|

ابلوموفیسم؛ اختلال روانی یا آسیب اجتماعی

حسین ناصری- روان‌شناس پیشگیری

معمولا مفهوم تنبلی در ادبیات دنیا با شخصیت ابلوموف تداعی می‌شود؛ فردی که از انگیزه‌های معمول زندگی کاملا تهی شده و با پناه‌بردن به بستر خواب، بسیاری از وظایف و مسئولیت‌های خود را کنار گذاشته است. البته وقتی‌ که شخصیت‌پردازی ابلوموف از طریق کتاب اصلی، تئاترهای به‌اجرا‌درآمده یا فیلم‌های ساخته‌شده دنبال شود، وجه سرگرم‌کننده و گاهی کمدی این آثار، احتمالا بیننده را چنان در بر خواهند گرفت که دشواری‌های واقعی زندگی امثال ابلوموف تحت‌الشعاع قرار خواهد گرفت. در علوم رفتاری هر وضعیتی که کارکرد فرد را به‌گونه‌ای مختل کند که برای خود یا دیگران پیامدهای جدی به دنبال داشته باشد، اختلال روان‌شناختی نامیده می‌شود. در علوم اجتماعی نیز هر وضعیتی که گریبان‌گیر تعداد درخور ‌توجهی از افراد جامعه شده و برای آنان پیامدهای منفی به‌دنبال داشته باشد، آسیب اجتماعی نامیده می‌شود، ازاین‌رو درباره تنبلی این سؤال مطرح است که آیا این مفهوم، اختلالی روان‌شناختی است یا آسیبی اجتماعی. در طبقه‌بندی‌های موجود، بیش از 250 اختلال روان‌شناختی وجود دارد که در میان آنها به شکل مشخص نامی از تنبلی برده نشده، اختلالی که بیشترین نزدیکی را با تنبلی دارد، افسردگی است. افسردگی ماهیتا اختلالی است که به شکل همبود در بسیاری از مشکلات روان‌شناختی دیگر نیز دیده می‌شود، ولی به‌عنوان یک مسئله بالینی در دو اختلال افسردگی اساسی و افسرده‌خویی موضوعیت بیشتری می‌یابد. به فردی افسرده اساسی اطلاق می‌شود که از بین علائم نُه‌گانه خُلق افسرده، کاهش قابل‌توجه در علائق و لذائذ، کاهش معنادار در وزن، بی‌خوابی یا پرخوابی، کندی رفتار یا تحریک‌پذیری، خستگی، احساس بی‌ارزشی، کاهش توانایی در تمرکز یا تصمیم‌گیری و افکار تکراری درباره مرگ، هفت علامت را در دو هفته نشان دهد. اختلال بعدی که افسردگی ماهیت اصلی آن را تشکیل می‌دهد، افسرده‌خویی یا اختلال ملال نام دارد؛ خلق افسرده، کم‌بودن اشتها، بی‌خوابی یا پرخوابی، انرژی پایین یا خستگی، پایین‌بودن عزت ‌نفس، تمرکز ضعیف یا دشواری در تصمیم‌گیری و احساس ناامیدی علائم بارز این مشکل روان‌شناختی است. البته لازم است این علائم دو سال به درازا بکشد. گفتنی است که به‌جز این دو، افسردگی در وضعیت‌های دیگر روان‌شناختی نیز درخور توجه است که می‌توان به اختلال خلق پیش از قاعدگی، اختلال افسردگی ناشی از مصرف مواد یا درمان‌های دارویی، اختلال دوقطبی، اختلال سازگاری و اختلال افسردگی نامشخص اشاره کرد. مهم‌ترین ویژگی که در انواع افسردگی‌های اشاره‌شده دیده می‌شود این است که کارکرد فرد افسرده به حداقل ممکن می‌رسد. با توجه به ویژگی‌هایی نظیر پرخوابی، انرژی پایین، دشواری در تصمیم‌گیری و احساس ناامیدی، به‌احتمال‌زیاد افسرده‌خویی تشخیص مناسبی برای افرادی از جنس ابلوموف محسوب می‌شود.

لازم به ذکر است که بسیاری از مواقع، نشانه‌های ابلوموفی افسردگی به حدی در فرد آشکار است که افسرده‌بودن او محرز است، به حدی که با کمی مشاهده می‌توان متوجه وخامت تنبلی او شد. روشن است که افسردگی و غمگینی تفاوت آشکاری دارند، چراکه اولی مختل‌کننده زندگی و دومی واکنش طبیعی به موقعیت‌هایی نظیر شکست یا ازدست‌دادن‌هاست که البته در صورت تداوم می‌توانند منجر به افسردگی شوند، ولی گاهی افسردگی‌هایی وجود دارد که به‌راحتی قابل‌تشخیص نیست. این حالت افسردگی که افسردگی نقاب‌زده نام دارد، وضعیتی است که فرد، افسردگی خود را پشت نقاب‌های مختلفی اعم از تحصیلات، جایگاه اجتماعی، دستاوردهای فردی و... پنهان می‌کند. به‌این‌ترتیب این دسته از افراد افسرده نیز آشکارا با تنبلی مواجه خواهند شد. آمار موجود دال بر آن است که 16.5 درصد از زنان و 10.8 درصد از مردان از افسردگی رنج می‌برند. با توجه به آشکاربودن تنبلی در افسردگی، می‌توان نتیجه‌گیری کرد که حداقل 14 درصد از افراد جامعه از تنبلی ناشی از افسردگی رنج می‌برند که قاعدتا نیازمند مداخلات درمانی هستند.
ولی با توجه به تعریفی که از اختلال روانی مطرح شد، تنبلی می‌تواند بدون اینکه در تابلو افسردگی وجود داشته باشد، تحت عنوان یک اختلال در نظر گرفته شود. با وجودی که آمار موثقی از این نمونه از تنبلی در دسترس نیست، ولی شواهد و قرائن موجود دال بر آن است که آمار تنبلی به حدی شیوع دارد که شاید بتوان از آن به‌عنوان یک مسئله اجتماعی نام برد. همان‌طور که مطرح شد وقتی مسئله‌ای اجتماعی تلقی می‌شود که اولا مسئله مذکور دامن‌گیر بسیاری از افراد شده باشد و ثانیا به نظر بسیاری از آنان، آن مسئله ناخوشایند، نامطلوب و مضر تلقی شود. با توجه به این دو ویژگی می‌توان نتیجه گرفت که تنبلی در ایران مثل بسیاری از کشورهای دیگر، نه یک مسئله فردی بلکه اجتماعی است، به این معنی که افراد زیادی گرفتار آن هستند و این گرفتاری، پیامدهای اجتماعی مهلکی را به دنبال دارد. مشخص است که مهم‌ترین پیامد اجتماعی این معضل، هدررفتن منابع ملی در جهت ایجاد توسعه پایدار خواهد بود. می‌توان برای تنبلی اجتماعی، علائم یا نشانه‌های متعددی را برشمرد ولی مهم‌ترین آنها عبارت‌اند از: 1- بی‌تحرکی: شاید بتوان گفت عینی‌ترین شاخص تنبلی، بی‌تحرکی است؛ اینکه فرد به‌لحاظ فیزیکی دچار رخوت شود. وضعیت چاقی در کشور تبیین‌کننده بی‌تحرکی در جامعه است. طبیعتا وقتی افراد به‌ازای کالری دریافتی خود تحرک کافی نداشته باشند، خطر چاقی گریبان‌گیر آنان خواهد شد. شیوع دیابت نوع دوم، بالارفتن کلسترول بد (LDL)، انواع آرتروز، بیماری‌های قلبی-عروقی، پرفشاری خون همگی پیامدهای بی‌تحرکی خواهند بود که سالانه هزینه هنگفتی را بر دوش دولت مي‌گذارد. 2- فقدان میل به یادگیری: همان‌گونه که تنبلی موجب می‌شود فرد به‌لحاظ فیزیکی دچار سستی و سکون شود، به‌لحاظ روان‌شناختی نیز موجب می‌شود او خود را با هیچ چالشی روبه‌رو نکند. اگر یادگیری را کسب دانش با هدف تغییر نسبتا پایدار در رفتار تعریف کنیم، روشن است که در منافات با تنبلی قرار می‌گیرد. آمار سرانه کتاب‌خوانی و تیراژ کتاب در کشور و وضعیت پایان‌نامه‌نویسی‌ها مواردی هستند که نشان‌دهنده وضعیت فزاینده بی‌میلی به یادگیری هستند. 3- فقدان هدف‌گذاری: هدف‌گذاری فرایندی است که ایجاب می‌کند افراد متناسب با شرایط خود، موارد مشخصی را تعیین و برای رسیدن به آن تلاش کنند. تنبلی جدی‌ترین آسیب را به هدف‌گذاری افراد وارد می‌کند. با توجه به ابعاد زیستی، روان‌شناختی، اجتماعی و معنوی هدفمندی روشن است که بسیاری از آمارهای نگران‌کننده از حوزه‌های سلامت جسمانی تا سلامت روان‌شناختی، اجتماعی و معنوی معنا می‌یابد. 4- بی‌تفاوتی: بنا بر نظر بعضی از متخصصان، بی‌تفاوتی همان تنبلی است به این معنی که در هر دو، واکنش به محیط بیرون به حداقل ممکن می‌رسد. ولی به نظر می‌رسد بی‌تفاوتی وضعیت رسوب‌یافته‌تری نسبت به تنبلی است که در آن پاسخ‌دهی هیجانی و رفتاری فرد نسبت به طیف وسیعی از محرک‌های بیرونی و حتی درونی متوقف می‌شود. واکنش‌نشان‌ندادن به رفع چکه‌کردن شیر آب آشپزخانه، تماس‌نگرفتن با شهرداری برای بهبود وضعیت نظافت خیابان محل سکونت یا نداشتن هیجان نسبت به اینکه چه کسی در مجلس یا سایر مراکز تصمیم‌گیری کلان کشور نمایندگی او را بر عهده بگیرد، همگی به بی‌تفاوتی مربوط می‌شود. در پایان لازم است به این نکته اشاره شود که تنبلی اجتماعی مانند پدیده‌های دیگری نظیر ناامیدی اجتماعی، پرخاشگری اجتماعی یا... علامت محسوب می‌شود؛ همان‌گونه که تب علامتی است دال بر وجود عفونت در بدن. به همان شکل که رفع تب، درمان عامل عفونت را می‌طلبد، کاهش پدیده‌های اجتماعی نیز نیازمند رفع عوامل متعدد به‌وجودآورنده آنهاست. مادامی ‌که سیاست‌های مدون، جامع و درازمدتی برای حفظ و ارتقاي سلامت همه‌جانبه وجود نداشته باشد، آسیب‌هایی نظیر تنبلی اجتماعی، گریزناپذیر خواهد بود. تا آن زمان، سازمان‌های غیردولتی با ارائه برنامه‌های دقیق در پوشش‌های محله‌ای، منطقه‌ای یا استانی نقش بسیار مهمی در فعال‌کردن بخش‌های دولتی خواهند داشت.

معمولا مفهوم تنبلی در ادبیات دنیا با شخصیت ابلوموف تداعی می‌شود؛ فردی که از انگیزه‌های معمول زندگی کاملا تهی شده و با پناه‌بردن به بستر خواب، بسیاری از وظایف و مسئولیت‌های خود را کنار گذاشته است. البته وقتی‌ که شخصیت‌پردازی ابلوموف از طریق کتاب اصلی، تئاترهای به‌اجرا‌درآمده یا فیلم‌های ساخته‌شده دنبال شود، وجه سرگرم‌کننده و گاهی کمدی این آثار، احتمالا بیننده را چنان در بر خواهند گرفت که دشواری‌های واقعی زندگی امثال ابلوموف تحت‌الشعاع قرار خواهد گرفت. در علوم رفتاری هر وضعیتی که کارکرد فرد را به‌گونه‌ای مختل کند که برای خود یا دیگران پیامدهای جدی به دنبال داشته باشد، اختلال روان‌شناختی نامیده می‌شود. در علوم اجتماعی نیز هر وضعیتی که گریبان‌گیر تعداد درخور ‌توجهی از افراد جامعه شده و برای آنان پیامدهای منفی به‌دنبال داشته باشد، آسیب اجتماعی نامیده می‌شود، ازاین‌رو درباره تنبلی این سؤال مطرح است که آیا این مفهوم، اختلالی روان‌شناختی است یا آسیبی اجتماعی. در طبقه‌بندی‌های موجود، بیش از 250 اختلال روان‌شناختی وجود دارد که در میان آنها به شکل مشخص نامی از تنبلی برده نشده، اختلالی که بیشترین نزدیکی را با تنبلی دارد، افسردگی است. افسردگی ماهیتا اختلالی است که به شکل همبود در بسیاری از مشکلات روان‌شناختی دیگر نیز دیده می‌شود، ولی به‌عنوان یک مسئله بالینی در دو اختلال افسردگی اساسی و افسرده‌خویی موضوعیت بیشتری می‌یابد. به فردی افسرده اساسی اطلاق می‌شود که از بین علائم نُه‌گانه خُلق افسرده، کاهش قابل‌توجه در علائق و لذائذ، کاهش معنادار در وزن، بی‌خوابی یا پرخوابی، کندی رفتار یا تحریک‌پذیری، خستگی، احساس بی‌ارزشی، کاهش توانایی در تمرکز یا تصمیم‌گیری و افکار تکراری درباره مرگ، هفت علامت را در دو هفته نشان دهد. اختلال بعدی که افسردگی ماهیت اصلی آن را تشکیل می‌دهد، افسرده‌خویی یا اختلال ملال نام دارد؛ خلق افسرده، کم‌بودن اشتها، بی‌خوابی یا پرخوابی، انرژی پایین یا خستگی، پایین‌بودن عزت ‌نفس، تمرکز ضعیف یا دشواری در تصمیم‌گیری و احساس ناامیدی علائم بارز این مشکل روان‌شناختی است. البته لازم است این علائم دو سال به درازا بکشد. گفتنی است که به‌جز این دو، افسردگی در وضعیت‌های دیگر روان‌شناختی نیز درخور توجه است که می‌توان به اختلال خلق پیش از قاعدگی، اختلال افسردگی ناشی از مصرف مواد یا درمان‌های دارویی، اختلال دوقطبی، اختلال سازگاری و اختلال افسردگی نامشخص اشاره کرد. مهم‌ترین ویژگی که در انواع افسردگی‌های اشاره‌شده دیده می‌شود این است که کارکرد فرد افسرده به حداقل ممکن می‌رسد. با توجه به ویژگی‌هایی نظیر پرخوابی، انرژی پایین، دشواری در تصمیم‌گیری و احساس ناامیدی، به‌احتمال‌زیاد افسرده‌خویی تشخیص مناسبی برای افرادی از جنس ابلوموف محسوب می‌شود.

لازم به ذکر است که بسیاری از مواقع، نشانه‌های ابلوموفی افسردگی به حدی در فرد آشکار است که افسرده‌بودن او محرز است، به حدی که با کمی مشاهده می‌توان متوجه وخامت تنبلی او شد. روشن است که افسردگی و غمگینی تفاوت آشکاری دارند، چراکه اولی مختل‌کننده زندگی و دومی واکنش طبیعی به موقعیت‌هایی نظیر شکست یا ازدست‌دادن‌هاست که البته در صورت تداوم می‌توانند منجر به افسردگی شوند، ولی گاهی افسردگی‌هایی وجود دارد که به‌راحتی قابل‌تشخیص نیست. این حالت افسردگی که افسردگی نقاب‌زده نام دارد، وضعیتی است که فرد، افسردگی خود را پشت نقاب‌های مختلفی اعم از تحصیلات، جایگاه اجتماعی، دستاوردهای فردی و... پنهان می‌کند. به‌این‌ترتیب این دسته از افراد افسرده نیز آشکارا با تنبلی مواجه خواهند شد. آمار موجود دال بر آن است که 16.5 درصد از زنان و 10.8 درصد از مردان از افسردگی رنج می‌برند. با توجه به آشکاربودن تنبلی در افسردگی، می‌توان نتیجه‌گیری کرد که حداقل 14 درصد از افراد جامعه از تنبلی ناشی از افسردگی رنج می‌برند که قاعدتا نیازمند مداخلات درمانی هستند.
ولی با توجه به تعریفی که از اختلال روانی مطرح شد، تنبلی می‌تواند بدون اینکه در تابلو افسردگی وجود داشته باشد، تحت عنوان یک اختلال در نظر گرفته شود. با وجودی که آمار موثقی از این نمونه از تنبلی در دسترس نیست، ولی شواهد و قرائن موجود دال بر آن است که آمار تنبلی به حدی شیوع دارد که شاید بتوان از آن به‌عنوان یک مسئله اجتماعی نام برد. همان‌طور که مطرح شد وقتی مسئله‌ای اجتماعی تلقی می‌شود که اولا مسئله مذکور دامن‌گیر بسیاری از افراد شده باشد و ثانیا به نظر بسیاری از آنان، آن مسئله ناخوشایند، نامطلوب و مضر تلقی شود. با توجه به این دو ویژگی می‌توان نتیجه گرفت که تنبلی در ایران مثل بسیاری از کشورهای دیگر، نه یک مسئله فردی بلکه اجتماعی است، به این معنی که افراد زیادی گرفتار آن هستند و این گرفتاری، پیامدهای اجتماعی مهلکی را به دنبال دارد. مشخص است که مهم‌ترین پیامد اجتماعی این معضل، هدررفتن منابع ملی در جهت ایجاد توسعه پایدار خواهد بود. می‌توان برای تنبلی اجتماعی، علائم یا نشانه‌های متعددی را برشمرد ولی مهم‌ترین آنها عبارت‌اند از: 1- بی‌تحرکی: شاید بتوان گفت عینی‌ترین شاخص تنبلی، بی‌تحرکی است؛ اینکه فرد به‌لحاظ فیزیکی دچار رخوت شود. وضعیت چاقی در کشور تبیین‌کننده بی‌تحرکی در جامعه است. طبیعتا وقتی افراد به‌ازای کالری دریافتی خود تحرک کافی نداشته باشند، خطر چاقی گریبان‌گیر آنان خواهد شد. شیوع دیابت نوع دوم، بالارفتن کلسترول بد (LDL)، انواع آرتروز، بیماری‌های قلبی-عروقی، پرفشاری خون همگی پیامدهای بی‌تحرکی خواهند بود که سالانه هزینه هنگفتی را بر دوش دولت مي‌گذارد. 2- فقدان میل به یادگیری: همان‌گونه که تنبلی موجب می‌شود فرد به‌لحاظ فیزیکی دچار سستی و سکون شود، به‌لحاظ روان‌شناختی نیز موجب می‌شود او خود را با هیچ چالشی روبه‌رو نکند. اگر یادگیری را کسب دانش با هدف تغییر نسبتا پایدار در رفتار تعریف کنیم، روشن است که در منافات با تنبلی قرار می‌گیرد. آمار سرانه کتاب‌خوانی و تیراژ کتاب در کشور و وضعیت پایان‌نامه‌نویسی‌ها مواردی هستند که نشان‌دهنده وضعیت فزاینده بی‌میلی به یادگیری هستند. 3- فقدان هدف‌گذاری: هدف‌گذاری فرایندی است که ایجاب می‌کند افراد متناسب با شرایط خود، موارد مشخصی را تعیین و برای رسیدن به آن تلاش کنند. تنبلی جدی‌ترین آسیب را به هدف‌گذاری افراد وارد می‌کند. با توجه به ابعاد زیستی، روان‌شناختی، اجتماعی و معنوی هدفمندی روشن است که بسیاری از آمارهای نگران‌کننده از حوزه‌های سلامت جسمانی تا سلامت روان‌شناختی، اجتماعی و معنوی معنا می‌یابد. 4- بی‌تفاوتی: بنا بر نظر بعضی از متخصصان، بی‌تفاوتی همان تنبلی است به این معنی که در هر دو، واکنش به محیط بیرون به حداقل ممکن می‌رسد. ولی به نظر می‌رسد بی‌تفاوتی وضعیت رسوب‌یافته‌تری نسبت به تنبلی است که در آن پاسخ‌دهی هیجانی و رفتاری فرد نسبت به طیف وسیعی از محرک‌های بیرونی و حتی درونی متوقف می‌شود. واکنش‌نشان‌ندادن به رفع چکه‌کردن شیر آب آشپزخانه، تماس‌نگرفتن با شهرداری برای بهبود وضعیت نظافت خیابان محل سکونت یا نداشتن هیجان نسبت به اینکه چه کسی در مجلس یا سایر مراکز تصمیم‌گیری کلان کشور نمایندگی او را بر عهده بگیرد، همگی به بی‌تفاوتی مربوط می‌شود. در پایان لازم است به این نکته اشاره شود که تنبلی اجتماعی مانند پدیده‌های دیگری نظیر ناامیدی اجتماعی، پرخاشگری اجتماعی یا... علامت محسوب می‌شود؛ همان‌گونه که تب علامتی است دال بر وجود عفونت در بدن. به همان شکل که رفع تب، درمان عامل عفونت را می‌طلبد، کاهش پدیده‌های اجتماعی نیز نیازمند رفع عوامل متعدد به‌وجودآورنده آنهاست. مادامی ‌که سیاست‌های مدون، جامع و درازمدتی برای حفظ و ارتقاي سلامت همه‌جانبه وجود نداشته باشد، آسیب‌هایی نظیر تنبلی اجتماعی، گریزناپذیر خواهد بود. تا آن زمان، سازمان‌های غیردولتی با ارائه برنامه‌های دقیق در پوشش‌های محله‌ای، منطقه‌ای یا استانی نقش بسیار مهمی در فعال‌کردن بخش‌های دولتی خواهند داشت.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها