|

بازگشت جزاير

*دكتر ميرمهرداد ميرسنجري

جزیره بوموسا با وسعت ۱۲ کیلومترمربع، تنب بزرگ با ۱۱ کیلومتر مربع و تنب کوچک با دو کیلومترمربع مساحت، همراه با سایر جزایر ایرانى خلیج فارس، دنباله چین‌خوردگى‌هاى زاگرس در آب‌های کرانه‌ای ایران محسوب مى‌شوند. جزیره بوموسا یکى از ۱۴ جزیره استان هرمزگان و نزدیک‌ترین پهنه خشکى از خاک ایران به خط استواست که در فاصله ۲۲۲ کیلومترى بندرعباس و ۷۵ کیلومترى بندر لنگه واقع است. نام جزیره بوموسا به شکل‌های مختلف در تاریخ ایران به کار گرفته شده است که از آن جمله مى‌توان به ابوموسا، غضنفر، بوم موسى - بوموف، باباموسى و گپ سبزو اشاره کرد. این جزیره با طول و عرض حدود 4.5 کیلومتر به‌عنوان یکى از مراکز صدور نفت خام کشور با ظرفیتى چشمگير محسوب مى‌شود. به دلیل نبود آب شیرین و اراضى مناسب کشاورزى، بیشتر مردم ابوموسى ماهیگیرند. در این جزیره، معدن خاک سرخ نیز وجود دارد. جزیره تنب بزرگ به مساحت بیش از ۱۰ کیلومتر در فاصله ۱۴ مایل دریایى از جنوب‌غربى جزیره قشم واقع شده است. جزیره تنب کوچک یا تنب مار، مثلث‌شکل و در شش‌مایلى غرب جزیره تنب بزرگ قرار دارد. فاصله آن تا مرکز استان از طریق دریا حدود ۱۰۵ مایل دریایى و مساحت آن حدود دو کیلومترمربع است. این جزیره غیرمسکونى بوده و زیستگاه خزندگان به‌ویژه مار‌هاست. تاريخچه مالكيت ايران بر خليج‌فارس از هزاره دوم پيش از ميلاد مسيح (بيش از چهار هزار سال پيش) تاكنون جزاير سه‌گانه بوموسا، تنب بزرگ و تنب كوچك به‌همراه ديگر جزاير، بنادر و سواحل شمال و جنوب خليج فارس قلمرو حكومت‌هاي گوناگون ايراني بوده است. وجود نقشه‌هاي باستاني حكومت هخامنشيان، اشكانيان و ساسانيان، سنگ‌نبشته‌هاي متعدد، نام‌هاي نژاده پارسي اين مناطق، بيش از ٢٣ نقشه رسمي و نيمه‌رسمي كه ازسوي دولت‌هاي بريتانيا و ديگر دول غربي در قرون گذشته به چاپ رسيده، نامه‌هاي رسمي دولتي حكومت‌هاي گوناگون ايران‌زمين و اسناد و كتاب‌هاي تاريخي موجود در كتابخانه‌هاي سراسر دنيا و بسياري اسناد ديگر، تعلق اين جزاير را به ايران به‌خوبي به اثبات مي‌رساند. خليج فارس و جزاير آن از جمله بوموسا (كه ازسوي عرب‌ها به ابوموسي تغيير نام يافت) در روزگار عيلاميان به‌ويژه در زمان سلطنت «شيلهک اين شوشيناک» در ۱۱۶۵ سال پيش از ميلاد تحت تسلط اين سلسله بوده است. در دولت ماد، جزاير خليج فارس جزء يکى از ايالت‌هاى جنوب‌غربى و سپس جزء ساتراپ (استان) چهاردهم این دولت به نام «درنگيانه» و بخشى از کرمان بود. در دوران هخامنشيان جزيره‌هاي خليج فارس از جمله بوموسا و تنب کوچک و بزرگ به‌موجب بند شش ستون نخست کتيبه بيستون جزء استان پارس بوده است. در کتيبه داريوش بزرگ در بيستون، سندي بر مالکيت ايران بر خليج فارس و تمامي جزاير آن موجود است و داريوش‌شاه از اربابه، بخشي از عربستان، ماکا، قسمت مجاور تنگه هرمز و... نام مي‌برد و اينکه جنوب تنگه هرمز و سواحل خليج فارس نيز کاملا تحت اختيار ايران بوده است. يکي ديگر از قديمي‌ترين اسناد مالکيت ايران بر کرانه‌های جنوبی خلیج فارس، به محمد ابن جرير طبري بازمي‌گردد. وي مي‌نويسد: در زمان اشکانيان عرب‌ها همه در حجاز بودند و بادیه و مکه و يمن سکونتگاه آنان. آن گروهي که در حجاز و باديه بودند به قحطي و گرسنگي دچار شدند. پس به عراق و بحرين کوچ کردند که در اختيار اشکانيان ايران بود. «دکتر وستفلد» نیز در جای دیگری مي‌گويد: پيش از اسلام، سواحل غربي درياي پارس به دست ايرانيان اداره مي‌شده است. حتي شهري نيز از دوره ساساني باقي است که به نام يکي از سرداران ايراني نام‌گذاري شده است. اين شهر امروزه اسپيدگان ـ اسفنج ـ نام دارد که در جزیره بحرین قرار داشته و از نام سردار اسپيدويه گرفته شده است. همچنين در دوران اشکانيان در روزگار سلطنت مهرداد اول (۱۷۱- ۱۳۸ پيش از ميلاد) بنادر و جزيره‌هاى پارس تحت حکومت اين سلسله قرار گرفت. در عهد ساسانيان، جزاير و بنادر خليج‌فارس جزء قلمرو ايران و شهر اردشير از استان پارس و جزء پادکيسان نيمروز بود. پس از ورود اسلام به ايران در دوره اقتدار آل‌بويه از ۳۲۲ هجرى‌قمرى، بنادر و جزاير سراسر کرانه‌هاى خليج فارس در قلمرو فرمانروايى آنها قرار داشت. اين فرمانروايى به دست سلجوقيان کرمان ادامه داشت تا اينکه پس از انقراض ملوک کيش در سال ۶۲۶ هجرى‌قمرى در روزگار اتابکان فارس و ايلخانان مغول، والى‌هاى درياى فارس يا ملوک هرمز در جزيره کيش سکنا گزيدند و تا سال ۷۷۹ هجرى‌قمرى بر تمام جزاير خليج فارس و درياى مکران ـ عمان ـ حکومت کردند.تيموريان نيز خراج جزيره کيش و ساير جزاير خليج فارس را تا سال ۸۷۳ هجرى‌قمرى که در ايران حکومت داشتند، جزء فارس محسوب کرده و وصول مى‌کردند. با ورود پرتغالى‌ها به خليج فارس و آغاز فعاليت‌هاى استعمار نوين در منطقه، جزاير اين خليج از جمله بوموسا به اشغال دريانوردان پرتغالى درآمد. در روزگار سلطنت شاه عباس صفوى، پس از يک دوره طولانى نبرد، جزاير و بنادر ايرانى در خليج فارس از جمله بوموسا، قشم، هرمز و بحرين به وسيله نيروهاى ايرانى آزاد شدند که به همين مناسبت بندر گمبرون به بندرعباس تغيير نام يافت. شاه عباس در سال ١٦٠٢ میلادی، بحرین را از اشغال پرتغالی‌ها خارج كرد و در سال ١٦١٢ ميلادي (١٠٠١ خورشیدی و سالروز روز ملی خلیج فارس)، «جلفاوه» را که امروزه امارات متحده است اعاده حاکمیت كرد. در سال ۱۱۴۷ هجرى قمرى (۱۷۳۵ ميلادى) نادرشاه افشار، لطيف‌خان دشتستانى را به سمت حاکم ايالت‌هاى جنوب ايران و کاپيتانى کل سواحل و بنادر و جزاير خليج‌فارس منصوب کرد که اين فرد در سال ۱۷۳۶ ميلادى به بحرين لشکر کشيد و شيخ‌جبار هوله، ياغى بحرين، را شکست داد و کليد دژ بحرين را براى نادرشاه فرستاد. کريم‌خان زند نيز در سال ۱۱۷۹ هجرى قمرى (۱۷۶۵ ميلادى) بر سراسر منطقه فارس و جزاير خليج‌فارس از جمله بوموسا و بحرین و... اعمال حاکميت کرد. در دوره قاجاريه آقامحمدخان پس از شکست‌دادن جانشينان کريم‌خان زند، موفق شد بر همه ايران از جمله بنادر و جزاير خليج‌فارس مسلط شود. در روزگار فتحعلى‌شاه هم جزاير درياى پارس از جمله کيش، بحرين، بوموسا، هندورابى، تنب بزرگ و تنب کوچک، فارور و... جزء ايالت فارس محسوب مى‌شد و در سال ۱۲۶۳ ه.ق کرانه‌ها و جزيره‌هاى خليج‌فارس از جمله جزيره ابوموسى بخشى از ايالت «بنادر خليج‌فارس» شد. بريتانيا، از سال ۱۸۱۹ ميلادي به بهانه حفظ امنيت خليج‌فارس از ناامني ناشي از تحركات اعراب جنوب خلیج‌فارس (اجداد حکام کنونی شیخ‌نشین‌های جنوب خلیج‌فارس) که علاوه بر چوپانی از راه دزدی دریایی امرار معاش می کردند، در منطقه استقرار يافته بود و در راه تثبيت سلطه خود برآمد. دولت لندن بر اين پايه، شيوخ عرب منطقه را در کنفراسى جمع کرد و آنها قراردادى را با عنوان صلح جاويدان امضا کردند که به موجب آن، بريتانيايى‌ها اجازه يافتند نه‌فقط به بهانه مبارزه با دزدان دريايى، بلکه به بهانه حفظ امنيت خليج‌فارس بتوانند در هر حادثه‌اى که در کرانه‌هاى خليج‌فارس اتفاق مى‌افتد، مداخله کنند. در پى اين کوشش‌ها، جزيره‌هاي بوموسا، تنب بزرگ و تنب کوچک که از روزگار کهن در تملک ايران و جزء لاينفک خاک آن بود، به اشغال بريتانيا و سپس شيوخ عرب شارجه و رأس‌الخيمه درآمد. در میان نقشه‌های رسمی که حاکمیت ایران را بر جزيره‌هاي سه‌گانه به اثبات می‌رساند، يك نقشه رنگی موجود است که وزارت جنگ انگلیس در سال ١٨٦٨ میلادی تهیه کرده و «لرد سادیس بری» از طریق وزارت خارجه تقدیم ناصرالدین‌شاه كرد؛ نقشه‌اي بسيار تاريخي كه در آن جزایر سه‌گانه، به رنگ کشور ایران مشخص هستند. در نقشه ديگري كه ازسوي «لرد کرزن»، نایب‌‌السلطنه انگلیس در خلیج‌فارس، در سال ١٨٩٠ میلادی تهیه شده نیز جزيره‌هاي بوموسا و تنب بزرگ و تنب كوچك به رنگ خاك ایران رنگ‌آميزي شده است. افزون بر اين دو، در نقشه دریاداری انگلیس که در اواخر قرن ١٩ و اوایل قرن 20 تهیه شده نیز باز جزایر سه‌گانه به رنگ ایران نمايان هستند.

از ديگر مستندات حقانیت ایران در مالكيت جزيره‌هاي سه‌گانه مي‌توان به كتاب «محمود سديد كبابي بندرعباسي» اشاره كرد كه در اسناد جالب توجه آن مي‌توان به سندي اشاره كرد كه در آن اجداد شیوخ فعلی شارجه و رأس‌الخيمه که پيشه آنها چوپانی بود، براي تعليف احشام خود در جزيره بوموسا ـ كه به دليل مراتع سرسبز خود به «گپ سبزو» نيز معروف بود ـ از حاكمان ايران اجازه مي‌گرفتند و پس از تحليف هم مراتب خدمتگزاري و سپاس خود را به ايرانيان اعلام مي‌كردند! دولت ايران حتي در دوره فترت شاهان بي‌كفايت قاجار و نيز در دوران رضاشاه، بارها حق حاکميت خود را بر جزيره‌هاي تنب و بوموسا اعلام کرد. از جمله در تاريخ پنجم اسفند ۱۳۰۸ خورشيدي، وزارت خارجه دولت رضاشاه پهلوی، نامه اعتراضى را مبنى بر برافراشتن پرچم بريتانيا بر فراز جزيره‌هاي بوموسا و تنب بزرگ به وزير مختار بريتانيا در تهران نگاشت. در نهايت پس از سال‌ها تلاش پیگیر همه دولت‌های ایرانی، سرانجام در ٩ آذر ١٣٥٠ خورشيدي سه جزیره بوموسا، تنب بزرگ و تنب كوچك از اشغال بيگانگان خارج شدند و به مام میهن بازگشتند. چگونگي بازگشت 3 جزيره به مام میهن در نیمه دوم سال ۱۹۷۱ ميلادي دو کشور ايران و بريتانيا توافق کردند یک روز پیش از خروج نیروهاى بریتانیایى از خلیج‌فارس، ایران نیروهاى خود را به جزایر مسکونى بوموسا و تنب بزرگ و جزیره غیرمسکونى تنب کوچک اعزام کند. در ساعت ٦:١٥ دقیقه بامداد روز ٩ آذر ١٣٥٠ خورشيدي (٣٠ نوامبر ١٩٧١ ميلادي)، یک روز پيش از ترک نيروهاي انگلیسی از خلیج‌فارس، یگان‌های نیروی دریایی ايران در سه جزیره تنگه هرمز (تنب بزرگ، تنب کوچک و بوموسا) پیاده شدند. نخستين پرچم ایران پس از گذشت کمتر از ٣٥ دقیقه از آغاز عملیات بر نخستين جزیره افراشته شد و در رأس ساعت هشت در هر سه جزیره پرچم ایران همراه با شلیک ٢١ گلوله توپ برافراشته شد. بخشی از نیروهای ایرانی بر چهار گوشه بوموسا و بر فراز کوه حلوا به عنوان بلندترین نقطه جزیره پرچم سه رنگ ملی ایران را برافراشتند. بخش دیگر نیروها نیز پس از اعزام به جزیره تنب بزرگ به طور مسالمت‌آمیز و بدون حمل سلاح برای تحویل پاسگاه از گماشتگان عرب استعمار انگلیس در حال حرکت بودند که با شلیک آتش‌بار شرطه‌های عرب از داخل پاسگاه مواجه شدند و ناجوانمردانه به شهادت رسیدند.نام این سه شهید جاویدان راه میهن عبارت‌اند از: ١- سروان رضا سوزنچی ٢- مهناوی یکم حبیب‌الله کهریزی ٣- ناوی آیت‌الله خانی... به‌اين‌ترتیب پس از ٦٨ سال که سیاست استعمار برخلاف حقوق مسلم تاریخى مانع اعمال حاکمیت ایران بر این جزایر شده بود، پس از گفت‌وگوهاى طولانى و پیگیر، بار دیگر این جزایر تحت حاکمیت بر حق ایران قرار گرفت. پس از اعمال حاکمیت دوباره ایران بر جزایر سه‌گانه، چند کشور عربی، از جمله لیبی، عراق و یمن، در دسامبر ١٩٧١ ميلادي از ایران به شورای امنیت سازمان ملل شکایت کردند که شورای امنیت با بررسی پرونده، آن را برای همیشه پایان‌یافته اعلام کرد، چراکه این شورا برای یک موضوع، دو بار تصمیم‌گیری نمی‌کند. این‌گونه بود که كشورهاي عربي به دنبال راهکاری برای بین‌المللی‌کردن دوباره این ادعاهای بی‌پایه خود بودند تا اینکه بهترین حربه را برای اعمال فشار به ایران برای چشم‌پوشی از مالکیت بر جزایر سه‌گانه ایرانی، توسل به دادگاه لاهه یافتند. امارات متحده عربى اینک بر پایه همین توافق است که پس از ٤٥ سال بر ادعاهاى خود مبنى بر مالکیت جزایر سه‌گانه ایرانى اصرار مى‌ورزد. درواقع ادعاهاى امارات یک ادعاى حیثیتى فاقد مبناى حقوقى و سیاسى است که خود امارات هم بر آن واقف است. ضعف و ذلت تاریخی شیوخ جنوب خلیج‌فارس در برابر ایران در این سند برگرفته از خاطرات اسدالله علم درخور ‌تأمل است: امیر دوبي در دیدار با شاه ایران، می‌گوید: «من مطمئنم که اعلیحضرت هرگز تصور تحت فشار قراردادن کشور ضعیفی مثل ما را هم نمی‌کنند؛ اما شما هر چه صلاح می‌دانید انجام بدهید، کاملا در اختیار شما هستیم.» (خاطرات علم، پنجشنبه، ١٠ مهر ١٣٤٩ خورشيدي) و یا در جای دیگر این کتاب نیز آمده: «ما همه چاکران وفادار اعلیحضرت فارس هستیم. ما را راهنمایی کنید» (شنبه، ١٠خرداد ١٣٤٩). بنابراین پیشینه شیوخ دست‌‍پرورده انگلیس در جنوب خلیج‌فارس، گویای سرسپردگی کامل و البته باور تاریخی آنها به هژموني تاريخي ایران در خلیج‌فارس بوده است. *استاديار دانشگاه و پژوهشگر فرهنگي و ژئوپليتيك