|

تفاوت‌های جنسیتی اکتسابی‌اند

برخلاف تصور عمومی، تمایز مهمی وجود دارد ميان «جنس» و «جنسيت»: اصطلاح «جنس» ناظر است بر تفاوت‌های بیولوژیک ميان مرد و زن، درحالی‌كه جنسيت بر دسته‌ای از ويژگی‌های شخصی و روانی دلالت دارد كه جامعه آن را تعيين می‌كند و با مردبودن يا زن‌بودن و به عبارتی با مردانگی و زنانگی همراه است. اگر مبنای جنسیت را کاملاً بیولوژیک ندانیم، آنگاه لازم است به عوامل اجتماعی یا محیطی نیز بپردازیم که در کنش متقابل یا عوامل بیولوژیک به رشد هویت جنسیتی و نقش جنسیتی منجر می‌شوند. بی‌تردید جنس و جنسیت پیوندهای آشکاری با یکدیگر دارند. ماهیت دقیق این پیوند موضوع بحث‌های فراوانی میان جامعه‌شناسان و دیگران شده است، ازجمله در کتاب «جامعه‌شناسی جنسیت» اثر استفانی گرت که مدخلی عمومی و مقدماتی است درباره جنسیت و عوامل اجتماعی مؤثر در شکل‌گیری و تغییر و تحول آن. این کتاب به همت نشر نی به فارسی ترجمه و منتشر شده است. نویسنده مقوله‌ جنسیت را در عرصه‌های گوناگون و از زوایای متفاوت بررسی می‌کند: از تمایلات جنسی گرفته تا میزان مشارکت سیاسی و الگوهای جرم و «کژروی». در هر یک از این عرصه‌ها بررسی‌های مختلفی از فرهنگ‌های گوناگون ارائه می‌شود که به شناخت بهتر مباحث کتاب کمک می‌کند. نویسنده در سراسر کتاب می‌کوشد نشان دهد جامعه‌شناسان در توضیح الگوهای متفاوت رفتاری، که مبتنی است بر نقش جنسیتی، اختلاف‌نظر دارند از جامعه‌شناسان فمینیست تا مابقی جامعه‌شناسان. در نظر نويسنده بررسي انتقادي مقوله جنسيت نه امري يک‌بار براي هميشه بلکه فرايندي است پيوسته در حال شدن و نيازمند بازبيني مکرر. ازاين‌رو، هدف کتاب را نه ارائه پاسخ‌هاي قطعي، روشن و هميشگي بلکه تلاش برای آشنایی خواننده با ابزارهاي تحليلي می‌داند که به کار شناخت جنبه‌هاي مختلف مفهوم جنسيت می‌آید. گرت در این کتاب می‌کوشد از یک‌سو عقل سلیم و ارزش‌های اخلاقی مسلطی را به چالش بکشد که درباره مردانگی و زنانگی است و از سوی دیگر با بررسی ارتباط تنگاتنگ زندگی روزمره و ساختارهای اجتماعی و مناسبات قدرت، به عوامل بنیادی‌تر و علل دیرپایی بپردازد که در بازتولید و نیز تغییر و تحول انگاره‌های رایج درباره زنانگی و مردانگی نقش موثری دارند.
کتاب در هفت فصل تنظیم شده است و نویسنده در پایان هر فصل در بخشی کوتاه با عنوان «فعالیت عملی» می‌کوشد تحلیل نظری خود را در عرصه عمل نیز پیش ببرد. در جامعه‌شناسی از تفاوت‌های جنسی بیولوژیک برای توضیح و مشروعیت‌بخشیدن به تقسیم جنسی کار در خانواده و جامعه استفاده می‌شود. نویسنده در فصل اول با عنوان «بیولوژی و جنسیت» نخست به بحثی پیرامون دامنه تفاوت‌های جنسی بیولوژیک در زن و مرد و ماهیت تمایلات جنسی می‌پردازد. سپس در فصلی درباره جامعه‌پذیری، راه‌های کسب تفاوت‌های جنسیتی را بررسی می‌کند. گرت در فصل دوم نشان می‌دهد میان دانشمندان علوم اجتماعی اختلاف‌‌نظرهای جدی وجود دارد درباره ماهیت ویژگی جامعه‌پذیری و فرآیند یادگیری و همچنین در مورد اهمیت عوامل معین در این فرآیند. این موضوع در فصول سوم و چهارم، با عنوان خانواده و آموزش و پرورش، نیز دنبال می‌شود. کتاب حاضر تاکید دارد تفاوت‌های جنسیتی عمدتاً اکتسابی‌اند نه ارثی. نویسنده ادعاي بي‌طرفي علمي نظريه‌پردازاني را که نابرابري‌هاي جنسيتي را به نام بيولوژي توجيه و تاييد مي‌کنند، رد می‌کند و نشان مي‌دهد چگونه پيش‌فرض‌هاي خودآگاه و ناخودآگاه پژوهشگران در اين عرصه در شکل‌‌دادن به مفاهيم و مسائل مورد بحث، تعيين افق و دامنه بررسي و درواقع در توليد موضوع مورد پژوهش نقش مهمي بازي مي‌کند. ازاین‌رو، می‌توان گفت نقد جبرگرايي بيولوژيک رشته‌اي است که فصول مختلف کتاب را به هم گره می‌زند. اما به‌رغم جانبداري آشکار نويسنده از ديدگاه‌هاي فمينيستي، نقطه عزيمت تحلیل او نه آرمان‌هاي اخلاقي برابري‌طلبانه و ايده‌آل‌هاي مطلق درباره برابري زن و مرد بلکه نقد جامعه‌شناختي زندگي روزمره و ساختارهاي قدرت است. ازاین‌رو، در فصول بعدی به اهمیت جنسیت در قلمرو کار، سیاست، کژروی اجتماعی و جرم می‌پردازد. درمجموع، نویسنده نشان می‌دهد چگونه «زنانگی» و «مردانگی» نه ویژگی‌های ذاتی، مطلق و فراسوی زمان و مکان، بلکه مقولاتی اجتماعی و فرهنگی، ساخته و پرداخته‌ شرایط تاریخی معین و گاه حتی دستخوش نیازهای سیاسی و اقتصادی زودگذرند. از‌این‌رو، نتیجه می‌گیرد نگرش انتقادی به مقوله‌ جنسیت نه تحلیلی از «ذات» این پدیده بلکه بررسی و تحلیلی است مشخص و تاریخی در جنبه‌های مختلف زندگی اجتماعی، فرهنگ و سیاست.

برخلاف تصور عمومی، تمایز مهمی وجود دارد ميان «جنس» و «جنسيت»: اصطلاح «جنس» ناظر است بر تفاوت‌های بیولوژیک ميان مرد و زن، درحالی‌كه جنسيت بر دسته‌ای از ويژگی‌های شخصی و روانی دلالت دارد كه جامعه آن را تعيين می‌كند و با مردبودن يا زن‌بودن و به عبارتی با مردانگی و زنانگی همراه است. اگر مبنای جنسیت را کاملاً بیولوژیک ندانیم، آنگاه لازم است به عوامل اجتماعی یا محیطی نیز بپردازیم که در کنش متقابل یا عوامل بیولوژیک به رشد هویت جنسیتی و نقش جنسیتی منجر می‌شوند. بی‌تردید جنس و جنسیت پیوندهای آشکاری با یکدیگر دارند. ماهیت دقیق این پیوند موضوع بحث‌های فراوانی میان جامعه‌شناسان و دیگران شده است، ازجمله در کتاب «جامعه‌شناسی جنسیت» اثر استفانی گرت که مدخلی عمومی و مقدماتی است درباره جنسیت و عوامل اجتماعی مؤثر در شکل‌گیری و تغییر و تحول آن. این کتاب به همت نشر نی به فارسی ترجمه و منتشر شده است. نویسنده مقوله‌ جنسیت را در عرصه‌های گوناگون و از زوایای متفاوت بررسی می‌کند: از تمایلات جنسی گرفته تا میزان مشارکت سیاسی و الگوهای جرم و «کژروی». در هر یک از این عرصه‌ها بررسی‌های مختلفی از فرهنگ‌های گوناگون ارائه می‌شود که به شناخت بهتر مباحث کتاب کمک می‌کند. نویسنده در سراسر کتاب می‌کوشد نشان دهد جامعه‌شناسان در توضیح الگوهای متفاوت رفتاری، که مبتنی است بر نقش جنسیتی، اختلاف‌نظر دارند از جامعه‌شناسان فمینیست تا مابقی جامعه‌شناسان. در نظر نويسنده بررسي انتقادي مقوله جنسيت نه امري يک‌بار براي هميشه بلکه فرايندي است پيوسته در حال شدن و نيازمند بازبيني مکرر. ازاين‌رو، هدف کتاب را نه ارائه پاسخ‌هاي قطعي، روشن و هميشگي بلکه تلاش برای آشنایی خواننده با ابزارهاي تحليلي می‌داند که به کار شناخت جنبه‌هاي مختلف مفهوم جنسيت می‌آید. گرت در این کتاب می‌کوشد از یک‌سو عقل سلیم و ارزش‌های اخلاقی مسلطی را به چالش بکشد که درباره مردانگی و زنانگی است و از سوی دیگر با بررسی ارتباط تنگاتنگ زندگی روزمره و ساختارهای اجتماعی و مناسبات قدرت، به عوامل بنیادی‌تر و علل دیرپایی بپردازد که در بازتولید و نیز تغییر و تحول انگاره‌های رایج درباره زنانگی و مردانگی نقش موثری دارند.
کتاب در هفت فصل تنظیم شده است و نویسنده در پایان هر فصل در بخشی کوتاه با عنوان «فعالیت عملی» می‌کوشد تحلیل نظری خود را در عرصه عمل نیز پیش ببرد. در جامعه‌شناسی از تفاوت‌های جنسی بیولوژیک برای توضیح و مشروعیت‌بخشیدن به تقسیم جنسی کار در خانواده و جامعه استفاده می‌شود. نویسنده در فصل اول با عنوان «بیولوژی و جنسیت» نخست به بحثی پیرامون دامنه تفاوت‌های جنسی بیولوژیک در زن و مرد و ماهیت تمایلات جنسی می‌پردازد. سپس در فصلی درباره جامعه‌پذیری، راه‌های کسب تفاوت‌های جنسیتی را بررسی می‌کند. گرت در فصل دوم نشان می‌دهد میان دانشمندان علوم اجتماعی اختلاف‌‌نظرهای جدی وجود دارد درباره ماهیت ویژگی جامعه‌پذیری و فرآیند یادگیری و همچنین در مورد اهمیت عوامل معین در این فرآیند. این موضوع در فصول سوم و چهارم، با عنوان خانواده و آموزش و پرورش، نیز دنبال می‌شود. کتاب حاضر تاکید دارد تفاوت‌های جنسیتی عمدتاً اکتسابی‌اند نه ارثی. نویسنده ادعاي بي‌طرفي علمي نظريه‌پردازاني را که نابرابري‌هاي جنسيتي را به نام بيولوژي توجيه و تاييد مي‌کنند، رد می‌کند و نشان مي‌دهد چگونه پيش‌فرض‌هاي خودآگاه و ناخودآگاه پژوهشگران در اين عرصه در شکل‌‌دادن به مفاهيم و مسائل مورد بحث، تعيين افق و دامنه بررسي و درواقع در توليد موضوع مورد پژوهش نقش مهمي بازي مي‌کند. ازاین‌رو، می‌توان گفت نقد جبرگرايي بيولوژيک رشته‌اي است که فصول مختلف کتاب را به هم گره می‌زند. اما به‌رغم جانبداري آشکار نويسنده از ديدگاه‌هاي فمينيستي، نقطه عزيمت تحلیل او نه آرمان‌هاي اخلاقي برابري‌طلبانه و ايده‌آل‌هاي مطلق درباره برابري زن و مرد بلکه نقد جامعه‌شناختي زندگي روزمره و ساختارهاي قدرت است. ازاین‌رو، در فصول بعدی به اهمیت جنسیت در قلمرو کار، سیاست، کژروی اجتماعی و جرم می‌پردازد. درمجموع، نویسنده نشان می‌دهد چگونه «زنانگی» و «مردانگی» نه ویژگی‌های ذاتی، مطلق و فراسوی زمان و مکان، بلکه مقولاتی اجتماعی و فرهنگی، ساخته و پرداخته‌ شرایط تاریخی معین و گاه حتی دستخوش نیازهای سیاسی و اقتصادی زودگذرند. از‌این‌رو، نتیجه می‌گیرد نگرش انتقادی به مقوله‌ جنسیت نه تحلیلی از «ذات» این پدیده بلکه بررسی و تحلیلی است مشخص و تاریخی در جنبه‌های مختلف زندگی اجتماعی، فرهنگ و سیاست.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها