|

در گفت‌وگو با مهدی مطهرنیا بررسی شد

هفتم اکتبر، نگاه آمریکا به اسرائیل را تغییر داد؟

مجموعه تحولات بعد از عملیات طوفان‌الاقصی در هفتم اکتبر 2023 این سؤال مهم را شکل داده است که آیا با توجه به مجموعه هزینه‌های سیاسی، دیپلماتیک، نظامی، امنیتی و لجستیکی اسرائیل برای آمریکا و همچنین اختلاف‌نظرهای شدید نتانیاهو و جریان تندرو اسرائیلی با دولت جو بایدن باعث خواهد شد که با وجود حمایت‌های راهبردی به‌عنوان یک اصل خدشه‌ناپذیر در سیاست خارجی ایالات متحده، نگاه کاخ سفید به تل‌آویو تغییر کند؟ پاسخ به این سؤال و پرسش‌هایی از این دست، محور گفت‌وگویی با مهدی مطهرنیا، استاد دانشگاه، آینده‌پژوه و تحلیلگر ارشد مسائل بین‌الملل است که در ادامه می‌خوانید:

هفتم اکتبر، نگاه آمریکا به اسرائیل را تغییر داد؟

مالک مصدق: مجموعه تحولات بعد از عملیات طوفان‌الاقصی در هفتم اکتبر 2023 این سؤال مهم را شکل داده است که آیا با توجه به مجموعه هزینه‌های سیاسی، دیپلماتیک، نظامی، امنیتی و لجستیکی اسرائیل برای آمریکا و همچنین اختلاف‌نظرهای شدید نتانیاهو و جریان تندرو اسرائیلی با دولت جو بایدن باعث خواهد شد که با وجود حمایت‌های راهبردی به‌عنوان یک اصل خدشه‌ناپذیر در سیاست خارجی ایالات متحده، نگاه کاخ سفید به تل‌آویو تغییر کند؟ پاسخ به این سؤال و پرسش‌هایی از این دست، محور گفت‌وگویی با مهدی مطهرنیا، استاد دانشگاه، آینده‌پژوه و تحلیلگر ارشد مسائل بین‌الملل است که در ادامه می‌خوانید:

   

‌جناب مطهرنیا! با توجه به مجموعه تحولات پس از عملیات طوفان‌الاقصی این سؤال در اولین سالگرد هفتم اکتبر بیش‌از‌پیش ذهن را درگیر می‌کند که آیا نگاه آمریکا به اسرائیل تغییر کرده است یا خیر؟

من در مجموعه مصاحبه‌هایی که پس از وقوع عملیات طوفان‌الاقصی با رسانه‌های داخلی داشتم، بارها بر این موضوع تأکید کردم که عملیات هفتم اکتبر به‌عنوان یک «ضد واقعه» عمل کرد؛ ضد واقعه به واقعه‌ای گفته می‌شود که جامعه یا فرد هدف از آن آگاه می‌شود و تبعات و هزینه‌های آن را ارزیابی می‌کند. اما به دلیل بهره‌هایی که از این اتفاق در آینده خواهد برد، اجازه وقوع این اتفاق را خواهد داد یا حداقل از وقوع آن ممانعت به عمل نمی‌آورد. به‌همین‌دلیل من معتقدم اسرائیل در یک ضد واقعه از عملیات طوفان‌الاقصی سعی داشت فضای منطقه را عوض کند. اما هفتم اکتبر روند دیگری را هم تسریع کرد.

‌چه روندی؟

دیگر اسرائیل برای ایالات متحده آمریکا شکل یک شریک «حیاتی» را ندارد و این موضوع اساسا از سال 2003 به بعد در ادبیات امنیتی ایالات متحده آمریکا کلید خورده است و طوفان‌الاقصی و تحولات یک سال اخیر کاتالیزور این اتفاق خواهد بود. البته نه به این معنا که دیگر اسرائیل برای واشنگتن اهمیت راهبردی نداشته باشد؛ بلکه تأکید من این است که آمریکایی‌ها به تقلیل نقش تل‌آویو روی آورده‌اند که به شکل مشخص، نمود عینی‌تری در دوران ریاست‌جمهوری ترامپ داشت. ببینید واشنگتن شرکای خود را در سه سطح تعریف می‌کند: سطح «حیاتی»، «کلیدی» و «مهم». پس با این دید کاخ سفید در قرن بیستم تل‌آویو را شریک حیاتی خود می‌دانست، ولی در آستانه قرن 21 و سال‌های بعد از آن با تغییر و تحولات شدید منطقه خاورمیانه که ناشی از حضور مستقیم خود واشنگتن بود، اسرائیل به جایگاه شریک کلیدی تنزل یافت؛ شریک کلیدی که اگر مسئله خود را با اعراب حل نکند، به صورت یک پروسه فرسایشی تبدیل می‌شود که تنها اتلاف وقت، انرژی و سرمایه آمریکا در روابط بین‌الملل را در پی دارد و این برای واشنگتن و به‌ویژه شخص دونالد ترامپ پذیرفتنی نبود و اکنون هم برای بایدن پذیرفتنی نیست. پس بهترین فرصت برای واشنگتن به منظور رهایی از این اتلاف سرمایه سیاسی و دیپلماتیک در این مقوله خود ترامپ و معامله قرن بود تا چاره‌ای برای حل مناقشه دیرینه اعراب و اسرائیل در طول مدت زمامداری خود بیابد. در دوره بایدن هم سعی شد عادی‌سازی روابط عربستان و اسرائیل کلید بخورد. دراین‌صورت اگر روابط تحقق یابد، این عامل سکون انرژی آمریکا در خاورمیانه به شتاب‌دهنده سرعت انتقال قدرت ایالات متحده از هارتلند نو یعنی خاورمیانه به هارتلند علیا یعنی آسیای جنوب شرقی بدل می‌شود. تا به اینجای کار، هفتم اکتبر 2023 روندی را شکل داده است که معادلات در سطح راهبردی و کلان تغییر معناداری پیدا کرده است.

‌به چه معنا؟

واقعیت‌های سیاسی در لایه‌های گوناگون نیروهای پیشران نشان‌دهنده تغییر و تحولات در سطوح مختلف در نظام بین‌الملل پس از هفتم اکتبر 2023 است. ما باید برای ادراک آنچه در آینده خاورمیانه و در کل جهان، ذیل وقایع یک سال گذشته رخ خواهد داد، به دو مقوله اساسی در نظام بین‌الملل توجه کنیم؛ اول دگرگونی و تغییر و تحولات در هندسه جهانی قدرت با محوریت سطح بالایی و رویی و دومین نکته، دگردیسی قدرت در لایه‌های زیرین هندسه جهانی. بی‌شک این دو نکته مهم تحولات جدید و در‌عین‌حال جدی را در منطقه و جهان رقم خواهد زد.

‌اما هم در قالب دگرگونی و تغییر و تحولات در هندسه جهانی قدرت با محوریت سطح بالایی و هم با در‌نظر‌گرفتن دگردیسی قدرت در لایه‌های زیرین هندسه جهانی پس از هفتم اکتبر 2023، روند مدنظر آمریکا برای هضم اسرائیل در جامعه عربی خاورمیانه متوقف شده است؟

عنوان شد که اساسا تلاش برای ورود اسرائیل به روابط دیپلماتیک با دیگر کشورهای منطقه از آفریقا تا غرب آسیا و آسیای میانه خود یکی از مهم‌ترین سناریوهای آمریکاست تا جدی‌ترین دغدغه و نگرانی امنیتی و دیپلماتیک ایالات متحده یعنی حفظ امنیت اسرائیل رفع شود تا در نهایت زمینه برای تحقق مهار چین فراهم شود. به دیگر سخن ایالات متحده تا پیش از هفتم اکتبر 2023 در تلاش بود که سه اقدام جدی برای گذار از خاورمیانه و آسیای میانه و تمرکز بر مهار چین را اجرا کند. نخست مدیریت و حل پرونده فعالیت‌های هسته‌ای، موشکی و نفوذ منطقه‌ای ایران با هدف حفظ امنیت اسرائیل و کشورهای هم‌پیمان. دوم باز‌تعریف مهندسی هندسه قدرت در لایه‌های پایین‌تر ناظر به منطقه غرب آسیا و کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس که این بازتعریف هندسه قدرت مطابق با اقتضائات مربوط به تغییر هندسه قدرت در لایه‌های بالایی و در مسیر اهداف و منافع ایالات متحده خواهد بود. 

سومین اقدام خروج اسرائیل از انزوای دیپلماتیک و تلاش برای تعمیم و گسترش روابط با کشورهای پیرامونی است که پیمان ابراهیم و برقراری روابط دیپلماتیک امارات متحده عربی و بحرین با اسرائیل و همچنین روابط مراکش و سودان با اسرائیل عملا یکی از مهم‌ترین گام‌های آمریکا در این راستا تلقی می‌شود. در‌این‌بین عادی‌سازی روابط با اسرائیل و عربستان سعودی یک گام اساسی بود که با عملیات طوفان‌الاقصی به یک بن‌بست رسید و با وجود تلاش‌های دولت جو بایدن مجموعه تحولات غرب آسیا اجازه این عادی‌سازی را نمی‌دهد تا ضمن اجرای راهبرد مهار چین، اسرائیل از شریک «حیاتی» به «کلیدی» تبدیل شود.

‌با وجود آنچه گفتید، اسرائیل در یک سال گذشته پس از هفتم اکتبر 2023 نشان داد که مستقل از کاخ سفید به دنبال اجرای راهبرد خود است.

ولی این به معنای کنار گذاشته‌شدن احتیاج و نیاز مبرم اسرائیل به کمک‌های تسلیحاتی آمریکا نیست. تصور کنید که اگر دولت بایدن از همان روزهای هفتم اکتبر 2023 هیچ کمک تسلیحاتی به اسرائیل نمی‌کرد، مطمئن باشید نتانیاهو این میزان از کشتار و تخریب را در غزه و لبنان نداشت. البته هم‌زمان اذعان دارم در فضایی که آمریکا تلاش دارد منطقه خاورمیانه و غرب آسیا را مطابق با خواست و نگاه خود ذیل مهار چین و سیطره بر هارتلند علیا، آن‌هم بعد از جنگ اوکراین باز‌تعریف کند، اسرائیل به مراتب قوی‌تر و خطرناک‌تر از گذشته خواهد بود. به عبارت روشن‌تر اسرائیل تلاش دارد در این فضای جدید یک بازتعریف امنیتی، نظامی، سیاسی، دیپلماتیک، اقتصادی، تجاری و حتی اجتماعی در منطقه با هدف همزیستی با جهان عرب برای تقابل با ایران داشته باشد. واقعیت آن است که در گذشته اسرائیل در یک انزوای دیپلماتیک قرار داشت و بسیاری از کشورهای جهان اسلام و نیز جهان عرب به دلایل متفاوت، توان و تمایلی برای برقراری روابط با اسرائیل نداشتند. اکنون آنچه در منطقه غرب آسیا و به‌ویژه در حاشیه خلیج فارس می‌گذرد، به‌نوعی پوست‌اندازی این منطقه در راستای ورود بازیگر جدیدی به نام اسرائیل است. در این شرایط قطعا اسرائیل دیگر وابستگی امنیتی و نظامی به آمریکا ندارد، بلکه سعی خواهد کرد خلأ حمایت آمریکا را با اولویت تقویت روابط و گسترش مناسبات با کشورهای پیرامونی رفع کند.

‌یعنی واشنگتن هیچ نقشی نخواهد داشت؟

البته که خیر. نکته بسیار مهم‌تر اینجاست که اسرائیل با مدیریت آمریکا این پوست‌اندازی منطقه را به گونه‌ای پیش خواهد برد که در نهایت «امنیت مشترک» بین اسرائیل و کشورهای منطقه شکل بگیرد؛ یعنی امنیت کشورهای عربی، امنیت اسرائیل و برعکس امنیت اسرائیل، امنیت کشورهای عربی خواهد بود. در‌این‌صورت یقین بدانید فضای بسیار حساسی برای ایران شکل خواهد گرفت.