توهم شهر خلاق در ایران
حمزه نوذری-استاد دانشگاه خوارزمی
رویهها و سازوکارهای اجرائی و اداری که در خیلی کشورها و جوامع کاربرد دارند در کشور ما گونه دیگری به خود میگیرد، حتی مفاهیم نیز معنای متفاوتی پیدا میکنند و در بسیاری از مواقع از درون تهی میشوند. سالها از طرح مفهوم کارآفرینی در ایران میگذرد و هر نهاد و سازمان دولتی و عمومی دفتر یا مرکزی برای این منظور تأسیس کرده است، اما بسیاری از افراد که از راه ارث یا زدوبند با بوروکراسی دولتی شرکتی صوری یا واردات کالا انجام میدهند، خود را کارآفرین معرفی میکنند و توقع دارند مدام به شکلهای مختلف تحسین و تشویق شوند. شهر خلاق مفهومی است که اخیرا در بین پژوهشگران و مدیران سازمانهای دولتی، بهویژه شهرداری تهران، رواج پیدا کرده است. به گونهای از شهر خلاق سخن به میان میآید که گویی نوشداوری درمان مسائل مختلف شهر است. اما به نظر میرسد این مفهوم نیز در فضای سازمانی و ادارای ایران مانند سایر مفاهیم معنی خود را از دست میدهد و تبدیل به سازوکاری برای افزایش کیفیت زندگی انسان نمیشود. چرا چنین است؟ مسئله کجاست و چه شرایط و زمینهای برای کاربردیشدن مفهوم شهر خلاق نیاز است؟ برخی معتقدند این مفاهیم در جامعه دیگری با فرهنگ سیاسی متفاوتی شکل گرفته و با فرهنگ جامعه ایران همسو نیست پس راهحل در بومیسازی رویهها و مفاهیم است. سازوکارها و رویههای اجرائی و حتی مفاهیمی وجود دارند که ذخیره دانش مشترک بشری هستند و در بسیاری از کشورها با فرهنگهای متفاوت کاربرد داشتهاند و به اصطلاح نمیتوان چرخ را از ابتدا خلق کرد. چرا سازمانها و نهادهای اداری و مدیریتی در ایران در مواجهه با سازوکارها، رویهها و مفاهیم علمی مانند منشور عمل میکنند، همانطورکه منشور نور را میگیرد و آن را پراکنده میکند بوروکراسی نیز مفاهیم را میگیرد و آن را از درون تهی میکند و به شکلی کاملا مبهم توسعه میدهد.فلسفه و بنیاد شهر خلاق بر چند فرض اساسی استوار است؛ انسانباوری (انسانمحوری)، تکثرگرایی و جامعهمدنی. تا این سه پیشفرض در جامعهای تقویت نشود چنین مفاهیمی راه به جایی نمیبرد. سازوکارها و مفاهیم برای افرایش آزادی و رفاه انسان هستند اما گاه در خدمت اهداف دیگری قرار میگیرند و انسان در جایگاه ابزار و وسیله قرار میگیرد. تاریخ سازمانها و نهادهای دولتی و عمومی در ایران نشان میدهد که انسان محور نبوده است برخلاف دین اسلام که تأکید زیادی بر کاهش درد و رنج انسان دارد سازمانی که تأسیس میشود برای ماندگاری خود از طریق ارتباط با قدرت دولتی تلاش میکند بدون اینکه در خدمت کیفیت زندگی انسان باشد. مسئله اساسی در سازمانها جریان قدرت است نه خدمتمحوری و کاهش مسائل انسانی. بسیاری از ایرانیان از سازمانها و نهادهای اداری وحشت دارند و از مواجهشدن با غول بوروکراسی هراس دارند. سازمانهای اجرائی و اداری، محلهایی هستند برای تحقیر و درد و رنج بیشتر. دستهبندی انسانها و ارائه خدمات تبعیضآمیز به گروههای خاص اجتماعی وضعیت را بدتر میکند و مانع بزرگی برای تحقق شهر خلاق است. پیشفرض دوم احترام به تکثرگرایی است. جامعه ایران به لحاظ تاریخی با کثرت فرهنگی و اجتماعی همراه بوده است و این کثرت نقطه قوت جامعه بوده است، اما در استراتژی و راهبردهای اجرائی مدام کثرتگرایی به کناری نهاده شده و سعی در همگنسازی و یکسانسازی شده است. نسحه واحد برای همه کثرتها اشتباه بزرگی است که مدام بهوسیله نهادها و سازمانهای دولتی تکرار شده است. یکدستسازی کثرتها با بنیاد و فلسفه شهر خلاق تضاد دارد درحالیکه سازمانها و نهادها از جمله شهرداری بهدنبال همگنسازی و رویههای واحد هستند چگونه شهر خلاق پا میگیرد؟ شهر خلاق در جامعه چندفرهنگی مستلزم وجود استراتژیهای مختلف و وجود نوعی توازن میان آنهاست. زمانی میتوان از شهر خلاق سخن گفت که امکان توسعه دیدگاهها، ایدهها و استراتژیهای مختلف مهیا باشد و شهر خلاق به روی معانی و استراتژیهای جدید گشوده باشد. با این کار هم گروههای مختلف اجتماعی به رسمیت شناخته میشوند و هم میتوان به مساواتطلبی اندیشید. تمایز و تکثر فرهنگی و اجتماعی در جامعه جدید رخ میدهد و افراد آزادی عمل بیشتری برای شکلدادن به افکار و رفتارشان دارند. باورها و ارزشهای قوامبخش دنیای ماقبل مدرن فروریخته است، اما انسانمحوری، ارزش فرد و فردگرایی تنها باور مشترک دوران مدرن است و انسجام اجتماعی در دوران مدرن از مسیر احترام به تکثرها امکانپذیر است. نوآوری و خلاقیت در اقتصاد، فرهنگ و هنر در سایه انسانباوری و احترام به کثرتها به دست میآید.
واقعیت این است زمانی از فرهنگ و هنر حمایت میکنیم که در چارچوب دستورالعملها باشد، خلاقیت و ایدهها زمانی ارج گذاشته میشوند که با سلایق مدیر جور باشند یا در قالب بخشنامهها قرار گیرند. از همه مهمتر برنامهریزی است که در خوشبینانهترین حالت از نوع خردگرایی یا کارشناسیمحور است، درحالیکه در نهادهایی مانند شهرداری در کشورهای پیشرفته برنامهریزی ارتباطی و مشارکتی حاکم است. یکپارچهسازی نهادی مسئله و مانع بزرگ دیگری است که مفهوم شهر خلاق را بیاثر میکند.
بهجای یکپارچهسازی نهادی، نوآوری نهادی لازم است. سازمانها و نهادهای دولتی و عمومی مانند شهرداری مفاهیم جدید را از طریق حمایت از پژوهشها و ترجمهها وارد ادبیات سازمانی مدیران و کارشناسان خود میکنند که فقط نام و دکوری از آنها وجود دارد و هیچ تغییر محسوسی در کیفیت زندگی یا دریافت خدمت ذینفعان و شهروندان بهوجود نمیآید. شهر خلاق شهر زنده و شاداب است، اما شهرهای ایران به جهت تورم بالا و پرنوسان و عدم ثبات اقتصاد کلان، قوانین زیاد و گاه متضاد با هم، عدم انتخاب رویکرد انسانمحوری و عدم باور به نعمت تکثرگرایی دچار پژمردگی شدهاند.
اساس شهر خلاق اعتماد به توانایی و ظرفیت انسان، فرصتدادن به همه گروها و نهادها برای ارائه راهبردها و استراتژیهای خاص و احترام به کثرتهاست.
شورایاریها به عنوان نهادی که باید برآمده از گروههای مختلف اجتماعی باشند و در خدمت انسانمحوری، عملا به پیچ و مهره بوروکراسی شهرداری تبدیل شدهاند.
در بین شهروندن این تلقی رواج یافته که شهرداری سالها درگیر توزیع منابع شهروندان به شکل غیردموکراتیک بین گروههای قدرتمند بوده است، درحالیکه کمتر به دنبال سازوکاری برای توسعه رویکرد انسانمحوری و استفاده از همه گروههای اجتماعی در فرایندی دموکراتیک برای ارائه خدمت به ذینفعان بوده است.
علاوه بر دو بنیاد (پیشفرض) انسانمحوری و تکثرگرایی بنیاد سومی برای شهر خلاق وجود دارد که جامعه مدنی است. این سه مؤلفه اساسی برای تحقق شهر خلاق هستند که در سازمانها و نهادی دولتی و عمومی مانند شهرداری کمتر مورد توجه قرار گرفتهاند. جامعه مدنی آن هم به شکل مدیریتشده در حد ابزاری برای تحقق اهداف از پیش تعیینشده مورد قبول است. اساس شهر خلاق ساماندهی شهر از مسیری به غیر از بوروکراتیزهکردن و بازاریکردن جامعه است. سالهاست اینگونه تلقی شده که راه دیگری به جز دولت یا بازار وجود ندارد. شهرداری نیز بهگونهای مضاعف درگیر بوروکراتیزهکردن خدمات است و خود دولتی بزرگ است. پیش از بحث درباره مفهوم شهر خلاق لازم است آرایش مناسب بین جامعه مدنی، دولت و اقتصاد شکل گیرد همانگونه که بسیاری از کشورها توانستهاند آرایش مناسب خود را بیابند که در این آرایش مناسب جایگاه شهرداری به روشنی مشخص شده است.
رویهها و سازوکارهای اجرائی و اداری که در خیلی کشورها و جوامع کاربرد دارند در کشور ما گونه دیگری به خود میگیرد، حتی مفاهیم نیز معنای متفاوتی پیدا میکنند و در بسیاری از مواقع از درون تهی میشوند. سالها از طرح مفهوم کارآفرینی در ایران میگذرد و هر نهاد و سازمان دولتی و عمومی دفتر یا مرکزی برای این منظور تأسیس کرده است، اما بسیاری از افراد که از راه ارث یا زدوبند با بوروکراسی دولتی شرکتی صوری یا واردات کالا انجام میدهند، خود را کارآفرین معرفی میکنند و توقع دارند مدام به شکلهای مختلف تحسین و تشویق شوند. شهر خلاق مفهومی است که اخیرا در بین پژوهشگران و مدیران سازمانهای دولتی، بهویژه شهرداری تهران، رواج پیدا کرده است. به گونهای از شهر خلاق سخن به میان میآید که گویی نوشداوری درمان مسائل مختلف شهر است. اما به نظر میرسد این مفهوم نیز در فضای سازمانی و ادارای ایران مانند سایر مفاهیم معنی خود را از دست میدهد و تبدیل به سازوکاری برای افزایش کیفیت زندگی انسان نمیشود. چرا چنین است؟ مسئله کجاست و چه شرایط و زمینهای برای کاربردیشدن مفهوم شهر خلاق نیاز است؟ برخی معتقدند این مفاهیم در جامعه دیگری با فرهنگ سیاسی متفاوتی شکل گرفته و با فرهنگ جامعه ایران همسو نیست پس راهحل در بومیسازی رویهها و مفاهیم است. سازوکارها و رویههای اجرائی و حتی مفاهیمی وجود دارند که ذخیره دانش مشترک بشری هستند و در بسیاری از کشورها با فرهنگهای متفاوت کاربرد داشتهاند و به اصطلاح نمیتوان چرخ را از ابتدا خلق کرد. چرا سازمانها و نهادهای اداری و مدیریتی در ایران در مواجهه با سازوکارها، رویهها و مفاهیم علمی مانند منشور عمل میکنند، همانطورکه منشور نور را میگیرد و آن را پراکنده میکند بوروکراسی نیز مفاهیم را میگیرد و آن را از درون تهی میکند و به شکلی کاملا مبهم توسعه میدهد.فلسفه و بنیاد شهر خلاق بر چند فرض اساسی استوار است؛ انسانباوری (انسانمحوری)، تکثرگرایی و جامعهمدنی. تا این سه پیشفرض در جامعهای تقویت نشود چنین مفاهیمی راه به جایی نمیبرد. سازوکارها و مفاهیم برای افرایش آزادی و رفاه انسان هستند اما گاه در خدمت اهداف دیگری قرار میگیرند و انسان در جایگاه ابزار و وسیله قرار میگیرد. تاریخ سازمانها و نهادهای دولتی و عمومی در ایران نشان میدهد که انسان محور نبوده است برخلاف دین اسلام که تأکید زیادی بر کاهش درد و رنج انسان دارد سازمانی که تأسیس میشود برای ماندگاری خود از طریق ارتباط با قدرت دولتی تلاش میکند بدون اینکه در خدمت کیفیت زندگی انسان باشد. مسئله اساسی در سازمانها جریان قدرت است نه خدمتمحوری و کاهش مسائل انسانی. بسیاری از ایرانیان از سازمانها و نهادهای اداری وحشت دارند و از مواجهشدن با غول بوروکراسی هراس دارند. سازمانهای اجرائی و اداری، محلهایی هستند برای تحقیر و درد و رنج بیشتر. دستهبندی انسانها و ارائه خدمات تبعیضآمیز به گروههای خاص اجتماعی وضعیت را بدتر میکند و مانع بزرگی برای تحقق شهر خلاق است. پیشفرض دوم احترام به تکثرگرایی است. جامعه ایران به لحاظ تاریخی با کثرت فرهنگی و اجتماعی همراه بوده است و این کثرت نقطه قوت جامعه بوده است، اما در استراتژی و راهبردهای اجرائی مدام کثرتگرایی به کناری نهاده شده و سعی در همگنسازی و یکسانسازی شده است. نسحه واحد برای همه کثرتها اشتباه بزرگی است که مدام بهوسیله نهادها و سازمانهای دولتی تکرار شده است. یکدستسازی کثرتها با بنیاد و فلسفه شهر خلاق تضاد دارد درحالیکه سازمانها و نهادها از جمله شهرداری بهدنبال همگنسازی و رویههای واحد هستند چگونه شهر خلاق پا میگیرد؟ شهر خلاق در جامعه چندفرهنگی مستلزم وجود استراتژیهای مختلف و وجود نوعی توازن میان آنهاست. زمانی میتوان از شهر خلاق سخن گفت که امکان توسعه دیدگاهها، ایدهها و استراتژیهای مختلف مهیا باشد و شهر خلاق به روی معانی و استراتژیهای جدید گشوده باشد. با این کار هم گروههای مختلف اجتماعی به رسمیت شناخته میشوند و هم میتوان به مساواتطلبی اندیشید. تمایز و تکثر فرهنگی و اجتماعی در جامعه جدید رخ میدهد و افراد آزادی عمل بیشتری برای شکلدادن به افکار و رفتارشان دارند. باورها و ارزشهای قوامبخش دنیای ماقبل مدرن فروریخته است، اما انسانمحوری، ارزش فرد و فردگرایی تنها باور مشترک دوران مدرن است و انسجام اجتماعی در دوران مدرن از مسیر احترام به تکثرها امکانپذیر است. نوآوری و خلاقیت در اقتصاد، فرهنگ و هنر در سایه انسانباوری و احترام به کثرتها به دست میآید.
واقعیت این است زمانی از فرهنگ و هنر حمایت میکنیم که در چارچوب دستورالعملها باشد، خلاقیت و ایدهها زمانی ارج گذاشته میشوند که با سلایق مدیر جور باشند یا در قالب بخشنامهها قرار گیرند. از همه مهمتر برنامهریزی است که در خوشبینانهترین حالت از نوع خردگرایی یا کارشناسیمحور است، درحالیکه در نهادهایی مانند شهرداری در کشورهای پیشرفته برنامهریزی ارتباطی و مشارکتی حاکم است. یکپارچهسازی نهادی مسئله و مانع بزرگ دیگری است که مفهوم شهر خلاق را بیاثر میکند.
بهجای یکپارچهسازی نهادی، نوآوری نهادی لازم است. سازمانها و نهادهای دولتی و عمومی مانند شهرداری مفاهیم جدید را از طریق حمایت از پژوهشها و ترجمهها وارد ادبیات سازمانی مدیران و کارشناسان خود میکنند که فقط نام و دکوری از آنها وجود دارد و هیچ تغییر محسوسی در کیفیت زندگی یا دریافت خدمت ذینفعان و شهروندان بهوجود نمیآید. شهر خلاق شهر زنده و شاداب است، اما شهرهای ایران به جهت تورم بالا و پرنوسان و عدم ثبات اقتصاد کلان، قوانین زیاد و گاه متضاد با هم، عدم انتخاب رویکرد انسانمحوری و عدم باور به نعمت تکثرگرایی دچار پژمردگی شدهاند.
اساس شهر خلاق اعتماد به توانایی و ظرفیت انسان، فرصتدادن به همه گروها و نهادها برای ارائه راهبردها و استراتژیهای خاص و احترام به کثرتهاست.
شورایاریها به عنوان نهادی که باید برآمده از گروههای مختلف اجتماعی باشند و در خدمت انسانمحوری، عملا به پیچ و مهره بوروکراسی شهرداری تبدیل شدهاند.
در بین شهروندن این تلقی رواج یافته که شهرداری سالها درگیر توزیع منابع شهروندان به شکل غیردموکراتیک بین گروههای قدرتمند بوده است، درحالیکه کمتر به دنبال سازوکاری برای توسعه رویکرد انسانمحوری و استفاده از همه گروههای اجتماعی در فرایندی دموکراتیک برای ارائه خدمت به ذینفعان بوده است.
علاوه بر دو بنیاد (پیشفرض) انسانمحوری و تکثرگرایی بنیاد سومی برای شهر خلاق وجود دارد که جامعه مدنی است. این سه مؤلفه اساسی برای تحقق شهر خلاق هستند که در سازمانها و نهادی دولتی و عمومی مانند شهرداری کمتر مورد توجه قرار گرفتهاند. جامعه مدنی آن هم به شکل مدیریتشده در حد ابزاری برای تحقق اهداف از پیش تعیینشده مورد قبول است. اساس شهر خلاق ساماندهی شهر از مسیری به غیر از بوروکراتیزهکردن و بازاریکردن جامعه است. سالهاست اینگونه تلقی شده که راه دیگری به جز دولت یا بازار وجود ندارد. شهرداری نیز بهگونهای مضاعف درگیر بوروکراتیزهکردن خدمات است و خود دولتی بزرگ است. پیش از بحث درباره مفهوم شهر خلاق لازم است آرایش مناسب بین جامعه مدنی، دولت و اقتصاد شکل گیرد همانگونه که بسیاری از کشورها توانستهاند آرایش مناسب خود را بیابند که در این آرایش مناسب جایگاه شهرداری به روشنی مشخص شده است.