|

گروه فراموش‌شده ضیافت‌ها

ابراهیم عمران

گروه‌های الیت جامعه که طیف وسیعی از سیاسیون، هنرمندان، ورزشکاران، پزشکان، مهندسان، وکلا، روزنامه‌نگاران و خبرنگاران را شامل می‌شود، طبق سنت این سال‌ها، با رئیس‌جمهور در ضیافت افطار دیداری دارند تا از برخی مسائل بشنوند و اگر موقعیتی هم شد، کلامی بر زبان جاری کنند که فی‌نفسه خرده و ایرادی بر آن نیست که این گروه‌ها به‌نوعی همان دغدغه‌ها و منویاتی را دارند که گروه‌های میانی و پایینی جامعه؛ گیرم نوع جهت‌گیری بر فرض مثال فرد بازیگر شاید بر مدار خواسته‌های صنفی‌اش باشد که به‌نوعی نیاز و دغدغه ذاتی کارشان است که شاید در برخی موارد بعضی خواسته‌های عمومی را هم بر زبان بیاورند که «مخرج‌مشترک» آن، به دل‌گفته‌های جامعه پهلو بزند. حال آنچه جان و مراد اصلی این نوشته است، نه حرف‌ها و خواسته‌های این نخبگان که «از دل‌گریخته‌های» قشری است که هیچ‌گاه در این مراسم‌ها حضور ملموس و عینی آید ندارند؛ هرچند شاید «سرّ دلبران»

گفته آید از زبان «دیگران»!
به‌راستی چه می‌شود به‌طور رندوم و از وسط شهر و از گوشه‌وکنار آن، جمعیتی گرد آیند و آنچه در سر دارند، نه با زبان ادبا و حکما و سیاسیون، بلکه با زبان محاوره و عادی خودشان، بیان دارند؟! جایگاه نخبگان فکری و مصلحان اجتماعی بر کسی پوشیده نیست، زیرا آنان به‌نوعی نمایندگان قشر فراموش‌شده اجتماع هستند، ولی نوع بیان و نحوه واکنش‌ها و برخی‌وقت‌ها شاید دل‌زدگی‌ها و «تحریم»کردن‌هایشان؛ اگر از قضا سر‌کنگبین صفرا فزود، نباشد،
ثمره دیگری ندارد.
بارها دیده شده که مقامی مسئول سرزده به مکانی و اجتماعی می‌رود و ناگاه با مواردی مواجه می‌شود؛ حال این معادله اگر برعکس شود و عده‌ای بی‌خبر و به‌طور تصادفی به چنین میهمانی‌هایی بروند و حرف دل اجتماع را بگویند، چه خواهد شد؟
کمترین ثمره و فایده آن، همان بی‌واسطه روبه‌روشدن به قول سعدی «پاسبان و درویش» است که فواید آن بر همگان آشکار است. وقتی در زمان‌ انتخابات و در گاه رأی جمع‌کردن به میان این قشر می‌روند و به‌طور بی‌واسطه در جریان امور قرار می‌گیرند، چرا در موسم ماه خدا، این جمعیت را فراموش می‌کنند و با واسطه‌هایی حرف‌های آنان را می‌شنوند که همان نخبگانی هستند که له و علیه، شاید حرف بزنند که به‌حتم درددل همه نمی‌تواند باشد.
آری با کمی تدبیر و با اندکی درایت تصمیم‌گیران چنین اموری می‌شود طریقه دیگری از شناخت و بودن واقعی با مردم کوچه و بازار را نیز تجربه کرد که از دل این نشست‌وبرخاست‌ها، می‌توان به تجارب ارزشمندی رسید که به قول شیخ سخن:
کار درویش مستمند بر آر
که تو را نیز کارها باشد

گروه‌های الیت جامعه که طیف وسیعی از سیاسیون، هنرمندان، ورزشکاران، پزشکان، مهندسان، وکلا، روزنامه‌نگاران و خبرنگاران را شامل می‌شود، طبق سنت این سال‌ها، با رئیس‌جمهور در ضیافت افطار دیداری دارند تا از برخی مسائل بشنوند و اگر موقعیتی هم شد، کلامی بر زبان جاری کنند که فی‌نفسه خرده و ایرادی بر آن نیست که این گروه‌ها به‌نوعی همان دغدغه‌ها و منویاتی را دارند که گروه‌های میانی و پایینی جامعه؛ گیرم نوع جهت‌گیری بر فرض مثال فرد بازیگر شاید بر مدار خواسته‌های صنفی‌اش باشد که به‌نوعی نیاز و دغدغه ذاتی کارشان است که شاید در برخی موارد بعضی خواسته‌های عمومی را هم بر زبان بیاورند که «مخرج‌مشترک» آن، به دل‌گفته‌های جامعه پهلو بزند. حال آنچه جان و مراد اصلی این نوشته است، نه حرف‌ها و خواسته‌های این نخبگان که «از دل‌گریخته‌های» قشری است که هیچ‌گاه در این مراسم‌ها حضور ملموس و عینی آید ندارند؛ هرچند شاید «سرّ دلبران»

گفته آید از زبان «دیگران»!
به‌راستی چه می‌شود به‌طور رندوم و از وسط شهر و از گوشه‌وکنار آن، جمعیتی گرد آیند و آنچه در سر دارند، نه با زبان ادبا و حکما و سیاسیون، بلکه با زبان محاوره و عادی خودشان، بیان دارند؟! جایگاه نخبگان فکری و مصلحان اجتماعی بر کسی پوشیده نیست، زیرا آنان به‌نوعی نمایندگان قشر فراموش‌شده اجتماع هستند، ولی نوع بیان و نحوه واکنش‌ها و برخی‌وقت‌ها شاید دل‌زدگی‌ها و «تحریم»کردن‌هایشان؛ اگر از قضا سر‌کنگبین صفرا فزود، نباشد،
ثمره دیگری ندارد.
بارها دیده شده که مقامی مسئول سرزده به مکانی و اجتماعی می‌رود و ناگاه با مواردی مواجه می‌شود؛ حال این معادله اگر برعکس شود و عده‌ای بی‌خبر و به‌طور تصادفی به چنین میهمانی‌هایی بروند و حرف دل اجتماع را بگویند، چه خواهد شد؟
کمترین ثمره و فایده آن، همان بی‌واسطه روبه‌روشدن به قول سعدی «پاسبان و درویش» است که فواید آن بر همگان آشکار است. وقتی در زمان‌ انتخابات و در گاه رأی جمع‌کردن به میان این قشر می‌روند و به‌طور بی‌واسطه در جریان امور قرار می‌گیرند، چرا در موسم ماه خدا، این جمعیت را فراموش می‌کنند و با واسطه‌هایی حرف‌های آنان را می‌شنوند که همان نخبگانی هستند که له و علیه، شاید حرف بزنند که به‌حتم درددل همه نمی‌تواند باشد.
آری با کمی تدبیر و با اندکی درایت تصمیم‌گیران چنین اموری می‌شود طریقه دیگری از شناخت و بودن واقعی با مردم کوچه و بازار را نیز تجربه کرد که از دل این نشست‌وبرخاست‌ها، می‌توان به تجارب ارزشمندی رسید که به قول شیخ سخن:
کار درویش مستمند بر آر
که تو را نیز کارها باشد

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها