|

از مردم برآمده‌ایم ولی با مردم نیستیم

امان‌الله قرایی‌مقدم- جامعه‌شناس و استاد دانشگاه

احساسی در جامعه به وجود آمده که مسئولان با آنکه از مردم برآمده‌اند، ولی با مردم یکرنگ و همدل نیستند و ولی‌نعمت‌های خود را فراموش کرده و به کنار نهاده‌اند و راه خودشان را می‌روند. به همین جهت فاصله و شکافی بین مردم و دولتمردان به‌ وجود آمده و موجب برخی اعتراض‌هاشده است. به ‌عبارت دیگر همان‌طور که سال‌ها قبل نگارنده اعلام خطر کرده و مقاله‌هایی تحت عنوان «انقلاب اجتماعی خاموش» و «زنگ‌ها برای ما به صدا درمی‌آید»، «آتشی در نیستان» و «در افکار خود خانه‌تکانی کنید» و... در روزنامه‌ها نوشتم که این ناروایی‌ها و فاصله‌گرفتن‌ها از مردم، جامعه و نظام را تهدید می‌کند و دگرگونی‌هایی در پیش است؛ زیرا بین مردم با حاکمیت؛ اعم از قوه مقننه و قضائیه و قوه مجریه شکاف به ‌وجود آمده و مردم نسبت به عملکرد آنها بی‌تفاوت و ناامید شده و «اعتماد عمودی» به ‌قول فرانسیس فوکویاما، جامعه‌شناس آمریکایی، بین مردم و حاکمیت ضعیف و سست شده است، چون به‌ گفته ابن‌خلدون تونسی در کتاب «العبر و دیوان المبتدا و الخبر و...» مانند بسیاری از دوران‌های تاریخ ایران، اقلیتی محدود که ظاهری خوب دارند اگر خطری پیش‌ آید صحنه را ترک می‌کنند و راه فرار در پیش می‌گیرند، درحالی‌که اکثریت عظیمی از مردم جامعه در فکر گذران زندگی هستند. در نتیجه فاصله و شکافی بین مردم و دولتمردان پدیدار شده که به گفته کارل مارکس بسیار خطرناک و آسیب‌زاست و سبب می‌شود عده‌ای به دنبال قهرمان در داخل و خارج کشور بگردند. در تاریخ این کشور عوامل جدایی و فاصله‌گرفتن مردم از حکومت همواره وجود داشته است. اما چنان‌که متفکرانی مانند گوردون چایلد و کارل مارکس گفته‌اند، این خود مردم هستند که تاریخ را می‌سازند. گوردون چایلد می‌نویسد: «انسان خود را می‌آفریند» و مارکس می‌گوید: «این آدمیان هستند که تاریخ را می‌سازند». البته تفکر آنها کاملا مخالف افکاری مانند سنت آگوستین قدیس کلیساست که معتقد بود: «تاریخ منظومه دلکشی است که از فراز سر آدمیان می‌گذرد و آدمیان را در او دخل‌وتصرفی نیست». امروز نیز دگماتیسم فکری و یک‌بُعدی‌نگری جامعه را با انواع نابسامانی‌ها روبه‌رو کرده و مردم را دچار چه‌کنم چه‌کنم کرده است. عده‌ای واقعیت موجود جامعه را نادیده می‌گیرند و هرروز این و آن را مسئول می‌دانند و اظهار می‌دارند که اگر ما بودیم چنین و چنان می‌شد و جامعه بهشت برین می‌شد، درحالی‌که چه‌بسا خود منبع فساد و رانت و رشوه‌گیری و مسائل دیگر بودند، ولی اکنون که دوره دوم ریاست‌جمهوری روحانی در حال اتمام است، دریافته‌اند که دیگر امیدی به بهره‌برداری ندارند و به مخالفان دولت تبدیل شده‌اند و چپ و راست به تخریب رئیس‌جمهور می‌پردازند. این در حالی است که مایه جدایی مردم همین آقایان و دارودسته آنها هستند و چون نیک نظر کنند در تمام نابسامانی‌ها، تخریب‌ها، نارضایی‌ها، اعتراض‌ها و رانت‌ها و بروز انواع آسیب‌های اجتماعی در نتیجه بی‌کاری و ناامیدی و جدایی بین مردم و حاکمیت شده و مردم را به اعتراض واداشته و با مسئولان بیگانه کرده‌اند که متأسفانه هنوز هم این روند تخریبی ادامه دارد. یک روز در صحن مجلس تومار علیه برجام و روز دیگر علیه CFT علم کرده‌اند و همواره کارشان این بوده که به استیضاح وزیری بپردازند تا به مردم بفهمانند که از حق مردم دفاع می‌کنند، اما به طور غیرمستقیم «تضاد درون‌گروهی» حاکمیت را به مردم القا کردند و فهماندند که هر دارودسته‌ای راه خود را می‌رود و مردم برایشان مهم نیستند. اینجا بود که به‌ قول سعدی «متعنتان در کمین و حسودان گوشه‌نشین» داخل و خارج از فرصت‌ها استفاده کردند و با تبلیغات گسترده و فراگیر، مردم را به حاکمیت بدبین و به تحریک مردم، به‌ویژه نسل جوان پرداختند، آنها را به خیابان‌ها سرازیر کردند و حرمت‌ها را شکستند. امید است با مردم و برای مردم باشیم وگرنه این ره

به ناکجاآباد است.

احساسی در جامعه به وجود آمده که مسئولان با آنکه از مردم برآمده‌اند، ولی با مردم یکرنگ و همدل نیستند و ولی‌نعمت‌های خود را فراموش کرده و به کنار نهاده‌اند و راه خودشان را می‌روند. به همین جهت فاصله و شکافی بین مردم و دولتمردان به‌ وجود آمده و موجب برخی اعتراض‌هاشده است. به ‌عبارت دیگر همان‌طور که سال‌ها قبل نگارنده اعلام خطر کرده و مقاله‌هایی تحت عنوان «انقلاب اجتماعی خاموش» و «زنگ‌ها برای ما به صدا درمی‌آید»، «آتشی در نیستان» و «در افکار خود خانه‌تکانی کنید» و... در روزنامه‌ها نوشتم که این ناروایی‌ها و فاصله‌گرفتن‌ها از مردم، جامعه و نظام را تهدید می‌کند و دگرگونی‌هایی در پیش است؛ زیرا بین مردم با حاکمیت؛ اعم از قوه مقننه و قضائیه و قوه مجریه شکاف به ‌وجود آمده و مردم نسبت به عملکرد آنها بی‌تفاوت و ناامید شده و «اعتماد عمودی» به ‌قول فرانسیس فوکویاما، جامعه‌شناس آمریکایی، بین مردم و حاکمیت ضعیف و سست شده است، چون به‌ گفته ابن‌خلدون تونسی در کتاب «العبر و دیوان المبتدا و الخبر و...» مانند بسیاری از دوران‌های تاریخ ایران، اقلیتی محدود که ظاهری خوب دارند اگر خطری پیش‌ آید صحنه را ترک می‌کنند و راه فرار در پیش می‌گیرند، درحالی‌که اکثریت عظیمی از مردم جامعه در فکر گذران زندگی هستند. در نتیجه فاصله و شکافی بین مردم و دولتمردان پدیدار شده که به گفته کارل مارکس بسیار خطرناک و آسیب‌زاست و سبب می‌شود عده‌ای به دنبال قهرمان در داخل و خارج کشور بگردند. در تاریخ این کشور عوامل جدایی و فاصله‌گرفتن مردم از حکومت همواره وجود داشته است. اما چنان‌که متفکرانی مانند گوردون چایلد و کارل مارکس گفته‌اند، این خود مردم هستند که تاریخ را می‌سازند. گوردون چایلد می‌نویسد: «انسان خود را می‌آفریند» و مارکس می‌گوید: «این آدمیان هستند که تاریخ را می‌سازند». البته تفکر آنها کاملا مخالف افکاری مانند سنت آگوستین قدیس کلیساست که معتقد بود: «تاریخ منظومه دلکشی است که از فراز سر آدمیان می‌گذرد و آدمیان را در او دخل‌وتصرفی نیست». امروز نیز دگماتیسم فکری و یک‌بُعدی‌نگری جامعه را با انواع نابسامانی‌ها روبه‌رو کرده و مردم را دچار چه‌کنم چه‌کنم کرده است. عده‌ای واقعیت موجود جامعه را نادیده می‌گیرند و هرروز این و آن را مسئول می‌دانند و اظهار می‌دارند که اگر ما بودیم چنین و چنان می‌شد و جامعه بهشت برین می‌شد، درحالی‌که چه‌بسا خود منبع فساد و رانت و رشوه‌گیری و مسائل دیگر بودند، ولی اکنون که دوره دوم ریاست‌جمهوری روحانی در حال اتمام است، دریافته‌اند که دیگر امیدی به بهره‌برداری ندارند و به مخالفان دولت تبدیل شده‌اند و چپ و راست به تخریب رئیس‌جمهور می‌پردازند. این در حالی است که مایه جدایی مردم همین آقایان و دارودسته آنها هستند و چون نیک نظر کنند در تمام نابسامانی‌ها، تخریب‌ها، نارضایی‌ها، اعتراض‌ها و رانت‌ها و بروز انواع آسیب‌های اجتماعی در نتیجه بی‌کاری و ناامیدی و جدایی بین مردم و حاکمیت شده و مردم را به اعتراض واداشته و با مسئولان بیگانه کرده‌اند که متأسفانه هنوز هم این روند تخریبی ادامه دارد. یک روز در صحن مجلس تومار علیه برجام و روز دیگر علیه CFT علم کرده‌اند و همواره کارشان این بوده که به استیضاح وزیری بپردازند تا به مردم بفهمانند که از حق مردم دفاع می‌کنند، اما به طور غیرمستقیم «تضاد درون‌گروهی» حاکمیت را به مردم القا کردند و فهماندند که هر دارودسته‌ای راه خود را می‌رود و مردم برایشان مهم نیستند. اینجا بود که به‌ قول سعدی «متعنتان در کمین و حسودان گوشه‌نشین» داخل و خارج از فرصت‌ها استفاده کردند و با تبلیغات گسترده و فراگیر، مردم را به حاکمیت بدبین و به تحریک مردم، به‌ویژه نسل جوان پرداختند، آنها را به خیابان‌ها سرازیر کردند و حرمت‌ها را شکستند. امید است با مردم و برای مردم باشیم وگرنه این ره

به ناکجاآباد است.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها