|

امید واقعی نه امید تخیلی

سیدمصطفی هاشمی‌طبا

بازي‌هاي خوب تيم ملي ايران در جام جهاني، ایرانیان را به وجد آورد و بار دیگر همه دیدند مردم اعم از زن و مرد، پیر و جوان، با هر تیپ و قیافه چقدر از موفقیت کشورشان خوشحال می‌شوند و به شادمانی می‌پردازند. باور کنیم فقط صاحب‌منصبان نیستند که کشورشان را دوست دارند و بپذیریم که همه مردم دوستدار سربلندی و افتخار کشور هستند؛ حال چه در تهران باشد چه در سن‌پترزبورگ، مسابقه فوتبال باشد یا در شیکاگو و مسابقه والیبال. برخی صاحب‌منصبان ما اشتباه می‌کنند و می‌اندیشند بدون توجه به آبادانی و سربلندی کشور می‌توان رضایت مردم را جلب کرد (شاید برای وجیه‌المله شدن یا اخذ رأی). برای نگارنده که بیش از نیم قرن با ورزش بزرگ شده، عشق و مطلوب زندگی‌اش ورزش بوده و همواره دغدغه پیروزی تیم‌های ورزشی میهن‌مان را داشته، ورزش و فوتبال در برابر مسائل اصلی کشور فقط یک جزء بسیار کوچک است؛ با وجود آنکه تأثیر روانی کاملی دارد. ورزش و فوتبال به حیات یک کشور و ملت ربطی ندارد اما مسائل بسیار دیگری هستند که تداوم حیات کشور به آنها وابسته است و بدون آنها ورزش محلی از اعراب ندارد. همین مردمی که آن‌چنان شادمان سرود پیروزی و افتخار سر می‌دهند، نوعا از بیکاری، رکود اقتصادی، تهدیدهای سرزمینی ناشی از کمبود آب و سایر مسائل رنج می‌برند و هر آن گاه که فرصت یابند نارضایتی خود را ابراز می‌کنند. مسئولان هم بلافاصله می‌خواهند رضایت ناراضیان را به دست آورند، پس مجبور به صادرکردن امتیازاتی فردی می‌شوند؛ در‌حالی‌که بدون توجه به اصل مشکلات، این امتیازات پس از مدت کوتاهی خنثی می‌شود و به‌اصطلاح: روز از نو روزی از نو. مقام معظم رهبری در خطبه‌های نماز عید از مسئولان خواستند برای اقتصاد تصمیمات قاطع اتخاذ کنند اما معمولا به‌جای توجه جدی به این نوع پیشنهادها، سران سه قوه و همکاران می‌نشینند و تصمیماتی قاطع از این قبیل می‌گیرند: با محتکران برخورد شدید شود. مفسدان به محاکم جلب شوند، کالاهای اساسی وارد شود، به کارخانجات وام بانکی کم‌بهره داده شود، نرخ‌ها کنترل شود، دلال‌ها مورد پیگرد قانونی قرار گیرند و قس علیهذا که آن را در رسانه‌ها به عنوان تصمیمات قاطع اعلام می‌کنند و بعد هم در به روی همان پاشنه قدیم خواهد چرخید!. اینکه رئیس‌جمهور و معاون اول با لباس تیم ملی فوتبال به تماشای مسابقه تیم ملی بنشینند یا وزیر ورزش برای پیروزی به هوا پرواز کند حتما مثل دیگران از عشق‌شان به میهن حکایت دارد اما برای یک مسئول عشق به میهن بسیار فراتر از بروز احساسات آنی است. رئیس‌جمهور و معاون اول و نیز سایر مقامات باید درد اصلی را بشناسند و با مردم در میان بگذارند و در این جهان که همه از رو سلاح برگرفته‌اند و ایران هم به دلیل برخی سوء‌مدیریت‌ها دچار مشکلاتی و در رأس آن مشکل آب و محیط زیست و نقدینگی انبوه است، با توسعه اقتصاد داخلی برای بهره‌مندی ایرانیان و توسعه و آبادانی کشور، مردم را بر هدف واحد که حفظ ایران آباد و سربلند باشد، متمرکز کنند. از سویی این مسئله بسیار مهم که امید مردم به آینده میهن‌مان چگونه است، جلب نظر می‌کند. امید مردم با یک خطابه شورانگیز و اعلام نظر فرد یا افراد معدودی شکل نمی‌گیرد. امید مردم از درون آنان می‌جوشد. به سال 1404 نزدیک می‌شویم. در سند نهایی چشم‌انداز 20ساله، چنین پیش‌بینی شده بود که در سال 1404 ایران کشوری توسعه‌یافته با جایگاه اول اقتصادی، علمی و فناوری در سطح منطقه آسیای میانه، قفقاز، کشورهای همسایه، خاورمیانه، برخوردار از سلامت، رفاه، امنیت غذایی، تأمین اجتماعی، فرصت‌های برابر، توزیع مناسب درآمد، نماد مستحکم خانواده، به دور از فقر، فساد، تبعیض و بهره‌مند از محیط زیست مطلوب خواهد بود.

البته در سند نهایی چشم‌انداز 1404هجری شمسی مطالب متعددی در توصیف جمهوری اسلامی در سال 1404 آورده شده است که نوعا به‌صورت کیفی بیان شده و عدد و رقم در آن دیده نمی‌شود اما در مجموع چنین مطرح شده که ویژگی‌های جمهوری اسلامی در آن سال بسیار چشمگیر خواهد بود و علاوه بر کیفیت والای داخلی الهام‌بخش، فعال و مؤثر در جهان اسلام، امن و مقتدر، دارای تعامل سازنده با جهان و بهره‌مند از محیط زیست مطلوب خواهد بود. بی‌تردید ایران در ابعاد داخلی با بهره‌گیری از منابع خداداد طبیعی توانسته برخی نیازهای مردم و ارتقای سطح بهره‌وری آنان در کشور را فراهم آورد و نیز در سطح منطقه از تأثیر‌گذاری خاصی برخوردار باشد و باوجود فشار نیروهای استکباری به فناوری‌های مطلوبی دست پیدا کند. اما مقایسه آنچه در سند مذکور آمده با شرایط فعلی ایران نشان‌دهنده عدم توفیق در رسیدن به اهداف مذکور است. با دست‌فرمان فعلی، بسیار بعید است که در شش سال آینده ایران بتواند به اهداف مورد نظر چشم‌انداز برسد. در‌حال‌حاضر از سویی برخی مشکلات داخلی خود را نمایان کرده و این امر بیم‌و‌امیدهایی را میان مردم به وجود آورده است. هرچند بسیاری از این بیم‌و‌امیدها ریشه در احساسات مردم دارد اما در پس این احساسات واقعیاتی نیز وجود دارد که جنبه عقلانی آن بر احساسات غلبه می‌کند. طبیعی است در یک سرزمین کهن چون ایران امیدها همواره باید زنده بماند و مردم با امیدواری زندگی کنند اما این امیدواری باید براساس واقعیت‌ها حرکت کند و صرفا اعلام و اظهار امیدواری از سوی مقامات نمی‌تواند در باور مردم نقش بندد و چنانچه این نقش‌بندی بخواهد برخلاف واقعیاتی که مردم روزانه لمس می‌کنند شکل گیرد، افراد اطمینان خود را از دست می‌دهند. امید در ذهن مردم عادی چون توده‌ای بی‌شکل است اما در ذهن تحلیلگران شکلی پرابعاد است که هر بعد آن حاوی مشخصات و مختصاتی است که از آن چاره‌ای نیست. مردم عادی به‌طور عام به دنبال زندگی خود هستند؛ چه شغلی داشته باشند، از شغل چه درآمدی حاصل کنند، رونق شغلی آنان چگونه است، مسائل اسکان، مدرسه و بهداشت فرزندان چگونه باید حل شود. اینها مسائلی است که ذهن مردم عادی را دربرگرفته و اگر فاکتورهای یاد‌شده مطلوب باشد، طبعا ذهن آنان چشم‌انداز مناسبی را می‌تواند تصور کند. یعنی دایره بینش افراد عادی در حدود زندگی خود است. امید به آینده از دیدگاه‌های مختلف متفاوت است و عملکرد هرکس به‌صورت عمومی و نه مطلق، وابسته به نوع زندگی، منافع و البته ایمان اوست. نظر یک نفر نمی‌تواند ملاک قرار گرفته، به دیدگاه‌های دیگران توسیع داده شده و ملاک تصمیم‌گیری باشد. اینکه امید به آینده چگونه است و امیدواری‌ها در چه درجه‌ای میان مردم وجود دارد، نیاز به یک بررسی میدانی با سؤالات مشخصی در موضوعات تعریف‌شده دارد. مرکز آمار ایران به عنوان یک مرجع رسمی می‌تواند این مهم را به انجام برساند. اگر با شرایط فعلی اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و با روند حرکت مجموعه حکومتی درجه امیدواری در حدی پذیرفتنی باشد، می‌توان روند کار را ادامه داد و اگر پاسخ به جز این باشد، باید در مواردی که از دست برمی‌آید و عامل کم‌شدن امید به آینده است، تجدید نظر کرد. در این پاسخ‌یابی، دو بعد را باید در نظر داشت. نخستین بعد افراد معمولی هستند؛ یعنی حسب ضوابط آماری از گروه‌های مختلف کارمندی در مؤسسات مختلف و نیز صاحبان و کارکنان و کارگران مشاغل و حرف مختلف سؤالات مشخصی را پرسید و این به معنی سؤالات از عامه است و هم‌زمان از افراد مسئول و فرهیختگان مانند مراجع تقلید و علمای دین، اقتصاددانان، جامعه‌شناسان، وزرا، قضات عالی‌رتبه، روشنفکران و سیاست‌مداران سؤالات مشابه و شاید متفاوتی را مطرح کرد. بعد دوم بررسی میدانی سؤالات است و چون این بررسی باید حول سند چشم‌اندازی باشد، بنابراین می‌توان بازه زمانی 10 سال از هم‌اکنون را در نظر گرفت. سؤالات از هر دو گروه می‌تواند یکسان باشد و البته برای گروه دوم سؤالات کلی‌تری را طرح کرد؛ مثلا:
در10 سال آینده امید به وجود سلامت در کشور چگونه خواهد بود؟
در 10 سال آینده امید به رفاه بیشتر وجود دارد؟
در 10 سال آینده امنیت غذایی بیشتری برای مردم وجود دارد؟
در 10 سال آینده تأمین اجتماعی بیشتری در جامعه وجود دارد؟
در 10 سال آینده توزیع مناسب درآمد بهتر خواهد بود؟
در 10 سال آینده محیط زیست مطلوب‌تری خواهیم داشت؟
بی‌تردید با صدور حکم نمی‌توان امید به آینده را در مردم پدیدار کرد. شاید چنین بررسی‌ای بتواند راه‌های مناسبی در اختیار مسئولان قرار دهد.

بازي‌هاي خوب تيم ملي ايران در جام جهاني، ایرانیان را به وجد آورد و بار دیگر همه دیدند مردم اعم از زن و مرد، پیر و جوان، با هر تیپ و قیافه چقدر از موفقیت کشورشان خوشحال می‌شوند و به شادمانی می‌پردازند. باور کنیم فقط صاحب‌منصبان نیستند که کشورشان را دوست دارند و بپذیریم که همه مردم دوستدار سربلندی و افتخار کشور هستند؛ حال چه در تهران باشد چه در سن‌پترزبورگ، مسابقه فوتبال باشد یا در شیکاگو و مسابقه والیبال. برخی صاحب‌منصبان ما اشتباه می‌کنند و می‌اندیشند بدون توجه به آبادانی و سربلندی کشور می‌توان رضایت مردم را جلب کرد (شاید برای وجیه‌المله شدن یا اخذ رأی). برای نگارنده که بیش از نیم قرن با ورزش بزرگ شده، عشق و مطلوب زندگی‌اش ورزش بوده و همواره دغدغه پیروزی تیم‌های ورزشی میهن‌مان را داشته، ورزش و فوتبال در برابر مسائل اصلی کشور فقط یک جزء بسیار کوچک است؛ با وجود آنکه تأثیر روانی کاملی دارد. ورزش و فوتبال به حیات یک کشور و ملت ربطی ندارد اما مسائل بسیار دیگری هستند که تداوم حیات کشور به آنها وابسته است و بدون آنها ورزش محلی از اعراب ندارد. همین مردمی که آن‌چنان شادمان سرود پیروزی و افتخار سر می‌دهند، نوعا از بیکاری، رکود اقتصادی، تهدیدهای سرزمینی ناشی از کمبود آب و سایر مسائل رنج می‌برند و هر آن گاه که فرصت یابند نارضایتی خود را ابراز می‌کنند. مسئولان هم بلافاصله می‌خواهند رضایت ناراضیان را به دست آورند، پس مجبور به صادرکردن امتیازاتی فردی می‌شوند؛ در‌حالی‌که بدون توجه به اصل مشکلات، این امتیازات پس از مدت کوتاهی خنثی می‌شود و به‌اصطلاح: روز از نو روزی از نو. مقام معظم رهبری در خطبه‌های نماز عید از مسئولان خواستند برای اقتصاد تصمیمات قاطع اتخاذ کنند اما معمولا به‌جای توجه جدی به این نوع پیشنهادها، سران سه قوه و همکاران می‌نشینند و تصمیماتی قاطع از این قبیل می‌گیرند: با محتکران برخورد شدید شود. مفسدان به محاکم جلب شوند، کالاهای اساسی وارد شود، به کارخانجات وام بانکی کم‌بهره داده شود، نرخ‌ها کنترل شود، دلال‌ها مورد پیگرد قانونی قرار گیرند و قس علیهذا که آن را در رسانه‌ها به عنوان تصمیمات قاطع اعلام می‌کنند و بعد هم در به روی همان پاشنه قدیم خواهد چرخید!. اینکه رئیس‌جمهور و معاون اول با لباس تیم ملی فوتبال به تماشای مسابقه تیم ملی بنشینند یا وزیر ورزش برای پیروزی به هوا پرواز کند حتما مثل دیگران از عشق‌شان به میهن حکایت دارد اما برای یک مسئول عشق به میهن بسیار فراتر از بروز احساسات آنی است. رئیس‌جمهور و معاون اول و نیز سایر مقامات باید درد اصلی را بشناسند و با مردم در میان بگذارند و در این جهان که همه از رو سلاح برگرفته‌اند و ایران هم به دلیل برخی سوء‌مدیریت‌ها دچار مشکلاتی و در رأس آن مشکل آب و محیط زیست و نقدینگی انبوه است، با توسعه اقتصاد داخلی برای بهره‌مندی ایرانیان و توسعه و آبادانی کشور، مردم را بر هدف واحد که حفظ ایران آباد و سربلند باشد، متمرکز کنند. از سویی این مسئله بسیار مهم که امید مردم به آینده میهن‌مان چگونه است، جلب نظر می‌کند. امید مردم با یک خطابه شورانگیز و اعلام نظر فرد یا افراد معدودی شکل نمی‌گیرد. امید مردم از درون آنان می‌جوشد. به سال 1404 نزدیک می‌شویم. در سند نهایی چشم‌انداز 20ساله، چنین پیش‌بینی شده بود که در سال 1404 ایران کشوری توسعه‌یافته با جایگاه اول اقتصادی، علمی و فناوری در سطح منطقه آسیای میانه، قفقاز، کشورهای همسایه، خاورمیانه، برخوردار از سلامت، رفاه، امنیت غذایی، تأمین اجتماعی، فرصت‌های برابر، توزیع مناسب درآمد، نماد مستحکم خانواده، به دور از فقر، فساد، تبعیض و بهره‌مند از محیط زیست مطلوب خواهد بود.

البته در سند نهایی چشم‌انداز 1404هجری شمسی مطالب متعددی در توصیف جمهوری اسلامی در سال 1404 آورده شده است که نوعا به‌صورت کیفی بیان شده و عدد و رقم در آن دیده نمی‌شود اما در مجموع چنین مطرح شده که ویژگی‌های جمهوری اسلامی در آن سال بسیار چشمگیر خواهد بود و علاوه بر کیفیت والای داخلی الهام‌بخش، فعال و مؤثر در جهان اسلام، امن و مقتدر، دارای تعامل سازنده با جهان و بهره‌مند از محیط زیست مطلوب خواهد بود. بی‌تردید ایران در ابعاد داخلی با بهره‌گیری از منابع خداداد طبیعی توانسته برخی نیازهای مردم و ارتقای سطح بهره‌وری آنان در کشور را فراهم آورد و نیز در سطح منطقه از تأثیر‌گذاری خاصی برخوردار باشد و باوجود فشار نیروهای استکباری به فناوری‌های مطلوبی دست پیدا کند. اما مقایسه آنچه در سند مذکور آمده با شرایط فعلی ایران نشان‌دهنده عدم توفیق در رسیدن به اهداف مذکور است. با دست‌فرمان فعلی، بسیار بعید است که در شش سال آینده ایران بتواند به اهداف مورد نظر چشم‌انداز برسد. در‌حال‌حاضر از سویی برخی مشکلات داخلی خود را نمایان کرده و این امر بیم‌و‌امیدهایی را میان مردم به وجود آورده است. هرچند بسیاری از این بیم‌و‌امیدها ریشه در احساسات مردم دارد اما در پس این احساسات واقعیاتی نیز وجود دارد که جنبه عقلانی آن بر احساسات غلبه می‌کند. طبیعی است در یک سرزمین کهن چون ایران امیدها همواره باید زنده بماند و مردم با امیدواری زندگی کنند اما این امیدواری باید براساس واقعیت‌ها حرکت کند و صرفا اعلام و اظهار امیدواری از سوی مقامات نمی‌تواند در باور مردم نقش بندد و چنانچه این نقش‌بندی بخواهد برخلاف واقعیاتی که مردم روزانه لمس می‌کنند شکل گیرد، افراد اطمینان خود را از دست می‌دهند. امید در ذهن مردم عادی چون توده‌ای بی‌شکل است اما در ذهن تحلیلگران شکلی پرابعاد است که هر بعد آن حاوی مشخصات و مختصاتی است که از آن چاره‌ای نیست. مردم عادی به‌طور عام به دنبال زندگی خود هستند؛ چه شغلی داشته باشند، از شغل چه درآمدی حاصل کنند، رونق شغلی آنان چگونه است، مسائل اسکان، مدرسه و بهداشت فرزندان چگونه باید حل شود. اینها مسائلی است که ذهن مردم عادی را دربرگرفته و اگر فاکتورهای یاد‌شده مطلوب باشد، طبعا ذهن آنان چشم‌انداز مناسبی را می‌تواند تصور کند. یعنی دایره بینش افراد عادی در حدود زندگی خود است. امید به آینده از دیدگاه‌های مختلف متفاوت است و عملکرد هرکس به‌صورت عمومی و نه مطلق، وابسته به نوع زندگی، منافع و البته ایمان اوست. نظر یک نفر نمی‌تواند ملاک قرار گرفته، به دیدگاه‌های دیگران توسیع داده شده و ملاک تصمیم‌گیری باشد. اینکه امید به آینده چگونه است و امیدواری‌ها در چه درجه‌ای میان مردم وجود دارد، نیاز به یک بررسی میدانی با سؤالات مشخصی در موضوعات تعریف‌شده دارد. مرکز آمار ایران به عنوان یک مرجع رسمی می‌تواند این مهم را به انجام برساند. اگر با شرایط فعلی اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و با روند حرکت مجموعه حکومتی درجه امیدواری در حدی پذیرفتنی باشد، می‌توان روند کار را ادامه داد و اگر پاسخ به جز این باشد، باید در مواردی که از دست برمی‌آید و عامل کم‌شدن امید به آینده است، تجدید نظر کرد. در این پاسخ‌یابی، دو بعد را باید در نظر داشت. نخستین بعد افراد معمولی هستند؛ یعنی حسب ضوابط آماری از گروه‌های مختلف کارمندی در مؤسسات مختلف و نیز صاحبان و کارکنان و کارگران مشاغل و حرف مختلف سؤالات مشخصی را پرسید و این به معنی سؤالات از عامه است و هم‌زمان از افراد مسئول و فرهیختگان مانند مراجع تقلید و علمای دین، اقتصاددانان، جامعه‌شناسان، وزرا، قضات عالی‌رتبه، روشنفکران و سیاست‌مداران سؤالات مشابه و شاید متفاوتی را مطرح کرد. بعد دوم بررسی میدانی سؤالات است و چون این بررسی باید حول سند چشم‌اندازی باشد، بنابراین می‌توان بازه زمانی 10 سال از هم‌اکنون را در نظر گرفت. سؤالات از هر دو گروه می‌تواند یکسان باشد و البته برای گروه دوم سؤالات کلی‌تری را طرح کرد؛ مثلا:
در10 سال آینده امید به وجود سلامت در کشور چگونه خواهد بود؟
در 10 سال آینده امید به رفاه بیشتر وجود دارد؟
در 10 سال آینده امنیت غذایی بیشتری برای مردم وجود دارد؟
در 10 سال آینده تأمین اجتماعی بیشتری در جامعه وجود دارد؟
در 10 سال آینده توزیع مناسب درآمد بهتر خواهد بود؟
در 10 سال آینده محیط زیست مطلوب‌تری خواهیم داشت؟
بی‌تردید با صدور حکم نمی‌توان امید به آینده را در مردم پدیدار کرد. شاید چنین بررسی‌ای بتواند راه‌های مناسبی در اختیار مسئولان قرار دهد.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها