|

چالش‌هاي انقلاب اسلامي در دهه پنجم

مجموعه نشست‌هاي «چالش‌هاي انقلاب اسلامي در دهه پنجم» به مناسبت چهلمين سالگرد پيروزي انقلاب اسلامي، به همت معاونت
فرهنگي-اجتماعي پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي برگزار شد. در نشست اول با موضوع «اسلاميت»، ابراهيم فياض و محسن غرويان و در نشست دوم با موضوع آزادي محمد‌صادق کوشکي و محمود صادقي به سخنراني پرداختند.
‌امام و جهان‌بيني توحيدي
به گزارش «جماران» محسن غرويان در ابتداي اين نشست درباره اسلاميت نظام گفت: «مراد از اسلاميت نظام اين است که تا جايي که ممکن است، چه در بخش جهان‌بيني و فلسفه، چه در بخش احکام و فقه و چه بخش اخلاق حکمت عملي اسلام را در کشور اجرا کنيم. اسلام نيز شامل اخلاق، احکام و آداب و همچنين جهان‌بيني توحيدي است که اين جهان‌بيني هم بر يک ايدئولوژي مبتني است و بايدها و نبايدهايي دارد که به دو بخش فقهي و اخلاقي تقسيم مي‌شوند. تلاش اين بوده که هر دو بُعد آن، پس از انقلاب اجرا شود». او افزود: «تفسير من از اسلاميت نظام اين است که تا حد امکان اجرا شود؛ ولي در اينکه تا چه اندازه اجرا شده، درصدگيري مشکل بوده و بيشتر از آنکه جنبه کمّي داشته باشد، کيفي است. تلاش حضرت امام و رهبري اين بوده که بتوانند اخلاق، احکام و جهان‌بيني توحيدي اسلام را اجرا کنند و بي‌ترديد جهت‌گيري حکومت نيز اين‌گونه بوده است». اين استاد حوزه و دانشگاه در ادامه گفت: «اسلام قرائت‌هاي مختلف دارد و نمي‌توان از اين قرائت‌ها اجتناب کرد؛ چراکه مجتهدان نيز مانند افراد، افکاري مختلف دارند. امام برداشتي از اسلام و فلسفه ملاصدرا داشتند و بر‌اساس‌آن ولايت فقيهي را مطرح کردند که ريشه در اسلام و عرفان ايشان داشت. ايشان با برداشتي که از فقه اسلام داشتند، بر ولايت تکويني تأکيد داشتند. ما نبايد شخصيت‌هاي بزرگ و تاريخي خود را به دست خود تخريب کرده و آن وقت خوشحال هم باشيم که 40 سال از انقلاب گذشته است. نبايد يک‌طرفه درباره ديگران قضاوت کنيم». غرويان گفت: «در دنياي جديد و انقلاب اسلامي، ما بايد تعامل، گفت‌وگو و مذاکره را در همه ابعاد سياسي، اقتصادي و علمي، راهبرد خود قرار دهيم و اينکه ديواري بين خود و کشور‌هاي ديگر باشيم، جواب‌گو نيست؛ بنابراين بايد راه تعامل و گفت‌وگو را باز بگذاريم. ما بايد 40 سال بعد از انقلاب بازنگري کرده و ببينيم که آيا با جنگ و دعوا، مچ‌گيري و تخريب به نتيجه‌اي رسيده‌ايم؟ به نظر من جز اينکه انرژي‌ها را هدر داده و سرمايه‌ها را نابود کرده باشيم، نتيجه‌اي نگرفتيم».
‌انقلاب اسلامي، يك انقلاب عدالت‌محور
سخنران بعدي اين نشست دکتر ابراهيم فياض در سخناني گفت: «انقلاب ما يک انقلاب اجتماعي بر پايه عدالت‌محوري بود و اگر مي‌گفتيم اسلام، به این خاطر بود که آن را ديني بر پايه عدالت دانسته و مي‌دانيم؛ بنابراين اسلام از آنجا که عدالت را مطرح مي‌کرد، بر سر زبان‌ها افتاد. مبناي امام خميني نيز بحث عدالت و دوري از انحراف بود و در آثار آقاي شاه‌آبادي هم مفصل به بحث عدالت اشاره شده است». او در بخش ديگري از سخنان خود گفت: «نه روحانيون و نه دانشگاه‌ها، جز دانشجويان با انقلاب همراه نبودند و تنها مردم بودند که همراهي خود با انقلاب را نشان دادند. ميرحسين موسوي نيز در کتاب خاطرات خود نقل مي‌کند که روزي از حضرت امام پرسيده شد که آيا اين درست است که مردم از ما جلوتر هستند؟ ايشان فرمودند بله مردم از ما جلوترند. کتاب کشف‌الاسرار امام نيز که براساس مباني کلامي ايشان نوشته شده، بسيار مهم است و بايد پرسيد که چرا درباره آن تحقيق نشده است؟ کسي که اسلام آمريکايي را ترويج مي‌کرد، سيدحسين نصر بود که شاگردان او هنوز هم در همه‌جا هستند و دانشگاه‌هاي ما امروز صددرصد غربي‌تر از قبل انقلاب است».
‌حر نماد آزادگي در اسلام
صادق کوشکي که سخنران نخست اين مراسم بود، در پاسخ به اين سؤال که مردم و مسئولان مي‌توانند چه برداشتي از مفهوم آزادي در شعار اصلي انقلاب اسلامي داشته باشند، گفت: «وقتي در فرهنگ اسلامي ما نيز از حر سخن رانده مي‌شد، اين انسان حر اولين خصوصيتش اين بود که بنده نيست و در نقطه دوم، وقتي صحبت از آزاد‌بودن فرد مي‌شد، گاهي اوقات مفهوم ارزشي منفي را در چارچوب ديني پيدا مي‌کرد و به معناي فردي که بنده خداوند نبوده و طاغي است، قلمداد مي‌شد. يک زمان هم بحث آزادي براي کسي به کار گرفته مي‌شد که در حبس نيست؛ بنابراين اينها عرصه‌هايي بودند که ما تا عصر قاجار، مفهوم آزادي را برايشان به کار مي‌برديم». اين فعال سياسي اصولگرا بيان کرد: «در مفهوم دين، طبيعتا جهان‌بيني کسي مثل امام يا شاگردان ايشان و همه کساني که در شکل‌گيري اين انقلاب مؤثر بودند، از پنجره ديانت‌شان اتفاق مي‌افتاد.

دين، برخي دوراهي‌ها براي انتخاب ما قرار مي‌دهد و از ما مي‌خواهد که راه درست را انتخاب کنيم و فرد مکلف وقتي مي‌خواهد توحيد يا معاد را بپذيرد، بايد خود به يک درک کافي برسد و اينکه فردي توحيد يا ساير اصول دين را بر مبناي تقليد بپذيرد، پذيرفته نيست».
‌مفهوم آزادي در قانون اساسي
محمود صادقي نيز در اين نشست اظهار كرد: «در اصول مختلف اين قانون، مباحث مربوط به آزادي‌ها به تفصيل مطرح شده و مشخصا درباره نفي استبداد، در بند ششم از اصل سوم اين قانون که در قالب 16 بند وظايف دولت جمهوري اسلامي را ترسيم مي‌کند، آمده است که محو هرگونه استبداد و خودکامگي و انحصارطلبي و در بند هفتم بلافاصله به تأمين آزادي‌هاي اساسي و اجتماعي در حدود قانون اشاره مي‌کند و در بند هشتم به مشارکت عامه مردم در تعيين سرنوشت سياسي، اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي خويش تأکيد مي‌کند. البته در بندهاي ديگر مواردي مانند طرد کامل استعمار و جلوگيري از نفوذ اجانب را هم مطرح مي‌کند. اين قانون در واقع نفي استعمار خارجي را به‌عنوان يک قرينه در کنار نفي استبداد داخلي مي‌آورد».
اين نماينده مجلس اظهار کرد: «شايد عده‌اي خوششان نيايد؛ اما رمز شکوفايي تمدن غربي نيز در آزادي است. اينکه انسان آزاد بوده و مي‌تواند فکر کند و انتقاد کرده و حق مخالفت داشته باشد، باعث تکامل انسان مي‌شود. البته اين اصلا به آن معنا نيست که نبايد قيدي وجود داشته باشد يا آزادي غيرمسئولانه باشد.
صادق کوشکي هم در ادامه گفت: بحثي را که ما بايد در آينده جمهوري اسلامي آن را تمرين کنيم، بحث آزادي انديشه است. اگر آزادي انديشه نباشد، تمدن‌سازي و رسيدن به يک حيات مدني ممکن نخواهد شد؛ اما آزادي انديشه مختص به انديشه‌ورزان و در حوزه انديشه است و انديشمندبودن تعريف و استانداردي دارد؛ يعني به صرف اينکه بنده مدعي انديشمندي باشم، نمي‌توانم موجب تضعيف حقوق و آبرو و آزادي‌هاي ديگران شوم. آزادي انديشه از ضروريات بوده و انديشه‌ورزان بايد براي آن چارچوب‌هايي معين کنند».

مجموعه نشست‌هاي «چالش‌هاي انقلاب اسلامي در دهه پنجم» به مناسبت چهلمين سالگرد پيروزي انقلاب اسلامي، به همت معاونت
فرهنگي-اجتماعي پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي برگزار شد. در نشست اول با موضوع «اسلاميت»، ابراهيم فياض و محسن غرويان و در نشست دوم با موضوع آزادي محمد‌صادق کوشکي و محمود صادقي به سخنراني پرداختند.
‌امام و جهان‌بيني توحيدي
به گزارش «جماران» محسن غرويان در ابتداي اين نشست درباره اسلاميت نظام گفت: «مراد از اسلاميت نظام اين است که تا جايي که ممکن است، چه در بخش جهان‌بيني و فلسفه، چه در بخش احکام و فقه و چه بخش اخلاق حکمت عملي اسلام را در کشور اجرا کنيم. اسلام نيز شامل اخلاق، احکام و آداب و همچنين جهان‌بيني توحيدي است که اين جهان‌بيني هم بر يک ايدئولوژي مبتني است و بايدها و نبايدهايي دارد که به دو بخش فقهي و اخلاقي تقسيم مي‌شوند. تلاش اين بوده که هر دو بُعد آن، پس از انقلاب اجرا شود». او افزود: «تفسير من از اسلاميت نظام اين است که تا حد امکان اجرا شود؛ ولي در اينکه تا چه اندازه اجرا شده، درصدگيري مشکل بوده و بيشتر از آنکه جنبه کمّي داشته باشد، کيفي است. تلاش حضرت امام و رهبري اين بوده که بتوانند اخلاق، احکام و جهان‌بيني توحيدي اسلام را اجرا کنند و بي‌ترديد جهت‌گيري حکومت نيز اين‌گونه بوده است». اين استاد حوزه و دانشگاه در ادامه گفت: «اسلام قرائت‌هاي مختلف دارد و نمي‌توان از اين قرائت‌ها اجتناب کرد؛ چراکه مجتهدان نيز مانند افراد، افکاري مختلف دارند. امام برداشتي از اسلام و فلسفه ملاصدرا داشتند و بر‌اساس‌آن ولايت فقيهي را مطرح کردند که ريشه در اسلام و عرفان ايشان داشت. ايشان با برداشتي که از فقه اسلام داشتند، بر ولايت تکويني تأکيد داشتند. ما نبايد شخصيت‌هاي بزرگ و تاريخي خود را به دست خود تخريب کرده و آن وقت خوشحال هم باشيم که 40 سال از انقلاب گذشته است. نبايد يک‌طرفه درباره ديگران قضاوت کنيم». غرويان گفت: «در دنياي جديد و انقلاب اسلامي، ما بايد تعامل، گفت‌وگو و مذاکره را در همه ابعاد سياسي، اقتصادي و علمي، راهبرد خود قرار دهيم و اينکه ديواري بين خود و کشور‌هاي ديگر باشيم، جواب‌گو نيست؛ بنابراين بايد راه تعامل و گفت‌وگو را باز بگذاريم. ما بايد 40 سال بعد از انقلاب بازنگري کرده و ببينيم که آيا با جنگ و دعوا، مچ‌گيري و تخريب به نتيجه‌اي رسيده‌ايم؟ به نظر من جز اينکه انرژي‌ها را هدر داده و سرمايه‌ها را نابود کرده باشيم، نتيجه‌اي نگرفتيم».
‌انقلاب اسلامي، يك انقلاب عدالت‌محور
سخنران بعدي اين نشست دکتر ابراهيم فياض در سخناني گفت: «انقلاب ما يک انقلاب اجتماعي بر پايه عدالت‌محوري بود و اگر مي‌گفتيم اسلام، به این خاطر بود که آن را ديني بر پايه عدالت دانسته و مي‌دانيم؛ بنابراين اسلام از آنجا که عدالت را مطرح مي‌کرد، بر سر زبان‌ها افتاد. مبناي امام خميني نيز بحث عدالت و دوري از انحراف بود و در آثار آقاي شاه‌آبادي هم مفصل به بحث عدالت اشاره شده است». او در بخش ديگري از سخنان خود گفت: «نه روحانيون و نه دانشگاه‌ها، جز دانشجويان با انقلاب همراه نبودند و تنها مردم بودند که همراهي خود با انقلاب را نشان دادند. ميرحسين موسوي نيز در کتاب خاطرات خود نقل مي‌کند که روزي از حضرت امام پرسيده شد که آيا اين درست است که مردم از ما جلوتر هستند؟ ايشان فرمودند بله مردم از ما جلوترند. کتاب کشف‌الاسرار امام نيز که براساس مباني کلامي ايشان نوشته شده، بسيار مهم است و بايد پرسيد که چرا درباره آن تحقيق نشده است؟ کسي که اسلام آمريکايي را ترويج مي‌کرد، سيدحسين نصر بود که شاگردان او هنوز هم در همه‌جا هستند و دانشگاه‌هاي ما امروز صددرصد غربي‌تر از قبل انقلاب است».
‌حر نماد آزادگي در اسلام
صادق کوشکي که سخنران نخست اين مراسم بود، در پاسخ به اين سؤال که مردم و مسئولان مي‌توانند چه برداشتي از مفهوم آزادي در شعار اصلي انقلاب اسلامي داشته باشند، گفت: «وقتي در فرهنگ اسلامي ما نيز از حر سخن رانده مي‌شد، اين انسان حر اولين خصوصيتش اين بود که بنده نيست و در نقطه دوم، وقتي صحبت از آزاد‌بودن فرد مي‌شد، گاهي اوقات مفهوم ارزشي منفي را در چارچوب ديني پيدا مي‌کرد و به معناي فردي که بنده خداوند نبوده و طاغي است، قلمداد مي‌شد. يک زمان هم بحث آزادي براي کسي به کار گرفته مي‌شد که در حبس نيست؛ بنابراين اينها عرصه‌هايي بودند که ما تا عصر قاجار، مفهوم آزادي را برايشان به کار مي‌برديم». اين فعال سياسي اصولگرا بيان کرد: «در مفهوم دين، طبيعتا جهان‌بيني کسي مثل امام يا شاگردان ايشان و همه کساني که در شکل‌گيري اين انقلاب مؤثر بودند، از پنجره ديانت‌شان اتفاق مي‌افتاد.

دين، برخي دوراهي‌ها براي انتخاب ما قرار مي‌دهد و از ما مي‌خواهد که راه درست را انتخاب کنيم و فرد مکلف وقتي مي‌خواهد توحيد يا معاد را بپذيرد، بايد خود به يک درک کافي برسد و اينکه فردي توحيد يا ساير اصول دين را بر مبناي تقليد بپذيرد، پذيرفته نيست».
‌مفهوم آزادي در قانون اساسي
محمود صادقي نيز در اين نشست اظهار كرد: «در اصول مختلف اين قانون، مباحث مربوط به آزادي‌ها به تفصيل مطرح شده و مشخصا درباره نفي استبداد، در بند ششم از اصل سوم اين قانون که در قالب 16 بند وظايف دولت جمهوري اسلامي را ترسيم مي‌کند، آمده است که محو هرگونه استبداد و خودکامگي و انحصارطلبي و در بند هفتم بلافاصله به تأمين آزادي‌هاي اساسي و اجتماعي در حدود قانون اشاره مي‌کند و در بند هشتم به مشارکت عامه مردم در تعيين سرنوشت سياسي، اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي خويش تأکيد مي‌کند. البته در بندهاي ديگر مواردي مانند طرد کامل استعمار و جلوگيري از نفوذ اجانب را هم مطرح مي‌کند. اين قانون در واقع نفي استعمار خارجي را به‌عنوان يک قرينه در کنار نفي استبداد داخلي مي‌آورد».
اين نماينده مجلس اظهار کرد: «شايد عده‌اي خوششان نيايد؛ اما رمز شکوفايي تمدن غربي نيز در آزادي است. اينکه انسان آزاد بوده و مي‌تواند فکر کند و انتقاد کرده و حق مخالفت داشته باشد، باعث تکامل انسان مي‌شود. البته اين اصلا به آن معنا نيست که نبايد قيدي وجود داشته باشد يا آزادي غيرمسئولانه باشد.
صادق کوشکي هم در ادامه گفت: بحثي را که ما بايد در آينده جمهوري اسلامي آن را تمرين کنيم، بحث آزادي انديشه است. اگر آزادي انديشه نباشد، تمدن‌سازي و رسيدن به يک حيات مدني ممکن نخواهد شد؛ اما آزادي انديشه مختص به انديشه‌ورزان و در حوزه انديشه است و انديشمندبودن تعريف و استانداردي دارد؛ يعني به صرف اينکه بنده مدعي انديشمندي باشم، نمي‌توانم موجب تضعيف حقوق و آبرو و آزادي‌هاي ديگران شوم. آزادي انديشه از ضروريات بوده و انديشه‌ورزان بايد براي آن چارچوب‌هايي معين کنند».

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها