نمايشنامهاي از رابیندرانات تاگور
از عشق و ترفند و کشمکش
شرق: «چیترا» نمایشنامهای است از رابیندرانات تاگور که با ترجمه هومن بابک در انتشارات علمی و فرهنگی منتشر شده است. تاگور این نمایشنامه را بر اساس داستانی از کتاب «ماهابهاراتا» که از مشهورترین کتابهای کهن ادبیات هند است، نوشته است. «چیترا» نمایشنامهای است به شعر و در یک پرده و نُه صحنه. تاگور در این نمایشنامه، چنانکه در پیشگفتار مترجم بر ترجمه فارسی آن آمده، «ماجرای عشق میان شاهدخت چیترانگادا و شاهزاده آرجونا را روایت کرده است. این عشق، نخست با ترفند و نیرنگ آغاز میشود و بار دراماتیک نمایشنامه، همه بر دوش کشمکش درونی پیرامون این ترفند و نیرنگ است». ترجمه فارسی «چیترا» با سه مقاله همراه است. در مقاله اول، به قلم مترجم کتاب، چنانکه خود او در مقدمه کتاب توضیح داده است، نمایشنامه از زوایای گوناگون بررسی شده است و در آن به زمینه تاریخی که این نمایشنامه در آن پدید آمده، سرچشمه داستانی نمایشنامه و معرفی و تبارشناسی شخصیتهای آن پرداخته شده. نویسنده در این بخش همچنین ضمن تحلیل نمایشنامه «چیترا» تفاوتهای آن را با داستانی که نمایشنامه بر اساس آن نوشته شده، برشمرده است. مقاله دوم بخشی از کتاب «تاریخ ادبیات سنسکریت» نوشته آرتور آنتونی مکدانل است که در آن نمایشنامههای مشهور سنسکریت بین سالهای 400 تا 1100 پس از میلاد بررسی و تحلیل شدهاند. مقاله سوم، مقالهای است از دکتر سونیت کومار چاترجی، زبانشناس هندی، با عنوان «ادبیات هندی- یک بررسی» که در آن ساختار ادبیات هند مورد بررسی قرار گرفته است. خواندن این مقالات کمک میکند که با شناختی اجمالی از سنتهای ادبی و نمایشی هند و همچنین زمینه تاریخی که نمایشنامه «چیترا» در آن نوشته شده، به درک دقیقتری از این نمایشنامه برسیم. در بخشی از مقاله آرتور آنتونی مکدانل درباره تاریخ نمایش در هند آمده است: «برای اندیشه اروپایی، تاریخ نمایش در هند نمیتواند تنها سرچشمه لذت فراوان باشد. در این گونه فرهنگی، ما با شاخهای مهم از ادبیات روبهروییم، با رنگارنگیها و گونهگونیهای فراوان در گستره تاریخ هندوستان ...». همچنین در پیشگفتار مترجم بر ترجمه فارسی «چیترا» توضیحاتی درباره زیباییشناسی نمایش سنسکریت و تفاوت آن با تراژدی یونانی داده شده که میتواند برای خوانندگان این نمایشنامه در درک بهتر آن به لحاظ زیباییشناختی راهگشا باشد. در بخشی از این توضیح میخوانیم: «زیباییشناسی هندی در هنرهای اجرایی بر نظریهای استوار است به نام راسا. در هند باستان، انتقال احساس و در نهایت ایجاد لذت در مخاطبان، اوج ساخت و پرداخت نمایش بود و فراگرد دستیابی به لذت و انتقال آن در اثر هنری به مخاطبان و گرفتن بازخورد آن از سوی هنرمند را راسا مینامیدند. راسا با دیدگاه غربی درباره هنرهای اجرایی از بنیان متفاوت است. این تفاوت را میتوان با مقایسه فلسفه درام یونانی و فلسفه نمایش سنسکریت بهروشنی احساس کرد. قلب تپنده تراژدی یونانی طرح نبود، بلکه نوعی ویژه از داستانگویی یا آگون بود. برای تشخیص برنده از بازنده، داوران (و کسانی که داوران را داوری میکردند، یعنی تماشاچیان) باید دقیق میدیدند و دیدگاهشان را بر ارزشهای عینی بنیان مینهادند. هدف از نمایش، هم در نمایشنامه و هم در رقابتهای میان بازیگران و شاعران، نمایاندن برنده و بازنده بود. ولی هدف اجرای راسایی بازشناسی برنده از بازنده نیست بلکه پیگیری لذت است». در ادامه این توضیح اجرای راسایی به حضور در جشن و ضیافت تشبیه شده است و آنگاه به نمایشنامه «چیترا» که در نوشتن آن همین شیوه اجرای راسایی مدنظر بوده است پرداخته شده. در این پیشگفتار در توصیف «چیترا» چنین آمده است: «رابیندرانات تاگور در چیترا اوج هنرمندی خود را در ساختوپرداخت اثر به کار گرفته است. چیترا پیش از آنکه یک نمایشنامه باشد، چامهای است که از دل تاگور جوشیده و برای بیان احساسات و تأثیر بیشتر، واسطهای به نام نمایشنامه را برگزیده است». آنچه میخوانید قسمتی است از صحنه ششم «چیترا» و یکی از دیالوگهای آرجونا که از شخصیتهای اصلی نمایشنامه است: «امروز اندیشهام با آهنگ شکار آلوده است. ببین چگونه باران به سیلابها میشُرد و شرزه بر دامان تپه میکوبد! سایه خَشین ابرها، به سنگینی، فراز جنگل آویخته است و رودخانه بادسر چون برنایی بیپروا به ریشخندی از همه آببندها میجهد. در چنین روزی بارانی بود که ما پنج برادر به شکار ستوران وحشی، بیشه چیتراکا را پیمودیم. روزگار خوشی بود. دلهایمان به آوای کوستوفِ ابرها پای میکوفت. بیشه، صفیر فراش مرغان را پژواک میداد. رمنده آهوان از پس شرشر باران و بانگ آبشاران، گامهای ما را نمیشنیدند و پلنگان با ردپایشان بر گِل، کنام آشکار میکردند. در راه بازگشت به خانه، همدیگر را برای شنا در پهنای رودخانه سرکش به چالش میکشیدیم... ».
شرق: «چیترا» نمایشنامهای است از رابیندرانات تاگور که با ترجمه هومن بابک در انتشارات علمی و فرهنگی منتشر شده است. تاگور این نمایشنامه را بر اساس داستانی از کتاب «ماهابهاراتا» که از مشهورترین کتابهای کهن ادبیات هند است، نوشته است. «چیترا» نمایشنامهای است به شعر و در یک پرده و نُه صحنه. تاگور در این نمایشنامه، چنانکه در پیشگفتار مترجم بر ترجمه فارسی آن آمده، «ماجرای عشق میان شاهدخت چیترانگادا و شاهزاده آرجونا را روایت کرده است. این عشق، نخست با ترفند و نیرنگ آغاز میشود و بار دراماتیک نمایشنامه، همه بر دوش کشمکش درونی پیرامون این ترفند و نیرنگ است». ترجمه فارسی «چیترا» با سه مقاله همراه است. در مقاله اول، به قلم مترجم کتاب، چنانکه خود او در مقدمه کتاب توضیح داده است، نمایشنامه از زوایای گوناگون بررسی شده است و در آن به زمینه تاریخی که این نمایشنامه در آن پدید آمده، سرچشمه داستانی نمایشنامه و معرفی و تبارشناسی شخصیتهای آن پرداخته شده. نویسنده در این بخش همچنین ضمن تحلیل نمایشنامه «چیترا» تفاوتهای آن را با داستانی که نمایشنامه بر اساس آن نوشته شده، برشمرده است. مقاله دوم بخشی از کتاب «تاریخ ادبیات سنسکریت» نوشته آرتور آنتونی مکدانل است که در آن نمایشنامههای مشهور سنسکریت بین سالهای 400 تا 1100 پس از میلاد بررسی و تحلیل شدهاند. مقاله سوم، مقالهای است از دکتر سونیت کومار چاترجی، زبانشناس هندی، با عنوان «ادبیات هندی- یک بررسی» که در آن ساختار ادبیات هند مورد بررسی قرار گرفته است. خواندن این مقالات کمک میکند که با شناختی اجمالی از سنتهای ادبی و نمایشی هند و همچنین زمینه تاریخی که نمایشنامه «چیترا» در آن نوشته شده، به درک دقیقتری از این نمایشنامه برسیم. در بخشی از مقاله آرتور آنتونی مکدانل درباره تاریخ نمایش در هند آمده است: «برای اندیشه اروپایی، تاریخ نمایش در هند نمیتواند تنها سرچشمه لذت فراوان باشد. در این گونه فرهنگی، ما با شاخهای مهم از ادبیات روبهروییم، با رنگارنگیها و گونهگونیهای فراوان در گستره تاریخ هندوستان ...». همچنین در پیشگفتار مترجم بر ترجمه فارسی «چیترا» توضیحاتی درباره زیباییشناسی نمایش سنسکریت و تفاوت آن با تراژدی یونانی داده شده که میتواند برای خوانندگان این نمایشنامه در درک بهتر آن به لحاظ زیباییشناختی راهگشا باشد. در بخشی از این توضیح میخوانیم: «زیباییشناسی هندی در هنرهای اجرایی بر نظریهای استوار است به نام راسا. در هند باستان، انتقال احساس و در نهایت ایجاد لذت در مخاطبان، اوج ساخت و پرداخت نمایش بود و فراگرد دستیابی به لذت و انتقال آن در اثر هنری به مخاطبان و گرفتن بازخورد آن از سوی هنرمند را راسا مینامیدند. راسا با دیدگاه غربی درباره هنرهای اجرایی از بنیان متفاوت است. این تفاوت را میتوان با مقایسه فلسفه درام یونانی و فلسفه نمایش سنسکریت بهروشنی احساس کرد. قلب تپنده تراژدی یونانی طرح نبود، بلکه نوعی ویژه از داستانگویی یا آگون بود. برای تشخیص برنده از بازنده، داوران (و کسانی که داوران را داوری میکردند، یعنی تماشاچیان) باید دقیق میدیدند و دیدگاهشان را بر ارزشهای عینی بنیان مینهادند. هدف از نمایش، هم در نمایشنامه و هم در رقابتهای میان بازیگران و شاعران، نمایاندن برنده و بازنده بود. ولی هدف اجرای راسایی بازشناسی برنده از بازنده نیست بلکه پیگیری لذت است». در ادامه این توضیح اجرای راسایی به حضور در جشن و ضیافت تشبیه شده است و آنگاه به نمایشنامه «چیترا» که در نوشتن آن همین شیوه اجرای راسایی مدنظر بوده است پرداخته شده. در این پیشگفتار در توصیف «چیترا» چنین آمده است: «رابیندرانات تاگور در چیترا اوج هنرمندی خود را در ساختوپرداخت اثر به کار گرفته است. چیترا پیش از آنکه یک نمایشنامه باشد، چامهای است که از دل تاگور جوشیده و برای بیان احساسات و تأثیر بیشتر، واسطهای به نام نمایشنامه را برگزیده است». آنچه میخوانید قسمتی است از صحنه ششم «چیترا» و یکی از دیالوگهای آرجونا که از شخصیتهای اصلی نمایشنامه است: «امروز اندیشهام با آهنگ شکار آلوده است. ببین چگونه باران به سیلابها میشُرد و شرزه بر دامان تپه میکوبد! سایه خَشین ابرها، به سنگینی، فراز جنگل آویخته است و رودخانه بادسر چون برنایی بیپروا به ریشخندی از همه آببندها میجهد. در چنین روزی بارانی بود که ما پنج برادر به شکار ستوران وحشی، بیشه چیتراکا را پیمودیم. روزگار خوشی بود. دلهایمان به آوای کوستوفِ ابرها پای میکوفت. بیشه، صفیر فراش مرغان را پژواک میداد. رمنده آهوان از پس شرشر باران و بانگ آبشاران، گامهای ما را نمیشنیدند و پلنگان با ردپایشان بر گِل، کنام آشکار میکردند. در راه بازگشت به خانه، همدیگر را برای شنا در پهنای رودخانه سرکش به چالش میکشیدیم... ».