|

روزنه دولت جدید آمریکا برای اقتصاد ایران

ناصر ذاکری- ‌کارشناس اقتصادی

‌انتخابات اخیر آمریکا هم از طرف رسانه‌ها هم از طرف افکار عمومی کشورمان و هم از طرف بازار ایران بسیار مورد توجه قرار گرفت. حتی رسانه‌هایی که مبلّغ تفکر کم‌اهمیتی این انتخابات بودند، در عمل نشان دادند که حداقل خودشان به این ادعا باور ندارند. کاهش جدی نرخ ارز در اواخر هفته گذشته نیز نشان از این توجه جدی بازار ایران به انتخابات یادشده دارد.

در چند دهه گذشته همواره برخی از سیاسیون کوشیده‌اند بی‌تأثیری جابه‌جایی قدرت در کاخ سفید را بر روابط ایران و آمریکا یا قضاوت ملت و دولت ایران درباره آمریکا را اثبات کنند. نخستین‌بار در انتخابات سال 1980 میلادی رقابت جیمی کارتر، رئیس‌جمهوری وقت، با رونالد ریگان، نامزد حزب جمهوری‌خواه، با بی‌تفاوتی سیاسیون ایران روبه‌رو شد که تفاوتی بین این دو قائل نبودند؛ درحالی‌که دولت ریگان آشکارا روش برخورد خصمانه‌تری را درباره ایران در پیش گرفت. همچنین در دوران ریاست‌جمهوری بیل کلینتون فرصت مناسبی برای کاهش ابعاد تنش پیش آمد؛ اما رویکرد حاکم بر سیاست خارجی ایران به‌ گونه‌ای نبود که توجهی به این موقعیت بکند. در انتخابات سال 2000 برای سیاسیون ایران تفاوتی نمی‌کرد که ال گور دموکرات به کاخ سفید اسباب‌کشی کند یا جورج بوش جمهوری‌خواه؛ اما پیروزی بوش منتهی به این شد که دولت آمریکا ایران را عضو محور شرارت بنامد و رویکرد خصمانه درباره ایران را انتخاب کند. در انتخابات 2016 نیز نگاه رسمی تفاوتی بین دو گرایش سیاسی موجود قائل نبود؛ اما ترامپ که پیروز این انتخابات بود، آشکارا ظالمانه‌ترین تحریم‌ها را برای ملت ایران در پیش گرفت.
توجهی کوتاه به این موارد نشان می‌دهد که سیاسیون و سخنوران باید در نگرش خود به اقتصاد و سیاست تجدید نظر کنند و به تبعیت از افکار عمومی و شمّ اقتصادی فعالان بازار شیوه اولویت‌بندی متغیرها و عوامل تأثیرگذار را تغییر بدهند. به باور نگارنده چند محور اصلی این تجدید نظر را به شرح زیر می‌توان خلاصه کرد.
1 - در جهان امروز سیاست و اقتصاد به‌شدت درهم‌تنیده‌ هستند و هر تغییری در میدان سیاست می‌تواند تغییرات متناظری را در میدان اقتصاد دامن بزند و فرصت‌ها یا تهدیدهای جدید خلق کند. ازاین‌رو نه‌تنها انتخابات ریاست‌جمهوری بزرگ‌ترین اقتصاد جهان باید به‌عنوان یک اتفاق مهم مورد توجه و ارزیابی سیاسیون قرار بگیرد؛ بلکه حتی باید به انتخابات آینده قدرت‌های اقتصادی درجه‌چندم هم توجه لازم را داشته‌ باشند. با چنین نگاهی، همسویی دولت و همه جریان‌های سیاسی درگیر در دوران پس از برجام و تلاش برای استفاده از فرصت تجارت و تنش‌زدایی آن ایام، می‌توانست مانع از پیروزی ترامپ در سال 2016 و افزایش قیمت دلار تا مرز 30 هزار تومان شود.
2 - امروزه استقلال اقتصادی و ‌وابستگی‌نداشتن را باید طور دیگری معنی کرد. هیچ کشوری با بستن مرزهای خود و کاهش تعامل با جهان خارج موفق به شکستن حصار توسعه‌نیافتگی نشده ‌است. در سال‌های گذشته تحریم ظالمانه تحمیلی از طرف دولت آمریکا منجر به گسترش فقر در کشورمان شده و خط فقر را به بالای 10 میلیون تومان رسانده ‌است. هرچند برخی سیاسیون کم‌تجربه از ‌جمله دکتر سعید جلیلی می‌پندارند بدون تعامل با جهان امکان رشد صادرات و گسترش تجارت و رسیدن به رونق وجود دارد؛ اما چنین ادعاهایی در تقابل با واقعیات رنگ می‌بازند. دشواری‌های پیش‌روی تولیدکنندگان داخلی و فعالان بازار تجارت خارجی به‌خوبی مؤید این ادعا است که بدون حل مشکلات در عرصه سیاست خارجی، رشد اقتصادی قابل تداوم نیست.
3 - تغییر رویکرد در میدان سیاست لزوما به معنای تبعیت از زورگویان عالم نیست. امضای سند نهایی توافق‌نامه برجام شرکای تجاری بالقوه ایران را متقاعد کرد که دولتمردان ایران طالب حل‌وفصل مسائل خود با شیوه گفت‌وگو هستند.

همین امر باعث استقبال فعالان اقتصادی و شرکت‌های بزرگ جهان و تلاش آنها برای ایجاد خط ارتباطی جدید با ایران شد.
هیچ‌کدام از کشورهای مشتاق گسترش تجارت با ایران معنی امضای برجام از طرف کشورمان را وابستگی ایران به غرب و تبعیت از آمریکا نمی‌دانستند؛ بااین‌حال به ‌صِرف این تغییر در عرصه سیاست، همراهی با ایران را یک فرصت بزرگ تاریخی می‌دیدند؛ اما فرصت‌سوزی‌هایی که ناشی از عدم همراهی سایر جریان‌های سیاسی داخلی با دولت بود، این علامت را به متقاضیان همکاری اقتصادی با کشورمان فرستاد که نباید روی چنین توافق و چنین امضایی
حساب بکنند.
4 - برای اقتصادی در ابعاد اقتصاد کشورمان، نمی‌توان الگوی «اقتصاد در خدمت سیاست» را توصیه کرد. حتی کشوری مثل چین هم با وجود توان اقتصادی بالا حاضر به پذیرش این الگو نشده ‌است.
رهبران این کشور در ابتدای دور جدید سیاست‌گذاری خود می‌گفتند کشورشان برای جبران عقب‌ماندگی خود نیازمند چهار دهه صلح است. سیاست‌های چند دهه گذشته این کشور به‌خوبی نشان‌دهنده باور رهبران چین به این آموزه است.
بااین‌حال در کشور ما وقتی رئیس‌جمهوری در دی‌ 93 از لزوم قطع پرداخت یارانه از اقتصاد ملی به سیاست سخن گفت، موجبات برآشفته‌شدن برخی سخنوران و سیاسیون را فراهم کرد.
5 - در میدان پیچیده سیاست امروز معمولا فرصت‌های اندکی برای پیروزی یک‌جانبه کشورها فراهم می‌آید. چانه‌زنی‌های سیاسی و تعاملات مثبت با جهان با این باور شکل می‌گیرد که امکان خلق موقعیت‌های برد-برد همواره وجود دارد و اگر کشوری طالب پیروزی است، نمی‌تواند صرفا به موقعیت‌هایی بیندیشد که متضمن پیروزی یک‌جانبه او و شکست همه طرف‌های مقابل باشد.
توافق برجام و تبعات آن نشان داد که اگر گزینه پیروزی مشترک انتخاب نشود، طرف برنده‌ای وجود نخواهد داشت. بعضی از سیاسیون ما هنوز بر این باور استوار هستند که می‌توان بدون اندیشیدن به موفقیت‌های نسبی همه طرف‌های ذی‌نفع به پیروزی درخشان
و پایدار رسید.
تعامل مثبت با جهان و آغاز دوران گشایش اقتصادی برای ملت ایران در گرو دستیابی به این باور است که لزوما پیروزی ما در گرو شکست فاحش همه طرف‌های درگیر نیست.
روزهای آینده نشان خواهد داد دولتمردان و سیاسیون کشورمان آیا هنر تبدیل تهدیدها به فرصت را دارند و می‌توانند از کوچک‌ترین فرصت‌های پیش‌آمده برای گسترش رونق اقتصادی و کاستن از ابعاد آلام ملت استفاده کنند یا اینکه در همواره روی همان پاشنه سابق خواهد چرخید.

‌انتخابات اخیر آمریکا هم از طرف رسانه‌ها هم از طرف افکار عمومی کشورمان و هم از طرف بازار ایران بسیار مورد توجه قرار گرفت. حتی رسانه‌هایی که مبلّغ تفکر کم‌اهمیتی این انتخابات بودند، در عمل نشان دادند که حداقل خودشان به این ادعا باور ندارند. کاهش جدی نرخ ارز در اواخر هفته گذشته نیز نشان از این توجه جدی بازار ایران به انتخابات یادشده دارد.

در چند دهه گذشته همواره برخی از سیاسیون کوشیده‌اند بی‌تأثیری جابه‌جایی قدرت در کاخ سفید را بر روابط ایران و آمریکا یا قضاوت ملت و دولت ایران درباره آمریکا را اثبات کنند. نخستین‌بار در انتخابات سال 1980 میلادی رقابت جیمی کارتر، رئیس‌جمهوری وقت، با رونالد ریگان، نامزد حزب جمهوری‌خواه، با بی‌تفاوتی سیاسیون ایران روبه‌رو شد که تفاوتی بین این دو قائل نبودند؛ درحالی‌که دولت ریگان آشکارا روش برخورد خصمانه‌تری را درباره ایران در پیش گرفت. همچنین در دوران ریاست‌جمهوری بیل کلینتون فرصت مناسبی برای کاهش ابعاد تنش پیش آمد؛ اما رویکرد حاکم بر سیاست خارجی ایران به‌ گونه‌ای نبود که توجهی به این موقعیت بکند. در انتخابات سال 2000 برای سیاسیون ایران تفاوتی نمی‌کرد که ال گور دموکرات به کاخ سفید اسباب‌کشی کند یا جورج بوش جمهوری‌خواه؛ اما پیروزی بوش منتهی به این شد که دولت آمریکا ایران را عضو محور شرارت بنامد و رویکرد خصمانه درباره ایران را انتخاب کند. در انتخابات 2016 نیز نگاه رسمی تفاوتی بین دو گرایش سیاسی موجود قائل نبود؛ اما ترامپ که پیروز این انتخابات بود، آشکارا ظالمانه‌ترین تحریم‌ها را برای ملت ایران در پیش گرفت.
توجهی کوتاه به این موارد نشان می‌دهد که سیاسیون و سخنوران باید در نگرش خود به اقتصاد و سیاست تجدید نظر کنند و به تبعیت از افکار عمومی و شمّ اقتصادی فعالان بازار شیوه اولویت‌بندی متغیرها و عوامل تأثیرگذار را تغییر بدهند. به باور نگارنده چند محور اصلی این تجدید نظر را به شرح زیر می‌توان خلاصه کرد.
1 - در جهان امروز سیاست و اقتصاد به‌شدت درهم‌تنیده‌ هستند و هر تغییری در میدان سیاست می‌تواند تغییرات متناظری را در میدان اقتصاد دامن بزند و فرصت‌ها یا تهدیدهای جدید خلق کند. ازاین‌رو نه‌تنها انتخابات ریاست‌جمهوری بزرگ‌ترین اقتصاد جهان باید به‌عنوان یک اتفاق مهم مورد توجه و ارزیابی سیاسیون قرار بگیرد؛ بلکه حتی باید به انتخابات آینده قدرت‌های اقتصادی درجه‌چندم هم توجه لازم را داشته‌ باشند. با چنین نگاهی، همسویی دولت و همه جریان‌های سیاسی درگیر در دوران پس از برجام و تلاش برای استفاده از فرصت تجارت و تنش‌زدایی آن ایام، می‌توانست مانع از پیروزی ترامپ در سال 2016 و افزایش قیمت دلار تا مرز 30 هزار تومان شود.
2 - امروزه استقلال اقتصادی و ‌وابستگی‌نداشتن را باید طور دیگری معنی کرد. هیچ کشوری با بستن مرزهای خود و کاهش تعامل با جهان خارج موفق به شکستن حصار توسعه‌نیافتگی نشده ‌است. در سال‌های گذشته تحریم ظالمانه تحمیلی از طرف دولت آمریکا منجر به گسترش فقر در کشورمان شده و خط فقر را به بالای 10 میلیون تومان رسانده ‌است. هرچند برخی سیاسیون کم‌تجربه از ‌جمله دکتر سعید جلیلی می‌پندارند بدون تعامل با جهان امکان رشد صادرات و گسترش تجارت و رسیدن به رونق وجود دارد؛ اما چنین ادعاهایی در تقابل با واقعیات رنگ می‌بازند. دشواری‌های پیش‌روی تولیدکنندگان داخلی و فعالان بازار تجارت خارجی به‌خوبی مؤید این ادعا است که بدون حل مشکلات در عرصه سیاست خارجی، رشد اقتصادی قابل تداوم نیست.
3 - تغییر رویکرد در میدان سیاست لزوما به معنای تبعیت از زورگویان عالم نیست. امضای سند نهایی توافق‌نامه برجام شرکای تجاری بالقوه ایران را متقاعد کرد که دولتمردان ایران طالب حل‌وفصل مسائل خود با شیوه گفت‌وگو هستند.

همین امر باعث استقبال فعالان اقتصادی و شرکت‌های بزرگ جهان و تلاش آنها برای ایجاد خط ارتباطی جدید با ایران شد.
هیچ‌کدام از کشورهای مشتاق گسترش تجارت با ایران معنی امضای برجام از طرف کشورمان را وابستگی ایران به غرب و تبعیت از آمریکا نمی‌دانستند؛ بااین‌حال به ‌صِرف این تغییر در عرصه سیاست، همراهی با ایران را یک فرصت بزرگ تاریخی می‌دیدند؛ اما فرصت‌سوزی‌هایی که ناشی از عدم همراهی سایر جریان‌های سیاسی داخلی با دولت بود، این علامت را به متقاضیان همکاری اقتصادی با کشورمان فرستاد که نباید روی چنین توافق و چنین امضایی
حساب بکنند.
4 - برای اقتصادی در ابعاد اقتصاد کشورمان، نمی‌توان الگوی «اقتصاد در خدمت سیاست» را توصیه کرد. حتی کشوری مثل چین هم با وجود توان اقتصادی بالا حاضر به پذیرش این الگو نشده ‌است.
رهبران این کشور در ابتدای دور جدید سیاست‌گذاری خود می‌گفتند کشورشان برای جبران عقب‌ماندگی خود نیازمند چهار دهه صلح است. سیاست‌های چند دهه گذشته این کشور به‌خوبی نشان‌دهنده باور رهبران چین به این آموزه است.
بااین‌حال در کشور ما وقتی رئیس‌جمهوری در دی‌ 93 از لزوم قطع پرداخت یارانه از اقتصاد ملی به سیاست سخن گفت، موجبات برآشفته‌شدن برخی سخنوران و سیاسیون را فراهم کرد.
5 - در میدان پیچیده سیاست امروز معمولا فرصت‌های اندکی برای پیروزی یک‌جانبه کشورها فراهم می‌آید. چانه‌زنی‌های سیاسی و تعاملات مثبت با جهان با این باور شکل می‌گیرد که امکان خلق موقعیت‌های برد-برد همواره وجود دارد و اگر کشوری طالب پیروزی است، نمی‌تواند صرفا به موقعیت‌هایی بیندیشد که متضمن پیروزی یک‌جانبه او و شکست همه طرف‌های مقابل باشد.
توافق برجام و تبعات آن نشان داد که اگر گزینه پیروزی مشترک انتخاب نشود، طرف برنده‌ای وجود نخواهد داشت. بعضی از سیاسیون ما هنوز بر این باور استوار هستند که می‌توان بدون اندیشیدن به موفقیت‌های نسبی همه طرف‌های ذی‌نفع به پیروزی درخشان
و پایدار رسید.
تعامل مثبت با جهان و آغاز دوران گشایش اقتصادی برای ملت ایران در گرو دستیابی به این باور است که لزوما پیروزی ما در گرو شکست فاحش همه طرف‌های درگیر نیست.
روزهای آینده نشان خواهد داد دولتمردان و سیاسیون کشورمان آیا هنر تبدیل تهدیدها به فرصت را دارند و می‌توانند از کوچک‌ترین فرصت‌های پیش‌آمده برای گسترش رونق اقتصادی و کاستن از ابعاد آلام ملت استفاده کنند یا اینکه در همواره روی همان پاشنه سابق خواهد چرخید.