نگاهی به یکی از ناهنجاریهای اقتصادی که در فرایند ورود و خروجش شاخصهای تولید را به هم میریزد
رفت و برگشت قاچاق
تصاویر مثل یک فیلم از جلوی چشمانم میگذرد. خوب یادم مانده است. دقیقا شهریورماه سال 75 بود. دوراهی جکیگور! درست همانجایی که یک طرفش به سمت قصرقند و نیکشهر میرود و در طرف مقابل (البته کمی پایینتر) دوراهی دیگری است به نام دوراهی پیشین که جنوبش به بندر چابهار منتهی میشود و سمت شرق به سمت پاکستان میرود؛ مرز پیشین.
حمیدرضا عظیمی
تصاویر مثل یک فیلم از جلوی چشمانم میگذرد. خوب یادم مانده است. دقیقا شهریورماه سال 75 بود. دوراهی جکیگور! درست همانجایی که یک طرفش به سمت قصرقند و نیکشهر میرود و در طرف مقابل (البته کمی پایینتر) دوراهی دیگری است به نام دوراهی پیشین که جنوبش به بندر چابهار منتهی میشود و سمت شرق به سمت پاکستان میرود؛ مرز پیشین.
انگار همین دیروز بود، آن روزها موی سپید لابهلای سیاهیِ سر هیچ دیده نمیشد. آن روزها بادی به سر بود و قوهای در پا، «خردههوشی، سر سوزن ذوقی»! همان روزها بود که سر به بیابانهای سیستانوبلوچستان زده بودیم با سیهچردهای از قوم بلوچ و صحراهای تفتیده «سرحد» و «مکران» را گز میکردیم، از این سو به آن سو. از سنگان در خاش تا بمپورِ ایرانشهر، اسپهکه، بنت و هیچان در نیکشهر و کنارک و دشتیاری در چابهار! بریتس را خوب یادم مانده، عجب ساحلی داشت! بکر و دستنخورده! آن روزها خیلی اهلش نبودیم شاید هم به عقلمان نمیرسید، والا جان میداد برای خوابیدن گَلِ آفتاب و رفتن و برگشتن از آب؛ آنسوتر «گوادر» است که ما «گواتر» میخوانیمش! جایی است که بلوچستان را به آن سوی مرز کوک میزند!
آن روزها خیلی چیزها مد نشده بود. کمتر کسی بود که دلش قوه رفتن به عمق بلوچستان را داشته باشد. بلوچستانی که در آن روزها پر بود از افسانههایی درباره ناامنی! جادههایی که هیچ امنیتی نداشت و به لطف آنچه در فیلمها میآمد، پر بود از برداشت ما از «قاچاق مواد مخدر». چنانکه در «تاراج» بود و آنطور که در «طائل» روایت شده بود. آن روزها کسی چه میدانست موز و پرتقال و انبه و... یک، دوجین میوه عجیبوغریب در بلوچستان کشت میشود؟ و تازه همین حالا هم به مدد تصاویری که در شبکههای ارتباطی وجود دارد، هنوز هم اطلاعات چندانی از این خطه در دست عموم نیست. اینکه سیستان کجاست و بلوچستان کجا؟ و اساسا این دو چه فرقی با هم دارند؟ «مکران» یعنی چه و «سرحد» از کجاست تا به کجا؟ نارویی یعنی چه و مبارکی چه معنا دارد؟ تمام آنچه ما از ریگیها میدانیم، احتمالا همان چیزی است که از فردی به نام «عبدالمالک» شنیدهایم. احتمالا کمتر کسی است که وقتی این زمزمه بلوچی که میخوانند: «اُ مکران اُ مکران تی مَت نیَ مازنداران» بداند شاعر دارد با خطه مکران در جنوب بلوچستان عشقبازی میکند و زمینی را که در آن زاده شده، با آن خشکی و خشنی صحراهایش، بهتر از مازندرانِ سرسبز میداند و میگوید در زیبایی حتی مازندران هم، هماورد تو نیست. سالها پیش همه اینها را دیدهام. من با آن بلوچ سیهچرده که هنوز هم گهگاه فرصت که باشد، دست در دست هم خیابانهای پایتخت را گز میکنیم. همان روزها بود که با رویهای دیگر از قاچاق در بلوچستان آشنا شدم. رویهای دیگر که روایتی از آن را با شما هم به اشتراک میگذرام.
روی دیگر قاچاق
هنوز تصاویر مثل یک فیلم از جلوی چشمانم میگذرد. درست شهریور سال 75 بود. آن روزها هنوز قوهای در دل بود، توی دل تابستان به دشت زده بودیم و از همین جاده سرباز که گاه لیچ آب میشود و گاه از فرط بیآبی دست بچهای در حاشیهاش بلعیده میشود، راهمان را گرفته بودیم و از «کافه چرسی» هم عبور کرده بودیم. سمت چپِ مسیر شمال به جنوب این جاده، رودخانه سرباز است. همانجا که «گاندو» دارد. گاندوهایی که وقتی آب شرب این سامان تأمین نیست، گاهی دست دختری هشتساله را میبلعد که برای بردن آب از کیلومتری آنطرفتر، دبه چند برابر خودش را کشانکشان به کنار رود میآورد و قسمت او، میشود دستی که در دهان گاندو جا میماند!
سیستانوبلوچستان هر دو، داستان غریبی دارند. هیرمند و هامونش به سرقت آب در آن سوی مرز، گرفتار شدند و خشک و ماهیانش، همه بر خاک میمردند. در همان سالهای قدیم، روزی که خشکسالی بود در نیکشهر و قصرقند، نخلهای سربریده و ایستاده مرده را دیدهام. سالی که بارانی باشد و سبز باشد، محصول خرما از فرط نبود امکانات، روی دست نخلدار میماند و خوراک دام میشود یا بارانش سیل میشود و به جان خانههای مردم میافتد، سالی هم که خشک باشد، خاکش بلند میشود و توی چشم عابران سیهچرده این سامان میرود.
نخستین سال همان سال بود؛ شهریورماه. دوراهی جکیگور ساعت دو یا سه بامداد. با صدای آن سیهچرده بلوچ از خواب بیدار شدم که میگفت: حمید پایا! کاروان بچار! داشت میگفت بلند شو و کاروان را ببین. تویوتای چهار خط آن روزها، مثل قطاری منظم به سمت پیشین میرفتند. انگار وحشت بود که توی جان میریخت و «غفور» که فهمیده بود داشت توضیح میداد اینها مواد مخدر نیست. کاروانی است که بار روغن دارد و قند یا شکر. او میگفت: که این کاروان از اینجا آنچه را که در پاکستان نیاز است، بار میزند و میبرد آن سو. و از آن سو هرچه این سو نیاز باشد، میآورد. پارچه، ظروف کریستال و آرکوپال در آن سالها یا هر چیز دیگری که لازم باشد، حتی مواد مخدر. این نخستین بار بود که با مفهوم قاچاق غیر از آنچه در فیلمها و سریالهای آن روزها دیده میشد، آشنا شدم؛ قاچاق کالا. نه اینکه چیزی وارد کشور شود، نه. این بار با قاچاقی آشنا شدم که کالا، از داخل به خارج میبرد.
دیدهها در مرز بعدها کاملتر شد. بعدها در همان مرز، جوانان جوانمرگشده را دیدم که به سودای درآمد، سوخت به آن سو میبرند و آدم به این سو میآورند. داستان بلوچستان برای من بعدها داستان دیدهها شد؛ حکایتی بود که شاید دیگران فقط شنیدهاند. شاید هنوز هم باورتان نشود که آنجا چه خبر است. آن تکه این سرزمین که تفتیده است، آدمهای مهربان و سیهچردهای دارد، مردمانی که «خون دوران خوردهاند»! مردمانی که زجر میکشند تا بتوانند «لقمه نانی» به کف آورند. بعدها دیگران هم دیدند اتومبیلی را که با سرعت سرسامآور در جاده میرود و ناگاه با ماشین روبهرو سرشاخ میشود و ۲۰ نفر از سرنشینان یک خودروی سواری که چهار نفر ظرفیت دارد، در آتش میسوزند. این معادله سیستانوبلوچستان است؛ معادلهای که میتواند در اتومبیل چهارنفره، ۲۰ نفر آدم جا دهد. برای معیشت؛ که جانش را هم گاه در همین راه میدهد.
به همین دلیل است که قاچاق یک روز در ذهن، قاچاق مخدر بود که از آن سو به این سو میآمد و حالا آن تصویر به مدد این دیدهها، تصحیح شده است. حالا قاچاق همهجورهاش هست. از این سوی مرز به آن سو یا از آن سوی مرز به این سو. هر طرف که سود داشته باشد. قاچاق حالا دیگر به مرزهای سیستانوبلوچستان منتهی نیست. هم از غرب است، هم از شرق. یا حتی از شمال و از جنوب.
دارو هم معکوس قاچاق میشود
قاچاق در بازار 90 میلیوننفری ایران، فراگیر شده است. هر بازاری که به سیر و سیاحت آن بروید، محال است اثری از کالای قاچاق در آن نیابید؛ از پوشاک و اقلام آرایشی گرفته تا همین برنج که گفته میشود از برخی از کشورها، خارج میشود و سر از بازار ایران درمیآورد. حالا بعد از شنیدن اخباری درباره ورود قاچاقی لوازم آرایشی به کشور یا ورود قاچاقی میوه و دیگر اقلام، یا بعد از شنیدن خبر قاچاق بنزین، نفت و گازوئیل یا حتی دام زنده از کشور، خبر خروج دارو از مرزها هم به این زمینه افزوده شده است.
این دیگر «اظهر من الشّمس» است که دارو، قرار است التیام بدهد. قرار است دردی از دردهای مردم بکاهد یا اگر درد هم نمیکاهد، باعث بهبودی شود اما گاه همین متاع با این ویژگی خودش معضل میشود. درست در زمانی که دربهدر دنبال دارویی میگردید و پیدا نمیکنید؛ آنهم دارویی که برای سلامتی و ادامه حیات شما مهم است و اگر مصرف نکنید، دچار مشکل میشوید، وضع پیچیدهتر از قبل خواهد شد. تفاوت مُسکن با داروی قلب همین است. مُسکن را اگر هم نخورید، لحظاتی را با درد سپری خواهید کرد اما داروی قلب دیگر فقط با درد مواجهه ندارد. دیر برسد، این امکان وجود دارد که سفری را پیش پای شما قرار دهد که ممکن است حالا حالاها زود باشد. معضلات حوزه دارو البته یکی، دوتا نیست. یکی همین قطره چشم و ضد آلرژی دکسون است که کمتر از 10 هزار تومان قیمت دارد اما برخی از پزشکان نمونه فرانسوی آن را برای بیماران تجویز میکنند و تأکید هم دارند که از نمونه خارجی باید استفاده کرد. نمونهای که قیمت آن حدود 70 برابر نمونه ایرانی است. یا فلان داروی قلبی که در بازار آزاد هر صد عدد بیش از یکمیلیونو 200 هزار تومان قیمت دارد و سهمیهای آن 38 هزار تومان. اینها بخشی از وضعیت بازار دارو است که برای مردمان این مرزوبوم مشکل آفریده است؛ مشکلاتی که به این راحتی هم حل نمیشود. گرفتوگیرهای حوزه دارو، گاهی به گرانی ختم میشود. این پارامتر هرچند معضلی بزرگ است، اما در زمان اضطرار، با قرض و وام و کمکهای با عوض یا بلاعوض دوست و همسایه یا فامیل و آشنا ممکن است حلشدنی باشد اما مشکل آنجا مضاعف خواهد شد که دارو در بازار وجود نداشته باشد. حتی همان داروی داخلی که برخی از پزشکان از توصیه آن خودداری میکنند. دارو که در بازار نباشد، دیگر پول هم در کف داشته باشید، مسئله حلشدنی نیست. این معضل در کلام فرمانده مرزبانی که خبرش هفته گذشته منتشر شد، بهخوبی منعکس شده است، بهویژه زمانی که او گفت: در بازار دارو درحالحاضر با قاچاق معکوس مواجهیم!
سردار احمدعلی گودرزی، فرمانده مرزبانی فراجا، درباره قاچاق معکوس گفت: قاچاق معکوس یا قاچاق از داخل کشور به خارج به دلیل اختلاف قیمت این کالاهای قاچاق در داخل کشور با دیگر کشورهای همسایه است. مهمترین مواردی هم که در قاچاق معکوس قاچاق میشود؛ سوخت، احشام و گاهی از مواقع گندم که به دلیل اختلاف قیمت در کشور ما و کشورهای همسایه است. همچنین دارو یکی دیگر از مواردی است که در قاچاق معکوس از کشور قاچاق میشود. او ادامه داد: مقصد این کالاهای قاچاق نیز کشورهای همسایه بهویژه کشورهای همسایه شرقی است. درباره قاچاق بنزین هم در حوزه جنوب شرق کشور موضوعاتی وجود دارد که البته طرح رزاق از سوی سپاه در این منطقه برای کمک به مردم محلی انجام میشود و همه سوختی که در این منطقه جابهجا میشود، قاچاق نیست. البته ما با قاچاق مبارزه میکنیم، بهویژه قاچاق سوخت در دریا. سردار حسین رحیمی، رئیس پلیس امنیت اقتصادی فراجا، نیز اردیبهشتماه، در تشریح عملکرد یکساله نیروهای تحت امر خود گفت: در سال ۱۴۰۲ شاهد رشد هشتدرصدی پروندههای تشکیلشده در حوزه پلیسهای مبارزه با قاچاق کالا و ارز، مبارزه با جرائم اقتصادی، پلیس گمرک، معاونت اطلاعات اقتصادی و مرکز اقتصاد دیجیتال هستیم.
او در تشریح عملکرد پلیس امنیت اقتصادی در کشف پروندههای سازمانیافته و کلان، گفت: در این حوزه در مجموعه شاهد رشد ۶۸درصدی پروندههای تشکیلشده در سال ۱۴۰۲ در مقایسه با مدت مشابه سال قبل آن هستیم.
رئیس پلیس امنیت اقتصادی فراجا با اشاره به اینکه بیشتر تمرکز پلیس امنیت اقتصادی بر روی پروندههای کلان و سازمانیافته است، گفت: در سال ۱۴۰۲ شاهد افزایش چهاردرصدی دستگیری متهمان جرائم اقتصادی در مقایسه با سال ۱۴۰۱ هستیم. رحیمی گفت: پلیس مبارزه با قاچاق کالا و ارز در سال ۱۴۰۲ با اجرای طرحهای سراسری، منطقهای و استانی خود در راستای مقابله با قاچاق کالا و ارز تعداد ۴۶۲ فقره پرونده کلان، ملی و مهم را با ارزش بالاتر از ۱۰ میلیارد تومان تشکیل داد که در این زمینه شاهد افزایش ۱۱۸درصدی عملکرد این پلیس در مقایسه با سال ۱۴۰۱ هستیم.
رئیس پلیس امنیت اقتصادی فراجا به رشد ۹درصدی تشکیل پرونده در راستای مبارزه با قاچاقچیان کالا و ارز نیز اشاره کرد و افزود: در سال ۱۴۰۲ شاهد افزایش ۲۲درصدی توقیف خودروهای قاچاقبر در مقایسه با مدت مشابه سال قبل آن هستیم. رحیمی با اشاره به رشد ۴۸درصدی توقیف خودروهای شوتی نیز گفت: طرح مقابله و مبارزه با خودروهای قاچاقبر معروف به خودروهای شوتی به صورت مستمر در دستور کار پلیس امنیت اقتصادی فراجا در سراسر کشور قرار دارد. قاچاق کالا صرفنظر از تمام این روایتها و گزارشهایی که هرازگاهی منتشر میشود، به جان اقتصاد این کشور افتاده است؛ به جان اقتصادی که درآمد و معیشت در آن سخت شده و گاهی به قول متهمان پروندههای آن، چارهای جز این اقدام پیش پای متهمان قرار نمیدهد. متهمانی که گاه از روی اجبار در دام باندهای سازمانیافته میافتند.