|

افغانستانی دیگر

«مرد کابل» عنوان رمانی است از سدریک بانل که به‌تازگی با ترجمه ابوالفضل الله‌دادی توسط نشر نگاه به‌چاپ رسیده است. سدریک بانل، نویسنده‌ای است که در 1966 در کازابلانکا متولد شده است. او سال‌ها در وزارت اقتصاد فرانسه مسئولیت مبارزه با پولشویی را برعهده داشته و مدتی هم به‌عنوان وابسته اقتصادی سفارت فرانسه در لندن فعالیت کرده است. بانل در عرصه‌های دیگر سیاسی و اقتصادی نیز فعالیت‌هایی داشته است اما از جایی به بعد نوشتن باعث شده تا او مشغولیت‌های دیگرش را کنار بگذارد و به نویسندگی بپردازد. با این‌حال مسئولیت بانل در مبارزه با پولشویی باعث شده تا او به گزارش‌های حساسی در مورد مبارزه با پول‌های کثیف و تحریم‌های بین‌المللی دسترسی داشته باشد و این موضوعی است که مورد توجه او بوده و علاقه او را به سمت رمان‌های پلیسی معطوف کرده است. «مرد کابل» یکی از رمان‌های معمایی و پلیسی بانل است که در آن واقعیت و خیال چنان در هم تنیده‌اند که تفکیک آنها دشوار می‌نماید. در مقدمه مترجم درباره این موضوع آمده:‌ «بانل اگرچه پیش از این کتاب، دو رمان معمایی دیگر هم نوشته اما برای اولین‌بار در مرد کابل به روایت قصه‌ای می‌پردازد که در افغانستان می‌گذرد.» روایت بانل در «مرد کابل» که روایتی در ژانر ادبیات پلیسی است درونمایه‌ای سیاسی و اجتماعی دارد و در پس روایت تصویری از وضعیت نابسامان افغانستان هم به دست می‌دهد. وضعیت بحرانی زنان در افغانستان و خشونت‌هایی که علیه آنها در جریان است از موضوعاتی است که بانل به آن پرداخته است. مترجم کتاب درباره تصویری که بانل از افغانستان به دست داده نوشته:‌«بانل در مرد کابل، افغانستانی فراتر از کلیشه‌های مرسوم به تصویر کشیده و شخصیت‌هایی خلق می‌کند که برخی از آنها چنان پیچیده هستند که به آسانی در قالب شخصیت‌های بد و خوب نمی‌گنجند که در رمان‌های پلیسی بسیار مرسوم است. او کوشیده واقعیتی را نشان دهد که پیچیده‌تر از تصویر شناخته‌شده افغانستان است.» در بخشی از این رمان می‌خوانیم‌: «هرکسی که هستید، ‌اگر این سند را می‌خوانید یعنی من مرده‌ام. امیدوارم شما عضو یکی از مراکزی نباشید که به دستور سیا چندین هفته است در تعقیب من هستند که در این صورت من همه‌چیز را باخته‌ام؛ حتا امکان به زندان فرستادن بزرگ‌ترین شیادانی را که اروپا و آمریکا طی چندین سال به خود دیده است. شیادانی متمدن که تحصیلات بالایی دارند، کت‌وشلوار مارک‌دار بر تن می‌کنند و کراوات‌های گران‌قیمت می‌بندند اما به هرحال کلاهبردار هستند. اسم من لئونار ماندریک است. پنجاه‌ودو سال دارم، مدیر مالی و عضو هیئت مدیره ویلرد کنسالتینگ هستم. در خانواده‌ای فقیر به دنیا آمده‌ام. سن کمی داشتم که یتیم شدم و خانواده‌ای سرپرستی مرا برعهده گرفت. نمرات من که در مدرسه بالاتر از حد متوسط بود باعث شد بتوانم بورسیه‌هایی برای تحصیل در بهترین دانشگاه‌ها به دست بیاورم. خیلی زود به کارشناس مالی مشهوری تبدیل شدم. بدون خانواده موقعیت درخشانی داشتم و دوست داشتم ثروتمند شوم. البته محتاط بودم و به استخدام ویلرد کنسالتینگ درآمدم که خیلی زود متوجه من شده بود. من همه پله‌های موفقیت را طی کردم تا به یکی از اعضای کمیته رهبری مخفی و پرقدرت آن
تبدیل شدم.»

«مرد کابل» عنوان رمانی است از سدریک بانل که به‌تازگی با ترجمه ابوالفضل الله‌دادی توسط نشر نگاه به‌چاپ رسیده است. سدریک بانل، نویسنده‌ای است که در 1966 در کازابلانکا متولد شده است. او سال‌ها در وزارت اقتصاد فرانسه مسئولیت مبارزه با پولشویی را برعهده داشته و مدتی هم به‌عنوان وابسته اقتصادی سفارت فرانسه در لندن فعالیت کرده است. بانل در عرصه‌های دیگر سیاسی و اقتصادی نیز فعالیت‌هایی داشته است اما از جایی به بعد نوشتن باعث شده تا او مشغولیت‌های دیگرش را کنار بگذارد و به نویسندگی بپردازد. با این‌حال مسئولیت بانل در مبارزه با پولشویی باعث شده تا او به گزارش‌های حساسی در مورد مبارزه با پول‌های کثیف و تحریم‌های بین‌المللی دسترسی داشته باشد و این موضوعی است که مورد توجه او بوده و علاقه او را به سمت رمان‌های پلیسی معطوف کرده است. «مرد کابل» یکی از رمان‌های معمایی و پلیسی بانل است که در آن واقعیت و خیال چنان در هم تنیده‌اند که تفکیک آنها دشوار می‌نماید. در مقدمه مترجم درباره این موضوع آمده:‌ «بانل اگرچه پیش از این کتاب، دو رمان معمایی دیگر هم نوشته اما برای اولین‌بار در مرد کابل به روایت قصه‌ای می‌پردازد که در افغانستان می‌گذرد.» روایت بانل در «مرد کابل» که روایتی در ژانر ادبیات پلیسی است درونمایه‌ای سیاسی و اجتماعی دارد و در پس روایت تصویری از وضعیت نابسامان افغانستان هم به دست می‌دهد. وضعیت بحرانی زنان در افغانستان و خشونت‌هایی که علیه آنها در جریان است از موضوعاتی است که بانل به آن پرداخته است. مترجم کتاب درباره تصویری که بانل از افغانستان به دست داده نوشته:‌«بانل در مرد کابل، افغانستانی فراتر از کلیشه‌های مرسوم به تصویر کشیده و شخصیت‌هایی خلق می‌کند که برخی از آنها چنان پیچیده هستند که به آسانی در قالب شخصیت‌های بد و خوب نمی‌گنجند که در رمان‌های پلیسی بسیار مرسوم است. او کوشیده واقعیتی را نشان دهد که پیچیده‌تر از تصویر شناخته‌شده افغانستان است.» در بخشی از این رمان می‌خوانیم‌: «هرکسی که هستید، ‌اگر این سند را می‌خوانید یعنی من مرده‌ام. امیدوارم شما عضو یکی از مراکزی نباشید که به دستور سیا چندین هفته است در تعقیب من هستند که در این صورت من همه‌چیز را باخته‌ام؛ حتا امکان به زندان فرستادن بزرگ‌ترین شیادانی را که اروپا و آمریکا طی چندین سال به خود دیده است. شیادانی متمدن که تحصیلات بالایی دارند، کت‌وشلوار مارک‌دار بر تن می‌کنند و کراوات‌های گران‌قیمت می‌بندند اما به هرحال کلاهبردار هستند. اسم من لئونار ماندریک است. پنجاه‌ودو سال دارم، مدیر مالی و عضو هیئت مدیره ویلرد کنسالتینگ هستم. در خانواده‌ای فقیر به دنیا آمده‌ام. سن کمی داشتم که یتیم شدم و خانواده‌ای سرپرستی مرا برعهده گرفت. نمرات من که در مدرسه بالاتر از حد متوسط بود باعث شد بتوانم بورسیه‌هایی برای تحصیل در بهترین دانشگاه‌ها به دست بیاورم. خیلی زود به کارشناس مالی مشهوری تبدیل شدم. بدون خانواده موقعیت درخشانی داشتم و دوست داشتم ثروتمند شوم. البته محتاط بودم و به استخدام ویلرد کنسالتینگ درآمدم که خیلی زود متوجه من شده بود. من همه پله‌های موفقیت را طی کردم تا به یکی از اعضای کمیته رهبری مخفی و پرقدرت آن
تبدیل شدم.»

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها