|

رقابت نفس‌گير واشنگتن، مسكو و پكن در آمريكاي لاتين

روسيه و چين در حياط‌خلوت آمريكا

در ماه‌هاي اخير، مقامات عالي‌رتبه آمريکايي در تلاش بوده‌اند به رهبران نظامي ونزوئلا بفهمانند که واشنگتن از آنها در صورت کودتا عليه دولت نيكلاس مادورو حمايت مي‌کند. اين پيام گاهي در لفافه و گاه خيلي عيان به کاراکاس مخابره شده است. به عنوان نمونه بايد به اظهارات رکس تيلرسون، وزير خارجه سابق آمريکا پيش از سفرش به کشورهاي آمريکاي لاتين اشاره کرد که گفته بود: «در تاريخ ونزوئلا و کشورهاي آمريکاي جنوبي، بسياري مواقع وقتي اوضاع خيلي وخيم مي‌شود و حاکميت قادر به خدمت‌رساني به مردم نيست، ارتش عامل تغيير است». ديگر مقامات آمريکايي از اين هم پا فراتر گذاشته‌اند. چند روز بعد از اين اظهارات تيلرسون، مارک روبيو، سناتور جمهوري‌خواه از فلوريدا در توييتي نوشت که جهان از نيروهاي مسلح در ونزوئلا حمايت مي‌کند؛ اگر آنها تصميم بگيرند که از مردم حمايت کرده و دموکراسي را از طريق ساقط‌کردن يک ديکتاتور دوباره در اين کشور برقرار کنند. اوايل هفته گذشته، خوان کروز، دستيار ويژه دونالد ترامپ در نطقي در دانشگاه بين‌المللي فلوريدا ارتش ونزوئلا را به اجراي درست وظايف خود فراخواند.
از نظر برايان فونسکا، استاد سياست و روابط بين‌الملل دانشگاه بين‌المللي فلوريدا، چراغ سبز نشان‌دادن به يک کودتاي نظامي، نه تنها به چهره آمريکا ضربه مي‌زند بلکه منافع استراتژيک ايالات متحده را نيز به خطر مي‌اندازد. حمايت از کودتا در ونزوئلا مي‌تواند نتيجه معکوس داده و به افزايش نفوذ روسيه و چين در آمريکاي لاتين منجر شود. آن دسته از دولتمردان آمريکايي که از يک کودتاي نظامي حمايت مي‌کنند، به نظر از اين واقعيت غافل‌اند که در حال حاضر هيچ رابطه نظامي ميان آمريکا و ونزوئلا وجود ندارد. ارتباطات و تماس‌هاي نظامي و دفاعي آمريکا با ونزوئلا بعد از به‌قدرت‌رسيدن هوگو چاوز، رئيس‌جمهور سابق اين کشور در سال 1999، رو به افول گذاشت. در عوض، اين چين، روسيه و کوبا بودند که به عنوان منابع اصلي مالي، فني و مادي جايگزين آمريکا شدند. از ديگر سو، خطر کودتا در ونزوئلا مي‌تواند رقباي آمريکا را مجاب کند تا بر سر گزينه جايگزيني مادورو به اجماع برسند. رقباي آمريکا از جمله چين و روسيه که از منافع اقتصادي، سياسي و ژئواستراتژيک در ونزوئلا برخوردارند، براي تأثيرگذاري در سپهر سياسي اين کشور نسبت به آمريکا دست بالاتري دارند.
در مقابل روسيه، چين و کوبا از روابط گسترده و دوستانه‌اي با ارتش ونزوئلا برخوردارند. طبق گفته فونسکا، همکاري نظامي روسيه، چين و کوبا با نيروهاي مسلح ونزوئلا در دهه گذشته به شکل چشمگيري افزايش يافته است؛ نظاميان ونزوئلا سال‌هاست که در مدارس نظامي روسيه و چين آموزش مي‌بينند و کاراکاس يکي از خريداران اصلي تسليحات نظامي روسيه و چين در آمريکاي لاتين محسوب مي‌شود. بعد از کودتاي نظامي نافرجام در سال 2002 که شائبه‌هاي زيادي درخصوص مداخله آمريکا در آن وجود دارد، سطح اين همکاري‌هاي نظامي بيش از پيش افزايش يافته است.
مسکو و پکن چنانچه احساس کنند حمايت سياسي و اقتصادي از دولت جديد ونزوئلا مي‌تواند منافع آنها را در اين کشور تضمين کند، قادرند خيلي سريع با مقامات عالي‌رتبه در کاراکاس وارد رايزني شوند. در چنين وضعيتي، روسيه، چين و کوبا مي‌توانند با کنارزدن نيکلاس مادورو، زمينه را براي روي‌کارآمدن يک رژيم نظامي در نزديکي مرزهاي ايالات متحده فراهم كنند. در صورت وقوع هرگونه کودتا، اين روابط نزديک و حسنه باعث مي‌شود مسکو، پکن و هاوانا در مديريت اوضاع ونزوئلا بعد از کودتا نسبت به آمريکا دست بالاتري داشته باشند. مسکو در اين زمينه تجارب ارزشمندي دارد. روسيه و پيش از آن، اتحاد جماهير شوروي همواره از روي‌کارآمدن رژيم‌هاي اقتدارگرا در آمريکاي لاتين حمايت کرده‌‌اند که از آن جمله مي‌توان به قدرت‌گيري دنيل ارتگا در نيکاراگوئه، فيدل کاسترو در کوبا و ديکتاتورهاي نظامي همچون خوان ولاسکو آلوارادو در پرو اشاره کرد.
بنابراين، وضعيت ونزوئلا نيز مي‌تواند فرصتي براي روسيه و چين به منظور گسترش همکاري راهبردي‌شان با کشورهاي آمريکاي لاتين باشد. هر دو کشور بيش از پيش از روابط نظامي‌شان براي مقابله با نفوذ آمريکا در سراسر جهان بهره مي‌گيرند. بنابراين، کودتا در ونزوئلا به چين و روسيه اين فرصت طلايي را مي‌دهد تا اين روابط راهبردي را به سطح بالاتري ارتقا دهند. در واقع کودتا مي‌تواند علاوه بر تسهيل دسترسي به منابع ونزوئلا، جاپاي نظامي آنها را نيز مستحکم‌تر کند. البته چين در اين ميان به نظر دست‌به‌عصاتر عمل خواهد کرد زيرا پکن تا امروز از به‌چالش‌کشيدن آشکار و مستقيم ايالات متحده در آمريکاي لاتين احتراز کرده است. اين در حالي است که مسکو از عرض‌ اندام در آمريکاي لاتين واهمه‌اي ندارد. هرچند هر دو کشور احتمالا از اعزام نيرو براي حمايت از رژيم نظامي در ونزوئلا خودداري خواهند کرد اما افزايش ارسال سلاح و تسهيلات نظامي، آموزش فني و اعزام مستشاران نظامي دور از انتظار نخواهد بود؛ درست شبيه همان کاري که روسيه در سوريه انجام داد.
وضعيت کنوني ونزوئلا فاجعه‌بار است. توليد نفت کاهش يافته، ناآرامي عمومي در حال گسترش بوده و نرخ تورم در دو ماه اخير به حدود 13 هزار درصد رسيده است؛ امري که بيش از پيش بر نارضايتي عمومي دامن زده است. از اينها گذشته، ديگر کشورهاي آمريکاي لاتين نیز که در گذشته از مادورو حمايت مي‌کردند، دست از حمايت کشيده‌اند. همه اينها حاکي از آن است که فشار براي تغيير رژيم در ونزوئلا رو به فزوني است. در شرايط کنوني، مناسب‌ترين راه تغيير از نظر دولتمردان آمريکايي، مداخله نظامي است؛ اما به نظر می‌رسد تصميم‌سازان سياسي در واشنگتن، اين واقعيت ساده را از ياد برده‌‌اند که سال‌ها زمان مي‌برد تا آمريکا بتواند بعد از دو دهه ارتباط‌نداشتن، با نيروهاي نظامي ونزوئلا ارتباط برقرار کند. آنچه اوضاع را بدتر مي‌کند، اين است که ممکن است واشنگتن آمادگي کمک اقتصادي و امنيتي يا حمايت سياسي در مجامع بين‌المللي مانند سازمان ملل يا سازمان کشورهاي آمريکايي را که لازمه تداوم حيات يک رژيم نظامي جديد است، نداشته باشد. از اين گذشته، حمايت از چنين رژيمي مي‌تواند به محل اختلاف ميان آمريکا و شرکاي او در غرب و ديگر نقاط جهان بدل شود. در واقع حمايت از يک رژيم نظامي که در نتيجه کودتا روي کار آمده، مشروعيت‌بخشيدن به الگوهاي سياسي اقتدارگرايانه است.
در‌حال‌حاضر، هيچ نشانه‌اي مبني بر اينکه سه کشور روسيه، چين يا کوبا جمعا يا به صورت انفرادي خواهان کودتا در ونزوئلا شده باشند، وجود ندارد؛ اما آمريکا چنين کرده است. سياست‌مردان آمريکايي پيش از آنکه عواقب اين نگرش گريبان‌گير آمريکا شود، بايد در رويکرد خود تجديدنظر کنند. لازم به توضيح است که کودتا در ونزوئلا نه‌تنها تهديدي استراتژيک محسوب مي‌شود، بلکه به منافع اقتصادي آمريکا نيز لطمه مي‌زند. در صورت روي‌کارآمدن رژيمي نظامي به صحنه‌گرداني روسيه يا چين، تنها شرکت‌هاي نفتي آمريکايي فعال در ونزوئلا، يعني چِورون و هالي‌برتون نيز جاي خود را به شرکت‌هاي روسيه و چين خواهند داد. اين مسئله به افزايش نفوذ مسکو و پکن در کشورهاي آمريکاي لاتين منجر خواهد شد که متعاقبا مي‌تواند زمينه را براي روي‌کارآمدن رژيم‌هاي اقتدارگرا در سراسر اين منطقه فراهم کند؛ امري که به تشديد تنش ايالات متحده با دولت‌هاي دست‌نشانده روسيه و چين منجر خواهد شد. در بدترين حالت، ايالات متحده و رقباي سنتي‌اش مي‌توانند در آمريکاي لاتين وارد يک جنگ نيابتي ديگر شوند. در پايان بايد گفت آن‌دسته از دولتمردان آمريکايي که در رثاي کودتاي نظامي داد سخن مي‌دهند، بايد به خاطر داشته باشند که نمونه‌هاي تاريخي متعددي وجود دارد که مداخله نظامي در آمريکاي لاتين، در عمل براي آمريکا نتيجه معکوس داشته است که از آن‌دست مي‌توان به گواتمالا در سال 1954، شيلي در 1973 و آرژانتين در سال 1976 اشاره کرد.

در ماه‌هاي اخير، مقامات عالي‌رتبه آمريکايي در تلاش بوده‌اند به رهبران نظامي ونزوئلا بفهمانند که واشنگتن از آنها در صورت کودتا عليه دولت نيكلاس مادورو حمايت مي‌کند. اين پيام گاهي در لفافه و گاه خيلي عيان به کاراکاس مخابره شده است. به عنوان نمونه بايد به اظهارات رکس تيلرسون، وزير خارجه سابق آمريکا پيش از سفرش به کشورهاي آمريکاي لاتين اشاره کرد که گفته بود: «در تاريخ ونزوئلا و کشورهاي آمريکاي جنوبي، بسياري مواقع وقتي اوضاع خيلي وخيم مي‌شود و حاکميت قادر به خدمت‌رساني به مردم نيست، ارتش عامل تغيير است». ديگر مقامات آمريکايي از اين هم پا فراتر گذاشته‌اند. چند روز بعد از اين اظهارات تيلرسون، مارک روبيو، سناتور جمهوري‌خواه از فلوريدا در توييتي نوشت که جهان از نيروهاي مسلح در ونزوئلا حمايت مي‌کند؛ اگر آنها تصميم بگيرند که از مردم حمايت کرده و دموکراسي را از طريق ساقط‌کردن يک ديکتاتور دوباره در اين کشور برقرار کنند. اوايل هفته گذشته، خوان کروز، دستيار ويژه دونالد ترامپ در نطقي در دانشگاه بين‌المللي فلوريدا ارتش ونزوئلا را به اجراي درست وظايف خود فراخواند.
از نظر برايان فونسکا، استاد سياست و روابط بين‌الملل دانشگاه بين‌المللي فلوريدا، چراغ سبز نشان‌دادن به يک کودتاي نظامي، نه تنها به چهره آمريکا ضربه مي‌زند بلکه منافع استراتژيک ايالات متحده را نيز به خطر مي‌اندازد. حمايت از کودتا در ونزوئلا مي‌تواند نتيجه معکوس داده و به افزايش نفوذ روسيه و چين در آمريکاي لاتين منجر شود. آن دسته از دولتمردان آمريکايي که از يک کودتاي نظامي حمايت مي‌کنند، به نظر از اين واقعيت غافل‌اند که در حال حاضر هيچ رابطه نظامي ميان آمريکا و ونزوئلا وجود ندارد. ارتباطات و تماس‌هاي نظامي و دفاعي آمريکا با ونزوئلا بعد از به‌قدرت‌رسيدن هوگو چاوز، رئيس‌جمهور سابق اين کشور در سال 1999، رو به افول گذاشت. در عوض، اين چين، روسيه و کوبا بودند که به عنوان منابع اصلي مالي، فني و مادي جايگزين آمريکا شدند. از ديگر سو، خطر کودتا در ونزوئلا مي‌تواند رقباي آمريکا را مجاب کند تا بر سر گزينه جايگزيني مادورو به اجماع برسند. رقباي آمريکا از جمله چين و روسيه که از منافع اقتصادي، سياسي و ژئواستراتژيک در ونزوئلا برخوردارند، براي تأثيرگذاري در سپهر سياسي اين کشور نسبت به آمريکا دست بالاتري دارند.
در مقابل روسيه، چين و کوبا از روابط گسترده و دوستانه‌اي با ارتش ونزوئلا برخوردارند. طبق گفته فونسکا، همکاري نظامي روسيه، چين و کوبا با نيروهاي مسلح ونزوئلا در دهه گذشته به شکل چشمگيري افزايش يافته است؛ نظاميان ونزوئلا سال‌هاست که در مدارس نظامي روسيه و چين آموزش مي‌بينند و کاراکاس يکي از خريداران اصلي تسليحات نظامي روسيه و چين در آمريکاي لاتين محسوب مي‌شود. بعد از کودتاي نظامي نافرجام در سال 2002 که شائبه‌هاي زيادي درخصوص مداخله آمريکا در آن وجود دارد، سطح اين همکاري‌هاي نظامي بيش از پيش افزايش يافته است.
مسکو و پکن چنانچه احساس کنند حمايت سياسي و اقتصادي از دولت جديد ونزوئلا مي‌تواند منافع آنها را در اين کشور تضمين کند، قادرند خيلي سريع با مقامات عالي‌رتبه در کاراکاس وارد رايزني شوند. در چنين وضعيتي، روسيه، چين و کوبا مي‌توانند با کنارزدن نيکلاس مادورو، زمينه را براي روي‌کارآمدن يک رژيم نظامي در نزديکي مرزهاي ايالات متحده فراهم كنند. در صورت وقوع هرگونه کودتا، اين روابط نزديک و حسنه باعث مي‌شود مسکو، پکن و هاوانا در مديريت اوضاع ونزوئلا بعد از کودتا نسبت به آمريکا دست بالاتري داشته باشند. مسکو در اين زمينه تجارب ارزشمندي دارد. روسيه و پيش از آن، اتحاد جماهير شوروي همواره از روي‌کارآمدن رژيم‌هاي اقتدارگرا در آمريکاي لاتين حمايت کرده‌‌اند که از آن جمله مي‌توان به قدرت‌گيري دنيل ارتگا در نيکاراگوئه، فيدل کاسترو در کوبا و ديکتاتورهاي نظامي همچون خوان ولاسکو آلوارادو در پرو اشاره کرد.
بنابراين، وضعيت ونزوئلا نيز مي‌تواند فرصتي براي روسيه و چين به منظور گسترش همکاري راهبردي‌شان با کشورهاي آمريکاي لاتين باشد. هر دو کشور بيش از پيش از روابط نظامي‌شان براي مقابله با نفوذ آمريکا در سراسر جهان بهره مي‌گيرند. بنابراين، کودتا در ونزوئلا به چين و روسيه اين فرصت طلايي را مي‌دهد تا اين روابط راهبردي را به سطح بالاتري ارتقا دهند. در واقع کودتا مي‌تواند علاوه بر تسهيل دسترسي به منابع ونزوئلا، جاپاي نظامي آنها را نيز مستحکم‌تر کند. البته چين در اين ميان به نظر دست‌به‌عصاتر عمل خواهد کرد زيرا پکن تا امروز از به‌چالش‌کشيدن آشکار و مستقيم ايالات متحده در آمريکاي لاتين احتراز کرده است. اين در حالي است که مسکو از عرض‌ اندام در آمريکاي لاتين واهمه‌اي ندارد. هرچند هر دو کشور احتمالا از اعزام نيرو براي حمايت از رژيم نظامي در ونزوئلا خودداري خواهند کرد اما افزايش ارسال سلاح و تسهيلات نظامي، آموزش فني و اعزام مستشاران نظامي دور از انتظار نخواهد بود؛ درست شبيه همان کاري که روسيه در سوريه انجام داد.
وضعيت کنوني ونزوئلا فاجعه‌بار است. توليد نفت کاهش يافته، ناآرامي عمومي در حال گسترش بوده و نرخ تورم در دو ماه اخير به حدود 13 هزار درصد رسيده است؛ امري که بيش از پيش بر نارضايتي عمومي دامن زده است. از اينها گذشته، ديگر کشورهاي آمريکاي لاتين نیز که در گذشته از مادورو حمايت مي‌کردند، دست از حمايت کشيده‌اند. همه اينها حاکي از آن است که فشار براي تغيير رژيم در ونزوئلا رو به فزوني است. در شرايط کنوني، مناسب‌ترين راه تغيير از نظر دولتمردان آمريکايي، مداخله نظامي است؛ اما به نظر می‌رسد تصميم‌سازان سياسي در واشنگتن، اين واقعيت ساده را از ياد برده‌‌اند که سال‌ها زمان مي‌برد تا آمريکا بتواند بعد از دو دهه ارتباط‌نداشتن، با نيروهاي نظامي ونزوئلا ارتباط برقرار کند. آنچه اوضاع را بدتر مي‌کند، اين است که ممکن است واشنگتن آمادگي کمک اقتصادي و امنيتي يا حمايت سياسي در مجامع بين‌المللي مانند سازمان ملل يا سازمان کشورهاي آمريکايي را که لازمه تداوم حيات يک رژيم نظامي جديد است، نداشته باشد. از اين گذشته، حمايت از چنين رژيمي مي‌تواند به محل اختلاف ميان آمريکا و شرکاي او در غرب و ديگر نقاط جهان بدل شود. در واقع حمايت از يک رژيم نظامي که در نتيجه کودتا روي کار آمده، مشروعيت‌بخشيدن به الگوهاي سياسي اقتدارگرايانه است.
در‌حال‌حاضر، هيچ نشانه‌اي مبني بر اينکه سه کشور روسيه، چين يا کوبا جمعا يا به صورت انفرادي خواهان کودتا در ونزوئلا شده باشند، وجود ندارد؛ اما آمريکا چنين کرده است. سياست‌مردان آمريکايي پيش از آنکه عواقب اين نگرش گريبان‌گير آمريکا شود، بايد در رويکرد خود تجديدنظر کنند. لازم به توضيح است که کودتا در ونزوئلا نه‌تنها تهديدي استراتژيک محسوب مي‌شود، بلکه به منافع اقتصادي آمريکا نيز لطمه مي‌زند. در صورت روي‌کارآمدن رژيمي نظامي به صحنه‌گرداني روسيه يا چين، تنها شرکت‌هاي نفتي آمريکايي فعال در ونزوئلا، يعني چِورون و هالي‌برتون نيز جاي خود را به شرکت‌هاي روسيه و چين خواهند داد. اين مسئله به افزايش نفوذ مسکو و پکن در کشورهاي آمريکاي لاتين منجر خواهد شد که متعاقبا مي‌تواند زمينه را براي روي‌کارآمدن رژيم‌هاي اقتدارگرا در سراسر اين منطقه فراهم کند؛ امري که به تشديد تنش ايالات متحده با دولت‌هاي دست‌نشانده روسيه و چين منجر خواهد شد. در بدترين حالت، ايالات متحده و رقباي سنتي‌اش مي‌توانند در آمريکاي لاتين وارد يک جنگ نيابتي ديگر شوند. در پايان بايد گفت آن‌دسته از دولتمردان آمريکايي که در رثاي کودتاي نظامي داد سخن مي‌دهند، بايد به خاطر داشته باشند که نمونه‌هاي تاريخي متعددي وجود دارد که مداخله نظامي در آمريکاي لاتين، در عمل براي آمريکا نتيجه معکوس داشته است که از آن‌دست مي‌توان به گواتمالا در سال 1954، شيلي در 1973 و آرژانتين در سال 1976 اشاره کرد.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها