|

ما هم از مردم می‌ترسیم

احمد غلامی . سردبیر

آنچه امروز درباره آن کمتر سخن به میان می‌آید، نقش «ما» -‌مردم- در وضعیت به‌وجودآمده سیاسی است. اصولگرایان در مواجهه با مردم صراحت بیشتری دارند. آنان برای خود نقش هدایت‌گری قائل‌اند، نقشی که به ‌واسطه حضورشان در جایگاه قدرت به‌دست آورده‌اند. همین جایگاه برتر و بالاتر در دستگاه دولت یا نهادهای رسمی، به اصولگرایان این باور را بخشیده که بیش از مردم به «حقیقت» دسترسی دارند و صلاح مردم را بیش از آنان می‌دانند، پس بهتر است مردم به مسائل روزمره زندگی خود بپردازند. اصولگرایان برای اینکه این نقش هدایت‌گری را خوب ایفا کنند تا بتوانند در موقع لزوم مردم را به صحنه فرابخوانند و از توان آنان استفاده کنند، باید قابلیت منقادسازی آنان را داشته باشند. اصولگرایان سال‌ها از طریق ایدئولوژیک‌کردن مسائل سیاسی به این مهم دست یافته‌اند و اگر امروز شکست خورده‌اند و گفتمان آنان دیگر اثر ندارد، نه به‌ دلیل عدم حضورشان در قدرت، بلکه ازآن‌روست که آنان دیگر توان منقادسازی مردم را از دست داده‌اند؛ وگرنه کسی نیست به این نکته معترف نباشد که اصولگرایان هنوز در بدنه دولت و نهاد‌های رسمی، یعنی در «قدرت» حضور جدی دارند و آنچه آنان را به لایه‌های زیرین قدرت رانده، نه توان اصلاح‌طلبان است و نه دولت روحانی، بلکه ناتوانی آنان در منقادسازی مردم است.

فراموش نشود که وضعیت موجود ماحصل نقش هدایت‌گری اصولگرایان و پذیرش این نقش از سوی مردم است، هر دو در شرایط نابسامان موجود همداستان‌اند.
اگرچه به‌ نظر می‌رسد این رابطه از سمت اصولگرایان یک‌سویه بوده است؛ یعنی اصولگرایان فرمانده و مردم فرمانبر بوده‌اند. ثمره آن در جامعه سیاسی اما نمایانگر یک رابطه کاملا دوسویه است. اصلاح‌طلبان خاصه تحلیلگران آنها تلاش می‌کنند این رابطه را یک‌سویه نشان دهند؛ زیرا نمی‌خواهند مردم را مورد سرزنش یا عتاب قرار دهند و بیش از آنکه به کالبدشکافی وضعیت موجود از دو منظر و دو سویه بپردازند، همواره به یک‌ ‌جانب آن یعنی به نقد هدایت‌گری اصولگرایان دست می‌زنند و دور از انتظار نیست که احمدی‌نژاد در آوار این نقدها سهم بسزایی داشته باشد. باز هم دور از انتظار نیست که در اکثر نقدهای چند سال گذشته اصلاح‌طلبان و تحلیلگران رسانه‌ای آنان، بیش از آنکه این رابطه دووجهی قدرت و مردم، مورد نقد قرار گیرد، صرفا دولت‌های گذشته خاصه دولت احمدی‌نژاد مورد نقد قرار گرفته‌اند. در انبوه این نقدها خواسته یا ناخواسته چیزی از نظرها پنهان می‌ماند و آن چیز شاید مردمی‌اند از جنس دیگر، که از مسائل سیاسی و اقتصادی توأمان سخن می‌گویند. اصلاح‌طلبان نقش هدایت‌گری برای خود قائل نیستند. گفتمان آنان مشارکت حداکثری در ساختارهای تعریف و تعیین‌شده است. ازاین‌روست که آنان بیش از هرچیز از مردم حرف می‌زنند. اما این مردم، مردمی در راه، یا مردمی از جنس دیگر نیستند. این مردم همان مردمی هستند که اصولگرایان از آنان دَم می‌زنند. پس اصلاح‌طلبان همان مردمی را خطاب قرار می‌دهند که اصولگرایان با آنها سروکار دارند. مردمی که حامی اصلاح‌طلبان یا اصولگرایان هستند و در محدوده این دو جناح به سیاست‌ورزی می‌پردازند. از این منظر گفتمان اصلاح‌طلبی تفاوت اندکی با اصولگرایی موجود در ساختار سیاسی کشور دارد. آنچه این روزها اصلاح‌طلبان را با مشکلی جدی روبه‌رو کرده است، عیان‌شدن این نزدیکی ناخواسته با اصولگرایان در مواجهه با مردم است، مردمی که اصولگرایان و اصلاح‌طلبان با کردارها و رفتارهای سیاسی خود به آنان تعین بخشیده‌اند. رابطه مردم و دولت رابطه‌ درهم‌تنیده و پیچیده‌ای است. این رابطه فرایندی است از تکنیک‌های عقلانی و کارایی این تکنیک‌ها نتیجه آمیزش ظریف «تکنولوژی قدرت» و «تکنولوژی خود» است؛ مردمی برساخته دولت و جریان‌های سیاسی. از این منظر است که اصلاح‌طلبان درصدد ستایش حداکثری این مردم نیستند، اما به نقد جدی آنان نیز نمی‌پردازند. مردمی که در قاعده و قانون چهار دهه مشارکت سیاسی بالیده‌اند. این نیاز به مردم، اصلاح‌طلبان را واداشته تا همچون اصولگرایان این رابطه را یک‌سویه ببینند و در مورد تحولات اجتماعی نوظهور و مردمی که از تعارضات اجتماعی خلق می‌شوند، دست به عصا راه بروند و محافظه‌کارانه برخورد کنند.
نتیجه این رویکرد ترس از مردمی است که قرار است پای صندوق‌‌های رأی بیایند و به یکی از جناح‌های سیاسی کشور پاسخ مثبت بدهند. در این فرایند اصلاح‌طلبان و اصولگرایان هریک که بر سر کار بیایند، گناه را بر گردن دولت قبل خواهند انداخت و چندان دور از انتظار نیست که احمدی‌نژاد در مظان همه اتهام‌ها قرار داشته باشند، چون او همه ‌چیزهای بد را یک‌جا دارد. ناگفته نماند هرگونه نقد احمدی‌نژاد در شرایط کنونی حامل نوعی رویکرد ارتجاعی است برای پنهان‌کردن مشکلات لاینحل اقتصادی و اجتماعی. این مشکلات قابل حل نیستند، مگر با اعتنا به مطالبات مردمی که خارج از ساختارهای سیاسی تعریف‌شده پا به عرصه سیاست گذاشته‌اند. مردمی که می‌خواهند حضورشان در سیاست بر وضعیت موجود اثر بگذارد. اینان مردمی‌اند که بیش از آنکه وامدار سیطره مردم بر دولت یا دولت بر مردم باشند، وامدار تضادهای طبقاتی و کنش‌های اجتماعی‌اند و از‌ آنجا سر ‌بر آورده‌اند. این مردم پا به عرصه سیاست داخلی ایران گذاشته‌اند. مردمی که اصلاح‌طلبان و اصولگرایان فکری برای منقادسازی آنان نداشته‌اند. شاید از همین‌جاست که نوعی بازگشت ارتجاعی در کردارها و گفتارهای سیاسی اصلاح‌طلبان دیده می‌شود. آنان بیش‌ از هرچیز دلبسته مردمی‌اند که هم‌صدا و هم‌دل با ایده‌های آنان هستند. ازاین‌رو کمتر به این طیف می‌پردازند و تلاش می‌کنند، سخنی به میان نیاورند که موجب رنجش‌شان را فراهم کند. در سطحی کلان‌تر آنان از مردمی سخن می‌گویند که به‌طور‌کلی با آنان ‌اشتراک‌منافع دارند و اصلاح‌طلبان از اینکه آنان را از دست بدهند بیمناک‌اند. آنچه بیش‌ از هرچیز به تعلیق سیاست داخلی و لغزندگی آن دامن زده است، ظهور «ما نیز مردمی هستیم» است که هیچ‌کدام از طیف‌های سیاسی برای منقادسازی آنان برنامه‌ای نداشته و در معادلات سیاسی خود جایی برای آنان تعریف نکرده‌اند و بعید است دیگر توان این کار را داشته باشند.

آنچه امروز درباره آن کمتر سخن به میان می‌آید، نقش «ما» -‌مردم- در وضعیت به‌وجودآمده سیاسی است. اصولگرایان در مواجهه با مردم صراحت بیشتری دارند. آنان برای خود نقش هدایت‌گری قائل‌اند، نقشی که به ‌واسطه حضورشان در جایگاه قدرت به‌دست آورده‌اند. همین جایگاه برتر و بالاتر در دستگاه دولت یا نهادهای رسمی، به اصولگرایان این باور را بخشیده که بیش از مردم به «حقیقت» دسترسی دارند و صلاح مردم را بیش از آنان می‌دانند، پس بهتر است مردم به مسائل روزمره زندگی خود بپردازند. اصولگرایان برای اینکه این نقش هدایت‌گری را خوب ایفا کنند تا بتوانند در موقع لزوم مردم را به صحنه فرابخوانند و از توان آنان استفاده کنند، باید قابلیت منقادسازی آنان را داشته باشند. اصولگرایان سال‌ها از طریق ایدئولوژیک‌کردن مسائل سیاسی به این مهم دست یافته‌اند و اگر امروز شکست خورده‌اند و گفتمان آنان دیگر اثر ندارد، نه به‌ دلیل عدم حضورشان در قدرت، بلکه ازآن‌روست که آنان دیگر توان منقادسازی مردم را از دست داده‌اند؛ وگرنه کسی نیست به این نکته معترف نباشد که اصولگرایان هنوز در بدنه دولت و نهاد‌های رسمی، یعنی در «قدرت» حضور جدی دارند و آنچه آنان را به لایه‌های زیرین قدرت رانده، نه توان اصلاح‌طلبان است و نه دولت روحانی، بلکه ناتوانی آنان در منقادسازی مردم است.

فراموش نشود که وضعیت موجود ماحصل نقش هدایت‌گری اصولگرایان و پذیرش این نقش از سوی مردم است، هر دو در شرایط نابسامان موجود همداستان‌اند.
اگرچه به‌ نظر می‌رسد این رابطه از سمت اصولگرایان یک‌سویه بوده است؛ یعنی اصولگرایان فرمانده و مردم فرمانبر بوده‌اند. ثمره آن در جامعه سیاسی اما نمایانگر یک رابطه کاملا دوسویه است. اصلاح‌طلبان خاصه تحلیلگران آنها تلاش می‌کنند این رابطه را یک‌سویه نشان دهند؛ زیرا نمی‌خواهند مردم را مورد سرزنش یا عتاب قرار دهند و بیش از آنکه به کالبدشکافی وضعیت موجود از دو منظر و دو سویه بپردازند، همواره به یک‌ ‌جانب آن یعنی به نقد هدایت‌گری اصولگرایان دست می‌زنند و دور از انتظار نیست که احمدی‌نژاد در آوار این نقدها سهم بسزایی داشته باشد. باز هم دور از انتظار نیست که در اکثر نقدهای چند سال گذشته اصلاح‌طلبان و تحلیلگران رسانه‌ای آنان، بیش از آنکه این رابطه دووجهی قدرت و مردم، مورد نقد قرار گیرد، صرفا دولت‌های گذشته خاصه دولت احمدی‌نژاد مورد نقد قرار گرفته‌اند. در انبوه این نقدها خواسته یا ناخواسته چیزی از نظرها پنهان می‌ماند و آن چیز شاید مردمی‌اند از جنس دیگر، که از مسائل سیاسی و اقتصادی توأمان سخن می‌گویند. اصلاح‌طلبان نقش هدایت‌گری برای خود قائل نیستند. گفتمان آنان مشارکت حداکثری در ساختارهای تعریف و تعیین‌شده است. ازاین‌روست که آنان بیش از هرچیز از مردم حرف می‌زنند. اما این مردم، مردمی در راه، یا مردمی از جنس دیگر نیستند. این مردم همان مردمی هستند که اصولگرایان از آنان دَم می‌زنند. پس اصلاح‌طلبان همان مردمی را خطاب قرار می‌دهند که اصولگرایان با آنها سروکار دارند. مردمی که حامی اصلاح‌طلبان یا اصولگرایان هستند و در محدوده این دو جناح به سیاست‌ورزی می‌پردازند. از این منظر گفتمان اصلاح‌طلبی تفاوت اندکی با اصولگرایی موجود در ساختار سیاسی کشور دارد. آنچه این روزها اصلاح‌طلبان را با مشکلی جدی روبه‌رو کرده است، عیان‌شدن این نزدیکی ناخواسته با اصولگرایان در مواجهه با مردم است، مردمی که اصولگرایان و اصلاح‌طلبان با کردارها و رفتارهای سیاسی خود به آنان تعین بخشیده‌اند. رابطه مردم و دولت رابطه‌ درهم‌تنیده و پیچیده‌ای است. این رابطه فرایندی است از تکنیک‌های عقلانی و کارایی این تکنیک‌ها نتیجه آمیزش ظریف «تکنولوژی قدرت» و «تکنولوژی خود» است؛ مردمی برساخته دولت و جریان‌های سیاسی. از این منظر است که اصلاح‌طلبان درصدد ستایش حداکثری این مردم نیستند، اما به نقد جدی آنان نیز نمی‌پردازند. مردمی که در قاعده و قانون چهار دهه مشارکت سیاسی بالیده‌اند. این نیاز به مردم، اصلاح‌طلبان را واداشته تا همچون اصولگرایان این رابطه را یک‌سویه ببینند و در مورد تحولات اجتماعی نوظهور و مردمی که از تعارضات اجتماعی خلق می‌شوند، دست به عصا راه بروند و محافظه‌کارانه برخورد کنند.
نتیجه این رویکرد ترس از مردمی است که قرار است پای صندوق‌‌های رأی بیایند و به یکی از جناح‌های سیاسی کشور پاسخ مثبت بدهند. در این فرایند اصلاح‌طلبان و اصولگرایان هریک که بر سر کار بیایند، گناه را بر گردن دولت قبل خواهند انداخت و چندان دور از انتظار نیست که احمدی‌نژاد در مظان همه اتهام‌ها قرار داشته باشند، چون او همه ‌چیزهای بد را یک‌جا دارد. ناگفته نماند هرگونه نقد احمدی‌نژاد در شرایط کنونی حامل نوعی رویکرد ارتجاعی است برای پنهان‌کردن مشکلات لاینحل اقتصادی و اجتماعی. این مشکلات قابل حل نیستند، مگر با اعتنا به مطالبات مردمی که خارج از ساختارهای سیاسی تعریف‌شده پا به عرصه سیاست گذاشته‌اند. مردمی که می‌خواهند حضورشان در سیاست بر وضعیت موجود اثر بگذارد. اینان مردمی‌اند که بیش از آنکه وامدار سیطره مردم بر دولت یا دولت بر مردم باشند، وامدار تضادهای طبقاتی و کنش‌های اجتماعی‌اند و از‌ آنجا سر ‌بر آورده‌اند. این مردم پا به عرصه سیاست داخلی ایران گذاشته‌اند. مردمی که اصلاح‌طلبان و اصولگرایان فکری برای منقادسازی آنان نداشته‌اند. شاید از همین‌جاست که نوعی بازگشت ارتجاعی در کردارها و گفتارهای سیاسی اصلاح‌طلبان دیده می‌شود. آنان بیش‌ از هرچیز دلبسته مردمی‌اند که هم‌صدا و هم‌دل با ایده‌های آنان هستند. ازاین‌رو کمتر به این طیف می‌پردازند و تلاش می‌کنند، سخنی به میان نیاورند که موجب رنجش‌شان را فراهم کند. در سطحی کلان‌تر آنان از مردمی سخن می‌گویند که به‌طور‌کلی با آنان ‌اشتراک‌منافع دارند و اصلاح‌طلبان از اینکه آنان را از دست بدهند بیمناک‌اند. آنچه بیش‌ از هرچیز به تعلیق سیاست داخلی و لغزندگی آن دامن زده است، ظهور «ما نیز مردمی هستیم» است که هیچ‌کدام از طیف‌های سیاسی برای منقادسازی آنان برنامه‌ای نداشته و در معادلات سیاسی خود جایی برای آنان تعریف نکرده‌اند و بعید است دیگر توان این کار را داشته باشند.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها