در آستانه عید نوروز بخوانید:
عمو نوروز و عاشقانههایش
گرد آورنده شادی مکی: در آستانه عید باستانی ایرانیان یعنی عید نوروز قرار داریم. به زودی و به رسم هر ساله همراه با نوروز به استقبال سال جدید و روز نو خواهیم رفت. در این جشن ایرانی اما ما تنها نیستیم، مگر میشود بهار از راه برسد و «عمو نوروز» سری به خانههای ما نزند؟

به گزارش گروه رسانهای شرق؛ عمو نوروزی که شاید بسیاری از ما فرصتی برای آشنایی با او شناساندنش به نسلهای بعدی نداشتهایم. او یکی از مهمترین نمادها و شخصیتهای نوروزی است که البته کمتر به آن پرداخته شده است. عموی مهربانی که مورد نامهربانی قرار گرفته است. درحالیکه بسیاری از ما در کودکی عید را با نام عمو نوروز شناختهایم اما در بزرگسالی او را به دست فراموشی سپردهایم.
عمو نوروز پیامآور بهار است و مامور رساندن عید نوروز به خانه ایرانیان. بر اساس آنچه در داستانها تصویر شده، این عموی عزیز پیرمردی مهربان با موها و محاسنی سپید، کلاهی نمدین و قبایی است که گاه سفید و گاه رنگارنگ و با نقش و نگار گلها توصیف میشود. شال، شلوار و گیوه تخت و نازک عمو هم معمولا سپید توصیف میشوند رنگی که نمایانگر روشنایی و پاکی است.
قصه عاشقانه عمو نوروز
عمو نوروز اما عاشق است و آنطور که در افسانهها آمده داستانی عاشقانه را هر سال تکرار میکند. او دل در گرو زنی دارد که در ادبیات ما او را به عنوان «ننه سرما» میشناسند:« بر اساس یک داستن کهن، ننه سرما از یک ماه مانده به نوروز مانده، به دارکوبها و چرخریسکها میگوید که از برگ نورس درختان و گل های نوشکفته، قبای زیبایی برای عمو نوروز که در سفر دوازده ماهه است ببافند.» در برخی قصهها آمده است:« ننه ، فرشش رو مییاره میندازه رو ایون جلومنظر باغچه که پر از همه جور درخت میوه پر شکوفه و گلای رنگارنگ بهاری... تو یه سینی خوشگل و تمیز سیر و سرکه و سماق و سنجد و سیب و سبزی و سمنو میچینه تو یه سینیِ دیگه هفت جور میوهٔ خشک و نقل و نبات میریزه. پا میشه سریع منقلُ آتیش میکنه و قلیونُ مییاره دم دستش؛ اما سر قلیونُ آتیش نمیزاره.. چشم به در تا عمو نوروز بیاد و قلیونو آتیش کنه و دیدنش مهیا بشه...»
پایان این داستانه عاشقانه اما در داستانهای مختلف، روایتی متفاوت دارد. آنطور که برخی داستانهای روایت میکنند این دو دلداده هرگز موفق به دیدار هم نمیشوند زیرا ننه سرما به پاسداشت قدوم عمو نوروز آنقدر مشغول خانهتکانی و رفت و روب بوده که خسته شده و خوابش میبرد. عمو نوروز به خانه میآید، بانوی خود را ملاقات میکند، قبای جدید بهاری را به تن میکند و میرود اما ننه سرما درحالیکه به شوق دیدار عمو بزک و دوزک کرده، در خواب است و لحظه دیدار با او را از دست میدهد.
در برخی دیگر از قصهها اما انتهای این دیدار عاشقانه متفاوت است. این افسانهها، روایتگر عمو نوروز و ننه سرما هر سال یکدیگر را میبینند اما فقط چند لحظه کوتاه این شانس را دارند، آنها یکدیگر را درست در آخرین لحظات تغییر سال ملاقات میکنند.
در قصهای دیگر اما عمو نوروز در روزهای پایانی سال به خانه ننه سرما میرود، یک شب را در خانه او میگذراند، بامدادان به راه خود میرود تا سالی دیگر در همان روز به خانه بازگردد.
عمو نوروز افسانهای مردمی
عمو نوروز در میان ایرانیان با اسامی دیگر مانند بابا نوروز، حاجی نوروز و خواجه نوروز هم شناخته شده است . با اینکه از عمو نوروز در نوشتهها و ادبیات مکتوب کمتر سخن گفته شده اما او در فرهنگ شفاهی و تاریخی ایرانیان نمادی از رستاخیز طبیعت و تغییر فصل است، چنانکه جلالالدین کزازای ادیب و پژوهشگر شهیر کشورمان این شخصیت افسانهای را «افسانهای مردمی» میخواند.
ریش و محاسن سپید این قهرمان مردمی هم نماد گذر از سال قدیمی است. در واقع عمو نوروز و ننه سرما نمادهایی هستند از دگرگونی طبیعت و به تبع آن تغییر در حال و احوال مردم. در حالیکه ننه سرما نماد سکون و انجماد است، عمو نوروز نمادی از زندگی و رویش است. برخی هم تاکید میکنند که ننه سرما نماد زمین است که در انتظار فرارسیدن بهار میماند. زیرا زن در ادبیات کهن ایران نماد باروری و روح زایندگی است درست مانند زمین.
جلالالدین کزازی ادیب شهیر کشورمان همچنین عمو نوروز را نماد زمان و به نوعی یادآور زال شاهنامه میداند زیرا او هم مانند زال ریش و گیسوان سفید دارد و هم اینکه تنها یک بار در سال یعنی یک شب قبل از به پایان رسیدن سال قدیم ننه سرما را میبیند آنچنانکه زال هم تنها یک شب در کنار تهمینه ماند.
همچنین گفته میشود عمو نوروز نمادی از خیر و برکت است او کسی است که برکت میدهد، شاه و گذا هم فرقی نمیکند. شاید به همین دلیل است که به اعتقاد استاد کزاری از منظر افسانهشناسی باید عمو نوروز را با بابا نوئل در فرهنگ غربی مقایسه کرد. عمو نوروز هم در شبهای نوروز برای کودکان هدیه میآورد. .