سخنرانی فعالان سیاسی اصلاحطلب در دانشگاهها
زندهباد اصلاحات حتی بدون اصلاحطلبان
آزاده رحيمي: آهنگ يار دبستاني در فضاي سالن جابر در دانشکده علوم پايه دانشگاه تربيت مدرس طنينانداز شده است. برخي دانشجويان در گوشهاي از سالن در حال بستن دستبند هستند. مراسم با نامهاي خطاب به دانشجويان از سوي رئيس دولت اصلاحات با تبريک 16 آذر به دانشجويان حاضر آغاز شد. متني ديگر از سوي دانشجويي قرائت شد که در آن به دانشگاه مطلوب اشاره کرده بود و با تشويق برخي دانشجويان همراه شد. اين دانشجو از نهادهايي گفت كه گوش شنيدن ندارند و همچنين از روابط مريد و مرادي كه ضربات بسياري به دانشگاه وارد کرده است.
سعيد حجاريان، عمادالدين باقي، غلامحسين كرباسچي و غلامرضا ظريفيان ديروز ميهمان ويژهبرنامه روز دانشجو بودند كه به همت انجمن اسلامي دانشجويان پيشرو دانشگاه تربيت مدرس برگزار شد؛ آنهم درحاليكه برخي جريانهاي سياسي به دنبال ممانعت از حضور آنها در دانشگاه بودند. محمدحسين يادگاري، مسئول بسيج استادان دانشگاه تربيت مدرس، با اين ادعا كه جاي فتنهگران در دانشگاه نيست، به فارس گفته بود: «افرادي زمينهسازي کردند تا پاي اينها به دانشگاهها باز شود. چرا دانشگاه به چنين افرادي مجوز سخنراني داده است. بنده با مسئول نهاد رهبري در دانشگاه تماس گرفتم و ايشان گفتند که مخالفت خود را با حضور اين افراد اعلام کردم و فقط اين برنامه با موافقت رئيس دانشگاه و نماينده وزير برگزار ميشود». اين اعتراضها در طول مراسم هم خودش را نشان ميداد. دانشجويان حامي و مخالف ميهمانان هريك به فراخور، پلاكاردي برداشته و ابراز وجود ميكردند. از محتواي پلاكاردها ميشد فهميد كه جزء مخالفاناند يا موافقان. پلاکاردهايي كه رويش نوشته شده بود: «از تئوريسين فتنه تا تئوريسين براندازي». «از تئوريسين اصلاحات تا تئوريسين ترور». «دانشجو پيادهنظام فتنهگران
نيست». «دانشجو بيدار است/ از فتنهگر بيزار است»، «به يک کارگر ساکت نيازمنديم». «دانشجو، کارگر، اتحاد». «زنداني سياسي، آزاد بايد گردد». «آنان كه خواب آمريکا را ميبينند، خدا بيدارشان کند». «دانشگاه مولود انقلاب، جاي ضد انقلاب نيست»، «امروز کرباسچي، فردا خاوري، امروز کرباسچي، فردا شهرام جزايري، امروز کرباسچي، فردا هاشمي» تا جايي كه حجاريان در هنگام سخنراني و در پاسخ به اين پلاکاردها گفت: اگر بتوانيد اين گلوله را از مغز من دربياوريد، پاسخ همه اين پلاکاردها را خواهم داد. در اين مراسم فيلمي از اعتراضات دي 96 و سخناني از مصدق پخش شد.
تحليل سعيد حجاريان از «خودسري»
سعيد حجاريان در اين نشست سخن خود را با يادآوري خاطره عسگر گاريچي در دوره مشروطيت شروع كرد و گفت: «نميدانم نام عسگر گاريچي را شنيدهايد يا نه؟ او فردي خودسر بود و در همان گردنه -که در راه قم و تهران است- به ناموس و اموال مردم تعرض ميکرد. در پي اين اتفاقها، سيدين سندين به شاه نامه نوشته و ضمن درخواست براي تأسيس عدالتخانه، برکناري علاءالدوله، تغيير موسيو نوز و اجراي قوانين اسلام، برکناري عسگر گاريچي را هم خواستار شدند».
او ادامه داد: «اول بار که نامه را خواندم، به نظرم خندهدار رسيد که در ميان خواستههاي بلندبالا، خواستهاي به اين کوچکي هم از طرف مرحومين بهبهاني و طباطبايي مطرح شده است؛ اما اکنون فکر ميکنم شايد مسئله خودسرها -که امنيت مردم را به خطر مياندازند- دستکمي از مصائب عمده کشور نداشته باشد».
حجاريان با انتقاد از عملکرد برخي که او آنها را خودسر ميخواند، گفت: «عملکرد آنها باعث ميشود دست و پاي دولت در پوست گردو بماند و پاسخگوي رفتار آنها باشد».
اين فعال سياسي اصلاحطلب افزود: «اما علت پيدايش گروههاي خودسر چيست؟ معمولا ميتوان چند علت را براي اين پديده برشمرد. اولين آنها ضعف دولت مرکزي است؛ علت دوم مستوربودن دولت است. در اين حالت، گروه خودسر وابسته به دولت است؛ اما براي آنکه دولت مسئوليت اعمال خود را نپذيرد، دست به دامن اين گروهها ميشود و آنها با علم به اينکه مورد تعقيب قرار نميگيرند، دست به اعمال خودسرانه ميزنند و دولت هم معمولا ادعاي بيخبري ميکند يا حداکثر پس از اعمال فشار جامعه يا نهادهاي جهاني بعضي عوامل دستدوم را قرباني ميکنند؛ مانند قتل جمال خاشقجي.
او ادامه داد: علت سوم، تسويهحسابهاي دروني دولت گانگستري است. گاهي فساد بيش از حد دامنگستر ميشود و باندهاي مافيايي درون دولت به جان هم افتاده و چون هريک به حيطه ديگري تعرض ميکنند، به دست گروههاي خودسر ادب ميشوند. اين مدل را در آمريکاي لاتين بسيار ديدهايم. علت چهارم هم ايدئولوژي است.
حجاريان همچنين گفت: شايد بعضي گروهها وابسته به سازمان مشخص و قدرت نباشند؛ اما آنها به علت تعلقشان به ايدئولوژي يا دکتريني خاص، خود را محق ميدانند تا ديگران را از ميان بردارند.
او با بيان اينکه «وظيفه دانشجويان در اين شرايط، افشاگري تا حد ممکن است»، به تبيين گفته خويش پرداخت و گفت: «معمولا اين گروهها درون دخمههاي تاريک به سر ميبرند و تاباندن نور بر اين دخمهها آنها را وادار ميکند از حالت اختفا بيرون آيند و دست خود را رو کنند يا دستکم از عواقب کار بترسند. افشاگري به هر طريق ممکن، وظيفه دانشجوياني است که علاقه دارند کشور را به نحوي از شر اين گروهها خلاص کنند».
اين تئوريسين اصلاحطلب در پايان گفت: شايد روزنامهها نتوانند آنچنان که بايد و شايد به اين کار مبادرت ورزند، اما فضاي مجازي محل مناسبي براي روشنگري است، ولي بايد دقت کرد اطلاعات صحيح و بررسيشده را در اختيار مردم گذاشت و الا فضاي مجازي هم تبديل به لجنزار ميشود و خودسرهاي مجازي در تاريکي ميايستند و به سمت روشنايي تير مياندازند و با اسامي مجعول و حتي ربات به جنگ اشخاص حقيقي ميروند.
حجاريان در بخش پرسش و پاسخ اين برنامه اظهار کرد: من چند سالي در اين دانشگاه درس دادم، گروه خوبي داشتيم. بعد از «دولت معجزه» من از دانشگاه اخراج شدم.
وي ادامه داد: فکر ميکنند يک بار در ايران انقلاب فرهنگي شده، درحاليکه در «دولت معجزه» هم انقلاب فرهنگي شد. هم اخراج دانشجو و استادان بود و هم ماجراي بورسيهها پيش آمد.
او در پاسخ به دانشجوياني که پلاکاردهايي مبني بر بازگشت فتنهگران و تئوريسين ترور نوشته بودند، گفت: آنهايي که عليه من اين شعارها را ميدهند، گلوله را از مخچه من درآورند تا جوابشان را بدهم.
سؤال عمادالدين باقي از دانشجويان درباره 16 آذر
عمادالدين باقي هم با طرح اين پرسش که کسانی که مراسم شانزدهم آذر را هر سال در دانشگاهها برگزار ميکنند واقعا چقدر به منشأ اين واقعه تاريخي اشراف دارند؟ گفت: «روايت اول از شانزدهم آذر ۳۲ اين است که پس از بازگشايي دانشگاهها در مهر ۳۲، بعد از محاکمه فرمايشي دکتر مصدق، اعتراضات در دانشگاه آرامآرام آغاز شده بود و در نهايت در شرايط فضاي خفقان پس از کودتا کار به ادامه اعتراضات ميرسد و انتقاد به تجديد رابطه با انگليس سبب تداوم حضور دانشجويان در فضاي دانشگاه و بيرون از آن و در نهايت به درگيري با پليس و قربانيشدن دانشجويان ميانجامد. روايت دوم اين است که دانشجويان در اعتراض به سفر نيکسون و حضورش در ايران بود که به ميدان آمدند و بههميندليل روز شانزدهم آذر بهعنوان روز مقابله با استکبار جهاني شناخته ميشود و اين روايتي است که امروز بيشتر از روايت اول طرح ميشود و مورد توجه قرار ميگيرد؛ هرچند در اين زمينه سخنان دکتر شريعتي مبني بر اينکه سه آذر اهورايي را به پاي نيکسون قرباني کردند، چندان تأثيرگذار نبوده است.
اين پژوهشگر تاريخ معاصر با ابراز اين عقيده که امروز اکثر کساني که مراسم روز دانشجو را برگزار ميکنند، به سياست خارجي کشور اعتراض داشتهاند، گفت: «بخش عمده دانشجويان بههميندليل به آقاي روحاني رأي دادند تا از اين فضا خارج شوند. حال اما پرسش اين است که دانشجوياني که در انجمنهاي اسلامي اقدام به برگزاري مراسم روز دانشجو ميکنند آيا به سياستهاي غربگرايي و ارتباط با آمريکا اعتراض دارند يا نه؟ اينکه مخالفان از اين مراسم و برگزاري آن حمايت کنند علتش مشخص است، چراکه بهدنبال تکرار همان شعارهاي 40 سال اخير هستند».
او با طرح اين پرسش که آيا جنبش دانشجويي حزب سياسي است يا خير، اظهار کرد: الان انجمنهايي هستند که مجوز و اساسنامه دارند، پس در واقع به يک نهاد بدل شدهاند و مثلا بايد به محروميت يک دانشجو بهدليل عقايد سياسي يا ... اعتراض کنند، اما کمتر چنين رفتاري را ميبينيم و در عوض رفتار آنان به سمت يک حرکت جنبشگونه ميرود».
باقي با اشاره به اينکه ما بايد اين ديدگاه را که انجمنها و تشکلها تهديدي براي اصل حکومت به شمار ميآيند، کنار بزنيم، گفت: «در حکومت هم عدهاي درعينحال که مدافع تفکر انقلابي هستند، ميکوشند مردم را به رعايت قانون دعوت کنند».
او در پايان با تأکيد بر اينکه جنبش دانشجويي بايد يک تناقض را در رفتار خود برطرف کند، گفت: «نميشود که هم مجوز انجمن گرفت و طبعا تابع قانون بود و هم جنبشي رفتار کرد و ديدگاههاي راديکال داشت. اين تناقضي است که بايد در جنبش دانشجويي برطرف و رويکرد نهايي آن مشخص شود».
جامعه ما استعداد بازگشتن به دوران احمدينژاد را دارد
غلامرضا ظريفيان هم در اين نشست با اشاره به اينكه جامعه ما استعداد بازگشتن به دوران احمدينژاد را دارد، گفت: کسي که بايد دراينباره هشدار دهد دانشجو است.
او افزود: گفتمان چپ، گفتمان ملي و گفتمان اسلامي در تاريخ ۸۳ساله جنبش دانشجويي وجود داشته است. اگر حرکتهاي دانشجويي را از تحولات ۹۰ساله انقلابهاي ايران برداريم، در واقع بخش مهمي از اتفاقات تاريخي کشور را ناديده گرفتهايم.
ظريفيان يادآور شد: بعد از انقلاب جمعيت زيادي از جنبش دانشجويي تحت تأثير جنگ قرار گرفت، ميزان شهداي دانشجو اين موضوع را نشان ميدهد.
او ادامه داد: در دوران سازندگي جنبش دانشجويي در قالب تحکيم وحدت احيا شد. بهدليل تفاوتهاي جنبش دانشجويي و دولت سازندگي در دوره دوم اين دولت تعارضاتي ايجاد شد و حتي به دستگيري دانشجويان انجاميد.
او گفت: تا پيش از اتفاقات کوي دانشگاه، همه دانشگاهها فعاليت مدني ميکردند، اما آن واقعه همه را تا به امروز در يک شوک بزرگ فروبرد. همه ميگفتند اين جنبش دانشجويي براي نظام فرصت بود و نه تهديد، پس چرا اين اتفاق افتاد؟ از آنجا بود که گفتمان دموکراسيخواهي جاي گفتمان عدالتمحوري را گرفت.
اين استاد دانشگاه گفت: دوره آقاي احمدينژاد تقريبا نقش تعيينکنندهاي در سرنوشت دانشگاه نداشت. دانشگاه باز در زمان دولت تدبير و اميد به صحنه آمد. دانشجو موتور محرک شد. در دور دوم دولت روحاني با وجود اينکه دانشگاه اولويت دولت اول روحاني نبود و چندين وزير علوم عوض شد؛ اما دانشجو به صحنه آمد.
غلامحسین کرباسچی هم در اين مراسم در پاسخ به سؤال دانشجویی که درباره ثبات سیاسی کشور پرسید، گفت: دولتی که روی کار آمده نقایصی دارد و اصلاحطلبان هم مانند اصولگرایان منکر آن نیستند. اصلاحطلبان این جسارت را دارند که بگویند روحانی را بهتر دیدیم و نقایص آن را هم میگویند و دید انتقادی دارند. او افزود: اگر ما دولت و نهاد را نفی کنیم چه میماند؟ راهی بهجز اصلاحات برای بهبود وضعیت کشور نیست. نه براندازی ممکن است، نه اصولگرایی به این شکل الان. خوب است مانیفست نواصولگرایی را بخوانید. البته که اصلاحطلبان هم مقدس نیستند و نقایصی دارند و در تلاش برای اصلاح وضعیت هستند.
نباید فکر کنیم انقلاب از انحراف مصون است
نایبرئیس مجلس هم روز گذشته به مناسب روز دانشجو در دانشگاه علوم پزشکی تهران با طرح این سؤال که آیا اشغال سفارت آمریکا در ابتدای انقلاب ضرورتی داشت، عنوان کرد: «اگر بگوییم طبیعت انقلاب چنین چیزی را اقتضا میکرد، آیا ضرورت داشت ما ۴۴۴ روز افرادی را گروگان بگیریم و آمریکاییها علیه ما تبلیغ کنند و چهرهای مثل داعش از انقلاب نشان دهند؟ آن وقت صدام از این فرصت استفاده کند و به کشور ما حمله کند؟».
علی مطهری با تأکید بر اینکه کارها در کشور باید بر اساس عقل و منطق انجام شود، افزود: «اگر شهید مطهری بود، اجازه اشغال سفارت آمریکا را نمیداد؛ همچنان که امام هم در ابتدا مخالف تسخیر سفارت بود و دستور خروج از آن را داد اما تحولاتی صورت گرفت. ما نباید کارهای هیجانی و بدون تدبیر را انجام دهیم؛ چراکه اینها به ما ضربه میزند. ما چقدر از بحث گروگانگیری کارکنان سفارت آمریکا ضربه خوردیم».او گفت: «زمانی که عربستان شیخ نمر را اعدام کرد، همه دنیا علیه عربستان بود اما یکباره عدهای سفارت عربستان در تهران را گرفتند و کنسولگری عربستان در مشهد را آتش زدند که باعث شد آن موضوع فراموش شود و دنیا علیه ما شد. قطعا خود عربستان و اسرائیل پشت این قضیه بودند. من خودم جزء اولین کسانی هستم که بر مسئله فلسطین تأکید دارم ولی ما باید درست عمل کنیم. مسئله هولوکاست در دوره قبل مطرح شد. آیا این به نفع ما بود؟ قطعا به ضرر ما تمام شد. اینها کارهای هیجانی و احساسی بوده که باید از آنها دست برداریم».
رقابت برای تصاحب مناصب باعث آسیب به کشور شده است
او افزود: «بعد از امضای برجام بخشی در کشور مصمم بودند که برجام اجرائی نشود و پیامهایی را به دنیا (اروپا و آمریکا) دادند که مانع سرمایهگذاریهای خارجی شوند. زیرا فکر میکردند اگر برجام اجرائی شود به نفع رقیب سیاسیشان است و تقریبا به هدف خود هم رسید. این باعث شد ما نتوانیم از مواهب برجام استفاده کنیم».
مطهری ادامه داد: «اگر حکومت مصمم به اجرای برجام بود، اجازه میداد سرمایهگذاری اروپا و آمریکا انجام شود و آنوقت خروج ترامپ از برجام هم به این آسانی نبود. البته برجام قرار بود تحریمهای هستهای را لغو کند نه همه تحریمها را. اگر تحریمهای مربوط به اشغال سفارت آمریکا تمدید شده این ربطی به برجام ندارد. برجام با نظر مستقیم رهبری و با دستور ایشان امضا شد».
نایبرئیس مجلس عنوان کرد: «ما ابتدا باید داخل کشور را قدرتمند کنیم و نباید مشکلات بیجا برای خود به وجود بیاوریم. ما نمیتوانیم دور خود دیوار بکشیم؛ مثلا لوایح چهارگانه مربوط به FATF را تصویب نکنیم. در این صورت تاجر ما نمیتواند پولی از خارج بیاورد یا دولت نمیتواند درآمد حاصل از فروش نفت را به داخل بیاورد؛ زیرا قواعد FATF را رعایت نکردهایم. همینقدر هم که برجام به نتیجه رسید، توفیق بزرگی برای ما بود».
او با بیان اینکه خلوص و تقوای سیاسیون کم شده، گفت: «ما امروز شاهد نوعی جنگ قدرت و رقابت برای تصاحب مناصب هستیم که باعث شده کشور آسیب ببیند. من معتقدم اگر برجام در دوره طرف مقابل بود، آنهایی که با برجام مخالفت میکردند، موافق آن بودند. همچنان که لوایح چهارگانه FATF از دوره قبل شروع شد و دو لایحه در سال ۸۶ یعنی در دولت قبل به مجلس داده شد ولی حالا که خارج از قدرت هستند، شروع به مخالفت میکنند؛ زیرا نمیخواهند کار دولت روان شود و به پیروزی برسد. فکر میکنند پس در انتخابات بعدی سرنوشت ما چه میشود».
مطهری عنوان کرد: «عدالت موردنظر اسلام به معنی جامعه بدون تبعیض است نه جامعه بدون تفاوت. البته نباید تفاوتها به شکل شکاف بزرگ طبقاتی دربیاید. انقلاب ما شبیه انقلاب صدر اسلام است. سرنوشت آن انقلاب به حادثه کربلا رسید. اگر قرار بود انقلابی هرگز از مسیر خود خارج نشود، این اتفاق باید در مورد انقلاب صدر اسلام میافتاد اما خداوند سنتها و قوانینی دارد و اینطور نیست که عنایت ویژهای به انقلاب ما داشته باشد که هر کار کنیم محفوظ باشد. نباید فکر کنیم که انقلاب ما از انحراف مصون است و احتمال انحراف در آن وجود ندارد. سرنوشت جامعه ما بر اساس سنتها و قوانین الهی است و خداوند وضع قومی را تغییر نمیدهد؛ مگر اینکه آنها وضع خود را تغییر دهند».
بايد اصلاحات زنده بماند؛ حتي به قيمت عبور از اصلاحطلبان کنوني
مصطفي تاجزاده، فعال سياسي اصلاحطلب، هم در گفتوگو با ايسنا از نبود جناح اصلاحطلب قوي در کشورهاي منطقه، تلاش براندازان براي بدنامکردن اصلاحطلبان و همچنين لزوم تعامل و گفتوگوهاي صريح اصلاحطلبان با حاکميت و مردم گفته است که خلاصه آن را در ادامه ميخوانيد:
*يکي از مهمترين علل وضعيت مصيبتبار سوريه، ليبي، يمن، عراق، افغانستان و... آن است که اين کشورها يک جناح اصلاحطلب قوي نداشتند که همزمان با حکومت صحبت و تعامل کند و جلوي افراط و تندروی را بگيرد، از سوي ديگر بتواند با مردم حرف بزند و تبيين کند که سقوط حکومت به هر قيمت حلال مشکلات نيست و ممکن است جامعه را دچار وضعيت بهمراتب اسفبارتري کند. افزون بر آن يکپارچگي سرزميني و ملي را به مخاطره اندازد.
*اپيدمي خشونت در اين کشورها تا سالها به ميراث مانده است؛ يعني اگر ليبي، سوريه، عراق، افغانستان و يمن تجزيه نشوند و يکپارچه بمانند، شايد بتوانند بعد از دو دهه آنهم با مشارکت همگاني به امنيت پايدار دست يابند. اين تجربه باعث شده است که بگويم بزرگترين دليل وجودي اصلاحطلبان اين است که ايران دچار چنين شرايطي نشود.
*آمريکا در هر کشوري در خاورميانه که دخالت کرده، ضد خودش را پرورش داده است. چرا نسل انقلاب ضدآمريکايي بود؟ چون واشنگتن پشت شاه قرار داشت و ۳۰ تا ۵۰ هزار مستشار در ايران مستقر کرده بود.
*مادامی که درصد عظيمي از مردم ازجمله به علت ترس از اينکه گرفتار وضعيت بدتري شوند، حتي اگر به جمهوري اسلامي اعتقاد نداشته و مخالف آن هم باشند؛ اما اصلاح سيستم را ترجيح ميدهند، براندازي نظام در حد شعار و آرزوي طرفدارانش باقي ميماند و ايران به سرنوشت کشورهاي نامبرده دچار نميشود. اين نکتهاي است که مخالفان نيز ميدانند و به همين دليل به اصلاحطلبان ميگويند استمرارطلبان؛ زيرا وجود آنها را باعث استمرار نظم و ثبات سياسي ميدانند.
*ما خواهان استمرار ايران هستيم؛ نه توجيهکننده فساد و بيکفايتي. ما ضمن دفاع از حقوق و کرامت انساني ايرانيان و تلاش براي بهبود اوضاع اقتصادي ميهن و مردم، اجازه ندادهايم ايران دچار تجزيه، هرجومرج و جنگ داخلي شود که همين دليل بهتنهايي براي ضرورت وجود اصلاحات در جامعه کافي است؛ هرچند معتقدم که اصلاحطلبان ميتوانند و بايد قدمهاي محکمتري در دفاع از حقوق و منافع ملي و رفاه مردم بردارند.
*علت اينکه سرنگونطلبان ميگويند اصلاحطلبان يا بايد به براندازان بپيوندند يا بايد چنان بدنام شوند که از سپهر سياسي کشور حذف شوند، اين است که معتقدند تا اصلاحات در جامعه زنده است و تا حرف خاتمي در افکار عمومي پذيرش دارد، نه انقلاب در ايران شکل ميگيرد و نه کشورهاي خارجي ميتوانند در آن دخالت کنند.
*شکست اصلاحات احيانا بروز خشونت در کشور را ممکن ميکند. براي اينکه دچار چنين وضعي نشويم، ميگوييم بايد اصلاحات را زنده نگه داشت و اميد مردم به اصلاحات را حفظ کرد؛ حتي اگر به قيمت عبور از اصلاحطلبان کنوني باشد. بگذاريم مردم بگويند فلان چهره يا بهمان حزب را قبول نداريم و اصلاحطلبان کارآمدتري ميخواهيم؛ عيبي ندارد. از ما گذر کنند؛ اما از اصلاحات يعني از روش غيرخشونتآميز و انتخاباتي نااميد نشوند و آن طريق تحقق مطالبات خود را دنبال کنند.
*بايد با هموطنان خود حرف بزنيم و توضيح دهيم که مشکل اصلي کشور فساد و تبعيض است. خود ما هم در پيدايش اين وضعيت سهيم هستيم و سهم و نقش خود را نفي نميکنيم. باوجوداين اشتباه مخالفان حکومت بشار اسد را مرتکب نميشويم. وقتي گفتم نبايد سوريه شويم، گروهي از مخالفان مشي من تبليغ کردند که تاجزاده ميگويد براي آنکه سوريه نشويم، بايد تن به چیزی بدهيم؛ درصورتيکه هم عملکرد من خلاف اين را ثابت ميکند و هم بحثهاي نظري و پيشنهادهاي من. سوريهنشدن اين نيست که به معترضان و مخالفان بگوييم هيچ انتقادي نکنيد و هيچ اقدامي انجام ندهيد؛ اما ما ميتوانيم رفتار خودمان را کنترل کنيم.
* در چنين وضعيتي در خاورميانه، اصلاحطلبان ايراني بايد در راستای تعامل و گفتوگوهاي صريح با حاکميت و نيز با مردم گام بردارند. آنان بايد صريح و صميمي و با ارائه راهحلهاي واقعبينانه به حاکميت و مردم، بکوشند با حفظ نظم موجود به سوي تأمين حقوق و آزادي و رفاه همه ايرانيان و توسعه همهجانبه و پايدار کشور حرکت کنند.
آزاده رحيمي: آهنگ يار دبستاني در فضاي سالن جابر در دانشکده علوم پايه دانشگاه تربيت مدرس طنينانداز شده است. برخي دانشجويان در گوشهاي از سالن در حال بستن دستبند هستند. مراسم با نامهاي خطاب به دانشجويان از سوي رئيس دولت اصلاحات با تبريک 16 آذر به دانشجويان حاضر آغاز شد. متني ديگر از سوي دانشجويي قرائت شد که در آن به دانشگاه مطلوب اشاره کرده بود و با تشويق برخي دانشجويان همراه شد. اين دانشجو از نهادهايي گفت كه گوش شنيدن ندارند و همچنين از روابط مريد و مرادي كه ضربات بسياري به دانشگاه وارد کرده است.
سعيد حجاريان، عمادالدين باقي، غلامحسين كرباسچي و غلامرضا ظريفيان ديروز ميهمان ويژهبرنامه روز دانشجو بودند كه به همت انجمن اسلامي دانشجويان پيشرو دانشگاه تربيت مدرس برگزار شد؛ آنهم درحاليكه برخي جريانهاي سياسي به دنبال ممانعت از حضور آنها در دانشگاه بودند. محمدحسين يادگاري، مسئول بسيج استادان دانشگاه تربيت مدرس، با اين ادعا كه جاي فتنهگران در دانشگاه نيست، به فارس گفته بود: «افرادي زمينهسازي کردند تا پاي اينها به دانشگاهها باز شود. چرا دانشگاه به چنين افرادي مجوز سخنراني داده است. بنده با مسئول نهاد رهبري در دانشگاه تماس گرفتم و ايشان گفتند که مخالفت خود را با حضور اين افراد اعلام کردم و فقط اين برنامه با موافقت رئيس دانشگاه و نماينده وزير برگزار ميشود». اين اعتراضها در طول مراسم هم خودش را نشان ميداد. دانشجويان حامي و مخالف ميهمانان هريك به فراخور، پلاكاردي برداشته و ابراز وجود ميكردند. از محتواي پلاكاردها ميشد فهميد كه جزء مخالفاناند يا موافقان. پلاکاردهايي كه رويش نوشته شده بود: «از تئوريسين فتنه تا تئوريسين براندازي». «از تئوريسين اصلاحات تا تئوريسين ترور». «دانشجو پيادهنظام فتنهگران
نيست». «دانشجو بيدار است/ از فتنهگر بيزار است»، «به يک کارگر ساکت نيازمنديم». «دانشجو، کارگر، اتحاد». «زنداني سياسي، آزاد بايد گردد». «آنان كه خواب آمريکا را ميبينند، خدا بيدارشان کند». «دانشگاه مولود انقلاب، جاي ضد انقلاب نيست»، «امروز کرباسچي، فردا خاوري، امروز کرباسچي، فردا شهرام جزايري، امروز کرباسچي، فردا هاشمي» تا جايي كه حجاريان در هنگام سخنراني و در پاسخ به اين پلاکاردها گفت: اگر بتوانيد اين گلوله را از مغز من دربياوريد، پاسخ همه اين پلاکاردها را خواهم داد. در اين مراسم فيلمي از اعتراضات دي 96 و سخناني از مصدق پخش شد.
تحليل سعيد حجاريان از «خودسري»
سعيد حجاريان در اين نشست سخن خود را با يادآوري خاطره عسگر گاريچي در دوره مشروطيت شروع كرد و گفت: «نميدانم نام عسگر گاريچي را شنيدهايد يا نه؟ او فردي خودسر بود و در همان گردنه -که در راه قم و تهران است- به ناموس و اموال مردم تعرض ميکرد. در پي اين اتفاقها، سيدين سندين به شاه نامه نوشته و ضمن درخواست براي تأسيس عدالتخانه، برکناري علاءالدوله، تغيير موسيو نوز و اجراي قوانين اسلام، برکناري عسگر گاريچي را هم خواستار شدند».
او ادامه داد: «اول بار که نامه را خواندم، به نظرم خندهدار رسيد که در ميان خواستههاي بلندبالا، خواستهاي به اين کوچکي هم از طرف مرحومين بهبهاني و طباطبايي مطرح شده است؛ اما اکنون فکر ميکنم شايد مسئله خودسرها -که امنيت مردم را به خطر مياندازند- دستکمي از مصائب عمده کشور نداشته باشد».
حجاريان با انتقاد از عملکرد برخي که او آنها را خودسر ميخواند، گفت: «عملکرد آنها باعث ميشود دست و پاي دولت در پوست گردو بماند و پاسخگوي رفتار آنها باشد».
اين فعال سياسي اصلاحطلب افزود: «اما علت پيدايش گروههاي خودسر چيست؟ معمولا ميتوان چند علت را براي اين پديده برشمرد. اولين آنها ضعف دولت مرکزي است؛ علت دوم مستوربودن دولت است. در اين حالت، گروه خودسر وابسته به دولت است؛ اما براي آنکه دولت مسئوليت اعمال خود را نپذيرد، دست به دامن اين گروهها ميشود و آنها با علم به اينکه مورد تعقيب قرار نميگيرند، دست به اعمال خودسرانه ميزنند و دولت هم معمولا ادعاي بيخبري ميکند يا حداکثر پس از اعمال فشار جامعه يا نهادهاي جهاني بعضي عوامل دستدوم را قرباني ميکنند؛ مانند قتل جمال خاشقجي.
او ادامه داد: علت سوم، تسويهحسابهاي دروني دولت گانگستري است. گاهي فساد بيش از حد دامنگستر ميشود و باندهاي مافيايي درون دولت به جان هم افتاده و چون هريک به حيطه ديگري تعرض ميکنند، به دست گروههاي خودسر ادب ميشوند. اين مدل را در آمريکاي لاتين بسيار ديدهايم. علت چهارم هم ايدئولوژي است.
حجاريان همچنين گفت: شايد بعضي گروهها وابسته به سازمان مشخص و قدرت نباشند؛ اما آنها به علت تعلقشان به ايدئولوژي يا دکتريني خاص، خود را محق ميدانند تا ديگران را از ميان بردارند.
او با بيان اينکه «وظيفه دانشجويان در اين شرايط، افشاگري تا حد ممکن است»، به تبيين گفته خويش پرداخت و گفت: «معمولا اين گروهها درون دخمههاي تاريک به سر ميبرند و تاباندن نور بر اين دخمهها آنها را وادار ميکند از حالت اختفا بيرون آيند و دست خود را رو کنند يا دستکم از عواقب کار بترسند. افشاگري به هر طريق ممکن، وظيفه دانشجوياني است که علاقه دارند کشور را به نحوي از شر اين گروهها خلاص کنند».
اين تئوريسين اصلاحطلب در پايان گفت: شايد روزنامهها نتوانند آنچنان که بايد و شايد به اين کار مبادرت ورزند، اما فضاي مجازي محل مناسبي براي روشنگري است، ولي بايد دقت کرد اطلاعات صحيح و بررسيشده را در اختيار مردم گذاشت و الا فضاي مجازي هم تبديل به لجنزار ميشود و خودسرهاي مجازي در تاريکي ميايستند و به سمت روشنايي تير مياندازند و با اسامي مجعول و حتي ربات به جنگ اشخاص حقيقي ميروند.
حجاريان در بخش پرسش و پاسخ اين برنامه اظهار کرد: من چند سالي در اين دانشگاه درس دادم، گروه خوبي داشتيم. بعد از «دولت معجزه» من از دانشگاه اخراج شدم.
وي ادامه داد: فکر ميکنند يک بار در ايران انقلاب فرهنگي شده، درحاليکه در «دولت معجزه» هم انقلاب فرهنگي شد. هم اخراج دانشجو و استادان بود و هم ماجراي بورسيهها پيش آمد.
او در پاسخ به دانشجوياني که پلاکاردهايي مبني بر بازگشت فتنهگران و تئوريسين ترور نوشته بودند، گفت: آنهايي که عليه من اين شعارها را ميدهند، گلوله را از مخچه من درآورند تا جوابشان را بدهم.
سؤال عمادالدين باقي از دانشجويان درباره 16 آذر
عمادالدين باقي هم با طرح اين پرسش که کسانی که مراسم شانزدهم آذر را هر سال در دانشگاهها برگزار ميکنند واقعا چقدر به منشأ اين واقعه تاريخي اشراف دارند؟ گفت: «روايت اول از شانزدهم آذر ۳۲ اين است که پس از بازگشايي دانشگاهها در مهر ۳۲، بعد از محاکمه فرمايشي دکتر مصدق، اعتراضات در دانشگاه آرامآرام آغاز شده بود و در نهايت در شرايط فضاي خفقان پس از کودتا کار به ادامه اعتراضات ميرسد و انتقاد به تجديد رابطه با انگليس سبب تداوم حضور دانشجويان در فضاي دانشگاه و بيرون از آن و در نهايت به درگيري با پليس و قربانيشدن دانشجويان ميانجامد. روايت دوم اين است که دانشجويان در اعتراض به سفر نيکسون و حضورش در ايران بود که به ميدان آمدند و بههميندليل روز شانزدهم آذر بهعنوان روز مقابله با استکبار جهاني شناخته ميشود و اين روايتي است که امروز بيشتر از روايت اول طرح ميشود و مورد توجه قرار ميگيرد؛ هرچند در اين زمينه سخنان دکتر شريعتي مبني بر اينکه سه آذر اهورايي را به پاي نيکسون قرباني کردند، چندان تأثيرگذار نبوده است.
اين پژوهشگر تاريخ معاصر با ابراز اين عقيده که امروز اکثر کساني که مراسم روز دانشجو را برگزار ميکنند، به سياست خارجي کشور اعتراض داشتهاند، گفت: «بخش عمده دانشجويان بههميندليل به آقاي روحاني رأي دادند تا از اين فضا خارج شوند. حال اما پرسش اين است که دانشجوياني که در انجمنهاي اسلامي اقدام به برگزاري مراسم روز دانشجو ميکنند آيا به سياستهاي غربگرايي و ارتباط با آمريکا اعتراض دارند يا نه؟ اينکه مخالفان از اين مراسم و برگزاري آن حمايت کنند علتش مشخص است، چراکه بهدنبال تکرار همان شعارهاي 40 سال اخير هستند».
او با طرح اين پرسش که آيا جنبش دانشجويي حزب سياسي است يا خير، اظهار کرد: الان انجمنهايي هستند که مجوز و اساسنامه دارند، پس در واقع به يک نهاد بدل شدهاند و مثلا بايد به محروميت يک دانشجو بهدليل عقايد سياسي يا ... اعتراض کنند، اما کمتر چنين رفتاري را ميبينيم و در عوض رفتار آنان به سمت يک حرکت جنبشگونه ميرود».
باقي با اشاره به اينکه ما بايد اين ديدگاه را که انجمنها و تشکلها تهديدي براي اصل حکومت به شمار ميآيند، کنار بزنيم، گفت: «در حکومت هم عدهاي درعينحال که مدافع تفکر انقلابي هستند، ميکوشند مردم را به رعايت قانون دعوت کنند».
او در پايان با تأکيد بر اينکه جنبش دانشجويي بايد يک تناقض را در رفتار خود برطرف کند، گفت: «نميشود که هم مجوز انجمن گرفت و طبعا تابع قانون بود و هم جنبشي رفتار کرد و ديدگاههاي راديکال داشت. اين تناقضي است که بايد در جنبش دانشجويي برطرف و رويکرد نهايي آن مشخص شود».
جامعه ما استعداد بازگشتن به دوران احمدينژاد را دارد
غلامرضا ظريفيان هم در اين نشست با اشاره به اينكه جامعه ما استعداد بازگشتن به دوران احمدينژاد را دارد، گفت: کسي که بايد دراينباره هشدار دهد دانشجو است.
او افزود: گفتمان چپ، گفتمان ملي و گفتمان اسلامي در تاريخ ۸۳ساله جنبش دانشجويي وجود داشته است. اگر حرکتهاي دانشجويي را از تحولات ۹۰ساله انقلابهاي ايران برداريم، در واقع بخش مهمي از اتفاقات تاريخي کشور را ناديده گرفتهايم.
ظريفيان يادآور شد: بعد از انقلاب جمعيت زيادي از جنبش دانشجويي تحت تأثير جنگ قرار گرفت، ميزان شهداي دانشجو اين موضوع را نشان ميدهد.
او ادامه داد: در دوران سازندگي جنبش دانشجويي در قالب تحکيم وحدت احيا شد. بهدليل تفاوتهاي جنبش دانشجويي و دولت سازندگي در دوره دوم اين دولت تعارضاتي ايجاد شد و حتي به دستگيري دانشجويان انجاميد.
او گفت: تا پيش از اتفاقات کوي دانشگاه، همه دانشگاهها فعاليت مدني ميکردند، اما آن واقعه همه را تا به امروز در يک شوک بزرگ فروبرد. همه ميگفتند اين جنبش دانشجويي براي نظام فرصت بود و نه تهديد، پس چرا اين اتفاق افتاد؟ از آنجا بود که گفتمان دموکراسيخواهي جاي گفتمان عدالتمحوري را گرفت.
اين استاد دانشگاه گفت: دوره آقاي احمدينژاد تقريبا نقش تعيينکنندهاي در سرنوشت دانشگاه نداشت. دانشگاه باز در زمان دولت تدبير و اميد به صحنه آمد. دانشجو موتور محرک شد. در دور دوم دولت روحاني با وجود اينکه دانشگاه اولويت دولت اول روحاني نبود و چندين وزير علوم عوض شد؛ اما دانشجو به صحنه آمد.
غلامحسین کرباسچی هم در اين مراسم در پاسخ به سؤال دانشجویی که درباره ثبات سیاسی کشور پرسید، گفت: دولتی که روی کار آمده نقایصی دارد و اصلاحطلبان هم مانند اصولگرایان منکر آن نیستند. اصلاحطلبان این جسارت را دارند که بگویند روحانی را بهتر دیدیم و نقایص آن را هم میگویند و دید انتقادی دارند. او افزود: اگر ما دولت و نهاد را نفی کنیم چه میماند؟ راهی بهجز اصلاحات برای بهبود وضعیت کشور نیست. نه براندازی ممکن است، نه اصولگرایی به این شکل الان. خوب است مانیفست نواصولگرایی را بخوانید. البته که اصلاحطلبان هم مقدس نیستند و نقایصی دارند و در تلاش برای اصلاح وضعیت هستند.
نباید فکر کنیم انقلاب از انحراف مصون است
نایبرئیس مجلس هم روز گذشته به مناسب روز دانشجو در دانشگاه علوم پزشکی تهران با طرح این سؤال که آیا اشغال سفارت آمریکا در ابتدای انقلاب ضرورتی داشت، عنوان کرد: «اگر بگوییم طبیعت انقلاب چنین چیزی را اقتضا میکرد، آیا ضرورت داشت ما ۴۴۴ روز افرادی را گروگان بگیریم و آمریکاییها علیه ما تبلیغ کنند و چهرهای مثل داعش از انقلاب نشان دهند؟ آن وقت صدام از این فرصت استفاده کند و به کشور ما حمله کند؟».
علی مطهری با تأکید بر اینکه کارها در کشور باید بر اساس عقل و منطق انجام شود، افزود: «اگر شهید مطهری بود، اجازه اشغال سفارت آمریکا را نمیداد؛ همچنان که امام هم در ابتدا مخالف تسخیر سفارت بود و دستور خروج از آن را داد اما تحولاتی صورت گرفت. ما نباید کارهای هیجانی و بدون تدبیر را انجام دهیم؛ چراکه اینها به ما ضربه میزند. ما چقدر از بحث گروگانگیری کارکنان سفارت آمریکا ضربه خوردیم».او گفت: «زمانی که عربستان شیخ نمر را اعدام کرد، همه دنیا علیه عربستان بود اما یکباره عدهای سفارت عربستان در تهران را گرفتند و کنسولگری عربستان در مشهد را آتش زدند که باعث شد آن موضوع فراموش شود و دنیا علیه ما شد. قطعا خود عربستان و اسرائیل پشت این قضیه بودند. من خودم جزء اولین کسانی هستم که بر مسئله فلسطین تأکید دارم ولی ما باید درست عمل کنیم. مسئله هولوکاست در دوره قبل مطرح شد. آیا این به نفع ما بود؟ قطعا به ضرر ما تمام شد. اینها کارهای هیجانی و احساسی بوده که باید از آنها دست برداریم».
رقابت برای تصاحب مناصب باعث آسیب به کشور شده است
او افزود: «بعد از امضای برجام بخشی در کشور مصمم بودند که برجام اجرائی نشود و پیامهایی را به دنیا (اروپا و آمریکا) دادند که مانع سرمایهگذاریهای خارجی شوند. زیرا فکر میکردند اگر برجام اجرائی شود به نفع رقیب سیاسیشان است و تقریبا به هدف خود هم رسید. این باعث شد ما نتوانیم از مواهب برجام استفاده کنیم».
مطهری ادامه داد: «اگر حکومت مصمم به اجرای برجام بود، اجازه میداد سرمایهگذاری اروپا و آمریکا انجام شود و آنوقت خروج ترامپ از برجام هم به این آسانی نبود. البته برجام قرار بود تحریمهای هستهای را لغو کند نه همه تحریمها را. اگر تحریمهای مربوط به اشغال سفارت آمریکا تمدید شده این ربطی به برجام ندارد. برجام با نظر مستقیم رهبری و با دستور ایشان امضا شد».
نایبرئیس مجلس عنوان کرد: «ما ابتدا باید داخل کشور را قدرتمند کنیم و نباید مشکلات بیجا برای خود به وجود بیاوریم. ما نمیتوانیم دور خود دیوار بکشیم؛ مثلا لوایح چهارگانه مربوط به FATF را تصویب نکنیم. در این صورت تاجر ما نمیتواند پولی از خارج بیاورد یا دولت نمیتواند درآمد حاصل از فروش نفت را به داخل بیاورد؛ زیرا قواعد FATF را رعایت نکردهایم. همینقدر هم که برجام به نتیجه رسید، توفیق بزرگی برای ما بود».
او با بیان اینکه خلوص و تقوای سیاسیون کم شده، گفت: «ما امروز شاهد نوعی جنگ قدرت و رقابت برای تصاحب مناصب هستیم که باعث شده کشور آسیب ببیند. من معتقدم اگر برجام در دوره طرف مقابل بود، آنهایی که با برجام مخالفت میکردند، موافق آن بودند. همچنان که لوایح چهارگانه FATF از دوره قبل شروع شد و دو لایحه در سال ۸۶ یعنی در دولت قبل به مجلس داده شد ولی حالا که خارج از قدرت هستند، شروع به مخالفت میکنند؛ زیرا نمیخواهند کار دولت روان شود و به پیروزی برسد. فکر میکنند پس در انتخابات بعدی سرنوشت ما چه میشود».
مطهری عنوان کرد: «عدالت موردنظر اسلام به معنی جامعه بدون تبعیض است نه جامعه بدون تفاوت. البته نباید تفاوتها به شکل شکاف بزرگ طبقاتی دربیاید. انقلاب ما شبیه انقلاب صدر اسلام است. سرنوشت آن انقلاب به حادثه کربلا رسید. اگر قرار بود انقلابی هرگز از مسیر خود خارج نشود، این اتفاق باید در مورد انقلاب صدر اسلام میافتاد اما خداوند سنتها و قوانینی دارد و اینطور نیست که عنایت ویژهای به انقلاب ما داشته باشد که هر کار کنیم محفوظ باشد. نباید فکر کنیم که انقلاب ما از انحراف مصون است و احتمال انحراف در آن وجود ندارد. سرنوشت جامعه ما بر اساس سنتها و قوانین الهی است و خداوند وضع قومی را تغییر نمیدهد؛ مگر اینکه آنها وضع خود را تغییر دهند».
بايد اصلاحات زنده بماند؛ حتي به قيمت عبور از اصلاحطلبان کنوني
مصطفي تاجزاده، فعال سياسي اصلاحطلب، هم در گفتوگو با ايسنا از نبود جناح اصلاحطلب قوي در کشورهاي منطقه، تلاش براندازان براي بدنامکردن اصلاحطلبان و همچنين لزوم تعامل و گفتوگوهاي صريح اصلاحطلبان با حاکميت و مردم گفته است که خلاصه آن را در ادامه ميخوانيد:
*يکي از مهمترين علل وضعيت مصيبتبار سوريه، ليبي، يمن، عراق، افغانستان و... آن است که اين کشورها يک جناح اصلاحطلب قوي نداشتند که همزمان با حکومت صحبت و تعامل کند و جلوي افراط و تندروی را بگيرد، از سوي ديگر بتواند با مردم حرف بزند و تبيين کند که سقوط حکومت به هر قيمت حلال مشکلات نيست و ممکن است جامعه را دچار وضعيت بهمراتب اسفبارتري کند. افزون بر آن يکپارچگي سرزميني و ملي را به مخاطره اندازد.
*اپيدمي خشونت در اين کشورها تا سالها به ميراث مانده است؛ يعني اگر ليبي، سوريه، عراق، افغانستان و يمن تجزيه نشوند و يکپارچه بمانند، شايد بتوانند بعد از دو دهه آنهم با مشارکت همگاني به امنيت پايدار دست يابند. اين تجربه باعث شده است که بگويم بزرگترين دليل وجودي اصلاحطلبان اين است که ايران دچار چنين شرايطي نشود.
*آمريکا در هر کشوري در خاورميانه که دخالت کرده، ضد خودش را پرورش داده است. چرا نسل انقلاب ضدآمريکايي بود؟ چون واشنگتن پشت شاه قرار داشت و ۳۰ تا ۵۰ هزار مستشار در ايران مستقر کرده بود.
*مادامی که درصد عظيمي از مردم ازجمله به علت ترس از اينکه گرفتار وضعيت بدتري شوند، حتي اگر به جمهوري اسلامي اعتقاد نداشته و مخالف آن هم باشند؛ اما اصلاح سيستم را ترجيح ميدهند، براندازي نظام در حد شعار و آرزوي طرفدارانش باقي ميماند و ايران به سرنوشت کشورهاي نامبرده دچار نميشود. اين نکتهاي است که مخالفان نيز ميدانند و به همين دليل به اصلاحطلبان ميگويند استمرارطلبان؛ زيرا وجود آنها را باعث استمرار نظم و ثبات سياسي ميدانند.
*ما خواهان استمرار ايران هستيم؛ نه توجيهکننده فساد و بيکفايتي. ما ضمن دفاع از حقوق و کرامت انساني ايرانيان و تلاش براي بهبود اوضاع اقتصادي ميهن و مردم، اجازه ندادهايم ايران دچار تجزيه، هرجومرج و جنگ داخلي شود که همين دليل بهتنهايي براي ضرورت وجود اصلاحات در جامعه کافي است؛ هرچند معتقدم که اصلاحطلبان ميتوانند و بايد قدمهاي محکمتري در دفاع از حقوق و منافع ملي و رفاه مردم بردارند.
*علت اينکه سرنگونطلبان ميگويند اصلاحطلبان يا بايد به براندازان بپيوندند يا بايد چنان بدنام شوند که از سپهر سياسي کشور حذف شوند، اين است که معتقدند تا اصلاحات در جامعه زنده است و تا حرف خاتمي در افکار عمومي پذيرش دارد، نه انقلاب در ايران شکل ميگيرد و نه کشورهاي خارجي ميتوانند در آن دخالت کنند.
*شکست اصلاحات احيانا بروز خشونت در کشور را ممکن ميکند. براي اينکه دچار چنين وضعي نشويم، ميگوييم بايد اصلاحات را زنده نگه داشت و اميد مردم به اصلاحات را حفظ کرد؛ حتي اگر به قيمت عبور از اصلاحطلبان کنوني باشد. بگذاريم مردم بگويند فلان چهره يا بهمان حزب را قبول نداريم و اصلاحطلبان کارآمدتري ميخواهيم؛ عيبي ندارد. از ما گذر کنند؛ اما از اصلاحات يعني از روش غيرخشونتآميز و انتخاباتي نااميد نشوند و آن طريق تحقق مطالبات خود را دنبال کنند.
*بايد با هموطنان خود حرف بزنيم و توضيح دهيم که مشکل اصلي کشور فساد و تبعيض است. خود ما هم در پيدايش اين وضعيت سهيم هستيم و سهم و نقش خود را نفي نميکنيم. باوجوداين اشتباه مخالفان حکومت بشار اسد را مرتکب نميشويم. وقتي گفتم نبايد سوريه شويم، گروهي از مخالفان مشي من تبليغ کردند که تاجزاده ميگويد براي آنکه سوريه نشويم، بايد تن به چیزی بدهيم؛ درصورتيکه هم عملکرد من خلاف اين را ثابت ميکند و هم بحثهاي نظري و پيشنهادهاي من. سوريهنشدن اين نيست که به معترضان و مخالفان بگوييم هيچ انتقادي نکنيد و هيچ اقدامي انجام ندهيد؛ اما ما ميتوانيم رفتار خودمان را کنترل کنيم.
* در چنين وضعيتي در خاورميانه، اصلاحطلبان ايراني بايد در راستای تعامل و گفتوگوهاي صريح با حاکميت و نيز با مردم گام بردارند. آنان بايد صريح و صميمي و با ارائه راهحلهاي واقعبينانه به حاکميت و مردم، بکوشند با حفظ نظم موجود به سوي تأمين حقوق و آزادي و رفاه همه ايرانيان و توسعه همهجانبه و پايدار کشور حرکت کنند.