درباره سيوششمين جشنواره بينالمللي فيلم فجر
از زيتونهاي زخمي تا ديپلماسي فرهنگي
پرستو زارعي
و سرانجام ناقوس سيوششمين جشنواره بينالمللي فيلم فجر به صدا درآمد. بدونشك آغاز فصلي جديد است؛ فصلي كه از جهات مختلف بر سينماي ايران تأثيرگذار خواهد بود؛ با توجه به اينكه مجموع فيلمهاي راهيافته به جشنواره، آخرين وضعيت فيلمها و سينماي ايران را بازگو خواهند كرد. بيشك آوردن عرصه بينالمللي به داخل كشور در تقابل فرستادن آثار فرهنگي به خارج، گامي رو به جلوست، چراكه برگزاري چنين جشنوارههايي در داخل، فضاي بهتري را برای انتقال انديشهها و اهداف فرهنگي به ديگر كشورها ايجاد ميكند و ميهمانان خارجي سفيراني خواهند بود براي اين ديپلماسي فرهنگي كه پيام ما را به جهان مخابره كنند.همچنين جشنواره ميتواند تصويري واقعي از فرهنگ و تمدن ايراني را ارائه دهد، در برابر تصوير عقبمانده و سادهانگارانه كه ساخته تفكر آمريكايي است. جشنواره بينالمللي فيلم فجر بيترديد فرصتي است براي ارائه تواناييهاي سينماي ايران براي مخاطبان جهاني؛ سينماي «كيارستمي و نادري و فرهادي» و... كه از عمق زندگي ميگويند؛ سينمايي كه ريشهدار و مترقي است، نه سطحي و صرفا نمايشي... و سالهاست در دنيا به رسميت شناخته شده است؛ سينمايي كه داراي زباني خاص است؛ زباني متأثر از ريشههاي فرهنگي ايرانزمين، نه متأثر از هاليوود يا فرانسه... و نمونهاش آثار كيارستمي بزرگ، با آن نگاه انسانياش و داستانهاي اخلاقي سادهاش كه اهميت شعر و شعور در ذهن هنرمند ايراني را به تصوير ميكشد. بر همين مبنا جشنوارهاي جهاني بايد حرفي جهاني داشته باشد و تصويري درست از فرهنگمان را به ديگر كشورها ارائه دهد. به همين خاطر شايد بتوان گفت كاركرد فرهنگي جشنواره در اين برهه از زمان بر كاركرد اقتصادي آن ميچربد، چراكه زبان آن از نوع ديپلماسي فرهنگي است، نه اقتصادي و «سيدرضا ميركريمي» با توجه به سابقه مديريتي و وجاهت سينمايي شايد بتواند جشنواره را به اهدافش نزديكتر كند. مهمترين معضل در زمينه ناتواني در پخش و اكران گسترده فيلمهاي ايراني در جهان، در شكل رابطه ايران و آمريكاست. سينماي هاليوود در توليد و ارائه فيلم، شيوهاي مختص به خود دارد كه گيشه را تصاحب ميكند و اين هژموني تنها مختص ايران نيست، بلكه حتي سينماگران مستقل آمريكايي نيز با چنين مسئلهاي دستبهگريبانند. نكته ديگر پيشفرضهاي فرهنگي است كه به نفع سينماي ايران كار نميكنند و متأسفانه، غفلت مخاطب جهاني كه مانع از شناخت ريشههاي فرهنگي ايران است. اين جشنواره با تمام مختصاتش؛ از بخش زيتونهاي زخمي گرفته تا نشست خبري ميهمانان و پخش بولتنهاي روزانه به زبانهاي بينالمللي ميتواند به معرفي سينماي اصيل ايراني كمك شاياني كند و پرچم فرهنگي اين سرزمين را در برابر ديدگان مخاطب جهاني به اهتزاز درآورد.
و سرانجام ناقوس سيوششمين جشنواره بينالمللي فيلم فجر به صدا درآمد. بدونشك آغاز فصلي جديد است؛ فصلي كه از جهات مختلف بر سينماي ايران تأثيرگذار خواهد بود؛ با توجه به اينكه مجموع فيلمهاي راهيافته به جشنواره، آخرين وضعيت فيلمها و سينماي ايران را بازگو خواهند كرد. بيشك آوردن عرصه بينالمللي به داخل كشور در تقابل فرستادن آثار فرهنگي به خارج، گامي رو به جلوست، چراكه برگزاري چنين جشنوارههايي در داخل، فضاي بهتري را برای انتقال انديشهها و اهداف فرهنگي به ديگر كشورها ايجاد ميكند و ميهمانان خارجي سفيراني خواهند بود براي اين ديپلماسي فرهنگي كه پيام ما را به جهان مخابره كنند.همچنين جشنواره ميتواند تصويري واقعي از فرهنگ و تمدن ايراني را ارائه دهد، در برابر تصوير عقبمانده و سادهانگارانه كه ساخته تفكر آمريكايي است. جشنواره بينالمللي فيلم فجر بيترديد فرصتي است براي ارائه تواناييهاي سينماي ايران براي مخاطبان جهاني؛ سينماي «كيارستمي و نادري و فرهادي» و... كه از عمق زندگي ميگويند؛ سينمايي كه ريشهدار و مترقي است، نه سطحي و صرفا نمايشي... و سالهاست در دنيا به رسميت شناخته شده است؛ سينمايي كه داراي زباني خاص است؛ زباني متأثر از ريشههاي فرهنگي ايرانزمين، نه متأثر از هاليوود يا فرانسه... و نمونهاش آثار كيارستمي بزرگ، با آن نگاه انسانياش و داستانهاي اخلاقي سادهاش كه اهميت شعر و شعور در ذهن هنرمند ايراني را به تصوير ميكشد. بر همين مبنا جشنوارهاي جهاني بايد حرفي جهاني داشته باشد و تصويري درست از فرهنگمان را به ديگر كشورها ارائه دهد. به همين خاطر شايد بتوان گفت كاركرد فرهنگي جشنواره در اين برهه از زمان بر كاركرد اقتصادي آن ميچربد، چراكه زبان آن از نوع ديپلماسي فرهنگي است، نه اقتصادي و «سيدرضا ميركريمي» با توجه به سابقه مديريتي و وجاهت سينمايي شايد بتواند جشنواره را به اهدافش نزديكتر كند. مهمترين معضل در زمينه ناتواني در پخش و اكران گسترده فيلمهاي ايراني در جهان، در شكل رابطه ايران و آمريكاست. سينماي هاليوود در توليد و ارائه فيلم، شيوهاي مختص به خود دارد كه گيشه را تصاحب ميكند و اين هژموني تنها مختص ايران نيست، بلكه حتي سينماگران مستقل آمريكايي نيز با چنين مسئلهاي دستبهگريبانند. نكته ديگر پيشفرضهاي فرهنگي است كه به نفع سينماي ايران كار نميكنند و متأسفانه، غفلت مخاطب جهاني كه مانع از شناخت ريشههاي فرهنگي ايران است. اين جشنواره با تمام مختصاتش؛ از بخش زيتونهاي زخمي گرفته تا نشست خبري ميهمانان و پخش بولتنهاي روزانه به زبانهاي بينالمللي ميتواند به معرفي سينماي اصيل ايراني كمك شاياني كند و پرچم فرهنگي اين سرزمين را در برابر ديدگان مخاطب جهاني به اهتزاز درآورد.