فرود بر فرافکنی

توضیح شرق: متأسفانه در جوابیه نشر برج غلطخوانی متن گزارش منجر به اتخاذ نقطه شروعی کاذب شده است که با گزارش «شرق» همخوان نیست. متنی که اتهامی در آن «بهصراحت» مطرح شده باشد، از جنس گزارش تحلیلی نیست و گردآورندهاش سراغ ابعاد و جوانب مختلف مسئله نمیرود، به صدور یک حکم قاطع بسنده میکند و سخن افراد مختلف را نمیشنود. ازاینرو «اتهام عددسازی» صرفا تلقی نشر برج است از متن گزارش. اینکه در کلیت گزارش همچنان سؤالات طرحشده خواه برای نویسنده و خواه برای مخاطب بیپاسخ باقی بماند، نه القای دروغ و عددسازی بلکه نشانه سماجت پرسش است و جوابیه ناشر محترم نیز در موارد مهمی این موضوع را تأیید میکند:
1. نقطه شروع گزارش مشاهده نسخهای از کتاب بود با عبارت «چاپ دوم» بر روی جلد و «چاپ اول» در شناسنامه. ظاهرا دیگرانی نیز چنین نسخههایی داشتهاند. این نسخه در روزنامه موجود است و هر ناشر یا مخاطبی که در پی یافتن درستی ماجرا باشد میتواند آن را ببیند. وقتی نشر برج در پاسخ به خبرنگار اساسا منکر وجود چنین نسخه یا نسخههایی میشود و اکنون پس از انتشار گزارش این احتمال را «خطای کارگر صحافی» عنوان میکند، یعنی که انکار اولیه صحیح نبوده و ممکن است با ارائه سندی زیر سؤال برود. تا اینجا خطای خبرنگار نبوده که «پرسیده است»، خطای ناشر است که «انکار کرده است». اینکه این متن ناشر را به این نتیجه رسانده که از انکار دست بردارد، یعنی مؤثر افتاده است.
۲. ادعای ناشر محترم حقیقت ندارد که خبرنگار به خودش زحمت نداده از دفتر نشر و مراکز توزیع کتاب پرسوجو کند. ارائه آماری از کتابفروشیهای معتبر تهران نشان میدهد که خبرنگار تا حد امکان شواهد و آمار جمعآوری کرده و دست به تحلیل زده است. نبود شفافیت را چه در فضای سیاسی-اجتماعی-اقتصادی ایران و چه در بازار کتاب، حمل بر ناآگاهی خبرنگار کردن یک چیز است و زحمت آمارنگرفتن یک چیز دیگر. به دست آوردن آمار دقيق از برخي مراكز پخش براي خبرنگاران با موانع بسياري روبروست. (گرچه پس از انتشار گزارش، چند مركز عمده پخش آماري شفاهي ارائه كردند كه گواه تاثير نسبي اين قبيل گزارشهاست ولي به دليل عدم دسترسي به آمار تمام مراكز پخش، ميزان واقعي تيراژ و نسخههاي چاپ شده بر هيچكس جز ناشر معلوم نخواهد بود. گو اينكه اين اساسا موضوع گزارش نبوده است.) تنها راه باقیمانده مراجعه به آخرین حلقه زنجیره نشر یعنی کتابفروشیها و میزان خرید مصرفکننده نهایی بود. در این زمینه هم فروش آنلاین و هم فروش حضوری در نظر گرفته شد و «بهعنوان نمونه» آمار چند کتابفروشی معتبر تهران ارائه شد. بنابراین در گزارش هیچ نتیجهگیری قاطع و صریحی مبنی بر میزان فروش
قطعی این کتاب در سرتاسر ایران وجود ندارد. طبیعی است که گزارشگر همه این اطلاعات را کنار هم میگذارد و به تحلیل و پرسشی مشخص میرسد.
3. وقتی ناشر محترم، به اذعان خود، در صحت پرفروشبودن کتاب شک میکند، آیا بر گزارشگر شک در تعدد چاپهای کتاب روا نیست؟ مجموعهای از شواهد به این شک دامن میزند: اختلاف شناسنامه برخی نسخهها با جلد، نظریبودن کتاب آرنت متمایز از کتابهای داستانی، ادبی و روانشناسی، صحبت با کارشناسان و اهالی نشر، وجود لااقل هفت چاپ در بازار تا هفته سوم مهرماه، (مثلا بنگرید به خبر شماره 5045712 خبرگزاری مهر با عنوان «آیشمن در اورشلیم به چاپ هفتم رسید» در تاریخ 20 مهر 99، آنهم با در نظرگرفتن انتشار چاپ اول این کتاب در تاریخ 17 شهریور 99. به اعتقاد فعالان نشر انتشار هفت چاپ هزارنسخهای افست در فاصلهای «حداکثر» ۳۳روزه، حتی با فرضِ هر پنج روز یک چاپ هزارنسخهای، به لحاظ فنی در حالت عادی از منظر چاپخانه و صحافی تقریبا ناممکن است مگر با درنظرگرفتن این فرض که هر چند هزار نسخه یکجا چاپ شده و تعداد چاپ بر هزار نسخه تقسیم شود و براساس آن صحافی و جلدگذاری شود.) و در نهایت، اذعان مسئولان نشر، در تماس تلفنی خبرنگار، به توزیع چاپ سوم (در تاریخ ۲۰ مهر ۹۹) بعد از توزیع چاپ چهارم در بازار (در تاریخ یکم مهر ۹۹). البته مورد آخر - یعنی
ارائه چاپ چهارم پیش از چاپ سوم - اگرچه به نحوی عجیب است، به دلیل تفاوت جلد سخت (گالینگور) و نرم (شومیز) توجیهپذیر مینماید؛ اما این نیز نافی دعوی اصلی گزارش نیست.
4. دعوی اصلی متن، چنانکه از روتیتر آن پیداست، ظهور و شیوع پدیدهای به نام «چاپ چندم» و برجستهسازی آن برای ترغیب مخاطب به خرید کتاب است. این نکته که برای کاهش هزینههای تولید ممکن است دو، سه چاپ همزمان تهیه شود و بهمرور توزیع شود، در گزارش نیز ذکر شده است. چنین تمهیدی حتی اگر برای کاهش هزینههای تولید کتابی که به فواصل دو الی سه ماه موجودی آن تمام میشود، به شرط توزیعنشدن چاپهای بعدی تا زمان اتمام چاپهای قبلی، متداول شده باشد، درباره کتابی که به طور میانگین هر پنج روز یک بار یک چاپ از آن به بازار میآید، کمی عجیب به نظر میرسد و مؤید دعوی اصلی گزارش است. البته ناشران در حالت عادی حاضر نیستند بهصراحت به وجود چنین فرایندی اذعان کنند. اگر این گزارش باعث شده که چنین چیزی رخ دهد، باعث دلگرمی است و نیز باعث دلگرمی است که ناشری اذعان میکند که نوبت چاپ را برای ارسال این پیام به مخاطب برجسته میکند که یعنی از این کتاب استقبال شده است. مسئله مرکزی این گزارش دقیقا همین است که چرا باید به چنین چیزی متوسل شد؟ چرا «نوبت چاپ» باید تبدیل به معیاری برای فروش یا خرید کتاب شود؟ البته این پرسشی است که باید از
صاحبنظران پرسید و بعد از این نیز خواهیم پرسید. بااینهمه این «برای همه» بدیهی نیست. صرفا «برای تعدادی از ناشران» بدیهی است.
5. تیراژ متوسط هزار نسخه در همه حوزههای نشر کتاب لزوما ثابت نیست. در کتابهای نظری این تیراژ متأسفانه به 700 و 500 نسخه نیز رسیده است (در کتابهای ادبی و روانشناسی ماجرا متفاوت است). بااینهمه ناشران معمولا با درنظرگرفتن عواملی مانند موضوع، نویسنده، مترجم کتاب، فضای اجتماعی-اقتصادی و به طور کلی تقاضای بازار به برآوردی تخمینی از میزان استقبال از یک کتاب میرسند و بر مبنای آن گاه بیش از تیراژ متوسط و گاه کمتر از آن اقدام به نشر کتاب میکنند. این برآورد درصد خطایی نیز دارد، چنانکه استقبال از «آیشمن در اورشلیم» بر آن صحه میگذارد. بااینحال کماکان ناشر میتواند به جای تأکید بر تعدد چاپ، با شیبی تخمینی، مثلا چاپ اول هزار و چاپهای بعدی 1200، 1500، 1800 و نظایر آن، تیراژ را بالا ببرد یا در صورت عدم استقبال پایین بیاورد. به اذعان صريح برخي فعالان نشر، نهفقط به اتکای گفتوگو با کارشناس گزارش، در همان روز اول انتشار کتاب چاپ دوم آن به بازار آمده است. این یعنی ارسال همزمان دو چاپ به بازار به جای ادغام آن در یک چاپ. پس از آن نیز تقریبا هر چند روز یک بار با چاپ جدیدی از این کتاب در بازار مواجه بودیم. اینکه
ناشر محترم از چاپ دو هزار نسخهای در قالب دو چاپ هزار نسخهای میگوید توجیهی بر حقانيت آن نیست. در ضمن، سابقه و تداول یک کار غلط از سوی برخی یا بسیاری ناشران رافع مسئولیت از تکتک آن ناشران نیست. سرایت چنین پدیدهای به حوزه کتابهای نظری مایه نگرانی است.
اینکه ناشر محترم اکنون حاضر شده است که مدارک نشر و توزیع را در اختیار خبرنگاران قرار دهد، اتفاق مبارکی است. چه بسا اگر این اتفاق زودتر - پیش از انتشار این گزارش - میافتاد، تحلیل گزارشگر میتوانست دقیقتر شود. همانطورکه در متن گزارش آمده، انتشار کتابهای نظری با تیراژی بالا موجب خوشحالی روزنامهنگاران این حوزه، فعالان نشر و مخاطبان کتاب خواهد بود. هدف گزارش، فراتر از یک مورد خاص، طرح مسئلهای کلیتر در فضای نشر ایران است که کمکم به رویهای آشنا تبدیل میشود: انتشار همزمان چند چاپ (در برخی موارد هزار نسخه را بین دو و سه چاپ سرشکنکردن و در این مورد خاص دستکم به اذعان ناشر دو هزار نسخه را بین دو چاپ سرشکنکردن). آنچه همچنان در پس این ماجرا بیجواب میماند این است که علاقه به افزایش نوبت چاپ - گاه به هر قیمتی - در میان بعضی ناشران از کجا پدید آمده است؟
توضیح شرق: متأسفانه در جوابیه نشر برج غلطخوانی متن گزارش منجر به اتخاذ نقطه شروعی کاذب شده است که با گزارش «شرق» همخوان نیست. متنی که اتهامی در آن «بهصراحت» مطرح شده باشد، از جنس گزارش تحلیلی نیست و گردآورندهاش سراغ ابعاد و جوانب مختلف مسئله نمیرود، به صدور یک حکم قاطع بسنده میکند و سخن افراد مختلف را نمیشنود. ازاینرو «اتهام عددسازی» صرفا تلقی نشر برج است از متن گزارش. اینکه در کلیت گزارش همچنان سؤالات طرحشده خواه برای نویسنده و خواه برای مخاطب بیپاسخ باقی بماند، نه القای دروغ و عددسازی بلکه نشانه سماجت پرسش است و جوابیه ناشر محترم نیز در موارد مهمی این موضوع را تأیید میکند:
1. نقطه شروع گزارش مشاهده نسخهای از کتاب بود با عبارت «چاپ دوم» بر روی جلد و «چاپ اول» در شناسنامه. ظاهرا دیگرانی نیز چنین نسخههایی داشتهاند. این نسخه در روزنامه موجود است و هر ناشر یا مخاطبی که در پی یافتن درستی ماجرا باشد میتواند آن را ببیند. وقتی نشر برج در پاسخ به خبرنگار اساسا منکر وجود چنین نسخه یا نسخههایی میشود و اکنون پس از انتشار گزارش این احتمال را «خطای کارگر صحافی» عنوان میکند، یعنی که انکار اولیه صحیح نبوده و ممکن است با ارائه سندی زیر سؤال برود. تا اینجا خطای خبرنگار نبوده که «پرسیده است»، خطای ناشر است که «انکار کرده است». اینکه این متن ناشر را به این نتیجه رسانده که از انکار دست بردارد، یعنی مؤثر افتاده است.
۲. ادعای ناشر محترم حقیقت ندارد که خبرنگار به خودش زحمت نداده از دفتر نشر و مراکز توزیع کتاب پرسوجو کند. ارائه آماری از کتابفروشیهای معتبر تهران نشان میدهد که خبرنگار تا حد امکان شواهد و آمار جمعآوری کرده و دست به تحلیل زده است. نبود شفافیت را چه در فضای سیاسی-اجتماعی-اقتصادی ایران و چه در بازار کتاب، حمل بر ناآگاهی خبرنگار کردن یک چیز است و زحمت آمارنگرفتن یک چیز دیگر. به دست آوردن آمار دقيق از برخي مراكز پخش براي خبرنگاران با موانع بسياري روبروست. (گرچه پس از انتشار گزارش، چند مركز عمده پخش آماري شفاهي ارائه كردند كه گواه تاثير نسبي اين قبيل گزارشهاست ولي به دليل عدم دسترسي به آمار تمام مراكز پخش، ميزان واقعي تيراژ و نسخههاي چاپ شده بر هيچكس جز ناشر معلوم نخواهد بود. گو اينكه اين اساسا موضوع گزارش نبوده است.) تنها راه باقیمانده مراجعه به آخرین حلقه زنجیره نشر یعنی کتابفروشیها و میزان خرید مصرفکننده نهایی بود. در این زمینه هم فروش آنلاین و هم فروش حضوری در نظر گرفته شد و «بهعنوان نمونه» آمار چند کتابفروشی معتبر تهران ارائه شد. بنابراین در گزارش هیچ نتیجهگیری قاطع و صریحی مبنی بر میزان فروش
قطعی این کتاب در سرتاسر ایران وجود ندارد. طبیعی است که گزارشگر همه این اطلاعات را کنار هم میگذارد و به تحلیل و پرسشی مشخص میرسد.
3. وقتی ناشر محترم، به اذعان خود، در صحت پرفروشبودن کتاب شک میکند، آیا بر گزارشگر شک در تعدد چاپهای کتاب روا نیست؟ مجموعهای از شواهد به این شک دامن میزند: اختلاف شناسنامه برخی نسخهها با جلد، نظریبودن کتاب آرنت متمایز از کتابهای داستانی، ادبی و روانشناسی، صحبت با کارشناسان و اهالی نشر، وجود لااقل هفت چاپ در بازار تا هفته سوم مهرماه، (مثلا بنگرید به خبر شماره 5045712 خبرگزاری مهر با عنوان «آیشمن در اورشلیم به چاپ هفتم رسید» در تاریخ 20 مهر 99، آنهم با در نظرگرفتن انتشار چاپ اول این کتاب در تاریخ 17 شهریور 99. به اعتقاد فعالان نشر انتشار هفت چاپ هزارنسخهای افست در فاصلهای «حداکثر» ۳۳روزه، حتی با فرضِ هر پنج روز یک چاپ هزارنسخهای، به لحاظ فنی در حالت عادی از منظر چاپخانه و صحافی تقریبا ناممکن است مگر با درنظرگرفتن این فرض که هر چند هزار نسخه یکجا چاپ شده و تعداد چاپ بر هزار نسخه تقسیم شود و براساس آن صحافی و جلدگذاری شود.) و در نهایت، اذعان مسئولان نشر، در تماس تلفنی خبرنگار، به توزیع چاپ سوم (در تاریخ ۲۰ مهر ۹۹) بعد از توزیع چاپ چهارم در بازار (در تاریخ یکم مهر ۹۹). البته مورد آخر - یعنی
ارائه چاپ چهارم پیش از چاپ سوم - اگرچه به نحوی عجیب است، به دلیل تفاوت جلد سخت (گالینگور) و نرم (شومیز) توجیهپذیر مینماید؛ اما این نیز نافی دعوی اصلی گزارش نیست.
4. دعوی اصلی متن، چنانکه از روتیتر آن پیداست، ظهور و شیوع پدیدهای به نام «چاپ چندم» و برجستهسازی آن برای ترغیب مخاطب به خرید کتاب است. این نکته که برای کاهش هزینههای تولید ممکن است دو، سه چاپ همزمان تهیه شود و بهمرور توزیع شود، در گزارش نیز ذکر شده است. چنین تمهیدی حتی اگر برای کاهش هزینههای تولید کتابی که به فواصل دو الی سه ماه موجودی آن تمام میشود، به شرط توزیعنشدن چاپهای بعدی تا زمان اتمام چاپهای قبلی، متداول شده باشد، درباره کتابی که به طور میانگین هر پنج روز یک بار یک چاپ از آن به بازار میآید، کمی عجیب به نظر میرسد و مؤید دعوی اصلی گزارش است. البته ناشران در حالت عادی حاضر نیستند بهصراحت به وجود چنین فرایندی اذعان کنند. اگر این گزارش باعث شده که چنین چیزی رخ دهد، باعث دلگرمی است و نیز باعث دلگرمی است که ناشری اذعان میکند که نوبت چاپ را برای ارسال این پیام به مخاطب برجسته میکند که یعنی از این کتاب استقبال شده است. مسئله مرکزی این گزارش دقیقا همین است که چرا باید به چنین چیزی متوسل شد؟ چرا «نوبت چاپ» باید تبدیل به معیاری برای فروش یا خرید کتاب شود؟ البته این پرسشی است که باید از
صاحبنظران پرسید و بعد از این نیز خواهیم پرسید. بااینهمه این «برای همه» بدیهی نیست. صرفا «برای تعدادی از ناشران» بدیهی است.
5. تیراژ متوسط هزار نسخه در همه حوزههای نشر کتاب لزوما ثابت نیست. در کتابهای نظری این تیراژ متأسفانه به 700 و 500 نسخه نیز رسیده است (در کتابهای ادبی و روانشناسی ماجرا متفاوت است). بااینهمه ناشران معمولا با درنظرگرفتن عواملی مانند موضوع، نویسنده، مترجم کتاب، فضای اجتماعی-اقتصادی و به طور کلی تقاضای بازار به برآوردی تخمینی از میزان استقبال از یک کتاب میرسند و بر مبنای آن گاه بیش از تیراژ متوسط و گاه کمتر از آن اقدام به نشر کتاب میکنند. این برآورد درصد خطایی نیز دارد، چنانکه استقبال از «آیشمن در اورشلیم» بر آن صحه میگذارد. بااینحال کماکان ناشر میتواند به جای تأکید بر تعدد چاپ، با شیبی تخمینی، مثلا چاپ اول هزار و چاپهای بعدی 1200، 1500، 1800 و نظایر آن، تیراژ را بالا ببرد یا در صورت عدم استقبال پایین بیاورد. به اذعان صريح برخي فعالان نشر، نهفقط به اتکای گفتوگو با کارشناس گزارش، در همان روز اول انتشار کتاب چاپ دوم آن به بازار آمده است. این یعنی ارسال همزمان دو چاپ به بازار به جای ادغام آن در یک چاپ. پس از آن نیز تقریبا هر چند روز یک بار با چاپ جدیدی از این کتاب در بازار مواجه بودیم. اینکه
ناشر محترم از چاپ دو هزار نسخهای در قالب دو چاپ هزار نسخهای میگوید توجیهی بر حقانيت آن نیست. در ضمن، سابقه و تداول یک کار غلط از سوی برخی یا بسیاری ناشران رافع مسئولیت از تکتک آن ناشران نیست. سرایت چنین پدیدهای به حوزه کتابهای نظری مایه نگرانی است.
اینکه ناشر محترم اکنون حاضر شده است که مدارک نشر و توزیع را در اختیار خبرنگاران قرار دهد، اتفاق مبارکی است. چه بسا اگر این اتفاق زودتر - پیش از انتشار این گزارش - میافتاد، تحلیل گزارشگر میتوانست دقیقتر شود. همانطورکه در متن گزارش آمده، انتشار کتابهای نظری با تیراژی بالا موجب خوشحالی روزنامهنگاران این حوزه، فعالان نشر و مخاطبان کتاب خواهد بود. هدف گزارش، فراتر از یک مورد خاص، طرح مسئلهای کلیتر در فضای نشر ایران است که کمکم به رویهای آشنا تبدیل میشود: انتشار همزمان چند چاپ (در برخی موارد هزار نسخه را بین دو و سه چاپ سرشکنکردن و در این مورد خاص دستکم به اذعان ناشر دو هزار نسخه را بین دو چاپ سرشکنکردن). آنچه همچنان در پس این ماجرا بیجواب میماند این است که علاقه به افزایش نوبت چاپ - گاه به هر قیمتی - در میان بعضی ناشران از کجا پدید آمده است؟