مردي که ديگر چريک نيست
بهزاد نبوي به گفته خودش مدتهاست که ميگويد ضد هر انقلابي شده است و راه را همان اصلاح ميداند. اينبار هم در 40 سالگي انقلاب گفته که همچنان بر اين باور است و اگر به 40 سال پيش بازگردد و شرايط هماني باشد که آن زمان بود، انقلاب هم در اثر عملکرد رژيم شاه به وقوع ميپيوست. تقريبا تمام کساني که آن روزها بار مبارزه با رژيم شاه را بر دوش ميکشيدند، به جبر تاريخي و اثر آن بر انقلاب در سال 57 اذعان دارند و معتقدند که انقلاب در آن شرايط ناگزير بود. نبوي هم يکي از همانهاست، اگرچه در اين سالها دورههاي مختلفي را پشتسر گذاشته، اما حالا از آن چریک پير، مردي با قامتي خميده باقي مانده است که به هر ترتيبي ديدگاههاي عملگرايانهاش را به رخ ميکشد؛ از اعلام برائت از وقوع هر انقلابي تا پشيمانبودن از تحصن مجلس ششم و حالا هم اگر درصدد توجيه عملکرد دولت نباشد، سعي دارد تا نشان دهد مسئول محصول امروز دولت روحاني و اصلاحطلبان نيستند. اين بخش از سخنان نبوي البته تکراري است و بارها دراينباره سخن گفته و ميتواند مؤيد ديگري بر تغيير نگاه او باشد.
بهزاد نبوي کيست
بهزاد نبوي، با آنکه در 76 سالگي بهسر ميبرد؛ اما هنوز به «چريک» بودن شهره است. شايد دليل اين نامگذاري فعاليتهاي مبارزاتي قبل از انقلاب او باشد و ارتباطش با گروههاي چپ آنموقع و البته مصطفي شعاعيان؛ نامي که تا مدتها به چماقي عليه نبوي تبديل شده بود. شعاعيان، مارکسیست ضدلنيني و از مخالفان حزب توده و چريکهاي فدايي خلق به شمار ميرفت. او از مؤسسان جبهه دموکراتيک خلق بود که بهزاد نبوي هم از اعضاي آن به شمار ميرفت. بهزاد دراينباره ميگويد: «در جبهه مسلمان و مارکسیست با هم بودند. آن سازمان ايدئولوژيک نبود». هدف سازمان هم قهرا مبارزه مسلحانه عليه نظام پهلوي بود. بهزاد نبوي در تهران به سال 1321 متولد شد. خانواده نبوي از پدر و مادر و حتي پدربزرگ گرفته، دستي بر فعاليتهاي سياسي داشتند. بهزاد نبوي در دهه 50 به دليل فعاليتهاي چريکي و مسلحانه از سوي ساواک بازداشت میشود و 20 ماه را در سلول انفرادي میگذراند و به اعدام محکوم ميشود؛ اما آنطور که خودش روايت کرده، مادرش 40 هزار تومان خرج ميکند و حكمش در نهايت به 10 سال حبس كاهش مييابد. بهزاد نبوي بعد از پيروزي انقلاب در نخستين شوراي مرکزي کميته انقلاب اسلامي
و در شوراي سرپرستي صداوسيما تا فروردين 1359 عضويت داشت. تقريبا همزمان با تشکيل دولت شهيد رجايي، سرپرستي ستاد بسيج اقتصادي، سخنگويي دولت و رياست هيئت نمايندگي ايران در بيانيه معروف به الجزاير را برعهده گرفت. اين قرارداد به سال 1981 ميلادي بين ايران و آمريکا و با واسطهگري الجزاير که حافظ منافع ايران بود، منعقد شد تا به موضوع گروگانگيري در سفارت آمريکا در ايران خاتمه دهد. اين ماجرا آنقدر کش پيدا کرد که بنيصدر عليه رجايي و بهزاد نبوي اعلام جرم کرد. او در دولت دفاع مقدس عهدهدار سمت وزارت صنايع سنگين بود. نبوي فارغ از مسئوليت دولتي، از مؤسسان سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي هم هست. سازمان مجاهدين از بههمپيوستن هفت گروه مبارز قبل از انقلاب تشکيل شد. اعضاي سازمان به دو گرايش راست و چپ تقسيم ميشدند و همين امر موجب بروز اختلافات بعدي در آن شد؛ اختلافاتي كه سرانجام به انحلال اين سازمان در سال 65 انجاميد. اعضاي طيف چپ سازمان بار ديگر در سال 1370 دوباره اين تشكل سياسي را احيا كردند. نبوي بعد از پيروزي جبهه دوم خرداد در انتخابات 76 وارد مجلس ششم و نايبرئيس اين مجلس شد. بعد از انتخابات 88، بهزاد نبوي دستگير و به
تحمل شش سال حبس تعزيري محکوم شد. محكوميت او در سال 93 پايان يافت.
حالا حاصل آن حبسها و زندانيشدنها و تحصنها خود را اينچنين بر نبوي آشکار کرده که از او چهرهاي ساخته که گويا بهعمد سعي دارد نشان دهد ديگر چريک نيست. نبوي در مصاحبهاي که بهتازگي با خبرگزاري ايرنا انجام داده، به تکرار مواضع چندسال اخير خود پرداخته و البته مروري هم بر پرونده انفجار دفتر نخستوزيري داشته است؛ پروندهاي که مخالفانش همچنان بر سر او ميزنند و او را متهم ميخوانند يا به واسطه رفاقتش با شعاعيان قصد دارند همچنان برچسب مارکسيستبودن بر او بزنند يا در ماجراي انعقاد قرارداد الجزاير او را مورد نقد قرار دهند. بخشهايي از اين مصاحبه را در پي ميخوانيد:
مدتهاست ضد هر نوع انقلابي هستم
نبوي در اين مصاحبه در پاسخ به اين پرسش که بهعنوان يکي از مبارزان عليه رژيم شاه در چهلمين سالگرد پيروزي انقلاب اسلامي آيا به ايدئالهاي خود رسيدهايد؟ گفت: بهعنوان اصلاحطلب به طور طبيعي مخالف انقلاب هستم. مدتي است که نظراتم درباره کل انقلابها را بيان ميکنم و درمجموع ضد [برپايي] انقلاب شدهام. انقلاب به معني زيروروکردن، امر ميمون و مبارکي نيست.
او ادامه داد: نکته ديگر اينکه در شکلگيري انقلاب يکسري عوامل دخالت دارند و به اراده من و شما رخ نميدهد. هنر رهبري انقلاب استفاده بهينه از اين رويدادهاست؛ بهطوريکه با کمترين هزينه بيشترين فايده را ببرد. وزير پيشين صنايع سنگين در دولت مهندس موسوي در ادامه گفت: «البته بحث شما مقايسه انقلاب با انقلابهاي ديگر نيست، ولي اگر هم باشد، ميگويم انقلاب ما باز هم از انقلابهاي ديگر وضع بهتري دارد و در تحقق اهداف، زيروروکردن و ازهمپاشيدن وضعيت قبل، کمي بهتر از ديگران عمل کرد؛ البته ما هم کارهاي غير قابل قبول و غير قابل دفاع انجام داديم، ولي نسبت به ساير انقلابها وضعيت انقلاب ما بهتر است و در تحقق اهداف خود يعني «استقلال، آزادي و جمهوري اسلامي» جلوتر است؛ چراکه توانسته است تا حدي به شعارهايش تحقق ببخشد».
نبوي تأکيد کرد: اگر بنا داريم ميزان آزادي و دموکراسي در انقلاب اسلامي را بسنجيم، بايد آنها را با ميزان آزاديها در انقلاب روسيه زمان لنين، استالين و خروشچف يا انقلاب الجزاير، کوبا و ويتنام مقايسه کنيم نه با ميزان آزادي و دموکراسي در کشورهايي مانند سوئد و نروژ. اين اشتباهي است که برخيها آن را مرتکب ميشوند. اينجا هدفم الزاما دفاع از انقلاب نيست، بلکه اعلام نظر درباره چگونگي ارزيابي انقلاب ما با هر انقلاب ديگری است.
نبوي در پاسخ به اينکه اگر به گذشته برگرديد همين مسير را طي خواهيد کرد، يادآور شد: «بارها در مصاحبهها گفتهام مدتي است ضدانقلاب شدهام؛ يعني موافق وقوع هيچ انقلابي نيستم. ولي اگر به 40 سال پيش برگرديم و شرايط هماني باشد که آن زمان بود، مطمئنا مانند 46 سال قبل، در زندان شاه بودم و انقلاب هم بر اثر عملکرد رژيم وي به وقوع ميپيوست».
او خاطرنشان کرد: «اگر در سال 1351 تجربه امروز را داشتم و حکومت شاه هم مانند رژيمهاي ترکيه، کرهجنوبي، برزيل و... در سياستهاي استبدادي خود تجديدنظر کرده بود، هرگز مردم را به انقلاب تشويق نميکردم».
اتهام چندساله درباره انفجار دفتر نخستوزيري
نبوي در بخش ديگري از اين مصاحبه، به پرونده انفجار دفتر نخستوزيري نیز ميپردازد و البته به قرائت مواردي اقدام میکند که پيشتر هم دراينباره منتشر شده بود. او قبلا به روزنامه اعتماد درباره اين پرونده گفته بود: متأسفانه پرونده انفجار دفتر نخستوزيري از همان روز اول سياسي شد. موسويخوئينيها درباره آن پرونده گفته بود: «پس از حضور ما خدمت امام، ايشان فرمودند من از اول که اين پرونده (اشاره به پرونده انفجار دفتر نخستوزيري) تشکيل شد، ميدانستم عدهاي ميخواهند با اين کار افراد بهدردبخور را از ما بگيرند و خودشان جاي آنها را بگيرند. بعد درباره جناب آقاي بهزاد نبوي مطلبي فرمودند ازجمله اينکه من در آن زمان که بين آقاي بنيصدر و مجلس بر سر اينکه چه کسي نخستوزير باشد اختلاف بود، معتقد بودم آقاي نبوي شايسته اين کار است و بعد فرمودند مرحوم رجايي همينجا (اشاره کردند به محلي نزديک خودشان در آن اتاق) نشسته بودند و به من گفتند اين آقاي نبوي در زندان که بوديم مقيد به آداب شرعي بود و... (باز هم از خوانندگان عذرخواهي ميکنم اگر اظهارات امام را بهطور کامل به خاطر ندارم و ايکاش دادسراي انقلاب تصويري از آن مکتوب را که
اشاره کردم، يک بار ديگر در اختيار ما قرار ميداد. بار اول پس از ارتحال حضرت امام بنا بر درخواست مجمع روحانيون مبارز بود. توضيح آنکه در انتخابات مياندورهاي مجلس سوم، آقاي بهزاد نبوي ردصلاحيت شد. وقتي مجمع جوياي علت آن شد، گفتند به استناد پرونده انفجار نخستوزيري. براي روشنکردن ماجراي اين پرونده، جناب حجتالاسلاموالمسلمين کروبي که در آن زمان رئيس مجلس هم بودند، از جناب آقاي رئيسي که مسئول دادسراي انقلاب بودند، خواستند تصويري از آن مکتوب را در اختيار مجمع قرار دهند و ايشان هم انجام دادند و مجمع يک نسخه از آن را براي شوراي نگهبان ارسال کرد). پس امام فرمودند اين پرونده را مختومه کنيد و از اين پس هيچکس حق ندارد اين پرونده را باز کند...».
روايت نبوي
نبوي درباره ماجراي انفجار دفتر نخستوزيري گفت: اولا در آن ماجرا بازداشت نشدم؛ البته بازجويي شدم، ولي به شکل بازجويي محترمانه. آقاي موسويخوئينيها، دادستان وقت، از من بازجويي کاملي کرده و تمام پرسشها و پاسخها را ضبط کردهاند.
وي ادامه داد: پس از آن بازجوييها، مرحوم آيتاللهالعظمي موسوياردبيلي و آقايان سيدمحمد موسويخوئينيها و سيدابراهيم رئيسي که ظاهرا آن زمان دادستان تهران بود، خدمت امام(ره) رسيدند و محتواي پرونده را اجمالا به ايشان گزارش دادند و امام نظرات خود را درباره پرونده بهصراحت اعلام کردند. آقاي موسويخوئينيها و مرحوم حاجاحمدآقا نظرات امام(ره) را صورتجلسه کردند و آن متن در پرونده گذاشته شد. امام فرموده بودند پرونده کساني را که اين اتهامات را مطرح کردهاند، به من بدهيد تا خودم رسيدگي کنم (نقل به مضمون). نبوي در پاسخ به اين پرسش که مرحوم هاشميرفسنجاني در ماجراي انفجار دفتر نخستوزيري اتهاماتي را که به شما وارد شد، ترور دوم دانست و اينکه چرا با گذشت 37 سال از اين رخداد، ناگفتههاي خود را منتشر نميکنيد، خاطرنشان کرد: «نهتنها مرحوم هاشمي، بلکه مرحوم آيتالله مهدويکني نیز در نمازجمعههاي پس از هشتم شهريور سال 60، چنين مطالبي را مطرح کردهاند. گفته بودند گروهي را ترور فيزيکي و عدهاي را هم ترور شخصيتي ميکنند (نقل به مضمون). نبوي در ادامه به دوران بازداشت خود پس از انتخابات رياستجمهوري دهم در سال 88 اشاره کرد و
گفت: زماني که لاجوردي دادستان تهران بود، ميگفت «اگر بهزاد را فقط يک ماه بازداشت کنم، او را به حرف ميآورم و زبانش را باز خواهم کرد»، ولي من پنج سال خدمت آقايان بودم، دريغ از يک جمله يا سؤال درباره انفجار دفتر نخستوزيري!».
نميدانم کشميري را کجا ديدم
نبوي تصريح کرد: «نکته جالب اين است که هر چقدر گذشته را مرور ميکنم، به ياد نميآورم کشميري (عامل انفجار دفتر نخستوزيري) را کي و کجا ديدهام. نه امروز که پير شدهام و شايد فراموشي پيدا کردهام، بلکه 30 سال پيش هم هرگز چهره او به ياد نميآورم».
مشاور اجرائي دولت شهيد رجايي خاطرنشان کرد: جالبتر اينکه کشميري هرگز با من کار نکرده بود. او با اداره دوم ارتش و دفتر اطلاعات و تحقيقات نخستوزيري که زير نظر برادر عزيزم، خسرو تهراني، معاون نخستوزير بود، کار ميکرد».
نبوي همچنين درباره ابهامات مربوط به جسدسازي عامل انفجار نخستوزيري گفت: «تاجاييکه اطلاع دارم، صبح روز حادثه ازآنجاييکه جسدي از کشميري پيدا نشده بود، دو، سه نفر از اعضاي دفتر اطلاعات و تحقيقات نخستوزيري با مشورت يکي از روحانيون نماينده مجلس، خاکسترهاي محل حادثه را جمع کرده و در کيسه ريخته بودند. اتفاقا همين افراد، کساني بودند که پس از تشييع جنازه به دنبال اتومبيل کشميري که در خيابان نزديک نخستوزيري پارک شده بود، رفته و آن را نيافته بودند و جزء نخستين کساني بودند که به خيانت و فرار کشميري پي برده و آن را گزارش کرده بودند».
او در پاسخ به پرسشي درباره ابهامات ماجراي انفجار نخستوزيري، تصريح کرد: البته ابهاماتي وجود داشت. اينکه چرا يکي از همکاران دفتر اطلاعات و تحقيقات نخستوزيري که در جريان همکاري کشميري با منافقين در روزهاي اول انقلاب بوده و اين موضوع را با کسي در ميان نگذاشته، مورد سؤال بود. آن فرد به همين دليل پنج سال در زندان اوين زنداني بود و هيچ سندي عليه او به دست نيامد.
برخي از اصلاحطلبان با طرح جدايي از دولت گل به خودي ميزنند
نبوي در ادامه اين مصاحبه گريزي هم به نحوه تعامل دولت و اصلاحطلبان زده و گفته است که «پيشتر هم گفتهام عدهاي از اصلاحطلبان به دو دليل ميخواهند خرج خودشان را دولت جدا کنند. يکي اينکه احساس ميکنند جامعه از وضع موجود ناراضي است و نميخواهند اين نارضايتي متوجه خودشان شود. دسته دوم، تعداد کمي از دوستان هستند که ميدانند مشکل از کجاست ولي چون انتقاد از دولت بيهزينهترين انتقاد است، ترجيح ميدهند همه کاسهوکوزهها را سر دولت بشکنند. او بيان کرد: البته معني حرفي که ميزنم اين نيست که به دولت انتقاد وارد نیست ولي آنچه امروز جامعه را به اين وضعيت درآورده، دولت و اصلاحطلبان نيستند. به عقيده من برخي اصلاحطلبان متأسفانه با اين کار دارند گل به خودي ميزنند. حتي خود شما هم با اين سؤالي که پرسيديد، در واقع توپ را به زمين اصلاحطلبان فرستاديد. وضعيت موجود نه سهم دولت و نه اصلاحطلبان است. سهم اصلي را کساني دارند که مخالف دولت، اصلاحطلبان و حتي اصولگرايان ميانهرو هستند. سهم کساني است که ميخواهند برجام به نتيجه نرسد و با ترامپ همموضع هستند تا تحريمها کارساز شود و مردم از دولت، اصلاحطلبان و اصولگرايان ميانهرو
رويگردان شوند. اصلاحطلبان نبايد تصور کنند که ميتوانند خرجشان را از دولت جدا کنند. همان جواناني که قرار است دلشان را به دست آورند؛ خواهند گفت شما اگر قدرت تحليل صحيح داشتيد، يکسالونيم پيش به ما ميگفتيد تا به روحاني رأي نميداديم. چطور در اين مدت کوتاه به اين کشفيات جديد درباره روحاني رسيديد؟! از کجا معلوم حالا هم اشتباه نميکنيد. اگر مردم احساس کنند چون روحاني وضع خوبي ندارد، شما خرجتان را جدا ميکنيد، شما را به «نامردي» هم متهم خواهند کرد.
بهزاد نبوي به گفته خودش مدتهاست که ميگويد ضد هر انقلابي شده است و راه را همان اصلاح ميداند. اينبار هم در 40 سالگي انقلاب گفته که همچنان بر اين باور است و اگر به 40 سال پيش بازگردد و شرايط هماني باشد که آن زمان بود، انقلاب هم در اثر عملکرد رژيم شاه به وقوع ميپيوست. تقريبا تمام کساني که آن روزها بار مبارزه با رژيم شاه را بر دوش ميکشيدند، به جبر تاريخي و اثر آن بر انقلاب در سال 57 اذعان دارند و معتقدند که انقلاب در آن شرايط ناگزير بود. نبوي هم يکي از همانهاست، اگرچه در اين سالها دورههاي مختلفي را پشتسر گذاشته، اما حالا از آن چریک پير، مردي با قامتي خميده باقي مانده است که به هر ترتيبي ديدگاههاي عملگرايانهاش را به رخ ميکشد؛ از اعلام برائت از وقوع هر انقلابي تا پشيمانبودن از تحصن مجلس ششم و حالا هم اگر درصدد توجيه عملکرد دولت نباشد، سعي دارد تا نشان دهد مسئول محصول امروز دولت روحاني و اصلاحطلبان نيستند. اين بخش از سخنان نبوي البته تکراري است و بارها دراينباره سخن گفته و ميتواند مؤيد ديگري بر تغيير نگاه او باشد.
بهزاد نبوي کيست
بهزاد نبوي، با آنکه در 76 سالگي بهسر ميبرد؛ اما هنوز به «چريک» بودن شهره است. شايد دليل اين نامگذاري فعاليتهاي مبارزاتي قبل از انقلاب او باشد و ارتباطش با گروههاي چپ آنموقع و البته مصطفي شعاعيان؛ نامي که تا مدتها به چماقي عليه نبوي تبديل شده بود. شعاعيان، مارکسیست ضدلنيني و از مخالفان حزب توده و چريکهاي فدايي خلق به شمار ميرفت. او از مؤسسان جبهه دموکراتيک خلق بود که بهزاد نبوي هم از اعضاي آن به شمار ميرفت. بهزاد دراينباره ميگويد: «در جبهه مسلمان و مارکسیست با هم بودند. آن سازمان ايدئولوژيک نبود». هدف سازمان هم قهرا مبارزه مسلحانه عليه نظام پهلوي بود. بهزاد نبوي در تهران به سال 1321 متولد شد. خانواده نبوي از پدر و مادر و حتي پدربزرگ گرفته، دستي بر فعاليتهاي سياسي داشتند. بهزاد نبوي در دهه 50 به دليل فعاليتهاي چريکي و مسلحانه از سوي ساواک بازداشت میشود و 20 ماه را در سلول انفرادي میگذراند و به اعدام محکوم ميشود؛ اما آنطور که خودش روايت کرده، مادرش 40 هزار تومان خرج ميکند و حكمش در نهايت به 10 سال حبس كاهش مييابد. بهزاد نبوي بعد از پيروزي انقلاب در نخستين شوراي مرکزي کميته انقلاب اسلامي
و در شوراي سرپرستي صداوسيما تا فروردين 1359 عضويت داشت. تقريبا همزمان با تشکيل دولت شهيد رجايي، سرپرستي ستاد بسيج اقتصادي، سخنگويي دولت و رياست هيئت نمايندگي ايران در بيانيه معروف به الجزاير را برعهده گرفت. اين قرارداد به سال 1981 ميلادي بين ايران و آمريکا و با واسطهگري الجزاير که حافظ منافع ايران بود، منعقد شد تا به موضوع گروگانگيري در سفارت آمريکا در ايران خاتمه دهد. اين ماجرا آنقدر کش پيدا کرد که بنيصدر عليه رجايي و بهزاد نبوي اعلام جرم کرد. او در دولت دفاع مقدس عهدهدار سمت وزارت صنايع سنگين بود. نبوي فارغ از مسئوليت دولتي، از مؤسسان سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي هم هست. سازمان مجاهدين از بههمپيوستن هفت گروه مبارز قبل از انقلاب تشکيل شد. اعضاي سازمان به دو گرايش راست و چپ تقسيم ميشدند و همين امر موجب بروز اختلافات بعدي در آن شد؛ اختلافاتي كه سرانجام به انحلال اين سازمان در سال 65 انجاميد. اعضاي طيف چپ سازمان بار ديگر در سال 1370 دوباره اين تشكل سياسي را احيا كردند. نبوي بعد از پيروزي جبهه دوم خرداد در انتخابات 76 وارد مجلس ششم و نايبرئيس اين مجلس شد. بعد از انتخابات 88، بهزاد نبوي دستگير و به
تحمل شش سال حبس تعزيري محکوم شد. محكوميت او در سال 93 پايان يافت.
حالا حاصل آن حبسها و زندانيشدنها و تحصنها خود را اينچنين بر نبوي آشکار کرده که از او چهرهاي ساخته که گويا بهعمد سعي دارد نشان دهد ديگر چريک نيست. نبوي در مصاحبهاي که بهتازگي با خبرگزاري ايرنا انجام داده، به تکرار مواضع چندسال اخير خود پرداخته و البته مروري هم بر پرونده انفجار دفتر نخستوزيري داشته است؛ پروندهاي که مخالفانش همچنان بر سر او ميزنند و او را متهم ميخوانند يا به واسطه رفاقتش با شعاعيان قصد دارند همچنان برچسب مارکسيستبودن بر او بزنند يا در ماجراي انعقاد قرارداد الجزاير او را مورد نقد قرار دهند. بخشهايي از اين مصاحبه را در پي ميخوانيد:
مدتهاست ضد هر نوع انقلابي هستم
نبوي در اين مصاحبه در پاسخ به اين پرسش که بهعنوان يکي از مبارزان عليه رژيم شاه در چهلمين سالگرد پيروزي انقلاب اسلامي آيا به ايدئالهاي خود رسيدهايد؟ گفت: بهعنوان اصلاحطلب به طور طبيعي مخالف انقلاب هستم. مدتي است که نظراتم درباره کل انقلابها را بيان ميکنم و درمجموع ضد [برپايي] انقلاب شدهام. انقلاب به معني زيروروکردن، امر ميمون و مبارکي نيست.
او ادامه داد: نکته ديگر اينکه در شکلگيري انقلاب يکسري عوامل دخالت دارند و به اراده من و شما رخ نميدهد. هنر رهبري انقلاب استفاده بهينه از اين رويدادهاست؛ بهطوريکه با کمترين هزينه بيشترين فايده را ببرد. وزير پيشين صنايع سنگين در دولت مهندس موسوي در ادامه گفت: «البته بحث شما مقايسه انقلاب با انقلابهاي ديگر نيست، ولي اگر هم باشد، ميگويم انقلاب ما باز هم از انقلابهاي ديگر وضع بهتري دارد و در تحقق اهداف، زيروروکردن و ازهمپاشيدن وضعيت قبل، کمي بهتر از ديگران عمل کرد؛ البته ما هم کارهاي غير قابل قبول و غير قابل دفاع انجام داديم، ولي نسبت به ساير انقلابها وضعيت انقلاب ما بهتر است و در تحقق اهداف خود يعني «استقلال، آزادي و جمهوري اسلامي» جلوتر است؛ چراکه توانسته است تا حدي به شعارهايش تحقق ببخشد».
نبوي تأکيد کرد: اگر بنا داريم ميزان آزادي و دموکراسي در انقلاب اسلامي را بسنجيم، بايد آنها را با ميزان آزاديها در انقلاب روسيه زمان لنين، استالين و خروشچف يا انقلاب الجزاير، کوبا و ويتنام مقايسه کنيم نه با ميزان آزادي و دموکراسي در کشورهايي مانند سوئد و نروژ. اين اشتباهي است که برخيها آن را مرتکب ميشوند. اينجا هدفم الزاما دفاع از انقلاب نيست، بلکه اعلام نظر درباره چگونگي ارزيابي انقلاب ما با هر انقلاب ديگری است.
نبوي در پاسخ به اينکه اگر به گذشته برگرديد همين مسير را طي خواهيد کرد، يادآور شد: «بارها در مصاحبهها گفتهام مدتي است ضدانقلاب شدهام؛ يعني موافق وقوع هيچ انقلابي نيستم. ولي اگر به 40 سال پيش برگرديم و شرايط هماني باشد که آن زمان بود، مطمئنا مانند 46 سال قبل، در زندان شاه بودم و انقلاب هم بر اثر عملکرد رژيم وي به وقوع ميپيوست».
او خاطرنشان کرد: «اگر در سال 1351 تجربه امروز را داشتم و حکومت شاه هم مانند رژيمهاي ترکيه، کرهجنوبي، برزيل و... در سياستهاي استبدادي خود تجديدنظر کرده بود، هرگز مردم را به انقلاب تشويق نميکردم».
اتهام چندساله درباره انفجار دفتر نخستوزيري
نبوي در بخش ديگري از اين مصاحبه، به پرونده انفجار دفتر نخستوزيري نیز ميپردازد و البته به قرائت مواردي اقدام میکند که پيشتر هم دراينباره منتشر شده بود. او قبلا به روزنامه اعتماد درباره اين پرونده گفته بود: متأسفانه پرونده انفجار دفتر نخستوزيري از همان روز اول سياسي شد. موسويخوئينيها درباره آن پرونده گفته بود: «پس از حضور ما خدمت امام، ايشان فرمودند من از اول که اين پرونده (اشاره به پرونده انفجار دفتر نخستوزيري) تشکيل شد، ميدانستم عدهاي ميخواهند با اين کار افراد بهدردبخور را از ما بگيرند و خودشان جاي آنها را بگيرند. بعد درباره جناب آقاي بهزاد نبوي مطلبي فرمودند ازجمله اينکه من در آن زمان که بين آقاي بنيصدر و مجلس بر سر اينکه چه کسي نخستوزير باشد اختلاف بود، معتقد بودم آقاي نبوي شايسته اين کار است و بعد فرمودند مرحوم رجايي همينجا (اشاره کردند به محلي نزديک خودشان در آن اتاق) نشسته بودند و به من گفتند اين آقاي نبوي در زندان که بوديم مقيد به آداب شرعي بود و... (باز هم از خوانندگان عذرخواهي ميکنم اگر اظهارات امام را بهطور کامل به خاطر ندارم و ايکاش دادسراي انقلاب تصويري از آن مکتوب را که
اشاره کردم، يک بار ديگر در اختيار ما قرار ميداد. بار اول پس از ارتحال حضرت امام بنا بر درخواست مجمع روحانيون مبارز بود. توضيح آنکه در انتخابات مياندورهاي مجلس سوم، آقاي بهزاد نبوي ردصلاحيت شد. وقتي مجمع جوياي علت آن شد، گفتند به استناد پرونده انفجار نخستوزيري. براي روشنکردن ماجراي اين پرونده، جناب حجتالاسلاموالمسلمين کروبي که در آن زمان رئيس مجلس هم بودند، از جناب آقاي رئيسي که مسئول دادسراي انقلاب بودند، خواستند تصويري از آن مکتوب را در اختيار مجمع قرار دهند و ايشان هم انجام دادند و مجمع يک نسخه از آن را براي شوراي نگهبان ارسال کرد). پس امام فرمودند اين پرونده را مختومه کنيد و از اين پس هيچکس حق ندارد اين پرونده را باز کند...».
روايت نبوي
نبوي درباره ماجراي انفجار دفتر نخستوزيري گفت: اولا در آن ماجرا بازداشت نشدم؛ البته بازجويي شدم، ولي به شکل بازجويي محترمانه. آقاي موسويخوئينيها، دادستان وقت، از من بازجويي کاملي کرده و تمام پرسشها و پاسخها را ضبط کردهاند.
وي ادامه داد: پس از آن بازجوييها، مرحوم آيتاللهالعظمي موسوياردبيلي و آقايان سيدمحمد موسويخوئينيها و سيدابراهيم رئيسي که ظاهرا آن زمان دادستان تهران بود، خدمت امام(ره) رسيدند و محتواي پرونده را اجمالا به ايشان گزارش دادند و امام نظرات خود را درباره پرونده بهصراحت اعلام کردند. آقاي موسويخوئينيها و مرحوم حاجاحمدآقا نظرات امام(ره) را صورتجلسه کردند و آن متن در پرونده گذاشته شد. امام فرموده بودند پرونده کساني را که اين اتهامات را مطرح کردهاند، به من بدهيد تا خودم رسيدگي کنم (نقل به مضمون). نبوي در پاسخ به اين پرسش که مرحوم هاشميرفسنجاني در ماجراي انفجار دفتر نخستوزيري اتهاماتي را که به شما وارد شد، ترور دوم دانست و اينکه چرا با گذشت 37 سال از اين رخداد، ناگفتههاي خود را منتشر نميکنيد، خاطرنشان کرد: «نهتنها مرحوم هاشمي، بلکه مرحوم آيتالله مهدويکني نیز در نمازجمعههاي پس از هشتم شهريور سال 60، چنين مطالبي را مطرح کردهاند. گفته بودند گروهي را ترور فيزيکي و عدهاي را هم ترور شخصيتي ميکنند (نقل به مضمون). نبوي در ادامه به دوران بازداشت خود پس از انتخابات رياستجمهوري دهم در سال 88 اشاره کرد و
گفت: زماني که لاجوردي دادستان تهران بود، ميگفت «اگر بهزاد را فقط يک ماه بازداشت کنم، او را به حرف ميآورم و زبانش را باز خواهم کرد»، ولي من پنج سال خدمت آقايان بودم، دريغ از يک جمله يا سؤال درباره انفجار دفتر نخستوزيري!».
نميدانم کشميري را کجا ديدم
نبوي تصريح کرد: «نکته جالب اين است که هر چقدر گذشته را مرور ميکنم، به ياد نميآورم کشميري (عامل انفجار دفتر نخستوزيري) را کي و کجا ديدهام. نه امروز که پير شدهام و شايد فراموشي پيدا کردهام، بلکه 30 سال پيش هم هرگز چهره او به ياد نميآورم».
مشاور اجرائي دولت شهيد رجايي خاطرنشان کرد: جالبتر اينکه کشميري هرگز با من کار نکرده بود. او با اداره دوم ارتش و دفتر اطلاعات و تحقيقات نخستوزيري که زير نظر برادر عزيزم، خسرو تهراني، معاون نخستوزير بود، کار ميکرد».
نبوي همچنين درباره ابهامات مربوط به جسدسازي عامل انفجار نخستوزيري گفت: «تاجاييکه اطلاع دارم، صبح روز حادثه ازآنجاييکه جسدي از کشميري پيدا نشده بود، دو، سه نفر از اعضاي دفتر اطلاعات و تحقيقات نخستوزيري با مشورت يکي از روحانيون نماينده مجلس، خاکسترهاي محل حادثه را جمع کرده و در کيسه ريخته بودند. اتفاقا همين افراد، کساني بودند که پس از تشييع جنازه به دنبال اتومبيل کشميري که در خيابان نزديک نخستوزيري پارک شده بود، رفته و آن را نيافته بودند و جزء نخستين کساني بودند که به خيانت و فرار کشميري پي برده و آن را گزارش کرده بودند».
او در پاسخ به پرسشي درباره ابهامات ماجراي انفجار نخستوزيري، تصريح کرد: البته ابهاماتي وجود داشت. اينکه چرا يکي از همکاران دفتر اطلاعات و تحقيقات نخستوزيري که در جريان همکاري کشميري با منافقين در روزهاي اول انقلاب بوده و اين موضوع را با کسي در ميان نگذاشته، مورد سؤال بود. آن فرد به همين دليل پنج سال در زندان اوين زنداني بود و هيچ سندي عليه او به دست نيامد.
برخي از اصلاحطلبان با طرح جدايي از دولت گل به خودي ميزنند
نبوي در ادامه اين مصاحبه گريزي هم به نحوه تعامل دولت و اصلاحطلبان زده و گفته است که «پيشتر هم گفتهام عدهاي از اصلاحطلبان به دو دليل ميخواهند خرج خودشان را دولت جدا کنند. يکي اينکه احساس ميکنند جامعه از وضع موجود ناراضي است و نميخواهند اين نارضايتي متوجه خودشان شود. دسته دوم، تعداد کمي از دوستان هستند که ميدانند مشکل از کجاست ولي چون انتقاد از دولت بيهزينهترين انتقاد است، ترجيح ميدهند همه کاسهوکوزهها را سر دولت بشکنند. او بيان کرد: البته معني حرفي که ميزنم اين نيست که به دولت انتقاد وارد نیست ولي آنچه امروز جامعه را به اين وضعيت درآورده، دولت و اصلاحطلبان نيستند. به عقيده من برخي اصلاحطلبان متأسفانه با اين کار دارند گل به خودي ميزنند. حتي خود شما هم با اين سؤالي که پرسيديد، در واقع توپ را به زمين اصلاحطلبان فرستاديد. وضعيت موجود نه سهم دولت و نه اصلاحطلبان است. سهم اصلي را کساني دارند که مخالف دولت، اصلاحطلبان و حتي اصولگرايان ميانهرو هستند. سهم کساني است که ميخواهند برجام به نتيجه نرسد و با ترامپ همموضع هستند تا تحريمها کارساز شود و مردم از دولت، اصلاحطلبان و اصولگرايان ميانهرو
رويگردان شوند. اصلاحطلبان نبايد تصور کنند که ميتوانند خرجشان را از دولت جدا کنند. همان جواناني که قرار است دلشان را به دست آورند؛ خواهند گفت شما اگر قدرت تحليل صحيح داشتيد، يکسالونيم پيش به ما ميگفتيد تا به روحاني رأي نميداديم. چطور در اين مدت کوتاه به اين کشفيات جديد درباره روحاني رسيديد؟! از کجا معلوم حالا هم اشتباه نميکنيد. اگر مردم احساس کنند چون روحاني وضع خوبي ندارد، شما خرجتان را جدا ميکنيد، شما را به «نامردي» هم متهم خواهند کرد.