|

ناشر مولف

احمد مسجدجامعی . رییس شورای شهر

رونق صنعت کاغذسازی در اواسط قرن دوم هجری، سیمای فرهنگ و تمدن را در سرتاسر سرزمین‌های اسلامی دگرگون کرد و آن تحول عمیق را شاید بتوانیم با رونق خیره‌کننده اینترنت در روزگار خود مقایسه کنیم؛ فرهنگی که اساس شفاهی داشت و کمتر دستاورد فکری امکان می‌یافت که به‌صورت کتابت ثبت‌وضبط شود، به‌یکباره با پدیده‌ای شگفت‌انگیز روبه‌رو شد: کاغذ! از اواخر قرن دوم به‌بعد، کاغذ نهضتی فرهنگی برپا کرد و تالیف و تصنیف رونق و رواج یافت و به اینگونه کتاب به یکی از کالاهای فرهنگی اساسی در اقصی‌نقاط سرزمین‌های اسلامی تبدیل شد. تقریبا هیچ حوزه فکری‌ای از تاثیر شگرف این نهضت فرهنگی و علمی برکنار نماند. حتی برخی کوشش کردند در برابر این تندباد، سرپناهی بجویند و به همان سنت دیرین فرهنگ شفاهی پایبند بمانند.
مثلا شماری از محدثان و راویان و عالمان حدیث بر این نظر بودند که حدیث را نباید کتابت کرد و دسته دیگری از همان سنخ عالمان، کتابت را موجب ثبت و بقای بیشتر احادیث می‌دانستند و سرانجام، هم استماع ماند و هم کتابت. رونق کتاب، مشاغل دیگری را هم در پی آورد: اول از همه گسترش صنعت کاغذسازی و بعد، شغل وراقی، کتابت، خوشنویسی و برخی دیگر از آرایه‌های هنری. بنابر شواهد مختلف و متعدد، به‌خصوص در شهرهای بزرگ که به داشتن مراکز علمی شُهره بودند، مثل بغداد و ری و سمرقند و بخارا و شام و اندلس، بازاری خاص در حوزه کار کتاب و کتاب‌پردازی پدید آمد.
کسانی در این بازارها به کار سفارش استنساخ و کتابت اشتغال داشتند و اگر عالمی، تصنیفی جدید می‌نوشت، کتاب خود را به یکی از این وراقان عرضه می‌کرد تا از روی آن، نسخه‌برداری شود و از آن پس انتشار یابد. نشست و برخاست با اهل علم و حکمت و ادب و سروکارداشتن با انواع و اقسام کتاب، گاه وراقی را اگر خود نیز علاقه‌مند بود، به عالمی تبدیل می‌کرد و چه‌بسا ملاحظه معرکه آرا و عقاید، در شهر بزرگی مانند بغداد، پایتخت خلافت، آستانه تحمل او را بالا هم می‌برد. مشهورترین وراق در فرهنگ و تمدن اسلامی، بی‌تردید ابن‌ندیم است، مولف کتاب الفهرست. برای علم و ادب و فرهنگ و تاریخ چه لحظه مهمی بود آن‌گاه که ابن‌ندیم در حدود 377 هجری قمری در بغداد تصمیم گرفت فهرستی تفصیلی از تالیفات در دسترس خویش در موضوعات گوناگون، به دست دهد یا بنا بر علایق خود، پاره‌ای موضوعات را با تفصیل بیشتری تبیین کند. بسیاری از آن کتاب‌ها از میان رفته و تنها نامی از آنها را در همین الفهرست می‌توان یافت. این کتاب حتی برای فرهنگ غیراسلامی هم اهمیت خاص دارد. ازجمله وراقان روزگار کهن، اسلاف ناشران روزگار ما هستند و ناشران عالم و ادیب و کتاب‌شناس خبره در همین روزگار ما اندک نبوده‌اند، همچون محمد رمضانی دارنده کلاله خاور، مرحوم استاد علی‌اکبر غفاری، آیت‌الله حسن مصطفوی، مرحوم حاج‌محمد جعفری‌تبریزی و مردانی از این قبیل، که گذشته از تهران، در شهرهای دیگر هم سراغی از آنها می‌توان گرفت.
زنده‌یاد محمد زهرایی هم، از تبار همان ناشران بود. در عالم نمایش و سینما، برخی کارگردانان را با صفت «مولف» یاد می‌کنند، به این معنی که آثار نمایشی آن کارگردان، همگی نشانه‌ای از طرز فکر او را دارند و بر همگی خطی خاص حکمفرماست؛ چندان‌که بدون تصریح به نام او هم، کسانی می‌توانند فیلمی یا نمایشی از او را بشناسند و بدانند که از کیست؟ محمد زهرایی به این معنا ناشری «مولف» بود، یعنی سبک و سیاقی مخصوص به خود داشت و اگر کسی به نام نشر کارنامه دقت نمی‌کرد، به فراست در‌می‌یافت با کتابی آفریده ذوق هنری زهرایی روبه‌روست. او کتاب‌های خود را با وسواس و دقت برمی‌گزید و درواقع، زهرایی از انتخاب کتاب تا نشر و بلکه بازنشر آن پیوسته حضور داشت و دارد و باید گفت همین دقت و ظرافت او که با اقتصاد نشر در تضاد به نظر می‌رسید، از نگاه خود او موجب رونق بیشتر اقتصاد نشر هم بود! این‌همه توفیق، بی‌تردید جز با همت بلند و استوار ممکن نمی‌شد و زهرایی همه اینها را در خود گرد آورده بود. زهرایی در مراحل گوناگون نشر، ابداعات و نوآوری‌هایی داشت که از حیث تاریخ نشر در ایران بسیار مهم‌اند؛ خوب است خانواده و دوستان و دست‌اندرکاران نشر کارنامه، آنها را با خبرگان و کارشناسان در میان بگذارند و به طریقی به نام او ثبت و ضبط شود. ابداعات و نوآوری‌های زهرایی حاصل 40،50 سال ممارست در کار نشر، آن‌هم در سطوح بین‌المللی بود و او آرزو داشت کار تولید کتاب را از آغاز تالیف و ترجمه تا ویرایش و نمونه‌خوانی متن و چاپ و صحافی، به استانداردهای جهانی نزدیک کند و به سهم خود در این زمینه با تمام توان و سرمایه کوشید. سالروز درگذشت آن مرد بزرگوار را گرامی می‌داریم و از خداوند متعال برای او آمرزش و مغفرت مسالت داریم.
رونق صنعت کاغذسازی در اواسط قرن دوم هجری، سیمای فرهنگ و تمدن را در سرتاسر سرزمین‌های اسلامی دگرگون کرد و آن تحول عمیق را شاید بتوانیم با رونق خیره‌کننده اینترنت در روزگار خود مقایسه کنیم؛ فرهنگی که اساس شفاهی داشت و کمتر دستاورد فکری امکان می‌یافت که به‌صورت کتابت ثبت‌وضبط شود، به‌یکباره با پدیده‌ای شگفت‌انگیز روبه‌رو شد: کاغذ! از اواخر قرن دوم به‌بعد، کاغذ نهضتی فرهنگی برپا کرد و تالیف و تصنیف رونق و رواج یافت و به اینگونه کتاب به یکی از کالاهای فرهنگی اساسی در اقصی‌نقاط سرزمین‌های اسلامی تبدیل شد. تقریبا هیچ حوزه فکری‌ای از تاثیر شگرف این نهضت فرهنگی و علمی برکنار نماند. حتی برخی کوشش کردند در برابر این تندباد، سرپناهی بجویند و به همان سنت دیرین فرهنگ شفاهی پایبند بمانند.
مثلا شماری از محدثان و راویان و عالمان حدیث بر این نظر بودند که حدیث را نباید کتابت کرد و دسته دیگری از همان سنخ عالمان، کتابت را موجب ثبت و بقای بیشتر احادیث می‌دانستند و سرانجام، هم استماع ماند و هم کتابت. رونق کتاب، مشاغل دیگری را هم در پی آورد: اول از همه گسترش صنعت کاغذسازی و بعد، شغل وراقی، کتابت، خوشنویسی و برخی دیگر از آرایه‌های هنری. بنابر شواهد مختلف و متعدد، به‌خصوص در شهرهای بزرگ که به داشتن مراکز علمی شُهره بودند، مثل بغداد و ری و سمرقند و بخارا و شام و اندلس، بازاری خاص در حوزه کار کتاب و کتاب‌پردازی پدید آمد.
کسانی در این بازارها به کار سفارش استنساخ و کتابت اشتغال داشتند و اگر عالمی، تصنیفی جدید می‌نوشت، کتاب خود را به یکی از این وراقان عرضه می‌کرد تا از روی آن، نسخه‌برداری شود و از آن پس انتشار یابد. نشست و برخاست با اهل علم و حکمت و ادب و سروکارداشتن با انواع و اقسام کتاب، گاه وراقی را اگر خود نیز علاقه‌مند بود، به عالمی تبدیل می‌کرد و چه‌بسا ملاحظه معرکه آرا و عقاید، در شهر بزرگی مانند بغداد، پایتخت خلافت، آستانه تحمل او را بالا هم می‌برد. مشهورترین وراق در فرهنگ و تمدن اسلامی، بی‌تردید ابن‌ندیم است، مولف کتاب الفهرست. برای علم و ادب و فرهنگ و تاریخ چه لحظه مهمی بود آن‌گاه که ابن‌ندیم در حدود 377 هجری قمری در بغداد تصمیم گرفت فهرستی تفصیلی از تالیفات در دسترس خویش در موضوعات گوناگون، به دست دهد یا بنا بر علایق خود، پاره‌ای موضوعات را با تفصیل بیشتری تبیین کند. بسیاری از آن کتاب‌ها از میان رفته و تنها نامی از آنها را در همین الفهرست می‌توان یافت. این کتاب حتی برای فرهنگ غیراسلامی هم اهمیت خاص دارد. ازجمله وراقان روزگار کهن، اسلاف ناشران روزگار ما هستند و ناشران عالم و ادیب و کتاب‌شناس خبره در همین روزگار ما اندک نبوده‌اند، همچون محمد رمضانی دارنده کلاله خاور، مرحوم استاد علی‌اکبر غفاری، آیت‌الله حسن مصطفوی، مرحوم حاج‌محمد جعفری‌تبریزی و مردانی از این قبیل، که گذشته از تهران، در شهرهای دیگر هم سراغی از آنها می‌توان گرفت.
زنده‌یاد محمد زهرایی هم، از تبار همان ناشران بود. در عالم نمایش و سینما، برخی کارگردانان را با صفت «مولف» یاد می‌کنند، به این معنی که آثار نمایشی آن کارگردان، همگی نشانه‌ای از طرز فکر او را دارند و بر همگی خطی خاص حکمفرماست؛ چندان‌که بدون تصریح به نام او هم، کسانی می‌توانند فیلمی یا نمایشی از او را بشناسند و بدانند که از کیست؟ محمد زهرایی به این معنا ناشری «مولف» بود، یعنی سبک و سیاقی مخصوص به خود داشت و اگر کسی به نام نشر کارنامه دقت نمی‌کرد، به فراست در‌می‌یافت با کتابی آفریده ذوق هنری زهرایی روبه‌روست. او کتاب‌های خود را با وسواس و دقت برمی‌گزید و درواقع، زهرایی از انتخاب کتاب تا نشر و بلکه بازنشر آن پیوسته حضور داشت و دارد و باید گفت همین دقت و ظرافت او که با اقتصاد نشر در تضاد به نظر می‌رسید، از نگاه خود او موجب رونق بیشتر اقتصاد نشر هم بود! این‌همه توفیق، بی‌تردید جز با همت بلند و استوار ممکن نمی‌شد و زهرایی همه اینها را در خود گرد آورده بود. زهرایی در مراحل گوناگون نشر، ابداعات و نوآوری‌هایی داشت که از حیث تاریخ نشر در ایران بسیار مهم‌اند؛ خوب است خانواده و دوستان و دست‌اندرکاران نشر کارنامه، آنها را با خبرگان و کارشناسان در میان بگذارند و به طریقی به نام او ثبت و ضبط شود. ابداعات و نوآوری‌های زهرایی حاصل 40،50 سال ممارست در کار نشر، آن‌هم در سطوح بین‌المللی بود و او آرزو داشت کار تولید کتاب را از آغاز تالیف و ترجمه تا ویرایش و نمونه‌خوانی متن و چاپ و صحافی، به استانداردهای جهانی نزدیک کند و به سهم خود در این زمینه با تمام توان و سرمایه کوشید. سالروز درگذشت آن مرد بزرگوار را گرامی می‌داریم و از خداوند متعال برای او آمرزش و مغفرت مسالت داریم.
 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها