خجالت کشیدم
بیماران بسیاری به دلیل افزایش هزینههای درمانی با فشارهای بسیاری روبهرو هستند، بنابراین بخش مددکاری بیمارستانها برای حمایت کافی از بیماران وظیفه دارد تا همراه این بیماران باشد. محسن در نامهای به «شرق» به این موضوع و یک تجربه شخصی برای خود اشاره کرده است.
بیماران بسیاری به دلیل افزایش هزینههای درمانی با فشارهای بسیاری روبهرو هستند، بنابراین بخش مددکاری بیمارستانها برای حمایت کافی از بیماران وظیفه دارد تا همراه این بیماران باشد. محسن در نامهای به «شرق» به این موضوع و یک تجربه شخصی برای خود اشاره کرده است.
«چند روز قبل پشه مالاریا من را گزید و حالم خیلی بد شد، فامیل و خانواده من را به بیمارستانی دولتی در تهران رساندند و من هم مجبور شدم بستری شوم. پزشکان گفتند باید سه روز بستری شوم. حالم خوب شده بود و میخواستم مرخص شوم ولی من هیچ پولی نداشتم. حدود سه روزی بیشتر ماندم که به ما گفتند باید 15 میلیون برای ترخیص واریز کنیم. من هیچ پولی نداشتم و چون اتباع هم محسوب میشوم، حتی بیمه هم ندارم. خلاصه به مددکاری بیمارستان مراجعه کردیم تا کاری کند. آنها همکاری خاصی نکردند، برای همین دوباره به مددکاری مراجعه کردم که گفتند یک میلیون از 15 میلیون را کم میکنیم. با این حساب باز هم ما باید 14 میلیون پرداخت میکردیم. هر روزی که ما بیشتر در بیمارستان میماندیم، باید هزینه بیشتری پرداخت میکردیم. همسرم یک روز دیگر به مددکاری رفت، ولی کاری از دستش برنیامد. واقعا خجالتزده بودم، چون باید ثابت میکردم که پول ندارم، این واقعا سخت بود و در کنارش رفتارهای جالبی با ما نمیشد.
امیدوارم برای هیچکس چنین شرایطی پیش نیاید، چون تمام آن حس تحقیرشدگی است. من با چند نفری تماس گرفتم تا پول جور کنم. چند نفری اطراف ما هستند که گاهی کمک میکنند. خُردخُرد پولی دادند و حدود سهمیلیونو 600 جمع شد. ولی این مبلغ باز هم خیلی کم بود. مجبور شدم دوباره به مددکاری مراجعه کنم، من واقعا چارهای نداشتم.
باید به هر ترتیب پولی به آنها میدادم و آنها هم قبول نمیکردند، خلاصه با خواهش و درخواست، آنها به جای 14 میلیون از من چهار میلیون گرفتند و من هم مرخص شدم. ولی واقعا سخت گذشت به خودم گفتم اگر دوباره بیمار شوم، بمیرم هم به بیمارستان نمیروم. هزینههای بالا که پرداختش در توان من نیست و در کنارش این حس تحقیرشدگی که همه روانم را به هم ریخته است.
از خدا میخواهم هیچ نیازمندی کارش به بیمارستان و دوا و درمان باز نشود که به نظرم آن نقطه آخر، رنج زندگی است...».