صداي شکستن اتحاد اوپک
سعيد ساويز . كارشناس نفت و انرژي
اوپک سازماني است که براي صيانت از منافع نفتي کشورهاي توليدکننده در 1960 تشکيل شد و البته تا 1973 که نشان داد راه استفاده از نفت بهعنوان سلاحي کارآمد را بلد است، چندان جدي گرفته نميشد.اما اوايل 1974 مشتريان نفتي فهميدند با اوپک بايد با احترام برخورد کرد. از آن تاريخ تاکنون همواره کارتل اوپک نقش رگولاتور اصلي را براي سياستگذاري در بازار سوختهاي فسيلي بازي کرده است. سالهاي پس از جنگ دوم جهاني، سالهاي افول ليره استرلينگ و امپراتوري بريتانيا بود. ايالات متحده آمريکا با دلار قدرتمندش سوداي بزرگيکردن را در سر ميپروراند و البته دوران تسلط نظامي و مستعمرهداري نيز دير زماني بود که سپري شده بود.آمريکا براي کنترل بازار نفت و انرژي که دو بار در 1973 و 1979 با جهش قيمت، سرکشبودن خود را به رخ مصرفکنندگان کشيده بود، به ابزاري غير از حمله نظامي و کودتا (آنچنانکه در 1951 عليه مصدق در ايران انجام شد) نياز داشت. پس راه نفوذ به اصليترين توليدکننده اوپک يعني عربستان را در پيش گرفت. در واقع عقد اخوت ايالات متحده و عربستان سعودي درست از چند ماه پس از تحريم نفتي 1973 با ميانداري هنري کيسينجر بسته شد؛ يک معادله دو سر
برد که منافع هر دو طرف را براي سالهای متمادي تأمين کرد.کشف نفت شيل و توليد اقتصادي آن در کريدور 50دلاري، آمريکا را از يک مشتري به يک شريک استراتژيک براي سعوديها تبديل کرد؛ اتفاقي که پيامدهاي آن نشان داد رابطه سعودي- آمريکايي آنچنان صميمانه است که سعوديها بر آن شوند که حتي اوپک و همپيمانانشان در اوپک را پاي آن قرباني کنند.پس از انتصاب دونالد ترامپ بهعنوان رئيسجمهور ايالات متحده و البته رويکرد تاجرمآبانه او، فشار جبهه متحد آمريکايي-سعودي بر دو محور متمرکز شد:
• فشار بر قطر به بهانه حمايت از حماس و اخوانالمسلمين، به اميد اختصاص بخشي از بازار الانجي به محصولات تازه به بازار آمده آمريکا؛
• تحريم و فشار بر فروش نفت ايران به اميد تقسيم کامل سهم بازار ايران بين سه کشور آمريکا، روسيه و عربستان.
بر اساس پيشبينيهاي خبرگان بازار انرژي، در آينده تقاضا براي گاز در جهان افزايش خواهد يافت و اين در شرايطي است که کاهش تقاضا براي نفت خام، گاز را به صدر محبوبترين سوختها خواهد رساند.قطر، ايران و روسيه سه غول بزرگ گازي جهان هستند. در کنار گاز، روسيه و ايران از مهمترين توليدکنندگان نفت در جهان هستند؛ اما ذخاير بهثبترسيده نفت و توليد قطر چندان ارقام چشمگير و مهمي در ميان ساير کشورهاي توليدکننده نفت نيست.از سوي ديگر، عربستان در رأس اوپک سياستي پيمانستيز با بعضي از اعضاي اوپک ازجمله ايران و قطر را در پيش گرفته است. همه اين اتفاقها کافي بود تا به محض اينکه عربستان زمزمههاي اوپک جديد و پس از آن خروج از اوپک را سر دهد، قطر پيشنهاد يک ائتلاف جديد با ايران، سوريه و ترکيه را بدهد؛ پيشنهادي که مطرحشدن آن کافي بود تا عربستان بهسرعت عقبنشيني کرده و به مواضع اوپکمدارانه سابق خود بخزد.اما قطر ترجيح داد با تمرکز بر صنايع گازي، با خروج از اوپکي که ديگر چندان بر مرام و اصول روزهاي اول خود استوار نيست، تلنگري به شيشه شکسته اوپک بزند و البته بعيد نيست که خروج هريک از ديگر اعضا به فروپاشي پايههاي موريانهخورده اوپک
بينجامد.اما ايران همچنان حضور در اوپک را امتيازي سياسي و بينالمللي براي خود ميبيند؛ اگرچه شايد درازکردن دست همکاري به سمت ائتلاف با قطر، ارزش افزوده بسياري براي ايران در حال تحريم داشته باشد و به تشکيل يک جبهه متحد مسلح به گاز در مقابل ماجراجوييهاي کاسبکارانه ترامپ بينجامد.
اوپک سازماني است که براي صيانت از منافع نفتي کشورهاي توليدکننده در 1960 تشکيل شد و البته تا 1973 که نشان داد راه استفاده از نفت بهعنوان سلاحي کارآمد را بلد است، چندان جدي گرفته نميشد.اما اوايل 1974 مشتريان نفتي فهميدند با اوپک بايد با احترام برخورد کرد. از آن تاريخ تاکنون همواره کارتل اوپک نقش رگولاتور اصلي را براي سياستگذاري در بازار سوختهاي فسيلي بازي کرده است. سالهاي پس از جنگ دوم جهاني، سالهاي افول ليره استرلينگ و امپراتوري بريتانيا بود. ايالات متحده آمريکا با دلار قدرتمندش سوداي بزرگيکردن را در سر ميپروراند و البته دوران تسلط نظامي و مستعمرهداري نيز دير زماني بود که سپري شده بود.آمريکا براي کنترل بازار نفت و انرژي که دو بار در 1973 و 1979 با جهش قيمت، سرکشبودن خود را به رخ مصرفکنندگان کشيده بود، به ابزاري غير از حمله نظامي و کودتا (آنچنانکه در 1951 عليه مصدق در ايران انجام شد) نياز داشت. پس راه نفوذ به اصليترين توليدکننده اوپک يعني عربستان را در پيش گرفت. در واقع عقد اخوت ايالات متحده و عربستان سعودي درست از چند ماه پس از تحريم نفتي 1973 با ميانداري هنري کيسينجر بسته شد؛ يک معادله دو سر
برد که منافع هر دو طرف را براي سالهای متمادي تأمين کرد.کشف نفت شيل و توليد اقتصادي آن در کريدور 50دلاري، آمريکا را از يک مشتري به يک شريک استراتژيک براي سعوديها تبديل کرد؛ اتفاقي که پيامدهاي آن نشان داد رابطه سعودي- آمريکايي آنچنان صميمانه است که سعوديها بر آن شوند که حتي اوپک و همپيمانانشان در اوپک را پاي آن قرباني کنند.پس از انتصاب دونالد ترامپ بهعنوان رئيسجمهور ايالات متحده و البته رويکرد تاجرمآبانه او، فشار جبهه متحد آمريکايي-سعودي بر دو محور متمرکز شد:
• فشار بر قطر به بهانه حمايت از حماس و اخوانالمسلمين، به اميد اختصاص بخشي از بازار الانجي به محصولات تازه به بازار آمده آمريکا؛
• تحريم و فشار بر فروش نفت ايران به اميد تقسيم کامل سهم بازار ايران بين سه کشور آمريکا، روسيه و عربستان.
بر اساس پيشبينيهاي خبرگان بازار انرژي، در آينده تقاضا براي گاز در جهان افزايش خواهد يافت و اين در شرايطي است که کاهش تقاضا براي نفت خام، گاز را به صدر محبوبترين سوختها خواهد رساند.قطر، ايران و روسيه سه غول بزرگ گازي جهان هستند. در کنار گاز، روسيه و ايران از مهمترين توليدکنندگان نفت در جهان هستند؛ اما ذخاير بهثبترسيده نفت و توليد قطر چندان ارقام چشمگير و مهمي در ميان ساير کشورهاي توليدکننده نفت نيست.از سوي ديگر، عربستان در رأس اوپک سياستي پيمانستيز با بعضي از اعضاي اوپک ازجمله ايران و قطر را در پيش گرفته است. همه اين اتفاقها کافي بود تا به محض اينکه عربستان زمزمههاي اوپک جديد و پس از آن خروج از اوپک را سر دهد، قطر پيشنهاد يک ائتلاف جديد با ايران، سوريه و ترکيه را بدهد؛ پيشنهادي که مطرحشدن آن کافي بود تا عربستان بهسرعت عقبنشيني کرده و به مواضع اوپکمدارانه سابق خود بخزد.اما قطر ترجيح داد با تمرکز بر صنايع گازي، با خروج از اوپکي که ديگر چندان بر مرام و اصول روزهاي اول خود استوار نيست، تلنگري به شيشه شکسته اوپک بزند و البته بعيد نيست که خروج هريک از ديگر اعضا به فروپاشي پايههاي موريانهخورده اوپک
بينجامد.اما ايران همچنان حضور در اوپک را امتيازي سياسي و بينالمللي براي خود ميبيند؛ اگرچه شايد درازکردن دست همکاري به سمت ائتلاف با قطر، ارزش افزوده بسياري براي ايران در حال تحريم داشته باشد و به تشکيل يک جبهه متحد مسلح به گاز در مقابل ماجراجوييهاي کاسبکارانه ترامپ بينجامد.