|

اصلاحات سیف و مخالفانش!

فرزانه بنی‌هاشم‌نژاد

فرزانه بنی‌هاشم‌نژاد: مجلس در هفته گذشته، اصلاح «قانون مبارزه با پول‌شویی» را با هدف تغییراتی در چند تبصره آن، یک‌ بار دیگر به صحن علنی کشاند و فرصتی برای نقد موافقان و مخالفانی فراهم کرد که سال گذشته به تفصیل درباره آن سخن راندند. این قانون، در پایان سال 96 به تصویب مجلس رسیده بود و همزاد دیگری هم به نام «قانون مبارزه با تأمین مالی تروریسم» داشت که حدود یک سال قبل به تصویب رسیده بود. این دو قانون که زمینه‌ساز رفع نگرانی‌ها یا به تعبیری بهانه‌جویی‌های سازمان‌ها و نهادهای بین‌المللی از‌جمله گروه ویژه اقدام مالی یا FATF درباره شفافیت وضعیت نظام بانکی و اقتصادی ایران است، در شرایطی که ایران وارد فاز جدیدی از اجرای برجام می‌شود، می‌تواند فرصت بهتری برای چانه‌زنی ایران در تعامل با نظام مالی اروپا را پیش‌روی کشور قرار دهد. از سال ۲۰۰۹ که نام ایران در کنار نام پاکستان، ازبکستان و ترکمنستان وارد لیست سیاه پیشنهادی این گروه شد، موقعیت ایران برای جذب سرمایه‌گذاری با مشکلات بیشتری روبه‌رو شد. گروه ویژه اقدام مالی در اقدامی فراتر از قراردادن ایران در لیست سیاه، به کشورهای عضو توصیه می‌کرد که علیه ایران و چند کشور دیگر از‌جمله کره‌شمالی اقدامات مقابله‌ای انجام دهند. درحال‌حاضر 176 کشور جهان یعنی بیش از اعضای سازمان ملل، به توصیه‌های این نهاد بین‌المللی مستقل عمل می‌کنند و ایران و شماری از کشورها از این شمول خارج‌اند. در چنین شرایطی، حتی اگر تحریم‌های ایران در بخش تبادلات بانکی اجرائی نشود، بانک‌های ایرانی برای تعامل با همتایان معتبر بین‌المللی خود نیازمند تغییرات گسترده‌ای هستند که برخی از آنها در حد تضمین برای رفع نگرانی‌هایی است که مجامعی مانند FATF به‌عنوان نهادهای معتبر و مورد وثوق بین‌المللی ابراز می‌کنند. یکی از مهم‌ترین مأموریت‌های ولی‌اله سیف از آغاز تصدی ریاست بر بانک مرکزی، انجام اصلاحاتی برای ورود نظام بانکی ایران به شبکه جهانی تبادلات مالی بود.
گام اول: شکستن شاخ غولی به نام مؤسسات غیرمجاز: ویرانه‌ای که حسن روحانی بارها هنگام تحویل دولت از آن یاد کرد، کانون‌هایی داشت که بی‌تردید یکی از آنها در بانک مرکزی قرار داشت. ضعیف‌شدن پایه پولی، چاپ بی‌رویه و بی‌قاعده پول، رشد قارچ‌گونه و مخرب مؤسسات مالی غیرمجاز و ضعیف‌شدن نظام بانکی در رقابتی فاسد با آنان، فشار بی‌اندازه تحریم‌ها بر نظام بانکی و نظایر آن، ساختمان باشکوه خیابان میرداماد را به‌مثابه محل اصلی بمب‌گذاری، از منظر کارکردی به یک ویرانه بدل کرده بود. به‌این‌ترتیب مدیر قدیمی نظام بانکی ایران، نه در قامت یک مدیر اقتصادی؛ که در شمایل یک فرمانده جنگی، پابه‌میدان مدیریت نظام مالی و بانکی کشور گذاشت. نخستین اقدام سیف در بانک مرکزی، بعد از مشارکت در کنترل بی‌نظیر بزرگ‌ترین نرخ تورم اقتصاد جهان، خشکاندن ریشه‌های فسادی عظیم در نظام بانکی ایران به‌عنوان مؤسسات مالی و اعتباری بود که نه‌تنها 25 درصد از مجموعه تسهیلات کشور را به گروگان گرفته بود؛ بلکه به واسطه حجم پول زیاد و کنترل‌ناپذیر، روابط بسیار مفسده‌انگیزی با شبکه بانکی ضعیف ‌شده و به‌ویژه مافیای اقتصادی و پول‌شویی ساخته و با درگیرکردن ‌میلیون‌ها نفر از سپرده‌گذاران خرد و کلان در سراسر کشور نیز برای خود سپر بلایی ساخته بود که مهارکردن آن ممکن به نظر نمی‌رسید. پروژه ساماندهی مؤسسات مالی و اعتباری البته،
به سبب شرایط سیاسی کشور، از یک تصمیم اقتصادی فراتر رفت و تحت فشار اعتراضات سپرده‌گذاران و موافقانی در میان مجلس و دیگر بخش‌های حاکمیت، به یک امر اجتماعی پیوند خورد و با تشکیل کمیته نمایندگان سه قوه، با اتخاذ تدابیری خارج از قاعده، حدود 98 درصد از سپرده‌گذاران را به اصل سپرده خود رسانید. رئیس بانک مرکزی در این مسیر پرکش‌وقوس که به ضرب‌وشتم او در مجلس انجامید و تا یک‌قدمی سؤال از رئیس‌جمهور در مجلس نیز پیش رفت، فارغ از هجمه رسانه‌ای سنگینی که علیه بانک مرکزی و رئیس آن برانگیخته شد، توانست ریشه مؤسسات مالی غیرمجاز را از اقتصاد ایران بیرون کشیده و تبعات فاسد حضور آنها در سایر بخش‌ها را به حداقل برساند. هرچند برخی معتقدند ریشه‌های اصلی شکل‌گیری این مؤسسات و ذی‌نفعان خرد و کلان آن و نیز در طمع‌ورزی برخی از مردم و سپرده‌گذاران بالقوه، هنوز خشک نشده است!
گام دوم: اصلاح نظام بانکی، عبور از بحران: علاوه بر ریشه‌کنی مؤسسات غیرمجاز که پاشنه‌آشیل نظام بانکی و بلکه اقتصادی کشور به شمار می‌رفت، گام‌های دیگری نیز برای توسعه شفافیت در نظام بانکی برداشته شد که در قالب مجموعه‌ای از مصوبات شورای پول و اعتبار یا اصلاح مقررات نظام بانکی، با وجود همه مقاومت‌ها و پایداری رئیس بانک مرکزی قدم‌به‌قدم پیش رفت.
مطابقت نظام بانکی با تغییرات مورد نیاز در زمینه شفافیت و گزارشگری مالی همراه با اجباری‌شدن رعایت استانداردهای IFRS در تدوین صورت‌های مالی بانک‌ها، چنانکه همگان می‌دانند با مخالفت‌ها و مقاومت‌های بسیاری در بدنه نظام بانکی روبه‌رو شد. با افشای صورت‌های مالی جدید، برخی از بانک‌های سودده، در عمل به مؤسساتی زیان‌ده بدل شدند و پرواضح است که بخش مهمی از مخالفان حرفه‌ای سیف شامل آن دسته از مدیران و سهام‌دارانی می‌شوند که منافع روشن مالی شامل سود سهام و قدرت و نفوذشان، براثر روشن‌شدن نحوه عملکرد مدیریتی به مخاطره افتاده است. با‌این‌همه، شفاف‌شدن نظام بانکی امری ضروری و اجتناب‌ناپذیر بود و گرچه می‌توانست از دوره سیف به مدیر بعدی منتقل شود، اما بار نتایج و اثرات آن بر دوش مردم باقی می‌ماند و از مدیری به مدیری دیگر تنها ابعاد آن توسعه می‌یافت. چنانکه درباره مؤسسات غیرمجاز این اتفاق روی داد و اگر در اواسط دهه 80 به وضعیت آنها رسیدگی می‌شد، 10 سال بعد نتایج زیان‌بار آن را مردم به دوش نمی‌کشیدند. اجرائی‌شدن اصول مدرن مدیریت ریسک و حاکمیت شرکتی در بانک‌ها، تقویت نظام نظارت بانک مرکزی در کنار رفع خلأ‌های مقرراتی، اصلاح بخش‌هایی از قانون پولی و بانکی کشور، متوقف‌کردن روند مخرب ایجاد مطالبات غیرجاری و حل معضل مطالبات معوق به کمک تدوین مقررات و بسترهای قانونی لازم، برخی دیگر از اجزای اصلاحات سیف بود که قدم‌به‌قدم، بانک‌ها را به‌سمت وضعیتي پایدار و واقعی و نیز شفافیت لازم برای حضور جهانی سوق داد. بازگشت مبادلات بین‌المللی از شبکه صرافی‌ها به شبکه بانکی، آخرین اقدامی است که از سوی بانک مرکزی در جریان است. به‌رغم همه ایرادهايي که در زمان‌بندی اجرا و تأخیر در اجرائی‌شدن آن وجود دارد، هیچ بخشي از اقتصاد سالم ایران تردید ندارد که شبکه انتقال ارز باید به سمت شفافیت رفته و ذی‌نفعان و منابع تأمین آن و مصرف آن برای نظام اقتصادی باید روشن باشد.
پیام مخالفان سیف برای مدیران بعدی:
تردیدی نیست این همه اقدام که مانند دومینویی به هم وابسته بوده‌اند، فشار زیادی را بر بانک مرکزی، رئیس آن، دولت و شخص رئیس‌جمهوري وارد كرد. ابعاد بزرگ اقتصاد غیررسمی، حجم چندده‌میلیارد دلاری قاچاق و بخش نظارت‌ناپذیر اقتصاد ازسوي دولت، بوروکراسی کند و ناکارآمد و فساد سیستمی و غیرسیستمی نهادینه‌شده در ساختار سیاسی، اقتصادی و اجتماعی کشور، مهم‌ترین مانع تحقق این اصلاحات به‌شمار می‌رود. درعین‌حال هیچ‌کس نمی‌تواند دولت روحانی را به حمایت سیستمی از فساد متهم کند. درواقع گرچه نمی‌توان گفت دولت در این مبارزه نتیجه‌بخش عمل کرده است، اما در رویکرد و کارنامه اجرائی دولت برای مقابله با فساد سیستمی تردیدی نیست و مجموعه‌ای از اقدامات اصولی انجام‌شده برای مهار انواعی از فساد ازجمله کنترل گمرکات کشور، اصلاح نظام بانکی، مبارزه با قاچاق و... نشان‌دهنده مشی قابل تقدیر دولت در فسادستیزی است که لابه‌لای درگیری‌های جناحی، گم شده و نتوانسته است به اهرمي مؤثر در اعتماد افکار عمومی بدل شود. اصلاحات سیف یک پروسه اجتناب‌ناپذیر درراستای اصلاح نظام اقتصادی بود که حسن روحانی از آن به جراحی اقتصادی تعبیر می‌کند. این جراحی در بانک مرکزی در پنج سال گذشته، منافع شمار زیادی از افرادی را که در بخش تاریک اقتصاد ایران زندگی می‌کنند یا از عدم شفافیت نفع می‌برند، با خطر یا نابودی مواجه كرد. پرواضح است که آنها بی‌کار نمی‌نشینند؛ چنانکه ننشسته‌اند. خیانت‌خواندن اصلاحات ساختاری در نظام بانکی کشور و صرف هزینه‌های کلان برای مخدوش‌کردن چهره مردی که هنوز یک نفر سندی بر فساد شخصی او نیافته است، در ماه‌های پایانی ریاست سیف بر بانک مرکزی، یک پیام روشن برای مدیر بعدی دارد تا نتواند مسیر اصلاحات را با سرعت بیشتری پیش ببرد. اعدام نمادین سیف روبه‌روی دادسرا، در روز روشن، در خیابان و برابر چشم‌های پلیس پایتخت، به اسم احقاق حقوق سپرده‌گذاران، نمایش روشنی از این کینه و پیامی واضح برای کسانی است که به اصلاحات اقتصادی ایمان دارند و بر آن پایمردی می‌کنند، وگرنه سپرده‌گذاران می‌دانند که پاسخ آنها در همان جایی بود که تجمع کرده بودند؛ یعنی دادسرایی که همه پرونده‌های مفسدان اقتصادی ماجرای مؤسسات غیرمجاز در آن موجود است. اگر آنها به‌راستی نمایندگان سپرده‌گذاران مال‌باخته بودند، چرا به‌جای پرسش از دادسرا درباره وضعیت فروش اموال سهام‌داران، آدمک رئیس بانک مرکزی را به آتش می‌کشند؟ و از این اقدام/توهین کدام بخش از منافع سپرده‌گذاران به آنان بازمی‌گردد؟
این نمایش‌ها با هدف انحراف مسیر دو درصد سپرده‌گذاران باقی‌مانده از تعقیب اهدافشان انجام نمي‌شود و بی‌تردید در پشت این حرکت‌ها، اهداف بزرگ‌تری نهفته است؛ چنانکه نمایندگانی که به رئیس بانک مرکزی حمله كردند و گفتند این کار را به نیابت از مردم خشمگین انجام دادند، وضعیت پرونده در دستگاه متولی را دنبال نمی‌کنند. همچنان که مدیران برخی بانک‌ها تا توانستند در برابر صورت‌های مالی جدید مقاومت نشان دادند تا نمادهایشان در بورس بسته شد و انبوهی از نارضایتی در فضای رسانه‌ای و عمومی شکل داده شد. حسن روحانی درست گفته است؛ اصلاحات اقتصادی در ایران، یک جراحی بزرگ است که درد دارد و خون‌ریزی و گاهی نیز با مرگ! توأم است. وقت آن است که بعضی از بخش‌ها و ذی‌نفعان آنها با اقتصاد ایران خداحافظی کنند... .

فرزانه بنی‌هاشم‌نژاد: مجلس در هفته گذشته، اصلاح «قانون مبارزه با پول‌شویی» را با هدف تغییراتی در چند تبصره آن، یک‌ بار دیگر به صحن علنی کشاند و فرصتی برای نقد موافقان و مخالفانی فراهم کرد که سال گذشته به تفصیل درباره آن سخن راندند. این قانون، در پایان سال 96 به تصویب مجلس رسیده بود و همزاد دیگری هم به نام «قانون مبارزه با تأمین مالی تروریسم» داشت که حدود یک سال قبل به تصویب رسیده بود. این دو قانون که زمینه‌ساز رفع نگرانی‌ها یا به تعبیری بهانه‌جویی‌های سازمان‌ها و نهادهای بین‌المللی از‌جمله گروه ویژه اقدام مالی یا FATF درباره شفافیت وضعیت نظام بانکی و اقتصادی ایران است، در شرایطی که ایران وارد فاز جدیدی از اجرای برجام می‌شود، می‌تواند فرصت بهتری برای چانه‌زنی ایران در تعامل با نظام مالی اروپا را پیش‌روی کشور قرار دهد. از سال ۲۰۰۹ که نام ایران در کنار نام پاکستان، ازبکستان و ترکمنستان وارد لیست سیاه پیشنهادی این گروه شد، موقعیت ایران برای جذب سرمایه‌گذاری با مشکلات بیشتری روبه‌رو شد. گروه ویژه اقدام مالی در اقدامی فراتر از قراردادن ایران در لیست سیاه، به کشورهای عضو توصیه می‌کرد که علیه ایران و چند کشور دیگر از‌جمله کره‌شمالی اقدامات مقابله‌ای انجام دهند. درحال‌حاضر 176 کشور جهان یعنی بیش از اعضای سازمان ملل، به توصیه‌های این نهاد بین‌المللی مستقل عمل می‌کنند و ایران و شماری از کشورها از این شمول خارج‌اند. در چنین شرایطی، حتی اگر تحریم‌های ایران در بخش تبادلات بانکی اجرائی نشود، بانک‌های ایرانی برای تعامل با همتایان معتبر بین‌المللی خود نیازمند تغییرات گسترده‌ای هستند که برخی از آنها در حد تضمین برای رفع نگرانی‌هایی است که مجامعی مانند FATF به‌عنوان نهادهای معتبر و مورد وثوق بین‌المللی ابراز می‌کنند. یکی از مهم‌ترین مأموریت‌های ولی‌اله سیف از آغاز تصدی ریاست بر بانک مرکزی، انجام اصلاحاتی برای ورود نظام بانکی ایران به شبکه جهانی تبادلات مالی بود.
گام اول: شکستن شاخ غولی به نام مؤسسات غیرمجاز: ویرانه‌ای که حسن روحانی بارها هنگام تحویل دولت از آن یاد کرد، کانون‌هایی داشت که بی‌تردید یکی از آنها در بانک مرکزی قرار داشت. ضعیف‌شدن پایه پولی، چاپ بی‌رویه و بی‌قاعده پول، رشد قارچ‌گونه و مخرب مؤسسات مالی غیرمجاز و ضعیف‌شدن نظام بانکی در رقابتی فاسد با آنان، فشار بی‌اندازه تحریم‌ها بر نظام بانکی و نظایر آن، ساختمان باشکوه خیابان میرداماد را به‌مثابه محل اصلی بمب‌گذاری، از منظر کارکردی به یک ویرانه بدل کرده بود. به‌این‌ترتیب مدیر قدیمی نظام بانکی ایران، نه در قامت یک مدیر اقتصادی؛ که در شمایل یک فرمانده جنگی، پابه‌میدان مدیریت نظام مالی و بانکی کشور گذاشت. نخستین اقدام سیف در بانک مرکزی، بعد از مشارکت در کنترل بی‌نظیر بزرگ‌ترین نرخ تورم اقتصاد جهان، خشکاندن ریشه‌های فسادی عظیم در نظام بانکی ایران به‌عنوان مؤسسات مالی و اعتباری بود که نه‌تنها 25 درصد از مجموعه تسهیلات کشور را به گروگان گرفته بود؛ بلکه به واسطه حجم پول زیاد و کنترل‌ناپذیر، روابط بسیار مفسده‌انگیزی با شبکه بانکی ضعیف ‌شده و به‌ویژه مافیای اقتصادی و پول‌شویی ساخته و با درگیرکردن ‌میلیون‌ها نفر از سپرده‌گذاران خرد و کلان در سراسر کشور نیز برای خود سپر بلایی ساخته بود که مهارکردن آن ممکن به نظر نمی‌رسید. پروژه ساماندهی مؤسسات مالی و اعتباری البته،
به سبب شرایط سیاسی کشور، از یک تصمیم اقتصادی فراتر رفت و تحت فشار اعتراضات سپرده‌گذاران و موافقانی در میان مجلس و دیگر بخش‌های حاکمیت، به یک امر اجتماعی پیوند خورد و با تشکیل کمیته نمایندگان سه قوه، با اتخاذ تدابیری خارج از قاعده، حدود 98 درصد از سپرده‌گذاران را به اصل سپرده خود رسانید. رئیس بانک مرکزی در این مسیر پرکش‌وقوس که به ضرب‌وشتم او در مجلس انجامید و تا یک‌قدمی سؤال از رئیس‌جمهور در مجلس نیز پیش رفت، فارغ از هجمه رسانه‌ای سنگینی که علیه بانک مرکزی و رئیس آن برانگیخته شد، توانست ریشه مؤسسات مالی غیرمجاز را از اقتصاد ایران بیرون کشیده و تبعات فاسد حضور آنها در سایر بخش‌ها را به حداقل برساند. هرچند برخی معتقدند ریشه‌های اصلی شکل‌گیری این مؤسسات و ذی‌نفعان خرد و کلان آن و نیز در طمع‌ورزی برخی از مردم و سپرده‌گذاران بالقوه، هنوز خشک نشده است!
گام دوم: اصلاح نظام بانکی، عبور از بحران: علاوه بر ریشه‌کنی مؤسسات غیرمجاز که پاشنه‌آشیل نظام بانکی و بلکه اقتصادی کشور به شمار می‌رفت، گام‌های دیگری نیز برای توسعه شفافیت در نظام بانکی برداشته شد که در قالب مجموعه‌ای از مصوبات شورای پول و اعتبار یا اصلاح مقررات نظام بانکی، با وجود همه مقاومت‌ها و پایداری رئیس بانک مرکزی قدم‌به‌قدم پیش رفت.
مطابقت نظام بانکی با تغییرات مورد نیاز در زمینه شفافیت و گزارشگری مالی همراه با اجباری‌شدن رعایت استانداردهای IFRS در تدوین صورت‌های مالی بانک‌ها، چنانکه همگان می‌دانند با مخالفت‌ها و مقاومت‌های بسیاری در بدنه نظام بانکی روبه‌رو شد. با افشای صورت‌های مالی جدید، برخی از بانک‌های سودده، در عمل به مؤسساتی زیان‌ده بدل شدند و پرواضح است که بخش مهمی از مخالفان حرفه‌ای سیف شامل آن دسته از مدیران و سهام‌دارانی می‌شوند که منافع روشن مالی شامل سود سهام و قدرت و نفوذشان، براثر روشن‌شدن نحوه عملکرد مدیریتی به مخاطره افتاده است. با‌این‌همه، شفاف‌شدن نظام بانکی امری ضروری و اجتناب‌ناپذیر بود و گرچه می‌توانست از دوره سیف به مدیر بعدی منتقل شود، اما بار نتایج و اثرات آن بر دوش مردم باقی می‌ماند و از مدیری به مدیری دیگر تنها ابعاد آن توسعه می‌یافت. چنانکه درباره مؤسسات غیرمجاز این اتفاق روی داد و اگر در اواسط دهه 80 به وضعیت آنها رسیدگی می‌شد، 10 سال بعد نتایج زیان‌بار آن را مردم به دوش نمی‌کشیدند. اجرائی‌شدن اصول مدرن مدیریت ریسک و حاکمیت شرکتی در بانک‌ها، تقویت نظام نظارت بانک مرکزی در کنار رفع خلأ‌های مقرراتی، اصلاح بخش‌هایی از قانون پولی و بانکی کشور، متوقف‌کردن روند مخرب ایجاد مطالبات غیرجاری و حل معضل مطالبات معوق به کمک تدوین مقررات و بسترهای قانونی لازم، برخی دیگر از اجزای اصلاحات سیف بود که قدم‌به‌قدم، بانک‌ها را به‌سمت وضعیتي پایدار و واقعی و نیز شفافیت لازم برای حضور جهانی سوق داد. بازگشت مبادلات بین‌المللی از شبکه صرافی‌ها به شبکه بانکی، آخرین اقدامی است که از سوی بانک مرکزی در جریان است. به‌رغم همه ایرادهايي که در زمان‌بندی اجرا و تأخیر در اجرائی‌شدن آن وجود دارد، هیچ بخشي از اقتصاد سالم ایران تردید ندارد که شبکه انتقال ارز باید به سمت شفافیت رفته و ذی‌نفعان و منابع تأمین آن و مصرف آن برای نظام اقتصادی باید روشن باشد.
پیام مخالفان سیف برای مدیران بعدی:
تردیدی نیست این همه اقدام که مانند دومینویی به هم وابسته بوده‌اند، فشار زیادی را بر بانک مرکزی، رئیس آن، دولت و شخص رئیس‌جمهوري وارد كرد. ابعاد بزرگ اقتصاد غیررسمی، حجم چندده‌میلیارد دلاری قاچاق و بخش نظارت‌ناپذیر اقتصاد ازسوي دولت، بوروکراسی کند و ناکارآمد و فساد سیستمی و غیرسیستمی نهادینه‌شده در ساختار سیاسی، اقتصادی و اجتماعی کشور، مهم‌ترین مانع تحقق این اصلاحات به‌شمار می‌رود. درعین‌حال هیچ‌کس نمی‌تواند دولت روحانی را به حمایت سیستمی از فساد متهم کند. درواقع گرچه نمی‌توان گفت دولت در این مبارزه نتیجه‌بخش عمل کرده است، اما در رویکرد و کارنامه اجرائی دولت برای مقابله با فساد سیستمی تردیدی نیست و مجموعه‌ای از اقدامات اصولی انجام‌شده برای مهار انواعی از فساد ازجمله کنترل گمرکات کشور، اصلاح نظام بانکی، مبارزه با قاچاق و... نشان‌دهنده مشی قابل تقدیر دولت در فسادستیزی است که لابه‌لای درگیری‌های جناحی، گم شده و نتوانسته است به اهرمي مؤثر در اعتماد افکار عمومی بدل شود. اصلاحات سیف یک پروسه اجتناب‌ناپذیر درراستای اصلاح نظام اقتصادی بود که حسن روحانی از آن به جراحی اقتصادی تعبیر می‌کند. این جراحی در بانک مرکزی در پنج سال گذشته، منافع شمار زیادی از افرادی را که در بخش تاریک اقتصاد ایران زندگی می‌کنند یا از عدم شفافیت نفع می‌برند، با خطر یا نابودی مواجه كرد. پرواضح است که آنها بی‌کار نمی‌نشینند؛ چنانکه ننشسته‌اند. خیانت‌خواندن اصلاحات ساختاری در نظام بانکی کشور و صرف هزینه‌های کلان برای مخدوش‌کردن چهره مردی که هنوز یک نفر سندی بر فساد شخصی او نیافته است، در ماه‌های پایانی ریاست سیف بر بانک مرکزی، یک پیام روشن برای مدیر بعدی دارد تا نتواند مسیر اصلاحات را با سرعت بیشتری پیش ببرد. اعدام نمادین سیف روبه‌روی دادسرا، در روز روشن، در خیابان و برابر چشم‌های پلیس پایتخت، به اسم احقاق حقوق سپرده‌گذاران، نمایش روشنی از این کینه و پیامی واضح برای کسانی است که به اصلاحات اقتصادی ایمان دارند و بر آن پایمردی می‌کنند، وگرنه سپرده‌گذاران می‌دانند که پاسخ آنها در همان جایی بود که تجمع کرده بودند؛ یعنی دادسرایی که همه پرونده‌های مفسدان اقتصادی ماجرای مؤسسات غیرمجاز در آن موجود است. اگر آنها به‌راستی نمایندگان سپرده‌گذاران مال‌باخته بودند، چرا به‌جای پرسش از دادسرا درباره وضعیت فروش اموال سهام‌داران، آدمک رئیس بانک مرکزی را به آتش می‌کشند؟ و از این اقدام/توهین کدام بخش از منافع سپرده‌گذاران به آنان بازمی‌گردد؟
این نمایش‌ها با هدف انحراف مسیر دو درصد سپرده‌گذاران باقی‌مانده از تعقیب اهدافشان انجام نمي‌شود و بی‌تردید در پشت این حرکت‌ها، اهداف بزرگ‌تری نهفته است؛ چنانکه نمایندگانی که به رئیس بانک مرکزی حمله كردند و گفتند این کار را به نیابت از مردم خشمگین انجام دادند، وضعیت پرونده در دستگاه متولی را دنبال نمی‌کنند. همچنان که مدیران برخی بانک‌ها تا توانستند در برابر صورت‌های مالی جدید مقاومت نشان دادند تا نمادهایشان در بورس بسته شد و انبوهی از نارضایتی در فضای رسانه‌ای و عمومی شکل داده شد. حسن روحانی درست گفته است؛ اصلاحات اقتصادی در ایران، یک جراحی بزرگ است که درد دارد و خون‌ریزی و گاهی نیز با مرگ! توأم است. وقت آن است که بعضی از بخش‌ها و ذی‌نفعان آنها با اقتصاد ایران خداحافظی کنند... .

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها