اعترافات عاملان 2 جنایت خانوادگی
شرق: پرونده متهمان دو جنایت خانوادگی روی میز قضات دادگاه قرار گرفته و آنها بهزودی پای میز محاکمه خواهند رفت. یکی از این متهمان مردی است که دخترش را به قتل رسانده و متهم دوم دختری است که مادرش را از پا درآورده است.
پرونده اول زمانی تشکیل شد که از بیمارستانی به کارآگاهان پلیس آگاهی فارس خبر دادند زنی جوان که به کما رفته بود، فوت شده و به احتمال زیاد به قتل رسیده است، زیرا دور گلویش آثار کبودی وجود دارد و به نظر میرسد این زن را خفه کردهاند.
وقتی مأموران به بیمارستان رفتند تحقیقات خود را آغاز کردند و فهمیدند متوفی زنی به نام لاله بود که همراه شوهرش در طبقه بالای خانه پدرش زندگی میکرد. از آنجا که تمام شواهد نشان میداد این زن در خانه به قتل رسیده است، پلیس ابتدا به شوهر او ظنین شد، اما در همان بازجوییهای اولیه معلوم شد اگرچه این زن و شوهر با هم اختلافاتی داشتند، مرد جوان در این قتل دست نداشته است. پس از آن نام پدر مقتول بهعنوان متهم در پرونده ثبت شد و کارآگاهان که پی برده بودند این مرد از زمان انتقال فرزندش به بیمارستان فراری شده است، با طرحریزی عملیاتی ویژه به تعقیب او پرداختند و توانستند وی را شناسایی و بازداشت کنند.
مرد میانسال بعد از انتقال به پلیس آگاهی تحت بازجویی قرار گرفت و به کشتن دخترش اعتراف کرد. او گفت: «من و لاله از مدتها قبل بر سر مسائل مختلف با هم اختلاف داشتیم و هرازگاهی مشاجره میکردیم. از رفتارهای او بهستوه آمده بودم و دیگر تحمل نداشتم تا اینکه روز حادثه به خانه ما آمد. او بسیار ناراحت و پریشان بود. علت را که پرسیدم فهمیدم باز با شوهرش دعوا کرده است. به او انتقاد کردم و گفتم بهتر است رفتارش را اصلاح کند اما او تهدید کرد از خانه خواهد رفت. این حرفش من را بهشدت عصبانی کرد؛ طوریکه دستم را دور گلویش حلقه کردم و آنقدر فشار دادم تا از هوش رفت. بعد از این اتفاق درحالیکه خیلی ترسیده بودم، از همسر و دامادم کمک خواستم و آن دو دخترم را به بیمارستان رساندند. من هم از ترسم فرار کردم البته آن زمان لاله هنوز زنده بود و نفس میکشید».
این مرد اکنون در انتظار برگزاری جلسه محاکمه بهسر میبرد.
متهم دوم که کیفرخواست علیهاش صادر شده، دختری است که مادر 60 ساله خود را کشته است. این دختر تا مدتی بعد از قتل فراری بود و سرانجام در جریان تحقیقات تخصصی پلیس به دام افتاد و به جرم خود اعتراف کرد.
تحقیقات درباره این پرونده از وقتی آغاز شد که یکی از همسایههای زن 60 ساله در تماس با پلیس از مرگ او خبر داد. وقتی مأموران به خانه این زن رفتند و جسد را مشاهده کردند، به پرسوجو از همسایه پرداختند. او گفت: من با شنیدن صدای داد و فریاد به خانه همسایهمان آمدم و این زن را دیدم که روی زمین افتاده بود. دخترش هم با لباس بیرون کنارش ایستاده بود که با دیدن من فرار کرد.
مأموران در همان بررسیهای اولیه پی بردند زن 60 ساله براثر خفگی جان باخته است. بههمیندلیل تعقیب دختر او را آغاز کردند اما هر بار که ردی از این دختر به دست میآوردند، او شهر محل اختفایش را تغییر میداد تا اینکه در نهایت به دام افتاد.
دختر جوان ضمن اعتراف به قتل مادرش گفت: اختلافات من و مادرم آنقدر شدید بود که بیخواب شده بودم، این بیخوابی اذیتم میکرد. روز حادثه مادرم فکر کرد من قصد دارم از خانه بیرون بروم برای همین سعی کرد مانعم شود؛ من هم که عصبانی شده بودم او را با طناب خفه کردم و فراری شدم. میدانستم پلیس در تعقیبم است برای همین جرئت نداشتم به هتل یا مسافرخانه بروم و مرتب محل سکونتم را تغییر میدادم. در این مدت بهشدت عذابوجدان داشتم و هر شب کابوس میدیدم. سرانجام تصمیم گرفتم خودم را معرفی کنم اما قبل از آن دستگیر شدم».این دختر نیز اکنون در زندان منتظر است تا جلسه محاکمهاش برگزار شود.
شرق: پرونده متهمان دو جنایت خانوادگی روی میز قضات دادگاه قرار گرفته و آنها بهزودی پای میز محاکمه خواهند رفت. یکی از این متهمان مردی است که دخترش را به قتل رسانده و متهم دوم دختری است که مادرش را از پا درآورده است.
پرونده اول زمانی تشکیل شد که از بیمارستانی به کارآگاهان پلیس آگاهی فارس خبر دادند زنی جوان که به کما رفته بود، فوت شده و به احتمال زیاد به قتل رسیده است، زیرا دور گلویش آثار کبودی وجود دارد و به نظر میرسد این زن را خفه کردهاند.
وقتی مأموران به بیمارستان رفتند تحقیقات خود را آغاز کردند و فهمیدند متوفی زنی به نام لاله بود که همراه شوهرش در طبقه بالای خانه پدرش زندگی میکرد. از آنجا که تمام شواهد نشان میداد این زن در خانه به قتل رسیده است، پلیس ابتدا به شوهر او ظنین شد، اما در همان بازجوییهای اولیه معلوم شد اگرچه این زن و شوهر با هم اختلافاتی داشتند، مرد جوان در این قتل دست نداشته است. پس از آن نام پدر مقتول بهعنوان متهم در پرونده ثبت شد و کارآگاهان که پی برده بودند این مرد از زمان انتقال فرزندش به بیمارستان فراری شده است، با طرحریزی عملیاتی ویژه به تعقیب او پرداختند و توانستند وی را شناسایی و بازداشت کنند.
مرد میانسال بعد از انتقال به پلیس آگاهی تحت بازجویی قرار گرفت و به کشتن دخترش اعتراف کرد. او گفت: «من و لاله از مدتها قبل بر سر مسائل مختلف با هم اختلاف داشتیم و هرازگاهی مشاجره میکردیم. از رفتارهای او بهستوه آمده بودم و دیگر تحمل نداشتم تا اینکه روز حادثه به خانه ما آمد. او بسیار ناراحت و پریشان بود. علت را که پرسیدم فهمیدم باز با شوهرش دعوا کرده است. به او انتقاد کردم و گفتم بهتر است رفتارش را اصلاح کند اما او تهدید کرد از خانه خواهد رفت. این حرفش من را بهشدت عصبانی کرد؛ طوریکه دستم را دور گلویش حلقه کردم و آنقدر فشار دادم تا از هوش رفت. بعد از این اتفاق درحالیکه خیلی ترسیده بودم، از همسر و دامادم کمک خواستم و آن دو دخترم را به بیمارستان رساندند. من هم از ترسم فرار کردم البته آن زمان لاله هنوز زنده بود و نفس میکشید».
این مرد اکنون در انتظار برگزاری جلسه محاکمه بهسر میبرد.
متهم دوم که کیفرخواست علیهاش صادر شده، دختری است که مادر 60 ساله خود را کشته است. این دختر تا مدتی بعد از قتل فراری بود و سرانجام در جریان تحقیقات تخصصی پلیس به دام افتاد و به جرم خود اعتراف کرد.
تحقیقات درباره این پرونده از وقتی آغاز شد که یکی از همسایههای زن 60 ساله در تماس با پلیس از مرگ او خبر داد. وقتی مأموران به خانه این زن رفتند و جسد را مشاهده کردند، به پرسوجو از همسایه پرداختند. او گفت: من با شنیدن صدای داد و فریاد به خانه همسایهمان آمدم و این زن را دیدم که روی زمین افتاده بود. دخترش هم با لباس بیرون کنارش ایستاده بود که با دیدن من فرار کرد.
مأموران در همان بررسیهای اولیه پی بردند زن 60 ساله براثر خفگی جان باخته است. بههمیندلیل تعقیب دختر او را آغاز کردند اما هر بار که ردی از این دختر به دست میآوردند، او شهر محل اختفایش را تغییر میداد تا اینکه در نهایت به دام افتاد.
دختر جوان ضمن اعتراف به قتل مادرش گفت: اختلافات من و مادرم آنقدر شدید بود که بیخواب شده بودم، این بیخوابی اذیتم میکرد. روز حادثه مادرم فکر کرد من قصد دارم از خانه بیرون بروم برای همین سعی کرد مانعم شود؛ من هم که عصبانی شده بودم او را با طناب خفه کردم و فراری شدم. میدانستم پلیس در تعقیبم است برای همین جرئت نداشتم به هتل یا مسافرخانه بروم و مرتب محل سکونتم را تغییر میدادم. در این مدت بهشدت عذابوجدان داشتم و هر شب کابوس میدیدم. سرانجام تصمیم گرفتم خودم را معرفی کنم اما قبل از آن دستگیر شدم».این دختر نیز اکنون در زندان منتظر است تا جلسه محاکمهاش برگزار شود.