گفتوگو با هوشنگ ناظري فرماندار زابل:
خشکسالي «هامون» 300 روستاي سيستان را متروکه کرد

شرق: هوشنگ ناظري از آبانماه سال 91 طي حکمي از سوي وزير کشور وقت، بهعنوان فرماندار شهرستان زابل منصوب شد. ناظري در سوابق کاري خود مشاور استاندار سيستانوبلوچستان، مديرکل اداري و مالي استانداري سيستانوبلوچستان، مديرعامل شهر جديد رامشار و چندين مسووليت ديگر را برعهده داشته است. اين گفتوگو در حاشيه نخستين کارگاه تدوين برنامه مديريت درياچه هامون با فرماندار زابل صورت گرفته است. ناظري در اين گفتوگو از معضلاتي که خشکي هامون براي سرزمين سيستان به وجود آورده است سخن گفت.
آقاي فرماندار! آيا شما آمار دقيقي از تعداد خانوارها و شهروندان اهل شهرستان زابل شامل شهر و روستاها که در 10سال گذشته و پس از تشديد و تداوم بحران خشکسالي تالاب بهناچار از منطقه مهاجرت کرده و به ديگر نقاط کشور رفتهاند در اختيار داريد؟
آمارها در اينباره متفاوت است، البته بحث مهاجرت يکي از ويژگيهاي همه جوامع و مراکز جمعيتي است، اما شرايط سيستان در اين سالها شرايط خاصي بود و با خشکساليهاي مفرطي مواجه شده بود. همين موضوع نيز منجر به آن شد که حدود 70 درصد از مردم سيستان که به کار کشاورزي، دامپروري و صيادي- يعني مشاغل وابسته به تالاب- مشغول بودند کسبوکار خود را از دست بدهند، بيآبي و خشکسالي باعث شده بود همين جمعيت 70درصدي دچار بيکاري بشوند. گروهي از اينها بهدنبال کار و کسب درآمد ناچارا مهاجرت کرده و همچنان مهاجرت ميکنند.
اما مهاجرت سيستانيها با مهاجرت به شکل معمول و در ديگرنقاط کشور تفاوت اساسي داشته است و به موضوع تالاب مرتبط بود.
بله همينطور است، آمار دقيق 10سال گذشته را در حال حاضر نداريم، ولي تنها در نيمهدوم سال گذشته هفتهزار خانوار سيستاني از اين منطقه مهاجرت کردهاند. به شکل کلي زماني سيستان مهاجرپذير بوده و به دليل پرآبي و حاصلخيزي، شغلهاي زيادي اينجا ايجاد ميشد، اما بعد از خشکسالي، بسياري از مردم از اينجا رفته و بهخصوص به شهرهاي زاهدان، مشهد، استان گلستان و ديگراستانها مهاجرت کردهاند. بعضي از اين مهاجرتها هم بهصورت فصلي است و دايمي نيست، مثلا در فصل برداشت پسته به استان سمنان يا کرمان ميروند و پس از آن دوباره برميگردند. ولي بههرجهت بهدنبال اين هستيم که تدابيري بينديشيم که مردم شغلهايي را اختيار کنند که ميزان وابستگي آن به آب کم باشد يا حتي وابسته به آب نباشد، مثلا تلاش براي استفاده از مزيتهاي مرز براي صدور و ورود کالا.
اما به نظر ميآيد سيستان در همين مبحث استفاده از مزيتهاي مرز هم نهتنها استفاده درست نکرده بلکه ناموفق هم بوده است، بهعنوان مثال بحث بستن مرز و ديوار مرزي که در يکي، دوسال اخير ايجاد شد، کسبوکارهاي بسياري از مردم را از بين برده است، همچنين در زمينه بازارچههاي مرزي هم اين بخش از کشور برخلاف ديگرنقاط مرزي خوب عمل نکرده و درواقع اين مرز هيچ مزيتي براي مرزنشينان نداشته است.
ما ترجيح ميدهيم اسم اين ديوار را بهجاي ديوار مرزي، ديوار امنيتي ذکر کنيم، چون اين ديوار روي مرز نيست و داخل خاک ماست.
اين ديوار محل رفتوآمدهاي زيادي بوده و محاسن و مزيتهاي زيادي دارد که از ورود و خروج قاچاقچيان، اتباع خارجي و موادمخدر جلوگيري و به امنيت منطقه کمک کرده است. اما چيزي که شما ميگوييد هم درست است، پيش از اين مردم از اين معابر مرزي استفاده ميکردند و شغل داشتند اما بعد از احداث ديوار اين شغلها حذف شد، ما بايد در کنار اين ديوار شرايط را براي اين کار در نظر ميگرفتيم و اين پتانسيلها ديده ميشد.
الان روي اين قضيه در حال کار هستيم، بايد بازارچههاي مرزي و معابر قانوني را تعريف ميکرديم که از اين معبرها اين مراوادات اقتصادي به شکل قانوني انجام ميشد. اما اين اتفاق نيفتاد، يعني خيلي خوب اتفاق نيفتاد، ما الان پنج بازارچه مرزي داريم که از اين تعداد عملا تنها يک مورد - بازارچه ميلک - فعال است و مابقي فعال نيستند.
براساس تحقيقات من استفاده از معبر بازارچه ميلک هم آنقدر دستوپاگير و طاقتفرساست که بسياري از کساني که مايل به استفاده از قابليت آن بودند عملا بيخيال آن شدهاند. درست است؟
واقعيت اين است که مردم طالب هستند از اين قابليت استفاده کنند، جنس وارد و صادر کنند، اما همين موانعي که شما ميگوييد شامل بحثهاي گمرکي و هنگ مرزي و... دستوپاگير بوده و مانع شده است. البته الان آقاي استاندار براي تسهيل اين رواديد در حال مذاکره و پيگيري است. همين موضوع هم تا حدودي استفاده از اين بازارچه را روانتر کرده اما هنوز به ميزان مطلوب مدنظر ما نرسيده است. اما به هر جهت به نسبت گذشته بهتر شده است. به اعتقاد من اين اتفاق بايد حتما رخ دهد چون اگر نشود واقعا معيشت مردم دچار مشکل ميشود، چون مردم بايد محل درآمد قانوني داشته باشند، اگر اين تدابير اتخاذ نشود، مردم روی ميآورند به کارهاي غيرقانوني يا مجبور به مهاجرت ميشوند.
شما بهعنوان فرماندار شهرستان زابل آيا در اين سالها محاسبهاي کردهايد که خسارت مالي خشک شدن تالاب هامون به چه ميزان بوده است؟
اين خسارتها قطعا رقمهاي بسيار اقماري و کلاني است، در نظر داشته باشيد در اينجا 70 تا 80 هزار نفر به صورت مستقيم از طريق تالاب هامون در بحث صيادي، دامپروري، صنايع دستي، کشاورزي، گردشگري و... اشتغال داشتهاند. شغل اين جمعيت زياد با خشک شدن هامون از بين رفته است. همين يک رقم نشان ميدهد اين خسارت چقدر زياد و بالا بوده است.
خشک شدن اين تالاب غير از خسارتهاي مالي آسيبهايي به جان و سلامتي مردم سيستان هم وارد کرده است، در اين زمينه وضعيت چگونه بود؟
بعد از خشک شدن تالاب، بيماري سل در اين منطقه به شکل بسيار زيادي شايع شده، يعني هماکنون منطقه شماره اول کشور به لحاظ شيوع بيماري سل، زابل است. دليل آن نيز وقوع ريزگردهاي هميشگي از بستر خشکشده تالاب است. ريزگردها از کف درياچه بلند شده و به گوش و حلق و بيني مردم ميرود، به غير از بيماري سل، بيمارهاي گوش و حلق و بيني هم در سيستان بسيار زياد داريم.
آيا آماري از تعداد دقيق مبتلايان به سل يا ديگر بيماريهاي تنفسي در زابل وجود دارد؟
آمارها را داريم، اما فعلا نميخواهيم منتشر کنيم، ولي ميتوانم بگويم تعداد مبتلايان به سل در اينجا زياد است و نسبت به همه نقاط ديگر کشور بيشتر است.
چه تعداد روستا در خلال اين سالهاي خشکسالي در سيستان تخليه شده است؟
ما در کل سيستان شامل شهرستانهاي زابل، هيرمند، نيمروز، زهک و هامون در حدود يک هزار روستا داشتيم که در اين سالها به دليل وقوع خشکسالي 30درصد اين روستاها يعني چيزي نزديک به 300روستا به دليل قرار گرفتن در معرض شنهاي روان و وقوع بيکاري براي مردم متروکه و تخليه شدهاند. اين خطر همچنان هم وجود دارد و اگر براي مردم شغل ايجاد نشود، امکان دارد روستاهاي بيشتري تخليه شود.
آيا آماري از جمعيت شهر زابل در دست داريد که در اين 15 سال به چه شکل تغيير کرده است؟
بر اساس آمار سرشماريهاي انجام شده در کشور جمعيت شهر زابل در اين سالها با افزايش روبهرو بوده است، دليل آن هم مهاجرت روستاييان به شهر بوده. اما همين آمار نشان ميدهد در اين سالها جمعيت کل سيستان به شکل کلي کمتر از گذشته شده است.
آقاي فرماندار! آيا شما آمار دقيقي از تعداد خانوارها و شهروندان اهل شهرستان زابل شامل شهر و روستاها که در 10سال گذشته و پس از تشديد و تداوم بحران خشکسالي تالاب بهناچار از منطقه مهاجرت کرده و به ديگر نقاط کشور رفتهاند در اختيار داريد؟
آمارها در اينباره متفاوت است، البته بحث مهاجرت يکي از ويژگيهاي همه جوامع و مراکز جمعيتي است، اما شرايط سيستان در اين سالها شرايط خاصي بود و با خشکساليهاي مفرطي مواجه شده بود. همين موضوع نيز منجر به آن شد که حدود 70 درصد از مردم سيستان که به کار کشاورزي، دامپروري و صيادي- يعني مشاغل وابسته به تالاب- مشغول بودند کسبوکار خود را از دست بدهند، بيآبي و خشکسالي باعث شده بود همين جمعيت 70درصدي دچار بيکاري بشوند. گروهي از اينها بهدنبال کار و کسب درآمد ناچارا مهاجرت کرده و همچنان مهاجرت ميکنند.
اما مهاجرت سيستانيها با مهاجرت به شکل معمول و در ديگرنقاط کشور تفاوت اساسي داشته است و به موضوع تالاب مرتبط بود.
بله همينطور است، آمار دقيق 10سال گذشته را در حال حاضر نداريم، ولي تنها در نيمهدوم سال گذشته هفتهزار خانوار سيستاني از اين منطقه مهاجرت کردهاند. به شکل کلي زماني سيستان مهاجرپذير بوده و به دليل پرآبي و حاصلخيزي، شغلهاي زيادي اينجا ايجاد ميشد، اما بعد از خشکسالي، بسياري از مردم از اينجا رفته و بهخصوص به شهرهاي زاهدان، مشهد، استان گلستان و ديگراستانها مهاجرت کردهاند. بعضي از اين مهاجرتها هم بهصورت فصلي است و دايمي نيست، مثلا در فصل برداشت پسته به استان سمنان يا کرمان ميروند و پس از آن دوباره برميگردند. ولي بههرجهت بهدنبال اين هستيم که تدابيري بينديشيم که مردم شغلهايي را اختيار کنند که ميزان وابستگي آن به آب کم باشد يا حتي وابسته به آب نباشد، مثلا تلاش براي استفاده از مزيتهاي مرز براي صدور و ورود کالا.
اما به نظر ميآيد سيستان در همين مبحث استفاده از مزيتهاي مرز هم نهتنها استفاده درست نکرده بلکه ناموفق هم بوده است، بهعنوان مثال بحث بستن مرز و ديوار مرزي که در يکي، دوسال اخير ايجاد شد، کسبوکارهاي بسياري از مردم را از بين برده است، همچنين در زمينه بازارچههاي مرزي هم اين بخش از کشور برخلاف ديگرنقاط مرزي خوب عمل نکرده و درواقع اين مرز هيچ مزيتي براي مرزنشينان نداشته است.
ما ترجيح ميدهيم اسم اين ديوار را بهجاي ديوار مرزي، ديوار امنيتي ذکر کنيم، چون اين ديوار روي مرز نيست و داخل خاک ماست.
اين ديوار محل رفتوآمدهاي زيادي بوده و محاسن و مزيتهاي زيادي دارد که از ورود و خروج قاچاقچيان، اتباع خارجي و موادمخدر جلوگيري و به امنيت منطقه کمک کرده است. اما چيزي که شما ميگوييد هم درست است، پيش از اين مردم از اين معابر مرزي استفاده ميکردند و شغل داشتند اما بعد از احداث ديوار اين شغلها حذف شد، ما بايد در کنار اين ديوار شرايط را براي اين کار در نظر ميگرفتيم و اين پتانسيلها ديده ميشد.
الان روي اين قضيه در حال کار هستيم، بايد بازارچههاي مرزي و معابر قانوني را تعريف ميکرديم که از اين معبرها اين مراوادات اقتصادي به شکل قانوني انجام ميشد. اما اين اتفاق نيفتاد، يعني خيلي خوب اتفاق نيفتاد، ما الان پنج بازارچه مرزي داريم که از اين تعداد عملا تنها يک مورد - بازارچه ميلک - فعال است و مابقي فعال نيستند.
براساس تحقيقات من استفاده از معبر بازارچه ميلک هم آنقدر دستوپاگير و طاقتفرساست که بسياري از کساني که مايل به استفاده از قابليت آن بودند عملا بيخيال آن شدهاند. درست است؟
واقعيت اين است که مردم طالب هستند از اين قابليت استفاده کنند، جنس وارد و صادر کنند، اما همين موانعي که شما ميگوييد شامل بحثهاي گمرکي و هنگ مرزي و... دستوپاگير بوده و مانع شده است. البته الان آقاي استاندار براي تسهيل اين رواديد در حال مذاکره و پيگيري است. همين موضوع هم تا حدودي استفاده از اين بازارچه را روانتر کرده اما هنوز به ميزان مطلوب مدنظر ما نرسيده است. اما به هر جهت به نسبت گذشته بهتر شده است. به اعتقاد من اين اتفاق بايد حتما رخ دهد چون اگر نشود واقعا معيشت مردم دچار مشکل ميشود، چون مردم بايد محل درآمد قانوني داشته باشند، اگر اين تدابير اتخاذ نشود، مردم روی ميآورند به کارهاي غيرقانوني يا مجبور به مهاجرت ميشوند.
شما بهعنوان فرماندار شهرستان زابل آيا در اين سالها محاسبهاي کردهايد که خسارت مالي خشک شدن تالاب هامون به چه ميزان بوده است؟
اين خسارتها قطعا رقمهاي بسيار اقماري و کلاني است، در نظر داشته باشيد در اينجا 70 تا 80 هزار نفر به صورت مستقيم از طريق تالاب هامون در بحث صيادي، دامپروري، صنايع دستي، کشاورزي، گردشگري و... اشتغال داشتهاند. شغل اين جمعيت زياد با خشک شدن هامون از بين رفته است. همين يک رقم نشان ميدهد اين خسارت چقدر زياد و بالا بوده است.
خشک شدن اين تالاب غير از خسارتهاي مالي آسيبهايي به جان و سلامتي مردم سيستان هم وارد کرده است، در اين زمينه وضعيت چگونه بود؟
بعد از خشک شدن تالاب، بيماري سل در اين منطقه به شکل بسيار زيادي شايع شده، يعني هماکنون منطقه شماره اول کشور به لحاظ شيوع بيماري سل، زابل است. دليل آن نيز وقوع ريزگردهاي هميشگي از بستر خشکشده تالاب است. ريزگردها از کف درياچه بلند شده و به گوش و حلق و بيني مردم ميرود، به غير از بيماري سل، بيمارهاي گوش و حلق و بيني هم در سيستان بسيار زياد داريم.
آيا آماري از تعداد دقيق مبتلايان به سل يا ديگر بيماريهاي تنفسي در زابل وجود دارد؟
آمارها را داريم، اما فعلا نميخواهيم منتشر کنيم، ولي ميتوانم بگويم تعداد مبتلايان به سل در اينجا زياد است و نسبت به همه نقاط ديگر کشور بيشتر است.
چه تعداد روستا در خلال اين سالهاي خشکسالي در سيستان تخليه شده است؟
ما در کل سيستان شامل شهرستانهاي زابل، هيرمند، نيمروز، زهک و هامون در حدود يک هزار روستا داشتيم که در اين سالها به دليل وقوع خشکسالي 30درصد اين روستاها يعني چيزي نزديک به 300روستا به دليل قرار گرفتن در معرض شنهاي روان و وقوع بيکاري براي مردم متروکه و تخليه شدهاند. اين خطر همچنان هم وجود دارد و اگر براي مردم شغل ايجاد نشود، امکان دارد روستاهاي بيشتري تخليه شود.
آيا آماري از جمعيت شهر زابل در دست داريد که در اين 15 سال به چه شکل تغيير کرده است؟
بر اساس آمار سرشماريهاي انجام شده در کشور جمعيت شهر زابل در اين سالها با افزايش روبهرو بوده است، دليل آن هم مهاجرت روستاييان به شهر بوده. اما همين آمار نشان ميدهد در اين سالها جمعيت کل سيستان به شکل کلي کمتر از گذشته شده است.
شرق: هوشنگ ناظري از آبانماه سال 91 طي حکمي از سوي وزير کشور وقت، بهعنوان فرماندار شهرستان زابل منصوب شد. ناظري در سوابق کاري خود مشاور استاندار سيستانوبلوچستان، مديرکل اداري و مالي استانداري سيستانوبلوچستان، مديرعامل شهر جديد رامشار و چندين مسووليت ديگر را برعهده داشته است. اين گفتوگو در حاشيه نخستين کارگاه تدوين برنامه مديريت درياچه هامون با فرماندار زابل صورت گرفته است. ناظري در اين گفتوگو از معضلاتي که خشکي هامون براي سرزمين سيستان به وجود آورده است سخن گفت.
آقاي فرماندار! آيا شما آمار دقيقي از تعداد خانوارها و شهروندان اهل شهرستان زابل شامل شهر و روستاها که در 10سال گذشته و پس از تشديد و تداوم بحران خشکسالي تالاب بهناچار از منطقه مهاجرت کرده و به ديگر نقاط کشور رفتهاند در اختيار داريد؟
آمارها در اينباره متفاوت است، البته بحث مهاجرت يکي از ويژگيهاي همه جوامع و مراکز جمعيتي است، اما شرايط سيستان در اين سالها شرايط خاصي بود و با خشکساليهاي مفرطي مواجه شده بود. همين موضوع نيز منجر به آن شد که حدود 70 درصد از مردم سيستان که به کار کشاورزي، دامپروري و صيادي- يعني مشاغل وابسته به تالاب- مشغول بودند کسبوکار خود را از دست بدهند، بيآبي و خشکسالي باعث شده بود همين جمعيت 70درصدي دچار بيکاري بشوند. گروهي از اينها بهدنبال کار و کسب درآمد ناچارا مهاجرت کرده و همچنان مهاجرت ميکنند.
اما مهاجرت سيستانيها با مهاجرت به شکل معمول و در ديگرنقاط کشور تفاوت اساسي داشته است و به موضوع تالاب مرتبط بود.
بله همينطور است، آمار دقيق 10سال گذشته را در حال حاضر نداريم، ولي تنها در نيمهدوم سال گذشته هفتهزار خانوار سيستاني از اين منطقه مهاجرت کردهاند. به شکل کلي زماني سيستان مهاجرپذير بوده و به دليل پرآبي و حاصلخيزي، شغلهاي زيادي اينجا ايجاد ميشد، اما بعد از خشکسالي، بسياري از مردم از اينجا رفته و بهخصوص به شهرهاي زاهدان، مشهد، استان گلستان و ديگراستانها مهاجرت کردهاند. بعضي از اين مهاجرتها هم بهصورت فصلي است و دايمي نيست، مثلا در فصل برداشت پسته به استان سمنان يا کرمان ميروند و پس از آن دوباره برميگردند. ولي بههرجهت بهدنبال اين هستيم که تدابيري بينديشيم که مردم شغلهايي را اختيار کنند که ميزان وابستگي آن به آب کم باشد يا حتي وابسته به آب نباشد، مثلا تلاش براي استفاده از مزيتهاي مرز براي صدور و ورود کالا.
اما به نظر ميآيد سيستان در همين مبحث استفاده از مزيتهاي مرز هم نهتنها استفاده درست نکرده بلکه ناموفق هم بوده است، بهعنوان مثال بحث بستن مرز و ديوار مرزي که در يکي، دوسال اخير ايجاد شد، کسبوکارهاي بسياري از مردم را از بين برده است، همچنين در زمينه بازارچههاي مرزي هم اين بخش از کشور برخلاف ديگرنقاط مرزي خوب عمل نکرده و درواقع اين مرز هيچ مزيتي براي مرزنشينان نداشته است.
ما ترجيح ميدهيم اسم اين ديوار را بهجاي ديوار مرزي، ديوار امنيتي ذکر کنيم، چون اين ديوار روي مرز نيست و داخل خاک ماست.
اين ديوار محل رفتوآمدهاي زيادي بوده و محاسن و مزيتهاي زيادي دارد که از ورود و خروج قاچاقچيان، اتباع خارجي و موادمخدر جلوگيري و به امنيت منطقه کمک کرده است. اما چيزي که شما ميگوييد هم درست است، پيش از اين مردم از اين معابر مرزي استفاده ميکردند و شغل داشتند اما بعد از احداث ديوار اين شغلها حذف شد، ما بايد در کنار اين ديوار شرايط را براي اين کار در نظر ميگرفتيم و اين پتانسيلها ديده ميشد.
الان روي اين قضيه در حال کار هستيم، بايد بازارچههاي مرزي و معابر قانوني را تعريف ميکرديم که از اين معبرها اين مراوادات اقتصادي به شکل قانوني انجام ميشد. اما اين اتفاق نيفتاد، يعني خيلي خوب اتفاق نيفتاد، ما الان پنج بازارچه مرزي داريم که از اين تعداد عملا تنها يک مورد - بازارچه ميلک - فعال است و مابقي فعال نيستند.
براساس تحقيقات من استفاده از معبر بازارچه ميلک هم آنقدر دستوپاگير و طاقتفرساست که بسياري از کساني که مايل به استفاده از قابليت آن بودند عملا بيخيال آن شدهاند. درست است؟
واقعيت اين است که مردم طالب هستند از اين قابليت استفاده کنند، جنس وارد و صادر کنند، اما همين موانعي که شما ميگوييد شامل بحثهاي گمرکي و هنگ مرزي و... دستوپاگير بوده و مانع شده است. البته الان آقاي استاندار براي تسهيل اين رواديد در حال مذاکره و پيگيري است. همين موضوع هم تا حدودي استفاده از اين بازارچه را روانتر کرده اما هنوز به ميزان مطلوب مدنظر ما نرسيده است. اما به هر جهت به نسبت گذشته بهتر شده است. به اعتقاد من اين اتفاق بايد حتما رخ دهد چون اگر نشود واقعا معيشت مردم دچار مشکل ميشود، چون مردم بايد محل درآمد قانوني داشته باشند، اگر اين تدابير اتخاذ نشود، مردم روی ميآورند به کارهاي غيرقانوني يا مجبور به مهاجرت ميشوند.
شما بهعنوان فرماندار شهرستان زابل آيا در اين سالها محاسبهاي کردهايد که خسارت مالي خشک شدن تالاب هامون به چه ميزان بوده است؟
اين خسارتها قطعا رقمهاي بسيار اقماري و کلاني است، در نظر داشته باشيد در اينجا 70 تا 80 هزار نفر به صورت مستقيم از طريق تالاب هامون در بحث صيادي، دامپروري، صنايع دستي، کشاورزي، گردشگري و... اشتغال داشتهاند. شغل اين جمعيت زياد با خشک شدن هامون از بين رفته است. همين يک رقم نشان ميدهد اين خسارت چقدر زياد و بالا بوده است.
خشک شدن اين تالاب غير از خسارتهاي مالي آسيبهايي به جان و سلامتي مردم سيستان هم وارد کرده است، در اين زمينه وضعيت چگونه بود؟
بعد از خشک شدن تالاب، بيماري سل در اين منطقه به شکل بسيار زيادي شايع شده، يعني هماکنون منطقه شماره اول کشور به لحاظ شيوع بيماري سل، زابل است. دليل آن نيز وقوع ريزگردهاي هميشگي از بستر خشکشده تالاب است. ريزگردها از کف درياچه بلند شده و به گوش و حلق و بيني مردم ميرود، به غير از بيماري سل، بيمارهاي گوش و حلق و بيني هم در سيستان بسيار زياد داريم.
آيا آماري از تعداد دقيق مبتلايان به سل يا ديگر بيماريهاي تنفسي در زابل وجود دارد؟
آمارها را داريم، اما فعلا نميخواهيم منتشر کنيم، ولي ميتوانم بگويم تعداد مبتلايان به سل در اينجا زياد است و نسبت به همه نقاط ديگر کشور بيشتر است.
چه تعداد روستا در خلال اين سالهاي خشکسالي در سيستان تخليه شده است؟
ما در کل سيستان شامل شهرستانهاي زابل، هيرمند، نيمروز، زهک و هامون در حدود يک هزار روستا داشتيم که در اين سالها به دليل وقوع خشکسالي 30درصد اين روستاها يعني چيزي نزديک به 300روستا به دليل قرار گرفتن در معرض شنهاي روان و وقوع بيکاري براي مردم متروکه و تخليه شدهاند. اين خطر همچنان هم وجود دارد و اگر براي مردم شغل ايجاد نشود، امکان دارد روستاهاي بيشتري تخليه شود.
آيا آماري از جمعيت شهر زابل در دست داريد که در اين 15 سال به چه شکل تغيير کرده است؟
بر اساس آمار سرشماريهاي انجام شده در کشور جمعيت شهر زابل در اين سالها با افزايش روبهرو بوده است، دليل آن هم مهاجرت روستاييان به شهر بوده. اما همين آمار نشان ميدهد در اين سالها جمعيت کل سيستان به شکل کلي کمتر از گذشته شده است.
آقاي فرماندار! آيا شما آمار دقيقي از تعداد خانوارها و شهروندان اهل شهرستان زابل شامل شهر و روستاها که در 10سال گذشته و پس از تشديد و تداوم بحران خشکسالي تالاب بهناچار از منطقه مهاجرت کرده و به ديگر نقاط کشور رفتهاند در اختيار داريد؟
آمارها در اينباره متفاوت است، البته بحث مهاجرت يکي از ويژگيهاي همه جوامع و مراکز جمعيتي است، اما شرايط سيستان در اين سالها شرايط خاصي بود و با خشکساليهاي مفرطي مواجه شده بود. همين موضوع نيز منجر به آن شد که حدود 70 درصد از مردم سيستان که به کار کشاورزي، دامپروري و صيادي- يعني مشاغل وابسته به تالاب- مشغول بودند کسبوکار خود را از دست بدهند، بيآبي و خشکسالي باعث شده بود همين جمعيت 70درصدي دچار بيکاري بشوند. گروهي از اينها بهدنبال کار و کسب درآمد ناچارا مهاجرت کرده و همچنان مهاجرت ميکنند.
اما مهاجرت سيستانيها با مهاجرت به شکل معمول و در ديگرنقاط کشور تفاوت اساسي داشته است و به موضوع تالاب مرتبط بود.
بله همينطور است، آمار دقيق 10سال گذشته را در حال حاضر نداريم، ولي تنها در نيمهدوم سال گذشته هفتهزار خانوار سيستاني از اين منطقه مهاجرت کردهاند. به شکل کلي زماني سيستان مهاجرپذير بوده و به دليل پرآبي و حاصلخيزي، شغلهاي زيادي اينجا ايجاد ميشد، اما بعد از خشکسالي، بسياري از مردم از اينجا رفته و بهخصوص به شهرهاي زاهدان، مشهد، استان گلستان و ديگراستانها مهاجرت کردهاند. بعضي از اين مهاجرتها هم بهصورت فصلي است و دايمي نيست، مثلا در فصل برداشت پسته به استان سمنان يا کرمان ميروند و پس از آن دوباره برميگردند. ولي بههرجهت بهدنبال اين هستيم که تدابيري بينديشيم که مردم شغلهايي را اختيار کنند که ميزان وابستگي آن به آب کم باشد يا حتي وابسته به آب نباشد، مثلا تلاش براي استفاده از مزيتهاي مرز براي صدور و ورود کالا.
اما به نظر ميآيد سيستان در همين مبحث استفاده از مزيتهاي مرز هم نهتنها استفاده درست نکرده بلکه ناموفق هم بوده است، بهعنوان مثال بحث بستن مرز و ديوار مرزي که در يکي، دوسال اخير ايجاد شد، کسبوکارهاي بسياري از مردم را از بين برده است، همچنين در زمينه بازارچههاي مرزي هم اين بخش از کشور برخلاف ديگرنقاط مرزي خوب عمل نکرده و درواقع اين مرز هيچ مزيتي براي مرزنشينان نداشته است.
ما ترجيح ميدهيم اسم اين ديوار را بهجاي ديوار مرزي، ديوار امنيتي ذکر کنيم، چون اين ديوار روي مرز نيست و داخل خاک ماست.
اين ديوار محل رفتوآمدهاي زيادي بوده و محاسن و مزيتهاي زيادي دارد که از ورود و خروج قاچاقچيان، اتباع خارجي و موادمخدر جلوگيري و به امنيت منطقه کمک کرده است. اما چيزي که شما ميگوييد هم درست است، پيش از اين مردم از اين معابر مرزي استفاده ميکردند و شغل داشتند اما بعد از احداث ديوار اين شغلها حذف شد، ما بايد در کنار اين ديوار شرايط را براي اين کار در نظر ميگرفتيم و اين پتانسيلها ديده ميشد.
الان روي اين قضيه در حال کار هستيم، بايد بازارچههاي مرزي و معابر قانوني را تعريف ميکرديم که از اين معبرها اين مراوادات اقتصادي به شکل قانوني انجام ميشد. اما اين اتفاق نيفتاد، يعني خيلي خوب اتفاق نيفتاد، ما الان پنج بازارچه مرزي داريم که از اين تعداد عملا تنها يک مورد - بازارچه ميلک - فعال است و مابقي فعال نيستند.
براساس تحقيقات من استفاده از معبر بازارچه ميلک هم آنقدر دستوپاگير و طاقتفرساست که بسياري از کساني که مايل به استفاده از قابليت آن بودند عملا بيخيال آن شدهاند. درست است؟
واقعيت اين است که مردم طالب هستند از اين قابليت استفاده کنند، جنس وارد و صادر کنند، اما همين موانعي که شما ميگوييد شامل بحثهاي گمرکي و هنگ مرزي و... دستوپاگير بوده و مانع شده است. البته الان آقاي استاندار براي تسهيل اين رواديد در حال مذاکره و پيگيري است. همين موضوع هم تا حدودي استفاده از اين بازارچه را روانتر کرده اما هنوز به ميزان مطلوب مدنظر ما نرسيده است. اما به هر جهت به نسبت گذشته بهتر شده است. به اعتقاد من اين اتفاق بايد حتما رخ دهد چون اگر نشود واقعا معيشت مردم دچار مشکل ميشود، چون مردم بايد محل درآمد قانوني داشته باشند، اگر اين تدابير اتخاذ نشود، مردم روی ميآورند به کارهاي غيرقانوني يا مجبور به مهاجرت ميشوند.
شما بهعنوان فرماندار شهرستان زابل آيا در اين سالها محاسبهاي کردهايد که خسارت مالي خشک شدن تالاب هامون به چه ميزان بوده است؟
اين خسارتها قطعا رقمهاي بسيار اقماري و کلاني است، در نظر داشته باشيد در اينجا 70 تا 80 هزار نفر به صورت مستقيم از طريق تالاب هامون در بحث صيادي، دامپروري، صنايع دستي، کشاورزي، گردشگري و... اشتغال داشتهاند. شغل اين جمعيت زياد با خشک شدن هامون از بين رفته است. همين يک رقم نشان ميدهد اين خسارت چقدر زياد و بالا بوده است.
خشک شدن اين تالاب غير از خسارتهاي مالي آسيبهايي به جان و سلامتي مردم سيستان هم وارد کرده است، در اين زمينه وضعيت چگونه بود؟
بعد از خشک شدن تالاب، بيماري سل در اين منطقه به شکل بسيار زيادي شايع شده، يعني هماکنون منطقه شماره اول کشور به لحاظ شيوع بيماري سل، زابل است. دليل آن نيز وقوع ريزگردهاي هميشگي از بستر خشکشده تالاب است. ريزگردها از کف درياچه بلند شده و به گوش و حلق و بيني مردم ميرود، به غير از بيماري سل، بيمارهاي گوش و حلق و بيني هم در سيستان بسيار زياد داريم.
آيا آماري از تعداد دقيق مبتلايان به سل يا ديگر بيماريهاي تنفسي در زابل وجود دارد؟
آمارها را داريم، اما فعلا نميخواهيم منتشر کنيم، ولي ميتوانم بگويم تعداد مبتلايان به سل در اينجا زياد است و نسبت به همه نقاط ديگر کشور بيشتر است.
چه تعداد روستا در خلال اين سالهاي خشکسالي در سيستان تخليه شده است؟
ما در کل سيستان شامل شهرستانهاي زابل، هيرمند، نيمروز، زهک و هامون در حدود يک هزار روستا داشتيم که در اين سالها به دليل وقوع خشکسالي 30درصد اين روستاها يعني چيزي نزديک به 300روستا به دليل قرار گرفتن در معرض شنهاي روان و وقوع بيکاري براي مردم متروکه و تخليه شدهاند. اين خطر همچنان هم وجود دارد و اگر براي مردم شغل ايجاد نشود، امکان دارد روستاهاي بيشتري تخليه شود.
آيا آماري از جمعيت شهر زابل در دست داريد که در اين 15 سال به چه شکل تغيير کرده است؟
بر اساس آمار سرشماريهاي انجام شده در کشور جمعيت شهر زابل در اين سالها با افزايش روبهرو بوده است، دليل آن هم مهاجرت روستاييان به شهر بوده. اما همين آمار نشان ميدهد در اين سالها جمعيت کل سيستان به شکل کلي کمتر از گذشته شده است.