مسئله کُرد
همهپرسی اخیر در کردستان عراق آخرین نمونه از جنبش استقلال کردستان است که از ابتدای قرن بیستم تاکنون تحتعناوینی همچون حق تعیین سرنوشت، فدرالیسم، خودمختاری و... همواره بین کردها وجود داشته است. هیچیک از دو واژه کرد یا کردستان معنای دقیقی ندارند. هرگز کشوری به نام کردستان در تاریخ نبوده و کردستان به منطقه وسیعی بین ترکیه و عراق و ایران و سوریه اطلاق میشود که اهالی آن خود را کرد میدانند. اما این هم دقیقا مشخص نیست که کرد کیست و از کجا آمده است. همزمان با رویکارآمدن ترکمنهای سلجوقی و پادشاهی سلطان سنجر برای اولینبار ایالتی به نام کردستان در محدوده ایالت جبال به مرکزیت شهر کرمانشاه تأسیس شد و نام کردستان برای نخستینبار استفاده شد. این نام در منابع تاریخی از سال ۱۱۵۱ میلادی برای محدودهای در غرب خاورمیانه آن زمان کاربرد داشته است. پیش از 1914 اکثریت عظیمی از کردها در داخل امپراتوری واحد عثمانی قرار داشتند که خود مرکب از تعداد زیادی از گروههای قومی و مذهبی بودند. عثمانیها غالب اقلیت نامسلمان را «ملت» میشناختند و حقوق ویژهای برای آنها قائل بودند ولی کردها مسلمان بودند و اکثریت آنها نیز مانند سلطان و
خلیفه در استانبول سنیمذهب بودند. بااینحال از پیش از 1914 به طور روزافزونی انجمنهای قومی بین اقلیتی از کردها که بیشتر آنها در بیرون از کردستان بهسر میبردند در حال شکلگیری بود. اینها مشابه انجمنهای قومی عربها در سوریه و مصر بود که روشنفکران شهری در نقاط دیگر امپراتوری عثمانی تشکیل داده بودند. حتی پیش از 1909 چند انجمن کرد از این دست در استانبول و بغداد و موصل و چند نشریه فعال بودند. در سال 1909 شیخ سعید برزنجی در سلیمانیه سر به شورش برداشت. هنگامی که برای مذاکره با حکومت به موصل رفت کشته شد و پسرش شیخ محمود جای او را گرفت. محمود شورشی را شروع کرد که تا 1914 نتوانستند سرکوبش کنند. او مقاومتی طولانی را در برابر مقامات ادامه داد و ادعای رهبری ملت کرد را مطرح کرد. بااینهمه در 1914 هنوز این ادعا جای بحث داشت که آیا اصلا ملت کردی به هر معنا یا درک نیرومندی از واحد قومی در میان کردها وجود دارد؟
جنگ اول جهانی شاید بیشتر از هرجای دیگر کردستان را دچار فقر و گرسنگی و بیماری کرد. پیش از سال ۱۹۱۴ میلادی، دولت عثمانی امتیاز استخراج نفت موصل را به دولتهای آلمان و انگلیس واگذار کرده بود. با شروع جنگ، استخراج نفت متوقف شد و پیشرفت متفقین در جنگ موجب انعقاد قرارداد سایکسپیکو در سال ۱۹۱۶ میلادی شد. در این قرارداد که توافقنامه بر سر تقسیم سرزمینهای عثمانی بود شرق ترکیه سهم روسیه تزاری میشد، قسمت اعظم عراق به انگلیس رسید و شمالغرب عراق و کشور سوریه کنونی زیر پرچم فرانسه رفت. دلیل چشمپوشی انگلیسیها از نفت موصل و واگذاری آن به فرانسه در قرارداد مذکور این بود که نمیخواستند با روسیه تزاری مرز مشترک داشته باشند. در اکتبر سال ۱۹۱۷ میلادی، اوضاع روسیه تزاری دگرگون شد و حاکمان جدید روسیه، یعنی بلشویکها، از حجم درگیریهای روسیه در سرزمینهای خاورمیانه کاستند. انگلیس آن پیمان را بیاعتبار خواند و پس از بازیهای سیاسی بسیار، در سال ۱۹۱۸، انگلستان و فرانسه به توافق رسیدند که ولایت موصل و توابع آن را انگلیسیها اداره کنند و درمقابل، سهمی از نفت عایدی آنجا را به فرانسه بدهند. در سال ۱۹۱۸ میلادی جنگ جهانی اول با
شکست امپراتوری عثمانی پایان یافت و دولت انگلیس خود را در سرزمینی که امروزه به نام کشور عراق میشناسیم یکهتاز دید و به روشهایی روی آورد که به کمک آنها اقتدار و نفوذش را در منطقه خاورمیانه، مستحکمتر کند. انگلیسیها برای نیل به این هدف از کارگزارانی بسیار ورزیده سود جستند. کارگزارانی که هر یک تحت پوششی، سالها در آن مناطق زیسته بودند و با جزئیات ساختارهای اجتماعی، اعتقادی و اخلاقی مردم آن مناطق آشنا بودند. یکی از آنها والاس لایان بود که از پایان جنگ در 1918 تا پایان جنگ جهانی دوم در عراق صاحب منصب بود و خاطرات او در این دوره در کتاب «کردها، عربها و انگلیسیها» منتشر شده است. این کتاب گزارش هیجانانگیز و موبهمویی از زندگی و کار این مأمور انگلیسی است که باید مسائل جمعیت مخلوطی از عرب و ترک و کرد و مخصوصا منازعات شیوخ کرد را در آن زمان به نمایندگی از دولت انگلستان حلوفصل میکرد.
در مورد سیاستهای استعماری تأسیس و تشکیل دولت عراق در ربع نخست قرن و نیز درباره کردها بهعنوان یک اقلیت قومی و یک مسئله سیاسی نوشتههای زیادی وجود دارد. ویژگی این کتاب این است که در مورد دورهای خاص بحث میکند که انگلیسیها منطقه کردنشین شمال عراق را در دوره قیمومیت تا سال 1932 یا بعد که امتیازات فراوانی در آنجا داشتند عملا چگونه اداره میکردند یا به خدمت میگرفتند. لایان پس از خدمت در فرانسه، در 1917 به عراق اعزام شد تا با نیروی هند و انگلیس که فتح بینالنهرین را در 1918 تکمیل کرد همکاری کند. از اینرو در اواخر 1918 که دولت غیرنظامی عراق نیاز فوری به مدیرانی با پیشینه غیرنظامی داشت در عراق بود، او را به کردستان فرستادند و بیشتر 26 سال بعد را آنجا گذراند. این یک استثنا بود چون اکثریت قریببهاتفاق مقامات انگلیسی غیرمتخصص از سال ۱۹۲۱که حکومت و پادشاهی عراق تأسیس شد کمکم تا ۱۹۳۲ همگی تعویض شدند. لایان از این موج دوم کاهش نیروهای انگلیسی نیز در امان ماند و مأمور تفکیک اراضی شد. پس از انقلاب نافرجام ۱۹۴۱ عراق، دوباره به ارتش هند پیوست و تا پایان ۱۹۴۴ مستشار سیاسی ارتش بریتانیا بود. سالهای نخست تا 1926،
درگیری با ترکها و وجود مرزی با ایران که نقاط بسیاری از آن باز بود مسائل کردهای عراق را بسیار پیچیده کرده بود. او مدافع سرسخت منافع کردها شد و علت اصلی کنارهگیری او در نهایت این بود که دولتمردان عرب به وعدههای خود به کردها وفا نمیکردند و سهم منصفانهای از درآمد فزاینده نفت را به آنها نمیدادند. ولی پس از کنارهگیری نیز ارتباطش را با کردها حفظ کرد و حمایت از خواست خودمختاری آنها را ادامه داد.
همهپرسی اخیر در کردستان عراق آخرین نمونه از جنبش استقلال کردستان است که از ابتدای قرن بیستم تاکنون تحتعناوینی همچون حق تعیین سرنوشت، فدرالیسم، خودمختاری و... همواره بین کردها وجود داشته است. هیچیک از دو واژه کرد یا کردستان معنای دقیقی ندارند. هرگز کشوری به نام کردستان در تاریخ نبوده و کردستان به منطقه وسیعی بین ترکیه و عراق و ایران و سوریه اطلاق میشود که اهالی آن خود را کرد میدانند. اما این هم دقیقا مشخص نیست که کرد کیست و از کجا آمده است. همزمان با رویکارآمدن ترکمنهای سلجوقی و پادشاهی سلطان سنجر برای اولینبار ایالتی به نام کردستان در محدوده ایالت جبال به مرکزیت شهر کرمانشاه تأسیس شد و نام کردستان برای نخستینبار استفاده شد. این نام در منابع تاریخی از سال ۱۱۵۱ میلادی برای محدودهای در غرب خاورمیانه آن زمان کاربرد داشته است. پیش از 1914 اکثریت عظیمی از کردها در داخل امپراتوری واحد عثمانی قرار داشتند که خود مرکب از تعداد زیادی از گروههای قومی و مذهبی بودند. عثمانیها غالب اقلیت نامسلمان را «ملت» میشناختند و حقوق ویژهای برای آنها قائل بودند ولی کردها مسلمان بودند و اکثریت آنها نیز مانند سلطان و
خلیفه در استانبول سنیمذهب بودند. بااینحال از پیش از 1914 به طور روزافزونی انجمنهای قومی بین اقلیتی از کردها که بیشتر آنها در بیرون از کردستان بهسر میبردند در حال شکلگیری بود. اینها مشابه انجمنهای قومی عربها در سوریه و مصر بود که روشنفکران شهری در نقاط دیگر امپراتوری عثمانی تشکیل داده بودند. حتی پیش از 1909 چند انجمن کرد از این دست در استانبول و بغداد و موصل و چند نشریه فعال بودند. در سال 1909 شیخ سعید برزنجی در سلیمانیه سر به شورش برداشت. هنگامی که برای مذاکره با حکومت به موصل رفت کشته شد و پسرش شیخ محمود جای او را گرفت. محمود شورشی را شروع کرد که تا 1914 نتوانستند سرکوبش کنند. او مقاومتی طولانی را در برابر مقامات ادامه داد و ادعای رهبری ملت کرد را مطرح کرد. بااینهمه در 1914 هنوز این ادعا جای بحث داشت که آیا اصلا ملت کردی به هر معنا یا درک نیرومندی از واحد قومی در میان کردها وجود دارد؟
جنگ اول جهانی شاید بیشتر از هرجای دیگر کردستان را دچار فقر و گرسنگی و بیماری کرد. پیش از سال ۱۹۱۴ میلادی، دولت عثمانی امتیاز استخراج نفت موصل را به دولتهای آلمان و انگلیس واگذار کرده بود. با شروع جنگ، استخراج نفت متوقف شد و پیشرفت متفقین در جنگ موجب انعقاد قرارداد سایکسپیکو در سال ۱۹۱۶ میلادی شد. در این قرارداد که توافقنامه بر سر تقسیم سرزمینهای عثمانی بود شرق ترکیه سهم روسیه تزاری میشد، قسمت اعظم عراق به انگلیس رسید و شمالغرب عراق و کشور سوریه کنونی زیر پرچم فرانسه رفت. دلیل چشمپوشی انگلیسیها از نفت موصل و واگذاری آن به فرانسه در قرارداد مذکور این بود که نمیخواستند با روسیه تزاری مرز مشترک داشته باشند. در اکتبر سال ۱۹۱۷ میلادی، اوضاع روسیه تزاری دگرگون شد و حاکمان جدید روسیه، یعنی بلشویکها، از حجم درگیریهای روسیه در سرزمینهای خاورمیانه کاستند. انگلیس آن پیمان را بیاعتبار خواند و پس از بازیهای سیاسی بسیار، در سال ۱۹۱۸، انگلستان و فرانسه به توافق رسیدند که ولایت موصل و توابع آن را انگلیسیها اداره کنند و درمقابل، سهمی از نفت عایدی آنجا را به فرانسه بدهند. در سال ۱۹۱۸ میلادی جنگ جهانی اول با
شکست امپراتوری عثمانی پایان یافت و دولت انگلیس خود را در سرزمینی که امروزه به نام کشور عراق میشناسیم یکهتاز دید و به روشهایی روی آورد که به کمک آنها اقتدار و نفوذش را در منطقه خاورمیانه، مستحکمتر کند. انگلیسیها برای نیل به این هدف از کارگزارانی بسیار ورزیده سود جستند. کارگزارانی که هر یک تحت پوششی، سالها در آن مناطق زیسته بودند و با جزئیات ساختارهای اجتماعی، اعتقادی و اخلاقی مردم آن مناطق آشنا بودند. یکی از آنها والاس لایان بود که از پایان جنگ در 1918 تا پایان جنگ جهانی دوم در عراق صاحب منصب بود و خاطرات او در این دوره در کتاب «کردها، عربها و انگلیسیها» منتشر شده است. این کتاب گزارش هیجانانگیز و موبهمویی از زندگی و کار این مأمور انگلیسی است که باید مسائل جمعیت مخلوطی از عرب و ترک و کرد و مخصوصا منازعات شیوخ کرد را در آن زمان به نمایندگی از دولت انگلستان حلوفصل میکرد.
در مورد سیاستهای استعماری تأسیس و تشکیل دولت عراق در ربع نخست قرن و نیز درباره کردها بهعنوان یک اقلیت قومی و یک مسئله سیاسی نوشتههای زیادی وجود دارد. ویژگی این کتاب این است که در مورد دورهای خاص بحث میکند که انگلیسیها منطقه کردنشین شمال عراق را در دوره قیمومیت تا سال 1932 یا بعد که امتیازات فراوانی در آنجا داشتند عملا چگونه اداره میکردند یا به خدمت میگرفتند. لایان پس از خدمت در فرانسه، در 1917 به عراق اعزام شد تا با نیروی هند و انگلیس که فتح بینالنهرین را در 1918 تکمیل کرد همکاری کند. از اینرو در اواخر 1918 که دولت غیرنظامی عراق نیاز فوری به مدیرانی با پیشینه غیرنظامی داشت در عراق بود، او را به کردستان فرستادند و بیشتر 26 سال بعد را آنجا گذراند. این یک استثنا بود چون اکثریت قریببهاتفاق مقامات انگلیسی غیرمتخصص از سال ۱۹۲۱که حکومت و پادشاهی عراق تأسیس شد کمکم تا ۱۹۳۲ همگی تعویض شدند. لایان از این موج دوم کاهش نیروهای انگلیسی نیز در امان ماند و مأمور تفکیک اراضی شد. پس از انقلاب نافرجام ۱۹۴۱ عراق، دوباره به ارتش هند پیوست و تا پایان ۱۹۴۴ مستشار سیاسی ارتش بریتانیا بود. سالهای نخست تا 1926،
درگیری با ترکها و وجود مرزی با ایران که نقاط بسیاری از آن باز بود مسائل کردهای عراق را بسیار پیچیده کرده بود. او مدافع سرسخت منافع کردها شد و علت اصلی کنارهگیری او در نهایت این بود که دولتمردان عرب به وعدههای خود به کردها وفا نمیکردند و سهم منصفانهای از درآمد فزاینده نفت را به آنها نمیدادند. ولی پس از کنارهگیری نیز ارتباطش را با کردها حفظ کرد و حمایت از خواست خودمختاری آنها را ادامه داد.