نسبت ناموزون فالوئر و فالوئینگ
ابراهیم عمران : صفحههای اجتماعی افراد دارای مسئولیت و نه صرفا افراد مشهور در ورزش و سینما و تلویزیون، جای بسیار استراتژیکی است که این سکانداران سیاسی و اجتماعی و اقتصادی از وضع و احوال توده مردم، بیواسطه خبردار شوند و آنچه در ذهن و روح و روان مردم، جریان دارد در بستری بیپیرایهتر، لباس عیانتری به خود بگیرد. بسیار دیده میشود مدیران و وزرا و مسئولیتداران، افرادی خاص و معروفتر از خویش را دنبال میکنند که جز ادای احترام و خالینبودن عریضه معنای دیگری ندارد و در این رهگذر است که معادله دنبالکنندگان و دنبالشوندگان، همخوانی ندارد و فقط انگشت سبابه و نشانه است که زحمتدار لایک بیمنطقودلیل میشود. به راستی جدا از برخی مسائل عرفی و اخلاقی که سبب میشود در صفحات اجتماعی هر فرد یا افرادی را دنبال نکنند زمامداران امور؛ ادله دیگر چه میتواند باشد که اینچنین امساک میورزند در دنبالکردن دیگران؟ اگر گفته شود که نمیتواند بیدروپیکر با صفحههایی که نمیشناسند، ارتباط بگیرند، ولی اگر فلان مقام اداری و وزارتی، نخبههای اجتماعی در هر موقعیت کاری و شغلی را نشناسد که دیگر داستان غمانگیزتر هم خواهد شد. اگر فرض بر این است که افراد ناشناس و در حقیقت نوشتههایشان را پیگیر نباشند که از خطوربطشان مطلع نیستند، شاید منطقشان درست باشد، ولی اگر فلان روزنامهنگار و مصلح اجتماعی را هم نشناسند و درواقع پیگیر صفحههای آنان نباشند، یعنی هیچ شناخت پیرامونیای از اوضاعواحوال جامعه ندارند. با این رخوت و در حقیقت نخوتی که این بزرگان کار دارند اولین ضربه را به حوزه کاری خویش وارد میکنند و در وهلههای بعد تصمیمهای نسنجیده که متأسفانه کم هم نیست نزد این سکانداران. حال که به مدد تلگرام و توییتر و اینستاگرام، دریافت و رهیافت از آنچه در اجتماع صورت میپذیرد، شاذ (کمیاب) و مشکل نیست، بهتر است این بزرگان یا ادمینهایشان سرودستی به این شبکهها بزنند و صرفا دلخوش به پسندهای میلیونی نباشند وقتی از این میلیون و هزار، فردی را درواقع دنبال نمیکنند. برای اثبات این مدعا کافی است سری به صفحههای برخی از مدیران و وزرا بزنیم تا ببینیم در صورت داشتن صفحه واقعی، چه تعداد از افراد عادیتر از خودشان را نیز دنبال میکنند تا بیواسطه در جریان امور قرار گیرند. هرچند این نگره در بازنشستگان و ازکاربیرونشدگان سیاسی و اجتماعی رواج دارد که تا حدودی بهواسطه ارتباط با مقامها، تحلیلهای درستتری از اجتماع ارائه میدهند، ولی افسوس در تصمیمگیران محلی و منطقهای و کشوری این «دست برتر» رایگان و بیمنت یافت نمیشود و افسوس بیشتر آنکه مشاور و مشاورانی هم نیستند که این نقیصه را برطرف کنند.
ابراهیم عمران : صفحههای اجتماعی افراد دارای مسئولیت و نه صرفا افراد مشهور در ورزش و سینما و تلویزیون، جای بسیار استراتژیکی است که این سکانداران سیاسی و اجتماعی و اقتصادی از وضع و احوال توده مردم، بیواسطه خبردار شوند و آنچه در ذهن و روح و روان مردم، جریان دارد در بستری بیپیرایهتر، لباس عیانتری به خود بگیرد. بسیار دیده میشود مدیران و وزرا و مسئولیتداران، افرادی خاص و معروفتر از خویش را دنبال میکنند که جز ادای احترام و خالینبودن عریضه معنای دیگری ندارد و در این رهگذر است که معادله دنبالکنندگان و دنبالشوندگان، همخوانی ندارد و فقط انگشت سبابه و نشانه است که زحمتدار لایک بیمنطقودلیل میشود. به راستی جدا از برخی مسائل عرفی و اخلاقی که سبب میشود در صفحات اجتماعی هر فرد یا افرادی را دنبال نکنند زمامداران امور؛ ادله دیگر چه میتواند باشد که اینچنین امساک میورزند در دنبالکردن دیگران؟ اگر گفته شود که نمیتواند بیدروپیکر با صفحههایی که نمیشناسند، ارتباط بگیرند، ولی اگر فلان مقام اداری و وزارتی، نخبههای اجتماعی در هر موقعیت کاری و شغلی را نشناسد که دیگر داستان غمانگیزتر هم خواهد شد. اگر فرض بر این است که افراد ناشناس و در حقیقت نوشتههایشان را پیگیر نباشند که از خطوربطشان مطلع نیستند، شاید منطقشان درست باشد، ولی اگر فلان روزنامهنگار و مصلح اجتماعی را هم نشناسند و درواقع پیگیر صفحههای آنان نباشند، یعنی هیچ شناخت پیرامونیای از اوضاعواحوال جامعه ندارند. با این رخوت و در حقیقت نخوتی که این بزرگان کار دارند اولین ضربه را به حوزه کاری خویش وارد میکنند و در وهلههای بعد تصمیمهای نسنجیده که متأسفانه کم هم نیست نزد این سکانداران. حال که به مدد تلگرام و توییتر و اینستاگرام، دریافت و رهیافت از آنچه در اجتماع صورت میپذیرد، شاذ (کمیاب) و مشکل نیست، بهتر است این بزرگان یا ادمینهایشان سرودستی به این شبکهها بزنند و صرفا دلخوش به پسندهای میلیونی نباشند وقتی از این میلیون و هزار، فردی را درواقع دنبال نمیکنند. برای اثبات این مدعا کافی است سری به صفحههای برخی از مدیران و وزرا بزنیم تا ببینیم در صورت داشتن صفحه واقعی، چه تعداد از افراد عادیتر از خودشان را نیز دنبال میکنند تا بیواسطه در جریان امور قرار گیرند. هرچند این نگره در بازنشستگان و ازکاربیرونشدگان سیاسی و اجتماعی رواج دارد که تا حدودی بهواسطه ارتباط با مقامها، تحلیلهای درستتری از اجتماع ارائه میدهند، ولی افسوس در تصمیمگیران محلی و منطقهای و کشوری این «دست برتر» رایگان و بیمنت یافت نمیشود و افسوس بیشتر آنکه مشاور و مشاورانی هم نیستند که این نقیصه را برطرف کنند.