اهداف عملیات روانی علیه روحانی و دولت امید
عباس پازوکی
مخالفتهای افراطیون با برخی اعضای خوشنام و خوشفکر دولت تدبیر و امید دکتر روحانی، با واکنشهای متفاوتی از سوی حامیان دولت و ناظران بیطرف مواجه شده است. این مخالفتهای تندوتیز از یکسو سبب نگرانی در جبهه حامیان دولت شده و از سوی دیگر مخالفان دولت را به نتیجهبخشبودن این مخالفتها امیدوار کرده است.
اما به نظر میرسد اگر تحلیل درستی از دلایل واقعی برخی یادداشتهای افراطی و سراسر دروغ در رسانههای رقیب، نداشته باشیم، حتما مشکلات بزرگتری در آینده خواهیم داشت. واقعیت این است که برخی رسانههای رقیب و نویسندگان خاص آنان، مجری سناریوهای عملیات روانی رقیب، علیه دولت دکتر روحانی هستند و از اکنون برنامههای عملیات روانی گستردهای را با اهداف استراتژیک طراحی کردهاند که در یک بازه زمانی بلندمدت میتواند آنها را به نتیجه مطلوبشان برساند. برای اینکه اهداف این رسانهها را بهتر تحلیل کنیم لازم است ابتدا تعریف عملیات روانی و شیوههای آن را مورد بررسی قرار دهیم. عملیات روانی عبارت از استفاده دقیق و طراحیشده از تبلیغات و سایر امکانات به منظور تاثیرگذاری بر افکار، احساسات، تمایلات و رفتار گروههای دوست، رقیب و بیطرف، برای دستیابی به اهداف مشخص است. به نظر میرسد اهداف ایندسته از رسانهها از عملیات روانی علیه رقیب عبارتند از:
1ـ ایجاد انگیزه و نمایش قدرت در جبهه خودی
2ـ ایجاد تفرقه و کاهش انگیزه در جبهه رقیب
3ـ اعمال فشار بر تصمیمگیرندگان جبهههای خودی و نیز رقیب
بنابراین طبیعی است رسانههای نزدیک به جریانی که دچار ناکامی شده و بسیاری از نیروها و هوادارانش دچار سستی انگیزه شدهاند، از روشهایی استفاده کند که سبب افزایش تدریجی انگیزه در جبهه هوادارانشان میشود. چراکه سرآغاز طراحی یک برنامه برای دستیابی به اهداف استراتژیک، افزایش روحیه در جبهه خودی از یکسو و از سوی دیگر آمادهکردن آنان برای پیشبرد برنامههاست.
یکی از راههای عملیات روانی برای پرهیز از تفرقه جبهه خودی این است که القا شود فرد پیروز نهتنها جدیترین مخالف ما نیست، بلکه مرزبندی مشخصی نیز با مخالفان ما دارد. همچنین القا شود اگر ما شکست خوردهایم، طرف مقابل هم پیروز نشده، بلکه فردی پیروز شده که اتفاقا به ما نزدیکتر است تا رقیب. مشخص است اگر مجری عملیات روانی در القای این مطالب موفق باشد، هم میتواند از رشد فزاینده ناامیدی و بیانگیزگی در جبهه خودی جلوگیری کند، هم حامیان و فعالان جبهه مقابل را که از پیروزی شادمان هستند با ابهاماتی مواجه کند که از شادی و انگیزهشان کم کرده، آنان را دچار تشتت و تفرقه در تحلیل و عملکرد کند. بنابراین برخی از یادداشتها و مطالب و اخبار جهتداری که طی هفتههای گذشته در برخی رسانههای جریان اصولگرا منتشر شد احتمالا با این هدف بوده است. اینکه روحانی اصلاحطلب نیست و با اصلاحطلبان مرزبندی دارد؛ اینکه اصلاحطلبان در انتخابات، موفق نشدند و تنها نامزد آنها از ترس شکست سنگین انصراف داد و یک اصولگرا پیروز انتخابات شد و اخبار و تحلیلهایی نظیر این دقیقا با همین هدف منتشر میشود که اولا روحیه اصلاحطلبان را کاهش دهد.
ثانیا با کاهش روحیه اصلاحطلبان پایگاه رای دکتر روحانی را دچار تشتت و تفرقه کند و ثالثا روحیه جبهه خود در انتخابات را افزایش دهد. از سوی دیگر رسانههای مجری عملیات روانی علیه دولت دکتر روحانی با حمله به برخی وزرای دولت جدید، مقاصد استراتژیکی دنبال میکنند که به نظر نگارنده این سطور، عبارت است از: حیاتی نشاندادن وزارت برخی وزرای پیشنهادی برای دو جبهه رقیب و خودی. یعنی هم طرفداران دولت احساس کنند اگر این وزرا رای اعتماد نیاوردند دیگر دنیا به آخر رسیده است و هم مخالفان دولت احساس کنند اگر این وزرا رای اعتماد بیاورند، اوضاعشان خیلی بدتر میشود. فایده این روش برای طراحان عملیات روانی این است که اگر این وزرا موفق نشوند رای اعتماد بگیرند، حامیان دولت بهشدت عصبی میشوند و احساس شکست زودهنگام میکنند. این احساس شکست برای دولتی که تنها سرمایهاش امید مردم است و بههمراهی مداوم هوادارانش برای پیشبرد امور و حل مشکلات زیاد کشور نیاز مبرم دارد بسیار خطرناک است. اما اگر این وزرا رای اعتماد بیاورند، جبهه مخالفان دولت که به مرور و به خاطر برخی یادداشتها مبنی بر اصولگرابودن روحانی، داشت امیدوار میشد ناگهان احساس شکست
مضاعف میکند و این سرخوردگی شدید تولیدکننده عصبیت و رفتارهای افراطی است. این عملیات روانی علیه روحانی و هوادارانش در چند مرحله طراحی شده است. به این شکل که روی افکار این افراد ابتدا اینگونه کار شد که پیروزی روحانی خیلی هم بد نبوده و اتفاقا این رقبا هستند که شکست خوردهاند. پس یک امیدواری کاذب در این جبهه ایجاد میشود. بعد به گروه به سرعت القا میشود که روحانی تحت فشار مخالفان اصلی شما مجبور شده برخیها را بهعنوان وزیر معرفی کند که خودش هم راضی نیست. تا اینجای کار ابتدا یک گروه بهصورت مصنوعی امیدوار شدهاند، بعد به آنها القا شده که این امیدواری شما تنها یک مانع دارد و آنهم تسلیمشدن روحانی به فشارهاست. در مرحله سوم و پس از رای اعتماد احتمالی مجلس به وزرای روحانی اینگونه القا میشود که روحانی و مجلس تسلیم فشارها شدند و کسانی روی کار آمدهاند که بهشدت خطرناک هستند و همه چیز را کن فیکون میکنند. در واقع در این مرحله هواداران جریان افراطی نهتنها از روحانی عصبانی میشوند، بلکه از مجلس نیز بهعنوان ابزار قانونی نظارت بر دولت ناامید میشوند. این روند سبب میشود به مرور شاهد ظهور و بروز مجدد برخی افراطیون در
خیابانها باشیم و گروههای فشار بار دیگر در صحن دانشگاهها، تجمعات، سخنرانیها، خیابانها و... فعال شوند. به این ترتیب دولت جدید زیر فشار تحریک شدههایی که به مرور احساس آنها علیه دولت مهندسی شده کار خود را شروع میکند. از اینرو مهم است که حامیان دولت و رسانههای اصلاحطلب با شناخت دقیق از عملیات روانی برخی گروههای خاص بازی آنها را به هم بزنند و ضمن طراحی برنامههای رسانهای برای جریان مخالف و منتقد دولت از افتادن به ورطهای که سبب تحریک مخالفان دولت میشود و خواست طراحان عملیات روانی است پرهیز کنند. چراکه رفتارهای افراطی مخالفان اقناعنشده برای دولتی که میخواهد کار کند و مشکلات بسیار کشور را با تدبیر و عقلانیت حل کند مضر است. پیشنهاد نگارنده استفاده از تکنیک «اطمینانبخشی» برای رقباست. به این معنی که رقیب و هوادارانش هیچ گاه نباید از سوی اصلاحطلبان در وضعیتی قرار بگیرند که احساس کنند اصلاحات به معنای مرگ اصول مورد احترام آنان است. در واقع اگر مجریان عملیات روانی رقیب میکوشند که «اصلاحات هراسی» در میان هوادارانشان راه بیندازند، حتما کاهش این ترس و هراس در میزان فروکشکردن عصبانیت آنان از اصلاحطلبان
موثر است. بنابراین هم باید روزنههای امید به تعامل و همکاری را برای جبهه رقیب باز گذاشت و هم باید به هوادارانشان اطمینان داد اصلاحطلبی هیچ مغایرتی با حفظ اصول انقلاب ندارد و اتفاقا اصلاحات سبب تقویب اصول میشود. این مهم نیز تنها با یک یادداشت و سخنرانی محقق نمیشود. بلکه باید در تمام رفتار و گفتار اصلاحطلبان مشهود باشد که نهتنها دنبال حذف کامل رقیب نیستند بلکه دنبال جذب حداکثری آنان هستند. واقعیت این است که دولت روحانی قصد بازی پشت میز شطرنج را دارد اما طراحان عملیات روانی رقیب همه تلاش خود را میکنند که حامیان روحانی و دولتش را به رینگ بوکس بکشانند. اگر موفق شوند و این اتفاق بیفتد میتوان پیشبینی کرد چند سال بعد شاهد این خواهیم بود که بار دیگر اصولگرایان آن هم افراطیترین آنها که روی رینگ بوکس خود را نشان دادهاند به عرصه قدرت برگردند. چراکه اساسا اصلاحطلبی تناسبی با رینگ بوکس ندارد و هرگاه، در هر زمانی، اصلاحطلبان وارد این بازی شدهاند شکست خوردهاند. بنابراین هواداران دولت و بهویژه اصلاحطلبان باید در تمام رفتارهایی که با رقیب دارند و تحلیلهایی که از یادداشتها، سخنرانیها و برنامههای افراطیون
دارند با عبرت از گذشته و نهایت صبر و تدبیر رفتار کنند. اصلاحطلبان، نخبگانی هوشیارند که فقط در بازی شطرنج موفق هستند و هرگز بوکسورهایی برای رینگ بوکس نیستند. پس هر رفتاری از جانب رقبا و بهویژه طراحان و مجریان عملیات روانی رقیب را باید با دقت بیشتری رصد کرد تا نه دچار انفعال شویم و نه در چاهی که رقیب جلوی پای ما کنده بیفتیم. هوشیار باشیم و رقیب را همچنان پشت میز شطرنج بنشانیم و فقط پشت همین میز بازی کنیم. کاری که در انتخابات 92 شد، همین بود و این روش را باید هوشمندانه ادامه داد.
مخالفتهای افراطیون با برخی اعضای خوشنام و خوشفکر دولت تدبیر و امید دکتر روحانی، با واکنشهای متفاوتی از سوی حامیان دولت و ناظران بیطرف مواجه شده است. این مخالفتهای تندوتیز از یکسو سبب نگرانی در جبهه حامیان دولت شده و از سوی دیگر مخالفان دولت را به نتیجهبخشبودن این مخالفتها امیدوار کرده است.
اما به نظر میرسد اگر تحلیل درستی از دلایل واقعی برخی یادداشتهای افراطی و سراسر دروغ در رسانههای رقیب، نداشته باشیم، حتما مشکلات بزرگتری در آینده خواهیم داشت. واقعیت این است که برخی رسانههای رقیب و نویسندگان خاص آنان، مجری سناریوهای عملیات روانی رقیب، علیه دولت دکتر روحانی هستند و از اکنون برنامههای عملیات روانی گستردهای را با اهداف استراتژیک طراحی کردهاند که در یک بازه زمانی بلندمدت میتواند آنها را به نتیجه مطلوبشان برساند. برای اینکه اهداف این رسانهها را بهتر تحلیل کنیم لازم است ابتدا تعریف عملیات روانی و شیوههای آن را مورد بررسی قرار دهیم. عملیات روانی عبارت از استفاده دقیق و طراحیشده از تبلیغات و سایر امکانات به منظور تاثیرگذاری بر افکار، احساسات، تمایلات و رفتار گروههای دوست، رقیب و بیطرف، برای دستیابی به اهداف مشخص است. به نظر میرسد اهداف ایندسته از رسانهها از عملیات روانی علیه رقیب عبارتند از:
1ـ ایجاد انگیزه و نمایش قدرت در جبهه خودی
2ـ ایجاد تفرقه و کاهش انگیزه در جبهه رقیب
3ـ اعمال فشار بر تصمیمگیرندگان جبهههای خودی و نیز رقیب
بنابراین طبیعی است رسانههای نزدیک به جریانی که دچار ناکامی شده و بسیاری از نیروها و هوادارانش دچار سستی انگیزه شدهاند، از روشهایی استفاده کند که سبب افزایش تدریجی انگیزه در جبهه هوادارانشان میشود. چراکه سرآغاز طراحی یک برنامه برای دستیابی به اهداف استراتژیک، افزایش روحیه در جبهه خودی از یکسو و از سوی دیگر آمادهکردن آنان برای پیشبرد برنامههاست.
یکی از راههای عملیات روانی برای پرهیز از تفرقه جبهه خودی این است که القا شود فرد پیروز نهتنها جدیترین مخالف ما نیست، بلکه مرزبندی مشخصی نیز با مخالفان ما دارد. همچنین القا شود اگر ما شکست خوردهایم، طرف مقابل هم پیروز نشده، بلکه فردی پیروز شده که اتفاقا به ما نزدیکتر است تا رقیب. مشخص است اگر مجری عملیات روانی در القای این مطالب موفق باشد، هم میتواند از رشد فزاینده ناامیدی و بیانگیزگی در جبهه خودی جلوگیری کند، هم حامیان و فعالان جبهه مقابل را که از پیروزی شادمان هستند با ابهاماتی مواجه کند که از شادی و انگیزهشان کم کرده، آنان را دچار تشتت و تفرقه در تحلیل و عملکرد کند. بنابراین برخی از یادداشتها و مطالب و اخبار جهتداری که طی هفتههای گذشته در برخی رسانههای جریان اصولگرا منتشر شد احتمالا با این هدف بوده است. اینکه روحانی اصلاحطلب نیست و با اصلاحطلبان مرزبندی دارد؛ اینکه اصلاحطلبان در انتخابات، موفق نشدند و تنها نامزد آنها از ترس شکست سنگین انصراف داد و یک اصولگرا پیروز انتخابات شد و اخبار و تحلیلهایی نظیر این دقیقا با همین هدف منتشر میشود که اولا روحیه اصلاحطلبان را کاهش دهد.
ثانیا با کاهش روحیه اصلاحطلبان پایگاه رای دکتر روحانی را دچار تشتت و تفرقه کند و ثالثا روحیه جبهه خود در انتخابات را افزایش دهد. از سوی دیگر رسانههای مجری عملیات روانی علیه دولت دکتر روحانی با حمله به برخی وزرای دولت جدید، مقاصد استراتژیکی دنبال میکنند که به نظر نگارنده این سطور، عبارت است از: حیاتی نشاندادن وزارت برخی وزرای پیشنهادی برای دو جبهه رقیب و خودی. یعنی هم طرفداران دولت احساس کنند اگر این وزرا رای اعتماد نیاوردند دیگر دنیا به آخر رسیده است و هم مخالفان دولت احساس کنند اگر این وزرا رای اعتماد بیاورند، اوضاعشان خیلی بدتر میشود. فایده این روش برای طراحان عملیات روانی این است که اگر این وزرا موفق نشوند رای اعتماد بگیرند، حامیان دولت بهشدت عصبی میشوند و احساس شکست زودهنگام میکنند. این احساس شکست برای دولتی که تنها سرمایهاش امید مردم است و بههمراهی مداوم هوادارانش برای پیشبرد امور و حل مشکلات زیاد کشور نیاز مبرم دارد بسیار خطرناک است. اما اگر این وزرا رای اعتماد بیاورند، جبهه مخالفان دولت که به مرور و به خاطر برخی یادداشتها مبنی بر اصولگرابودن روحانی، داشت امیدوار میشد ناگهان احساس شکست
مضاعف میکند و این سرخوردگی شدید تولیدکننده عصبیت و رفتارهای افراطی است. این عملیات روانی علیه روحانی و هوادارانش در چند مرحله طراحی شده است. به این شکل که روی افکار این افراد ابتدا اینگونه کار شد که پیروزی روحانی خیلی هم بد نبوده و اتفاقا این رقبا هستند که شکست خوردهاند. پس یک امیدواری کاذب در این جبهه ایجاد میشود. بعد به گروه به سرعت القا میشود که روحانی تحت فشار مخالفان اصلی شما مجبور شده برخیها را بهعنوان وزیر معرفی کند که خودش هم راضی نیست. تا اینجای کار ابتدا یک گروه بهصورت مصنوعی امیدوار شدهاند، بعد به آنها القا شده که این امیدواری شما تنها یک مانع دارد و آنهم تسلیمشدن روحانی به فشارهاست. در مرحله سوم و پس از رای اعتماد احتمالی مجلس به وزرای روحانی اینگونه القا میشود که روحانی و مجلس تسلیم فشارها شدند و کسانی روی کار آمدهاند که بهشدت خطرناک هستند و همه چیز را کن فیکون میکنند. در واقع در این مرحله هواداران جریان افراطی نهتنها از روحانی عصبانی میشوند، بلکه از مجلس نیز بهعنوان ابزار قانونی نظارت بر دولت ناامید میشوند. این روند سبب میشود به مرور شاهد ظهور و بروز مجدد برخی افراطیون در
خیابانها باشیم و گروههای فشار بار دیگر در صحن دانشگاهها، تجمعات، سخنرانیها، خیابانها و... فعال شوند. به این ترتیب دولت جدید زیر فشار تحریک شدههایی که به مرور احساس آنها علیه دولت مهندسی شده کار خود را شروع میکند. از اینرو مهم است که حامیان دولت و رسانههای اصلاحطلب با شناخت دقیق از عملیات روانی برخی گروههای خاص بازی آنها را به هم بزنند و ضمن طراحی برنامههای رسانهای برای جریان مخالف و منتقد دولت از افتادن به ورطهای که سبب تحریک مخالفان دولت میشود و خواست طراحان عملیات روانی است پرهیز کنند. چراکه رفتارهای افراطی مخالفان اقناعنشده برای دولتی که میخواهد کار کند و مشکلات بسیار کشور را با تدبیر و عقلانیت حل کند مضر است. پیشنهاد نگارنده استفاده از تکنیک «اطمینانبخشی» برای رقباست. به این معنی که رقیب و هوادارانش هیچ گاه نباید از سوی اصلاحطلبان در وضعیتی قرار بگیرند که احساس کنند اصلاحات به معنای مرگ اصول مورد احترام آنان است. در واقع اگر مجریان عملیات روانی رقیب میکوشند که «اصلاحات هراسی» در میان هوادارانشان راه بیندازند، حتما کاهش این ترس و هراس در میزان فروکشکردن عصبانیت آنان از اصلاحطلبان
موثر است. بنابراین هم باید روزنههای امید به تعامل و همکاری را برای جبهه رقیب باز گذاشت و هم باید به هوادارانشان اطمینان داد اصلاحطلبی هیچ مغایرتی با حفظ اصول انقلاب ندارد و اتفاقا اصلاحات سبب تقویب اصول میشود. این مهم نیز تنها با یک یادداشت و سخنرانی محقق نمیشود. بلکه باید در تمام رفتار و گفتار اصلاحطلبان مشهود باشد که نهتنها دنبال حذف کامل رقیب نیستند بلکه دنبال جذب حداکثری آنان هستند. واقعیت این است که دولت روحانی قصد بازی پشت میز شطرنج را دارد اما طراحان عملیات روانی رقیب همه تلاش خود را میکنند که حامیان روحانی و دولتش را به رینگ بوکس بکشانند. اگر موفق شوند و این اتفاق بیفتد میتوان پیشبینی کرد چند سال بعد شاهد این خواهیم بود که بار دیگر اصولگرایان آن هم افراطیترین آنها که روی رینگ بوکس خود را نشان دادهاند به عرصه قدرت برگردند. چراکه اساسا اصلاحطلبی تناسبی با رینگ بوکس ندارد و هرگاه، در هر زمانی، اصلاحطلبان وارد این بازی شدهاند شکست خوردهاند. بنابراین هواداران دولت و بهویژه اصلاحطلبان باید در تمام رفتارهایی که با رقیب دارند و تحلیلهایی که از یادداشتها، سخنرانیها و برنامههای افراطیون
دارند با عبرت از گذشته و نهایت صبر و تدبیر رفتار کنند. اصلاحطلبان، نخبگانی هوشیارند که فقط در بازی شطرنج موفق هستند و هرگز بوکسورهایی برای رینگ بوکس نیستند. پس هر رفتاری از جانب رقبا و بهویژه طراحان و مجریان عملیات روانی رقیب را باید با دقت بیشتری رصد کرد تا نه دچار انفعال شویم و نه در چاهی که رقیب جلوی پای ما کنده بیفتیم. هوشیار باشیم و رقیب را همچنان پشت میز شطرنج بنشانیم و فقط پشت همین میز بازی کنیم. کاری که در انتخابات 92 شد، همین بود و این روش را باید هوشمندانه ادامه داد.