الکامپ و نقش آن در اکوسیستم نوآوری
در ستایش زیستِ اکوسیستمی
فارغ از بازار و مشتریان، مرور روزهای پرفروغ استارتاپها یک نشانه جمعی هم داشت؛ نقاطی که استارتاپها گرد هم میآمدند، ارزشافزوده میساختند و فرصتی برای بیشتر شناختهشدن نام و محصولشان فراهم میشد. اما با آمدن کرونا و وقایع اجتماعی سالهای اخیر، فاصلهها بیشتر و روشنایی این تعامل جمعی کمتر شد.
هستی شهریزفر-معمار ارتباطات آروانکلاد: فارغ از بازار و مشتریان، مرور روزهای پرفروغ استارتاپها یک نشانه جمعی هم داشت؛ نقاطی که استارتاپها گرد هم میآمدند، ارزشافزوده میساختند و فرصتی برای بیشتر شناختهشدن نام و محصولشان فراهم میشد. اما با آمدن کرونا و وقایع اجتماعی سالهای اخیر، فاصلهها بیشتر و روشنایی این تعامل جمعی کمتر شد.
اکوسیستم بودن و ضرورت تعامل برای آن
تفاوت اکوسیستم نوآوری با اکوسیستم کسبوکاری در «خلق ارزش» است؛ ارزش نهایی اکوسیستم نوآوری از یک سو متوجه جامعه و از سوی دیگر متوجه فعالان این اکوسیستم است؛ به کمک محصولات و خدمات فناورانه دسترسی کاربران نهاییِ سازمانها و کسبوکارها به خدمات آنلاین، گستردهتر و باکیفیتتر میشود و درنهایت به زیست بهتر شهروند دیجیتال میانجامد، اما پیش از بهترکردن زیست شهروند دیجیتال، این اکوسیستم نوآوریست که نیازمند قدرتبخشیدن و امیدبخشیدن است.
پیشنیاز هر اکوسیستمی بسترسازی برای خلق و نفع مشترک است، همافزایی میان طیف متنوعی از بازیگران که منجر به تکامل جمعی میشود. بخشی از این بسترسازی در عرصههای قانونگذاری، زیرساختی و صنفی تعریف میشود و بخشی دیگر در بسترهای تعاملی. شاید بتوان گفت که بسترهای تعاملی و در کنار هم قرارگرفتن بیشتر شرکتهای نوآور در اکوسیستم فناوری کشور خود کمککننده نقش مؤثرتر و مطالبهگری بیشتر در عرصههای قانونگذاری، زیرساختی و صنفی میتواند باشد.
بهعلاوه، نوع دیگری از خلق تعامل، ایجاد گفتمانی بر پایه ارتباط مستقیم مشتری-مخاطب با تولیدکننده محصول یا خدمات نوآورانه است. الکامپ و بسترهای اینچنینی در واقع بستر همان گفتمانِ تعاملمحور، اینبار در زمین مواجهه کسبوکارها با هم و با مشتریان نهاییشان است.
الکامپ بستر تعاملی اکوسیستم فناوری
روند سالانه الکامپ در سالهای مختلف با حضور نوآوریهای جدید از سوی شرکتکنندگان رشد کرده است و در کنار محصولات و فناوریهای جدید، جنبههای آموزشی متنوع به آن وارد شده و گروههای سنی مختلفی را هم در سالهای اخیر با خود درگیر کرده است.
در کنار این رشد، کمرنگتر شدن هرساله حضور شرکتهای خارجی هم نمایی از واقعیت جداافتاده فناوری ایران نسبت به دنیاست؛ شکافی که همین اکوسیستم در تلاش است با خلق محصولات و خدمات فناورانه، آن را کمتر کند.
الکامپ و بهطور مشخص الکام استارز سالهاست که پرچمدار اصلی این بستر تعاملی است. جایی که از استارتاپهای کوچک تا شرکتهای فناور بزرگ و پیشکسوت در کنار جمعی از جوانان قرار میگیرند که مسیر آرزوهایشان از فناوری میگذرد. هرچه ترکیب این جمع قدرتمند باشد، میتوان به قدرتمندترشدن اکوسیستم نوآوری امیدوارتر بود. چه آنکه همین حضور و در کنار هم بودن میتواند بستری برای انتقال دانش و تجربه، در کنار تعاملات کسبوکاری با استارتاپهای جوانتر باشد.
اگر یک گام جلوتر بیاییم و از جنبههای کسبوکاری این تعاملات بگذریم، به مفهوم «مای جمعی» میرسیم، آنچه هر جمعی را قویتر و توانمندتر میسازد کنار هم بودن و ایجاد زنجیرهای از زیست مشترک است.
الکامپ استارز در جایگاه ویترینی از این زیست جمعی، شاهدی بر رشد هرساله استارتاپهایی بوده است که حضورشان از فضای عمومی و حاشیهای این نمایشگاه برای معرفی خود آغاز شده و اکنون به استارتاپهایی نامآور در اکوسیستم فناوری کشور تبدیل شدهاند.
بستر آموزش و انتقال تجربه
مهمترین پرسش درباره الکامپ، نوعی مواجهه مبتنی بر آموزش و انتقال تجربه است؛ پرسشهایی مانند این نوع بسترها چه مشکلی از سرمایه انسانی ایران برطرف خواهد کرد؟ چرا بیش از هر زمان دیگری، به افزایش کمی و کیفی خلق این بسترها نیاز داریم؟ بهنظر من پاسخ این پرسشها در دل یک گزاره کلیتر نهفته است: در زمانهای که موج ناامیدی و خروج سرمایههای انسانی در کشور در وضعیت بحرانی قرار دارد، ما به اندازه سهم کوچک و شکنندهمان، عاملیتی برای برهمزدن حتی اندک این وضعیت داریم.فارغ از شعارهای نخنما، به گمان من، اکوسیستم فناوری و نوآوری کشور در این سالها این امید را زیست میکند. ما (بخوانید مای جمعی فعالان کسبوکارهای دیجیتال)، هرکدام به شکلی جزیرهجزیره، در گوشهای از این کشور بخشی از اقتصاد توسعهمحور کشور را تمرین میکنیم و برای خلق آن به اندازه توانمان میکوشیم. دقیقا به همین علت است که بستری مانند الکامپ میتواند به این مای شکننده و مقاوم، تمرین مقاومت را یادآوری کند و برای ادامه مسیر به هم دلگرمی بدهیم.
به همین دلیل میتوان گفت که فلسفه بسترهایی مانند الکامپ بر اصلی از اقتصاد توسعهمحور تعریف شده است. چراکه طبق آمارهای دانشگاه MIT و بهروزترین روندهای پیشرفت اقتصاد دیجیتال در سال ۲۰۲۳ مشخص شده که آموزش و انتقال دانش دائمی مهمترین مؤلفه نزدیکشدن کشورها به شاخصهای توسعهای است.
در این گزارشها به بسترهای آموزش موفق هم اشاره شده است؛ فارغ از بسترهای آموزشی سنتی یا حتی آموزشهای آنلاین، مشخص شده که تشکلهایی (community) از صاحبان تجربههای متفاوت به رشد و توسعه فردی و جمعی منجر میشود. از این نظر میتوان ادعا کرد که الکامپ و شکلگیری چنین جمعهایی در واقع تمرینی پیشرفته از همان الگوهای جهانی است.
بستر امید و ساخت آینده
فارغ از نکاتی که در بالا گفته شد، تأثیر نهایی الکامپ بر سرمایه انسانی جوان ایرانی است. به این معنا نفس گرد هم آمدن و انتقال تجربهها میتواند برای جوان ایرانی نوعی از امید را بازتولید کند.
البته من هم بهعنوان یک شهروند در همین جامعه به کمشدن امید، کاهش رونق اقتصادی، افزایش فقر و نرخ تورم و... آگاهم، اما بر تعامل، انتقال تجربه و بازتولید حداقلی امیدهای ماندهمان باور دارم. کافی است نگاهی به آمارهای کاهشی تولید و خلق استارتاپهای جدید بیندازیم و این گزاره را در کنار وضعیت نیروی انسانی جوان و خلاق ایران بگذاریم، جوانانی که جزو میانگینهای به نسبت خوب در شاخصهای خلاقیت و استعداد هستند.
در این یادداشت کوتاه قصد ندارم لزوما به ماندن و ساختن دعوت کنم، اما تصور میکنم «ما»یی که به هر دلیل در ایران ماندیم و گاهی بسترهای کوچک کنشگری، انتقال دانش و تجربه برای همافزایی همقطارهایمان خلق میکنیم، الکامپ آن اتفاق کوچک و امیدبخش است. به این معنا مهم است که به نسلهای جوانتر استارتاپها بگوییم چگونه از دل بحرانها بر خلق معنای جمعیمان پافشاری میکنیم. به آنها و حتی به خودمان یادآور شویم که چگونه میتوان در دل این بحرانها دانش و تجربهمان را شریک شویم و نفسِ این شریکشدن به توانمندی «ما»ی مستقل و کوچکمان میانجامد. همه اینها یعنی خلق امید؛ تنها چیزی که دارایی این روزهای ماست.