|

تصویری متفاوت از توییتر فارسی در گفت‌وگو با «محمد رهبری»، تحیل‌گر شبکه‌های اجتماعی

ارتش‌های سایبری، اکانت‌های پولی و دست‌کاری افکار عمومی

توییتر یکی از شش شبکه اجتماعی اصلی در دنیاست و بیش از 550 میلیون نفر در آن عضو هستند. سال‌های ابتدایی بعد از وقایعی چون بهار عربی، تصور آزادی‌بخشی درباره توییتر حاکم بود که می‌توان با کمک آن جنبش‌های آزادی‌بخش و دموکراسی‌خواه را در جهان فراگیر کرد، اما اکنون این نگاه تغییر کرده است.

ارتش‌های سایبری، اکانت‌های پولی و دست‌کاری افکار عمومی
فرانک جواهری روزنامه نگار

فرانک جواهری-روزنامه‌نگار: توییتر یکی از شش شبکه اجتماعی اصلی در دنیاست و بیش از 550 میلیون نفر در آن عضو هستند. سال‌های ابتدایی بعد از وقایعی چون بهار عربی، تصور آزادی‌بخشی درباره توییتر حاکم بود که می‌توان با کمک آن جنبش‌های آزادی‌بخش و دموکراسی‌خواه را در جهان فراگیر کرد، اما اکنون این نگاه تغییر کرده است. مطالعات داده‌ها، ظهور بات‌ها و ارتش‌های سایبری نشان داد فقط مردم تعیین‌کننده فضای توییتر و شبکه‌های اجتماعی نیستند. حالا دولت‌ها، قدرت‌ها، نهادها و سازمان‌هایی که پول دارند و می‌خواهند در عرصه سیاسی هم اثرگذار باشند، به فضای شبکه‌های اجتماعی ازجمله توییتر شکل می‌دهند و دست بالا را پیدا کردند. داده‌های جدید از نقش توییتر در دست‌کاری افکار عمومی خبر می‌دهد. مطالعات دانشگاه آکسفورد نشان می‌دهد با صد دلار آمریکا می‌توان ارتشی از ربات‌ها را برای ارسال انبوهی از پیام‌ها و اثرگذاری روی کاربران در رسانه‌های اجتماعی به خدمت گرفت. سازندگان ربات آنها را مثل اسلحه اجاره و در سیستم‌عامل‌های آزاد می‌فروشند و برایشان مهم نیست چه استفاده‌ای از آنها می‌شود. فراگیرشدن استفاده سیاسی از شبکه‌های اجتماعی به صاحبان قدرت و دولت‌ها این امکان را داده تا از این ابزار برای زورگویی و کنترل استفاده کنند، قاعده‌ای که توییتر فارسی هم از آن مبرا نیست. محمد رهبری سال 1402 از رساله دکترای‌ خود با عنوان «توییتر فارسی و فرهنگ دموکراتیک در ایران» در بازه زمانی سال‌های 1396 تا 1401 دفاع کرد. او یکی از کسانی است که با دیدی متفاوت و انتقادی به توییتر فارسی نگاه می‌کند. رهبری می‌گوید داده‌ها نشان داده، از سال 96 به بعد افزایش قطب‌بندی سیاسی در توییتر منجر به ایجاد رادیکالیسم و کاهش رواداری و اعتماد شده است. او سازوکار و تصویری از توییتر فارسی به نمایش می‌گذارد و لشکرهای سایبری داخلی و خارجی را ترسیم می‌کند. رهبری توضیح می‌دهد که چطور برخی اکانت‌ها هزینه دریافت می‌کنند تا به اصطلاح “پروژه” بگیرند. استفاده از توییتر برای دست‌کاری افکار عمومی، تخریب و قلدری مجازی فقط منحصر به توییتر فارسی نیست و مشکلی است که در همه دنیای مجازی وجود دارد. تابستان 1402، ایلان ماسک، صاحب جدید شرکت، نام این شبکه اجتماعی را به «ایکس» تغییر داد، اما هنوز در ایران به اسم توییتر شناخته‌شده‌تر است. برای همین در مصاحبه اسم این شبکه را تغییر ندادیم.

 

 نگاه شما به شبکه‌های اجتماعی به‌ویژه توییتر‌، انتقادی است، با وجود اینکه برخی آن را ابزاری برای دموکراسی می‌دانند. علتش چیست؟

به طور کلی من نگاه انتقادی به شبکه اجتماعی دارم. همه در مورد جنبه‌های مثبت شبکه‌های اجتماعی گفته‌اند، من معتقدم که این جنبه‌های مثبت آشکار است. بالاخره فضای بازتری هست که افراد می‌توانند با هم راحت‌تر گفت‌وگو کنند و انتشار اخبار و اطلاعات راحت صورت می‌گیرد. گاهی اوقات مواردی افشا می‌شود که می‌تواند به نفع جامعه باشد و مواردی از این دست ارتباطات را تسهیل کرده است. ولی از منظر سیاسی و فرهنگ دموکراتیک که موضوع مطالعات من بود، حداقل توییتر بر اساس داده‌هایی که من در پنج سال بررسی کردم به رواداری کمک چندانی نمی‌کند و باعث کاهش رواداری و در نتیجه کاهش اعتماد در میان کاربرانش می‌شود. منظورم از اعتماد، اعتماد به نهادهای سیاسی و همچنین اعتماد بیرونی است. ما یک اعتماد درون‌گروهی داریم و یک اعتماد به گروه‌های دیگر. به نظر من به واسطه عضویت در توییتر اعتماد بیرونی به گروه‌های دیگری که فرد خود را عضوشان نمی‌داند، کمتر می‌شود. بر اساس داده‌های ما، قطبیت سیاسی در توییتر به‌مرور از سال 1396 به این سو افزایش پیدا کرده و همین قطب‌بندی سیاسی در توییتر بی‌اعتمادی و کاهش رواداری را تشدید و به نوعی رادیکالیسم ایجاد کرده است. این بخشی از یافته‌های من بود که در پایان به آن رسیدم.

 سازوکار فضای توییتر فارسی به چه شکل است؟ به نظر می‌رسد در توییتر فارسی یکسری لشگرهای سایبری وجود دارد. ابتدا در مورد این لشگرهای سایبری توضیح دهید و اینکه آیا در سایر نقاط دنیا هم وجود دارند؟ با تکیه بر مفهوم لشگرهای سایبری می‌توانید تصویری از توییتر فارسی ترسیم کنید؟

توییتر دوره‌های مختلفی را سپری کرده، وضعیت امروز توییتر به نظر من حتی با یک سال پیش هم متفاوت است. قبل از جنبش «زن، زندگی، آزادی» و بعد از این جنبش، هم‌اکنون هم در قیاس با شش ماه گذشته به نظرم در توییتر فضای متفاوتی داریم. حتی تغییراتی که ایلان ماسک در توییتر ایجاد می‌کند، باز هم فضای توییتر را متحول خواهد کرد و نیاز به یک مطالعه مرتب و دقیق‌تر دارد.

اگر بخواهیم در مورد توییتر فارسی صحبت کنیم، باید بگویم که من پیش‌تر هم در مورد توییتر مطالعه کرده بودم. از سال‌های 87-88 توییتر در ایران محل رجوع قرار گرفت و کاربرانی پیدا کرد؛ اما به نظر من تا سال 96 استفاده از توییتر چندان فراگیر نشده بود. هرچند فعالان سیاسی، خبرنگاران، اصحاب رسانه و گروهی از کاربران و مردم عادی در توییتر حضور داشتند، اما از سال 96 فضای توییتر عمومی‌تر و مورد استقبال بیشتری قرار گرفت. داده‌هایی که من دارم نشان می‌دهد که در سال 96 به اندازه چندین سال توییت زده شده است. این موضوع نشان می‌دهد تعداد کاربرانی که در این سال در توییتر حضور پیدا کرده‌اند خیلی بیشتر از گذشته بوده است. البته باید دقت داشت که ما در آن سال انتخابات هم داشتیم و توییتر هم در کنار تلگرام، در فضای انتخابات سال 96 مؤثر بود. به نظر من از آنجایی که توییتر نقش مؤثری در انتخابات 96 داشت، بعد از پیروزی آقای روحانی جریاناتی در داخل کشور به این نتیجه رسیدند که از فضای مجازی صدمه دیده‌اند و شکست آنها ناشی از این بوده که جریان رقیب یعنی جریان اصلاحات یا جریان اعتدال، در توییتر و تلگرام دست بالا را داشت. به همین دلیل بعد از انتخابات آن سال، تلاش کردند تا این فضا را تغییر دهند. شاید بتوانیم فیلترینگ تلگرام را هم در همین راستا تحلیل کنیم که کمتر از یک سال بعد از انتخاب آقای روحانی، تلگرام هم فیلتر شد، البته توییتر از قبل هم فیلتر بود. به همین دلیل فکر می‌کنم که بعد از انتخابات 96، جریان اصولگرایی یا جریان انقلابی به این نتیجه رسیدند که باید در آنجا فعال‌تر باشند و این فعالیتشان ابعاد مختلفی داشت. یک بُعد آن این بود که کاربران خیلی بیشتری از جریان اصولگرای انقلابی در توییتر حضور پیدا کردند و فعال شدند. در کنار آن کم‌کم شاهد فعالیت ربات‌ها بودیم. به‌تدریج شاهد کارهای سازمان‌دهی‌شده و هماهنگ در توییتر بودیم که هم کاربران عادی متعلق به این جریان و هم ربات‌ها در آن مشارکت داشتند.

سال 97 هم‌زمان با کمپین ترامپ علیه ایران و فشار حداکثری ترامپ علیه ایران و به موازات آن اتفاقاتی که در داخل کشور افتاد، موجب فعال‌شدن یکسری جریانات در خارج از کشور شد. در این زمان یکسری از کاربران و ربات‌های توییتری شروع به تولید محتوا کردند. از آن زمان به بعد یعنی از سال 97 به این سو، هم در داخل و هم در خارج دو جریان در فضای توییتر فارسی فعال شدند تا به یک معنا با اهداف خاص سیاسی، کارهای هماهنگ و سازماندهی‌شده انجام بدهند. بعد از آن کم‌کم شاهد شکل‌گیری ارتش سایبری هستیم و حتی بعضا در کلام مقامات و مسئولان داخلی خودمان آمارهایی آمده که چقدر هزینه برای شکل‌گیری همین ارتش سایبری صرف شده است. البته مقامات و مسئولان تعبیر ارتش سایبری را به کار نمی‌برند، ولی بعضا از سوی فعالین مجازی در خارج از کشور آمار و اخبار و اطلاعاتی می‌آید که چقدر از سمت دولت‌های مختلف برای این مسئله هزینه شده است. این کلیت اتفاقاتی است که در توییتر افتاده است. شاید بتوانیم بگوییم بدنه فربهی از کاربران عمومی و عادی وجود دارد که در داخل و خارج از ایران هستند و درواقع عضو هیچ یک از این دو گروه نیستند؛ یعنی نه عضو آن گروه ارزشی و انقلابی در داخل هستند و نه خودشان را عضو آن گروه برانداز در خارج می‌دانند که بخواهند به صورت سازماندهی‌شده فعالیتی بکنند. هرچند این کاربران ممکن است در بزنگاه‌هایی با یکی از این دو گروه هم‌صدا شوند؛ اما این‌طور نیست که در هر موضوع و مسئله‌ای هم‌صدا باشند و به صورت هماهنگ با آنها بخواهند کنشگری کنند و دیدگاه و عقاید خاص خودشان را دارند؛ کسی آنها را سازماندهی و هماهنگی نمی‌کند و خودشان را کمتر نشان می‌دهند. ممکن است گروه‌هایی که احتمالا در اقلیت و هماهنگ هستند درواقع نقش پررنگی‌تری در ترندکردن هشتگ‌های مختلف داشته باشند، به دلیل جهت‌دادن به فضای توییتر همدیگر را لایک و ری‌توییت کنند. حتی چند وقت پیش نزدیک به انتخابات ریاست‌جمهوری 1400 ویدئویی منتشر شد به عنوان «عملیات لایک‌ریزی» که آن موقع خیلی سروصدا کرد. درواقع ظاهرا در داخل گروهی نزدیک به همین جریان‌های انقلابی و اصولگرا یک آی‌پی درست کرده بودند که فیلمشان هم خیلی وایرال شد و تصمیم می‌گیرند یک توییت مثلا صد تا لایک بگیرد. آن ویدئو کامل نشان داد که این توییت مثلا در بازه پنج‌ساعته صد تا لایک بگیرد و بعد یکسری کاربرها اکانت‌هایی را که ساخته شده بود اداره می‌کردند تا به این ترتیب بیایند و توییت‌ها را لایک کنند. به همین دلیل اینها با مجموعه این رفتارها و کارهای سازماندهی‌شده دیگر، گروه‌هایی دارند چه در داخل و چه در خارج که درواقع آنجا توییتی را می‌فرستند و می‌گویند که همه بیایید از این توییت حمایت کنید و ری‌توییت و لایک کنید و موارد دیگری از این دست. همه اینها باعث می‌شود در فضای توییتر اکثریت به نظر بیایند؛ ولی به نظر من اکثریت همان کاربران عادی‌ای هستند که گاهی وقت‌ها بسته به مسئله‌ای که در جامعه وجود دارد، ممکن است با آن گروه انقلابی در داخل یا با آن گروه برانداز در خارج هم‌نظرتر باشد. اینها کاربرانی هستند که در میانه قرار دارند. این وضعیت کلی توییتر فارسی است.

 آیا می‌توان گروه‌های مختلف در توییتر فارسی را دسته‌بندی کرد؟

وقتی گراف‌های توییتر را استخراج و شبکه ری‌توییت‌ها را تحلیل می‌کنیم، دسته‌بندی توییتر کاملا در آن مشخص می‌شود به‌ویژه وقتی گراف ری‌توییت‌ها را می‌گیریم؛ چون این گروه‌هایی که کار سازماندهی می‌کنند تمرکزشان روی ری‌توییت است به دلیل اینکه تعداد ری‌توییت به ترندشدن یک هشتگ کمک می‌کند؛ ازاین‌رو گروه‌هایی که می‌خواهند هشتگی را ترند کنند، روی ری‌توییت تمرکز بیشتری دارند تا لایک؛ یعنی روی لایکِ ری‌توییت تمرکز بیشتری دارند. به همین دلیل خیلی وقت‌ها می‌بینیم که نسبت لایک به ری‌توییت هشتگ‌هایی که به صورت سازماندهی‌شده ترند می‌شوند، یک مقدار نرمال نیست و درواقع با نسبت‌های واقعی در توییتر فاصله دارد.

زمانی که این شبکه ری‌توییت‌ها را تحلیل می‌کنیم، کاملا این گروه‌ها خودشان را نشان می‌دهند. بالاخره گروهی در داخل هستند که به صورت سازماندهی‌شده دارند کار می‌کنند و گروهی در خارج که معروف به براندازها هستند که باز بین آنها هم تفاوت‌هایی وجود دارد. سازمان مجاهدین خلق یک رویکرد دارد، سلطنت‌طلبان و حامیان رضا پهلوی رویکرد دیگری دارند و یا کسانی که خودشان را جمهوری‌خواه می‌دانند باز رویکرد دیگری دارند و میزان کار سازماندهی‌شده به اینها باز متفاوت است.

اصلاح‌طلب‌ها یا یک جریان میانه‌رو اعتدالی که نزدیک به آقای روحانی بود، تا زمانی که ایشان رئیس‌جمهور بود، در این میان وزنی داشتند. مثلا فرض کنید وقتی به داده‌های برخی از وزرا نگاه می‌کردیم، می‌دیدیم که یک جمعیتی فقط دارند آنها را لایک یا ری‌توییت می‌کنند. ولی بعد از پایان دولت عملا به نظر می‌آید که آن گروه دیگر سازماندهی گذشته را ندارد، اما خیلی وقت‌ها بالا می‌آیند، به دلیل اینکه کاربران عادی توییتر ممکن است از آنها بیشتر حمایت کنند. البته کاربران عادی توییتر ممکن است از گروه براندازها یا گروه انقلابی هم حمایت کنند، ولی دو گروه انقلابی و براندازها سهم بیشتری از ری‌توییت‌ها را در شبکه به خودشان اختصاص می‌دهند. کاربران عادی‌ و میانه‌رو، اصلاح‌طلبان و یا حتی فراتر، فعالان استارتاپی و کاربرهایی که در حوزه فنی فعال هستند، کاربرهای روزانه‌نویس، کسانی که در حوزه‌های هنری مشغولند، کاربرهای روزنامه‌نویس؛ چون انسجام ندارند و کار هماهنگ با هم ندارند، اصلا دلیلی هم ندارند برای اینکه بخواهند کار هماهنگ انجام دهند و اصلا کسی نیست که بخواهد اینها را با هم هماهنگ کند و سهم کمتری از ری‌توییت‌ها را به خودشان اختصاص می‌دهند.

 چند درصد این اکانت‌ها بات هستند و چند درصد آدم واقعی؟

اولا باید دو مورد را از هم تفکیک کنیم؛ هر کسی ممکن است چندین اکانت در توییتر داشته باشد. شاید یک نفر مثلا 10 اکانت داشته باشد و هم‌زمان سعی کند هر 10 اکانت را با هم مدیریت کند. پشت این 10 اکانت انسان هست، ولی یک نفر این 10 تا اکانت را مدیریت می‌کند. اما بات از قبل برنامه‌نویسی و طراحی شده و الگوریتم پشت آن است. مثلا به آن (بات) گفته شده هر توییتی با این هشتگ یا این کلیدواژه را ری‌توییت کن. یا هر توییتی با این هشتگ دیدی، برایش کامنت بگذار، فارغ از اینکه محتوا چه باشد. البته بات‌ها هوشمندتر شده‌اند، ولی سه چهار سال پیش ممکن بود هشتگی در حال ترندشدن باشد و شما علیه آن هشتگ توییت بزنید. این بات‌ها حتی توییتی که علیه آن هشتگ بود، را هم ری‌توییت می‌کردند، چون این‌طور طراحی شده بودند، اما همان‌طور که گفتم، الان هوشمندانه‌تر عمل می‌کنند، زیرا مدل‌های زبان برنامه‌نویسی جدیدی آمده که در تشخیص متن و محتوا بهتر عمل می‌کنند.

ممکن است یک مجموعه اکانت توسط یک یا چند نفر محدود مدیریت شوند. گاهی اوقات تشخیص و تفکیک اینها بسیار سخت است. پژوهشی توسط محققین در دانشگاه آکسفورد انجام شده با عنوان کامپیوتر پروپاگاندا یا پروپاگاندای رایانشی. در آنجا ادعا شده که در کل فضای توییتر -نه فقط توییتر فارسی- یک‌سوم کاربران را ربات‌ها تشکیل می‌دهند که آمار بسیار بالا و حیرت‌انگیزی است. وقتی این عدد را خواندم، برای خود من هم خیلی عجیب بود. دانشگاه آکسفورد دانشگاه معتبری است و این را هم فقط در مورد ایران نمی‌گوید. حالا این آمار ممکن است برای فضای توییتر فارسی نیز صدق کند و کمتر یا بیشتر باشد. ولی به هر حال واقعیتی است که در توییتر وجود دارد.

 در صحبت‌هایتان به مفهوم جدیدی با عنوان پروپاگاندای رایانشی اشاره کردید، این مفهوم به چه معناست؟

چهار سال است که این اصطلاح در حوزه مطالعات شبکه‌های اجتماعی و اینترنت وارد ادبیات علمی شده است. کاملا بحث جدیدی است. بر اساس آن پژوهش کشورهایی که بیشترین فعالیت را از این جهت (پروپاگاندای رایانشی) داشتند عبارتند از: اسرائیل، عربستان، امارات، روسیه، چین، ایران و آمریکا. کشورهایی با رویکردهایی کاملا مختلف در این حوزه به‌شدت فعال هستند. تأکید من این است که وقتی در مورد فعالیت سایبری صحبت می‌کنیم، فکر نکنیم این اتفاق فقط در ایران می‌افتد. در خیلی از کشورها هم این اتفاق می‌افتد و علیه کشور دیگری این رفتار (فعالیت سایبری) را می‌کنند. این مطالعه بین سا‌ل‌های 2017 تا 2019 -96 تا 98- انجام شده است. فضای توییتر بعد از این دوره به کلی متحول شد و این قبیل فعالیت‌ها بیشتر شده است. به همین دلیل آگاهی از این مسئله به نظر من خیلی مهم است، زیرا کمک می‌کند نسبت به آنچه در توییتر ترند می‌شود، قدری حساس‌تر باشیم. فکر نکنیم هر چیزی که در توییتر ترند می‌شود، حتما بدنه عمومی یا کاربران عمومی توییتر پشت آن هستند. نه؛ کاملا می‌شود به صورت سازماندهی‌شده و با کمک ربات‌ها یا همین اکانت‌ها (سازماندهی‌شده در اختیار افراد) موضوعی را در توییتر ترند کرد.

شاید صد نفر آدم اگر با هم هماهنگ باشند، بتوانند یک هشتگ را ترند کنند. به همین دلیل ما باید نسبت به ترندهای توییتری حساسیت داشته باشیم. لزوما هر چیزی که در توییتر ترند می‌شود به این معنی نیست که بدنه عمومی توییتر پشت آن است. این‌طور هم نیست که بگوییم پس هر چیزی که ترند می‌شود، حتما سازماندهی‌شده است یا حتما ربات پشت آن است. اعداد و ارقام به ما ثابت خواهند کرد که بدنه عمومی پشت آن ترند توییتری هست یا سازمان‌ها و گروه‌های هماهنگ.

 اگر بخواهیم تصویری واقعی از توییتر فارسی داشته باشیم، اکانت‌هایی هستند که برای هر توییت‌شان پول می‌گیرند، یعنی قیمت دارند. درست است؟

بله.

 افرادی در قالب آزادی بیان، فعال حقوق بشر قیمت می‌دهند و توییت می‌کنند. کسی هم نمی‌تواند حرف بزند چون تعداد فالوئرهایشان بالا است و اگر آنها را زیر سؤال ببرید، یک دفعه گروهی به شما حمله می‌کنند. شما روی این اکانت‌ها هم در توییتر کار کردید؟

بله؛ این اکانت‌ها وجود دارد. حتی بعضا شده که عدد و رقم‌هایش هم به بیرون درز کرده است. مثلا شما اگر ایکس مقدار فالوئر داشته باشید، می‌توانید ایکس مقدار پول بگیرید. بخشی از ماجرا به بیزینس‌ها برمی‌گردد، بیزینس‌ها ممکن است برای تبلیغات خودشان به یک کاربر پول بدهند تا با توییت محصولش را تبلیغ کند. خب در همه جای دنیا هم وجود دارد و نسبتا رایج است. شما این را فقط در توییتر نمی‌بینید؛ بلکه در اینستاگرام و کانال‌های تلگرامی هم می‌بینید. تبلیغات در رسانه‌ها و پیوند آنها با بیزینس‌ها وجود دارد و تا حدی هم پذیرفته‌شده است.

بعد از تبلیغات تجاری، ما تبلیغات سیاسی هم داریم. فرض کنید موقع انتخابات به کاربری پول داده می‌شود تا به نفع یا علیه نامزد انتخابات توییت بزند. ولی الان ماجر خیلی پیچیده‌تر شده است؛ یعنی انواع توییت‌ها و رفتارهایی را شاهدیم که می‌تواند پشت آن یک پروژه باشد؛ به اصطلاح می‌گویند طرف پروژه گرفته است. برای مثال پروژه گرفته که یک هشتگ را ترند، یا یک فرد یا عقیده‌ را تخریب کند. یعنی ما صرفا تبلیغات حمایتی نداریم، خیلی وقت‌ها وجه تخریبی مهم است. به خاطر ماهیت فضای توییتر، خیلی وقت‌ها تخریب‌کردن حتی خیلی راحت‌تر از تبلیغ‌کردن است. به همین دلیل برخی از جریانات و گروه‌های سیاسی برای اینکه رقیب یا عقیده او را تخریب کنند، هزینه کرده و توییت‌ طراحی می‌کنند. گاهی با این فرد قرارداد می‌بندند که شما هر ماه 10 توییت را برای ما بزن و در این چارچوب با او کار کنند و او هم مرتبا توییت بزند و از این طریق امرارمعاش کند.

 توییت‌ها قیمت مشخصی دارد؟

واقعیتش عدد خاصی در ذهنم نیست. رِنج‌های مختلفی دارد؛ ممکن است یک فرد کارش این باشد که به صورت سازماندهی‌شده مرتب در توییتر توییت بزند. این، شغل این فرد است. ممکن است خیلی هم فالوئر نداشته باشد، ولی کارش این است که به ترندشدن هشتگ‌ها کمک کند. برای مثال 10 اکانت را مدیریت کند و مرتب با آنها توییت بزند، کامنت بگذارد و ری‌توییت کند. این یک قیمت مشخصی دارد. ولی توییت کاربری که 50 هزار فالوئر دارد، کاملا متفاوت است. قیمت بسته به نوع فعالیت فرد و تعداد فالوئرهایی که دارد، رِنج متفاوتی دارد. ولی می‌توانم بگویم که الان برای برخی به یک بیزینس تبدیل شده و کسب‌و‌کارشان این است که در توییتر فعالیت کنند، فالوئر بگیرند و بعد توییت‌هایی له یا علیه افراد یا جریانات و یا عقاید مختلفی بزنند و بابت آن پول دریافت کنند.

 راهی برای تشخیص این نوع کاربرها وجود دارد؟

ممکن است راه‌هایی باشد، ولی قابل اثبات نیست. مگر به یک نحوی افشا شود. ممکن است شما شهودی و براساس برخی شواهد بتوانید حدس‌هایی بزنید؛ مثلا اگر رفتار برخی کاربرها را در یک بازه شش‌ماهه مطالعه کنید، می‌بینید که رفتارش تناقض دارد و باز قابل اثبات نیست.

 در شرایط امروز توییتر فارسی، چطور یک نفر می‌تواند در داخل کشور حرف‌های تندی بزند، اما در حاشیه امن باشد و آزادانه زندگی و رفت‌و‌آمد کند؟

بله اینها هم هست، ولی همان‌طور که گفتم قابل اثبات نیست.

 سایبربولی یا قلدری مجازی یکی از پدیده‌هایی است که در توییتر رواج دارد و ممکن است به صورت عادی و نرمال در توییتر مشاهده شود و هم به صورت سازماندهی‌شده. سایبربولی چیست؟

از اسم آن مشخص است؛ «قلدری مجازی»، یعنی همان‌طور که یکی در خیابان ممکن است قلدری کند و بیاید شما را تهدید یا تمسخر کند، بخواهد به شما هم یک فشار روانی وارد کند. ممکن است در دانشگاه یا حتی مدرسه خیلی افراد قربانی همین قلدری‌ها شوند. این قلدری در فضای مجازی هم می‌تواند وجود داشته باشد و به افراد با ادبیات خشن یا رکیک حمله شود. همه اینها می‌تواند ذیل همان مفهوم قلدری مجازی با محتوای توهین‌آمیز و رکیک اتفاق بیفتد. حتی محتوا می‌تواند غیرتوهین‌آمیز باشد، ولی وجه تمسخرآمیز داشته باشد و شخصیت فرد را زیر سؤال ببرد. محتوا می‌تواند در کنار تمسخر یا خشونت کلامی، اتهاماتی را متوجه فرد کند. این اتهامات هم هیچ سند و مدرکی ندارند، ولی پذیرفته می‌شوند. پذیرش این اتهامات می‌تواند به صورت هماهنگ اتفاق بیفتد، وقتی شما می‌بینید که یک دسته کاربر هم‌زمان علیه یک گروه یا سازمان و نهاد، ادعایی مطرح می‌کنند، بدون اینکه هیچ داده و فکت مستندی برای آن ارائه کنند، هدفشان تخریب و بی‌اعتبارکردن است، که به صورت هماهنگ و سازماندهی‌شده انجام می‌شود و خیلی وقت‌ها بابت این کارها هزینه‌ای پرداخت شده است.

به طور کلی در همه کشورها موقع انتخابات، به‌ویژه در فضای توییتر، این رفتار صورت می‌گیرد. مثلا فرض کنید در جریان انتخابات 2016 در آمریکا، شایعات شبکه‌ای علیه فرد یا گروه‌ها فراگیر شد و خیلی‌ها معتقدند که فضای توییتر در جریان انتخابات 2016 به نحوی طراحی شد یا به نحوی این گروه‌های سازماندهی‌شده در آن فعالیت کردند که به پیروزی ترامپ کمک کرد و منجر به شکست رقیب او شد. صدها مقاله هم در این زمینه منتشر شده و انتخابات 2016 آمریکا را از این حیث بررسی کرده است. انتخابات 2016 آمریکا از وجوه مختلف نقطه عطفی بود که شاید برای اولین بار پژوهشگران و حتی سیاستمداران را نسبت به اثرات مخرب شبکه‌های اجتماعی و بالاخص توییتر نگران کرد. یکی از مثال‌های معروفی که من در یکی از این پژوهش‌ها می‌خواندم، برمی‌گردد به سقوط هواپیمای مالزیایی، که ابتدا روسیه متهم می‌شود باعث سقوط این هواپیما بوده، ولی با فعالیت مجازی یا همان پروپاگاندایی که دولت روسیه در شبکه‌های اجتماعی انجام داد، بعد از یک مدت ابهامات و تردیدهای خیلی جدی در این زمینه ایجاد شد. تعبیری که خود آن کتابی که من در این مورد می‌خواندم به کار می‌برد، این است: «بعد از یک مدت دیگر کاربران نمی‌دانستند که چه درست است». یعنی در تشخیص اینکه بالاخره واقعیت این مسئله چه بود، دچار شک، تردید و ابهام می‌شوند. البته این جنس اقدامات با سایبربولی متفاوت است و در بخش پراکندن اخبار جعلی و فیک‌نیوز قرار می‌گیرد. سایبربولی‌ها و فیک‌نیوزها، همه کارهایی است که ذیل کامپیوتر پروپاگاندا یا پروپاگاندای رایانشی قرار می‌گیرد. هدف، تخریب افراد، سرکوب نگاه انتقادی و حمایت از یک دیدگاه خاص است.

 به نظر می‌رسد توییتر دیگر آن توییتر زمان بهار عربی نیست که به عنوان یک شگفتی‌ساز شناخته می‌شد. فضای بی‌دروپیکری است که دولت‌ها و هر کسی که قدرتمندتر باشد، می‌تواند با استخدام بات و اکانت صدای خودش را بلندتر کند و فضا را به سمت خودش برگرداند و با افکار عمومی بازی کند. قرار بود بعد از انتخابات 2016 مدیران این پلتفرم کاری انجام دهند، اما فضا فقط بدتر و بدتر شد. نظر شما چیست؟

این نکته‌ای که شما گفتید به طور کلی نکته درستی است. به نظر من توییتر از 2017 دیگر توییتر سابق نیست. یا حداقل حساسیت‌ها از آن موقع افزایش یافته و داده‌ها هم نشان می‌دهد که دیگر توییتر سابق نیست؛ تصویر آزادی‌بخشی که با توییتر می‌شود جنبش‌های آزادی‌بخش و دموکراسی‌خواهانه را در جهان فراگیر کرد. این نگاه که شبکه‌های اجتماعی (نه فقط توییتر) به شکل‌گیری جنبش‌های دموکراتیک کمک خواهند کرد، الان دیگر کاملا رخت بربسته و نگاه واقع‌بینانه‌ای نسبت به این شبکه‌های اجتماعی ایجاد شده است. سال‌های اولیه ظهور شبکه‌های اجتماعی، سال‌هایی بودند که مردم در آن دست بالا را داشتند، ولی الان دیگر این‌طور نیست. فقط مردم تعیین‌کننده فضای توییتر و شبکه‌های اجتماعی نیستند. الان دولت‌ها، قدرت‌ها، نهادها و سازمان‌هایی که پول دارند و می‌خواهند در عرصه سیاسی هم اثرگذار باشند، به فضای شبکه‌های اجتماعی ازجمله توییتر شکل می‌دهند و دست بالا را پیدا کرده‌اند.

در جریان انتخابات 2016 بیشتر از توییتر، فیس‌بوک به اثرگذاری بر فرایند انتخابات متهم شد و بعد از آن هم مارک زاکربرگ را به کنگره بردند. بارها در جلسات استماع آمد و با او گفت‌وگو کردند و فشارهای زیادی روی فیس‌بوک (متا) آوردند، تا در کنترل اطلاعاتش فعال‌تر باشد، نگذارد که اطلاعت فیس‌بوک و اینستاگرام و واتساپ و... در اختیار شرکت‌ها قرار بگیرد و کنترل بیشتری روی داده‌هایش داشته باشد. تفاوت اینستاگرام و فیس‌بوک با توییتر این است که ربات‌ها خیلی کمتر می‌توانند در آن اثرگذار باشند. هرچند همیشه دولت‌ها در متا فعال هستند و کار سازماندهی‌شده انجام می‌شود، ولی لزوما از طریق ربات نیست. یعنی حتما باید یک کاربر یا یک عامل انسانی آن پشت نشسته باشد، ولو ممکن است او هم چندین اکانت را مدیریت کند.

اینکه ایلان ماسک توییتر را خرید، به نظرم خیلی ربطی به این فضای حاکم بر توییتر ندارد. ایلان ماسک یک فرد ضدتشکیلات جمهوری‌خواه و دموکرات بود (شاید بشود این‌طور دسته‌بندی‌اش کرد) که خب به نظر می‌رسد هوادار ترامپ است (گفته می‌شود هوادار ترامپ است) و برخی می‌گویند که توییتر را اتفاقا برای انتخابات سال آینده آمریکا خریده که بتواند از توییتر ترامپ استفاده کند و توییتر به او برای پیروزی در انتخابات کمک کند. برخی چنین تحلیلی دارند که قرار است توییتر در خدمت ترامپ قرار بگیرد. من نمی‌دانم که آیا چنین چیزی هست یا نه، ولی بالاخره اینها شایعاتی است که مطرح می‌شود. به نظرم خرید توییتر توسط ایلان ماسک را باید یک مقدار پیچیده‌تر تحلیل کرد. البته تغییرات مهمی هم در توییتر ایجاد می‌کند که به نظر من برخی‌هایش مثبت است و برخی منفی؛ خیلی توییتر را تجاری‌سازی‌ می‌کند که با ماهیت اولیه توییتر که کاربرهای عادی از هر قشر و طبقه و درواقع با هر سطح مالی بتوانند در آن برابر مشارکت کنند، در تضاد است.

 با توجه به پیشرفت هوش مصنوعی، آینده توییتر را چطور می‌بینید؟ به نظر می‌رسد که دست‌کاری افکار عمومی، اشاعه اخبار دروغ و شایعه، با هوش مصنوعی وارد یک فضای جدیدتر خواهد شد.

فقط هم توییتر نیست، بلکه کلا شبکه‌های اجتماعی تحت‌تأثیر قرار خواهد گرفت. البته از هوش مصنوعی برای شناسایی اخبار جعلی و حذف اتوماتیک آنها کمک گرفته خواهد شد، ولی من معتقدم که تولید اخبار جعلی با استفاده از تکنولوژی هوش مصنوعی برای محتوای جعلی، فیک یا حتی سایبربولی‌ بیشتر خواهد شد. کسانی که می‌خواهند از هوش مصنوعی استفاده منفی کنند، جلوتر خواهند بود و خلاقیت بیشتری خواهند داشت. به هر حال چالش خیلی مهمی خواهد بود. به‌زودی شما می‌توانید ویدئوهایی بسازید که اصلا اتفاق نیفتاده ولی کاملا طبیعی جلوه کند. عکس‌ها و اخبار جعلی که کاملا طبیعی جلوه کند و شناسایی آنها توسط یک کاربر عادی سخت باشد. به همین دلیل همچنان آن نگاه انتقادی به اخباری که در شبکه‌های اجتماعی و به‌ویژه توییتر منتشر می‌شود، خیلی اهمیت دارد.

یکی از تکنیک‌هایی که برای پروپاگانداها به کار می‌رود، یک ویژگی روانشناختی به نام «confirmation bias» یا سوگیری تأییدی است. فرض کنید که منِ نوعی عقیده‌ای دارم یا یک چهره یا شخصیتی را دوست دارم. درنتیجه هر خبری که به نفع آن فرد یا عقیده باشد را با تحقیق کمتری می‌پذیرم. بالعکس؛ اگر من از یک نفر بدم بیاید، هر خبری که علیه آن فرد منتشر شود را بدون تحقیق یا با تحقیق کمتری می‌پذیرم، چون از آن فرد بدم می‌آید. ناخودآگاه اخبار منفی علیه آن فرد را راحت‌تر می‌پذیرم. ما باید نسبت به این سازوکارهای روانشناختی هم مطلع باشیم. سعی کنیم حتی اگر خبری می‌بینیم که با عقاید و علایق ما سازگار است ولی نسبت به آن حساسیت داشته باشیم و آن را fact check کنیم. خصوصا اگر خبری به نظر یک مقدار عجیب و غریب بیاید. این وظیفه رسانه‌های معتبر است.

به نظر من در آینده خیلی نزدیک ما اکانت‌هایی خواهیم داشت که پشت آن ربات است، ولی دارد تولید محتوا و توییت می‌کند. اگر امروز پشت یک اکانتی ربات باشد و بیاید برای شما کامنت بگذارد و یا توییت کند، شما تقریبا راحت می‌توانید تشخیص دهید که پشت آن ربات است، چون ادبیاتش ادبیات درستی نیست، جمله‌بندی‌اش درست نیست و مفهوم درستی را منتقل نمی‌کند. ولی به نظر من با توسعه هوش مصنوعی و همین مدل‌های زبانی‌ای که الان ایجاد شده، ما به‌زودی اکانت‌هایی خواهیم داشت که پشت آن ربات است ولی یک کاربر عادی نمی‌تواند تشخیص دهد محتوایی که دارد تولید می‌کند یک انسان نوشته یا یک ماشین. همین الان اگر شما درباره همین سرفصل‌ها با چت جی‌پی‌تی صحبت کنید، به‌خوبی یک انسان با شما صحبت می‌کند. همین هوش مصنوعی می‌تواند در توییتر بیاید، به آن یک رویکردی داده شود و بعد به نفع فلان شخصیت سیاسی یا فلان عقیده سیاسی توییت کنید. می‌توان به هوش مصنوعی اطلاعات داد تا خودش بتواند سرچ و مرتب توییت‌ کند. به نظر من آینده شبکه‌های اجتماعی و به‌ویژه توییتر را خیلی پیچیده‌تر خواهد کرد.

 رسانه‌ها برای استفاده از توییت‌های ترند پروتکلی ندارند؟ وقتی پشت ترندها می‌تواند ربات یا یک جریان سازمان‌یافته سیاسی و... باشد، رسانه‌ها چطور روی این اخبار مانور می‌دهند؟

اولا ما یک ارزش خبری به اسم «فراوانی» داریم. وقتی موضوعی ترند می‌شود، بر اساس منطق فراوانی، رسانه‌ها به آن می‌پردازند. به نظر حداقل درباره ترندهای مجازی و توییتری، باید به این ارزش خبری با تردید نگاه شود. خیلی وقت‌ها انگیزه سیاسی می‌تواند پشت آن باشد. یک واقعیتی وجود دارد و ما رسانه بی‌طرفِ بی‌طرف نداریم. بالاخره هر رسانه‌ای یک رویکرد فرهنگی، اجتماعی و سیاسی خاص خودش را دارد و این رویکرد می‌تواند به این جهت بدهد که به یک ترند بپردازد یا نپردازد. ولی اینجا می‌تواند رقابت به وجود بیاید. ممکن است یک رسانه اصولگرا به هشتگی مدافع اصولگرایی بپردازد و آن را به عنوان یک هشتگ ترند معرفی کند. حالا یک رسانه اصلاح‌طلب بخواهد بیاید بگوید که اصلا هشتگ ترندشده، فیک ترند شده و جعلی است. خب! این سو به کسانی نیاز است که بتوانند به صورت تخصصی‌ این داده‌ها را ارزیابی و مسائل را گزارش کنند. بنابراین فکر می‌کنم که رسانه‌ها در آینده نیاز به متخصصین حوزه فناوری یا متخصصین حوزه داده بر شبکه‌های اجتماعی دارند تا بتوانند یک مقدار تخصصی‌تر به صورت دائم روی این مسائل کار کنند. اگر بخواهند که از تحولات تکنولوژی عقب نمانند و اعتبار خودشان را هم حفظ کنند.