چاپ رسیده است و دربرگیرنده نقشه‌ها و عکس‌های تاریخی فراوانی درباره دوران انقلاب کوبا است. در بخش اول تجربیات انقلابی تا سرنگونی رژیم باتیستا در اول ژانویه ۱۹۵۹ بازگو می‌شود و در بخش دوم سازندگی یک جامعه نوین در کوبا. جلد اول در سال 1397 و جلد دوم به‌تازگی به فارسی ترجمه و منتشر شده است. در این کتاب ویلما اسپین، اسلا د لوس سانتوس و یولاندا فرر، از زنانی که رهبران انقلاب کوبا بودند، تجربه‎هایی از آن انقلاب را بازگو می‎کنند. ماری آلیس واترز، ویراستار کتاب در مقدمه کتاب می‎نویسد: «این کتاب درباره زنان نیست. یا شاید دقیق‌تر باشد اگر بگویم که با مبحث زنان شروع نمی‌شود و نمی‌توانست هم که چنین باشد. این کتابی است درباره انقلاب کوبا. راجع به میلیون‎ها زحمتکش که آن انقلاب سوسیالیستی را به منصه ظهور رسانده‎اند و درباره اینکه چگونه اقداماتشان حین نبرد برای دگردیسی جهان اطرافشان، باعث دگردیسی خودشان شد».
در ۲۶ ژوئیه ۱۹۵۳ حمله‌ای نافرجام به پادگان مونکادا در شهر سانتیاگو در کوبا صورت گرفت. رهبری و فرماندهی این حمله با فیدل کاسترو بود که یارانش به‌دنبال سرنگونی دیکتاتور وقت کوبا، فلوخنسیو باتیستا بودند. بعد از این واقعه جنبشی شکل گرفت به نام «جنبش ۲۶ ژوئیه» که نام خود را از این واقعه گرفته بود و به نقطه سرآغاز انقلاب کوبا بدل شد. جریان انقلابی کوبا با زنان و مردانی شروع شد که در پی کودتای باتیستا در سال ۱۹۵۲ گرد هم آمدند و کوشیدند به هر قیمتی با رژیم کودتا مقابله کنند. انقلاب کوبا که سرانجام در سال ۱۹۵۹ به پیروزی رسید، به یکی از مهم‎ترین انقلاب‎های قرن بیستم تبدیل شد و بر بسیاری از جنبش‌ها، شورش‌ها و انقلاب‌های مردم تحت ستم جهان تأثیر مستقیم و غیرمستقیم گذاشت. بعد از پیروزی انقلاب، تلاش بسیاری شد تا تداوم تاریخ طولانی مبارزات کوبا با حاکمیت ملی، استقلال و اصلاحات عمیق اجتماعی پیوند بخورد. نقش زنان در انقلاب کوبا به‌حدی چشمگیر بود که فیدل کاسترو آن را «انقلاب‌ در انقلاب» نامیده بود.
جلد دوم کتاب «تکوین انقلابی درون انقلاب»، از طریق مصاحبه با اسپین و فرر به درون جریان «فدراسیون زنان کوبا» می‌رود. آنچه بیش از همه نظر خواننده را به شرح ماوقع از زبان اسپین به خود جلب می‌کند، فقدان هرگونه نگرش جزمی و تصویری ازپیش‌ساخته و فقدان هرگونه کلیشه‌سازی سیاسی است. فقط یک چیز راهنمای کارشان بود: گشودن راه برای آنکه گسترده‌ترین اقشار زنان- سازمان‌یافته، مؤثر و منضبط- درگیر مبارزات جاری و ساختن یک نظم نوین اجتماعی شوند. تبلور پویایی اجتماعی نخستین سال‌های انقلاب را می‌شود در اقدام مهیج تشکیل کلاس‌های شبانه‌ای یافت که «فدراسیون زنان کوبایی» برای کارگران سابق خدمه منازل تشکیل دادند؛ زنانی که هیچ راهی برای امرار معاش نداشتند، چون صاحب‌کاران متمولشان کشور را ترک کرده و به خارج رفته بودند. این خدمتکاران که برای گستره‌ای از مشاغل جدید از راننده تاکسی و تعمیرکار اتومبیل تا کارمند بانک، منشی، مربیان مهدکودک و پرورش‌دهندگان ماکیان بازآموزی شده بودند، زندگی جدیدی را با اعتماد‌به‌نفس آغاز کردند. همین پویایی را می‌توان در محور کار دیگری یافت که یکی از گسترده‌ترین کمپین‌های «فدراسیون زنان کوبایی» را در نخستین سال‌های انقلاب تشکیل می‌داد و آن احداث مدرسه آنا بتانکورت برای زنان جوان روستاها بود. بین سال‌های 1961 تا 1963، بیست‌ویک هزار نفر از آنها با رضایت والدینشان به هاوانا آمدند، تا یک دوره شش‌ماهه آموزش فشرده را طی کنند. در این دوره آنان خواندن و نوشتن، برش و دوخت لباس را آموختند و پایه‌های علمی تغذیه و نظافت را یاد گرفتند. برخی از آنها اصول کار دفتری را هم آموختند. یکی از اتهاماتی که مخالفان انقلاب کوبا در کشورهای مختلف علیه‌ او مطرح می‌کنند، اغلب توسط زنانی که جنبش‌های فمینیستی دهه‌های 1960 و 1970 را طی کرده‌اند، این است که فدراسیون زنان کوبایی از طریق آموزش دوزندگی به زنان، برای دوختن لباس برای خود و خانواده‌شان باعث شد که همان قالب‌های از‌پیش‌ساخته ذهنی راجع به جنس مؤنث تقویت شود و مدعی هستند که چنین آموزش‌هایی به‌جای پیشبرد آزادی زنان، باعث تقویت ستم علیه آنها می‌شد. در کتاب در‌این‌باره از اسپین سؤال می‌شود که آیا هنوز هم فکر می‌کنند که آن کارشان درست بود و او جواب می‌دهد: «بله، من این‌طور فکر می‌کنم. چون در آن موقع چنین کاری باعث شد که زنان را از خانه‌هایشان بیرون بیاوریم. در کوه‌های اسکامبری و منطقه باراکوآ، مناطقی که ضدانقلاب شدیدا روی خانواده‌های دهقانان کار می‌کرد، این کار فرصت لازم را ایجاد کرد تا زنان به مرکز کشور بیایند، بیاموزند که انقلاب واقعا چیست و خود نخستین کادرهای انقلاب در مناطقشان شوند. این کار نه‌تنها برای نبرد با ضدانقلاب بلکه از نظر آموزش و کادرسازی زنان نیز کار با‌اهمیتی بود. ما از آن جایگاهی که زنان در آن قرار داشتند، شروع کردیم تا آنها را به سطح بالاتری ارتفا دهیم»(ص 39).