|

مرداب در گلستان

مرضیه امیری : «اینجا دیگه خونه‌ من نیست. سرم رو به هر طرفش می‌چرخونم، جای اشیا و خودم رو قبل از امروز به یاد می‌آورم. هر قدمی که برمی‌دارم، صدای شلق‌و‌شلوق گل‌ولای میره تا ته جونم. لجن انگار مکش داره، پایم رو دودستی چسبیده. سه‌بار تمیز کردیم و هربار، باز آب بالا میاد و همه‌جا بیشتر نم می‌کشه. من مار ندیدم، ولی شنیدم تو خونه‌ همسایه اومده بود. حتما اینجا هم میاد. با دست خالی و پای برهنه چطور می‌تونم این‌همه لجن رو از اینجا بیرون ببرم؟ حالا بیرون هم بردم، کجا بریزم جز توی کوچه؟ از توی همین کوچه، خودم باید بروم و بیام. این خونه باید تمیز بشه، همه‌جا بوی گند میاد».
ورق‌های شناسنامه‌های امدادی سیاه می‌شود
اول از گلستان شروع شد؛ سیلی که کسانی نامش را سیل «مهربانی» گذاشتند و به قول محلی‌ها شد جایی برای عکس‌گرفتن و تبلیغ «مهربانی»، اما برای مردمان گنبد، آق‌قلا و گمیشان تجربه‌ «ازدست‌رفتن» بود. ۲۳ روز بعد از آمدن سیل به آق‌قلا و گمیشان رفتیم. از آمدن سیل روزها گذشته و نام این دو شهر را در میان اخبار گم کرده‌ایم. ماشین‌‌حساب‌های نهادها برآورد می‌کنند و خبر می‌دهند: «هزار و ۹۰ میلیارد تومان به بخش زراعی خسارت وارد شد، ۲۷۰ هزار هکتار از اراضی زیر آب رفت، ۱۰ هزار دام سبک و سنگین تلف شد، ۳۰ واحد صنعتی خسارت دید، ۱۰ هزار واحد مسکونی آسیب دید و شش نفر در سیل گمیشان کشته شدند»؛ خبرهایی که البته سخت هم جمع‌آوری شده‌اند. مردم در اسکان‌ها می‌گویند از دست کسانی که «کارشناس» هستند و هر روز یکی از آنها می‌آید و سؤال‌های تکراری می‌کند و یک جدول در شناسنامه امدادی را پر می‌کند، عاصی شده‌ایم. گرفتن این اطلاعات باید به کار ما هم بیاید؟ چندبار تکرار کنیم. اسممان را ثبت می‌کنند و می‌گویند برمی‌گردیم و ما منتظریم که برگردند.
شناسنامه‌های امدادی یک ورق کاغذ پشت‌ورو است. بالای صفحه نام و نام‌خانوادگی فرد نوشته شده و در ادامه، آدرس محل سکونت. این شناسنامه‌ها هر روز بعد از تحویل هرگونه کالا پر می‌شود. شناسنامه‌ دیگر هم مربوط به خدمات بهداشتی است؛ اینکه هر کس در چند نوبت معاینه شده، اما این به معنای تشکیل پرونده سلامت، سوابق بیماری و داروهای مصرفی نیست. عملا کارشناسانی که به محل اسکان می‌روند، هرکدام یک فهرست جداگانه برای خودشان دارند و همه اطلاعات یک‌جا جمع‌آوری نمی‌شود.۲۰ مدرسه در آق‌قلا برای اسکان سیل‌زدگان آماده شده بود. ما به مدرسه نبوت رفتیم. مدرسه نبوت برای برخی ششمین محل اسکان بود؛ یعنی هر چندروز یک‌بار، یک‌جا اسکان داده شده بودند. این مدرسه تنها مدرسه‌ای بود که مدیر آن در روزهای سیل در محل اسکان حضور داشت و همراه با گروه‌های مردمی امدادرسانی می‌کرد، اما سایر مدارس، تحت سرپرستی گروه‌های امدادرسان رسمی مانند جمعیت هلا‌ل‌احمر یا سپاه اداره می‌شدند. روال مدیریت اسکان این مدارس این‌طور بود که هر چندروز یک‌بار یک نفر از سوی این گروه‌ها به مدارس فرستاده می‌شد و بعد از چند روز شیفت خود را به کس دیگری تحویل می‌داد. کسانی که در این مدارس بودند، می‌گفتند هر آدم جدیدی که می‌آید، یک حرف دیگر می‌زند. هر روز همه‌چیز تغییر می‌کند؛ از ساعت و کیفیت ناهار گرفته تا اینکه هرکدام کجا بمانیم، با کی حرف بزنیم یا نزنیم.
در مدرسه نبوت به کمک گروه‌های مردمی یک حمام سیار گذاشته شده بود؛ چیزی که در مدارس دیگر کمتر دیده می‌شد. برای کودکان حاضر در مدرسه برنامه‌هایی مانند نقاشی‌کردن یا «جُنگ شادی» برگزار می‌شد. ناهارها از بیرون می‌رسید، اما شام را خود افراد به کمک یک نفر داوطلب دور هم می‌پختند. کارشناسان بهداشت و سلامت روان از بیرون مدرسه می‌آمدند و سر می‌زدند. کسانی که در مدرسه سکونت داشتند، می‌گفتند کارشناسان بهداشت هر روز عوض می‌شوند، اما سؤال‌ها و نسخه‌ها تکراری است. این کارشناس‌ها صرفا داروهای عمومی مانند انواع مسکن و قرص سرماخوردگی توزیع می‌کنند و کارشناسان بهداشت روان هم از ما سؤال‌هایی درباره اینکه «آیا اضطراب داری یا نه» می‌پرسند. مدیر مدرسه می‌گفت به فرمانداری پیشنهاد کرده در هر محل اسکان، یک نفر برای رسیدگی به بهداشت و یک مددکار اجتماعی یا روان‌شناس به طور ثابت حضور داشته باشد.
او از یک پسربچه ۱۳ساله حرف می‌زد که سابقه مصرف دارو و اقدام به خودکشی داشته؛ کسی باید در این روزها مرتب از این بچه مراقبت کند، نه‌اینکه هر روز یک نفر سین‌جیمش کند. «اون‌قدر هر روز یک «کارشناس» اومد برای تأمین سلامت روان و پنج دقیقه با هر کسی حرف زد و رفت که دیروز که یکیشون اومده بود، یکی از بچه‌ها که مشکل روحی هم داره، خندید و به من گفت باز اینها می‌خوان درباره اضطراب سؤال‌پیچم کنن. ول کرد و رفت توی کوچه. حاضر نشد صحبت کنه.». آن‌طور که از صحبت‌ها و شیوه امدادرسانی می‌توان فهمید، هیچ هماهنگی‌ای میان نهادهای رسمی حاضر در مناطق سیل‌زده وجود ندارد و این علاوه‌بر موازی‌کاری در مواردی مانند ارائه خدمات سلامت، باعث بی‌اعتمادی و دل‌زدگی افراد هم شده است.
فقر و محرومیتی که از قبل در میان مردم این منطقه وجود داشته، با آمدن سیل تشدید شده. مدیر مدرسه می‌گوید از میان ۲۰۰ دانش‌آموز مدرسه، ۵۰ نفر آنها تحت پوشش کمیته امداد و بهزیستی هستند. بیشتر پدران آنها یا بی‌کار هستند یا بیرون از شهر کار می‌کنند. می‌گوید روزهای اول کسی حواسش نبود به کسانی که اعتیاد دارند، بعد از چند روز بالاخره گروه‌های امدادرسان رسمی را توجیه کردیم و توانستیم توزیع متادون هم داشته باشیم، اما این تصمیم محدود به همین‌جاست و در همه محل‌های اسکان اجرا نمی‌شود.
سرپناهی نداریم
در آق‌قلا آب سیل همان‌طور راکد باقی مانده است و بعضی‌جاها عمق آب به دو متر هم می‌رسد. بعضی‌ها که در مدارس اسکان داده شده‌اند، هر روز راه می‌افتند و با قایق یا تراکتور، خودشان را به خانه‌هایشان می‌رسانند. قایق‌ها و تراکتورها عمدتا از آن اهالی ترکمن‌صحرا است. در روز اول سیل، یک نوبت سوخت رایگان به آنها داده شده اما در روزهای بعد این خدمات حذف شد. هر بار که تراکتور وارد آب می‌شود، بعد از آن به روغن‌گیری نیاز دارد و هر دفعه 120هزارتومان خرجش می‌شود. رانندگان قایق‌ها و تراکتورها خودشان هزینه می‌کنند اما می‌گویند جیبشان بیشتر از این جواب نمی‌دهد و مجبورند، ساعت‌های کمتری امدادرسانی کنند یا از این کار انصراف دهند.مردم خانه‌ها را تمیز می‌کنند و می‌گویند هرچه تمیز می‌کنیم، باز کثیف می‌شود. خانه‌ها از آب تخلیه شده اما حیاط خانه‌ها را نیم متر آب گرفته و فاضلاب‌ها بالا زده است.
از هر کسی می‌پرسیم، این آب قرار است چطور از اینجا برود، می‌گویند کسی به ما چیزی نگفته است اما کسانی که ماشین تخلیه آب دارند، از داخل کوچه‌ها آب را جمع و کمی آن طرف‌تر از محله‌های مسکونی خالی می‌کنند. همین باعث تجمیع آب در مسیرهای رفت‌وآمد شده و تعداد ماشین‌های لوله‌کشی و تخلیه آب کم است. آنهایی که مشغول‌اند، از طرف گروه‌های مردمی هستند و خبری از گروه‌های «امدادی» رسمی نیست. هیچ برنامه مشترکی برای تخلیه آب در این منطقه از طرف شرکت آب‌و‌فاضلاب استان گلستان اجرا نمی‌شود و تخلیه آب به دست تقدیر و برنامه تبخیر خود‌به‌خودی سپرده شده و با وجود ترکیب آب فاضلاب با آب سیل، تبخیر هم نشدنی است. به گفته مردم محلی در چنین وضعیتی فقط باید چندین و چند کانال باز شود و از این کانال‌ها آب به سمت دریا سرازیر شود که با وجود ترکیب آب فاضلاب احتمال آلودگی آب دریا هم وجود دارد.
برای بیمه فقط ناممان را ثبت کردند
به سمت محله‌هایی می‌رویم که هنوز تا دو متر غرق در آب هستند. باد می‌آید و آب راکد تکانی می‌خورد. زنی که خانه‌ا‌ش در همان محل است، آب را نشانمان می‌دهد و می‌گوید: «نگاه کن چطور آب جلو می‌آد، روزی که سیل اومد همین‌جوری شروع شد و توی ۲۰دقیقه چنان آب بالا اومد که گفتیم راه فراری نداریم. قبلش هواشناسی هشدار داده بود اما فرماندار مصاحبه کرد و گفت نگران نباشید، سیل می‌آید و می‌رود. به هیچ‌کس آسیبی وارد نمی‌شود. سیل اومد و موند. خونه‌مون رو با هزار قرض و سختی ساخته بودیم. الان شده لجن‌زار».
همسرش هم می‌گوید: «من راننده کامیونم. برای مردم بار می‌برم پاکستان و میام. الان دارن بهم فشار میارن که برگرد سرکارت. اما چطور اینجا رو ول کنم و برم. ماهی ۳۶۰هزار تومان بیمه تأمین اجتماعی می‌دم، از کجا بیارم خونه‌م رو بیمه کنم. کل وسایل خونه موند زیر آب. حتی کسی نیومد ببینه چقدر از خونه و وسایل خونه خسارت دیده... ما که نباید بریم دنبال کارشناس بیمه و بهداشت، اون‌ها باید بیان و سر بزنند، فقط میان توی محل اسکان‌ها. اصلا نیومدن ببینن توی خونه‌های ما چه خبره. توی مدرسه می‌گن، جارو بزنین، پنجره رو باز کنیند هوا عوض بشه، خب اینها رو که خودمون بلدیم. عوض این تذکرها، باید بیان توضیح بدن خونه‌هامون چطور باید ضدعفونی بشه؟ چه مریضی‌هایی می‌گیریم؟ مار بزنه باید چی‌کار کنیم؟ فقط ماسک روی صورت‌هاشون می‌زنند و می‌‌آن دو متر دورتر از ما می‌ایستند، انگار ما جذامی، طاعونی چیزی گرفتیم».
یکی‌دیگر از محلی‌ها می‌گوید: «از طرف بیمه کسی رو آوردیم اما به همه خونه‌ها سر نزدند. اونجاهایی هم که رفتند فقط گفتند بیمه نبودی و حالا بعدا اطلاع می‌دیم و اگه شد پیگیری می‌کنیم. می‌گن بهتون وام می‌دیم. خب از نظرخیلی از ما وام اشکال داره اما برای تصمیم‌گیرها باور ما که مهم نیست». به گفته یکی از کارشناسان مسکن محلی، خانه‌های این منطقه عمدتا اسکلت ندارند، آجری‌اند و خانه‌هایی که ۵۰ سال پیش ساخته شده‌اند، خاکی هستند. حدود ۷۰ درصد خانه‌های گمیشان سیمانی نیستند و این باعث نشست و تخریب خانه‌ها خواهد شد؛ وضعیتی که حتی با رفتن سیلاب همچنان ادامه خواهد داشت.
محل ارتزاقمان از بین رفت
در خیابانی در آق‌قلا که از آب تخلیه شده، جلوی در یک پاساژ صنایع‌دستی، فروشندگان، اجناس صنایع‌دستی ترکمن را جلوی آفتاب پهن کرده‌اند تا خشک شوند. «تو همین پاساژ هر کدوم از مغازه‌ها حداقل ۵۰میلیون خسارت دیده، خود من ۷۰میلیون کل دارایی مغازه‌ا‌م بود و همه‌اش رفت زیر آب. جنس‌هامون رو بعد از ۲۰روز از زیر آب درآوردیم که خشک بشن. اما کی دیگه این‌ها رو می‌خره، همه‌شون پوسیدن. بیمه رفتیم و اسممون رو ثبت کردیم. تا الان برای هر چیزی فقط اسممون رو ثبت کردند و قول وام دادند. حالا مگه مردم توی سرپل‌ذهاب به زندگی قبل برگشتند که ما برگردیم یا آدم‌هایی که توی پلاسکو بودند اوضاع زندگی‌شون درست شد؟ خونه‌ام رفت، از کجا بیاریم بخوریم».کسانی که کارشان دامداری و مرغداری بوده، تمام محصولات و ساختمان‌هایشان از بین رفته است. البته مردم برخی از دام‌ها را در همان روزهای ابتدایی به گورستانی روی یک تپه برده بودند و آنها نجات‌یافتگان گورستان شدند.در آق‌قلا بیشتر محصولات زراعی از بین رفته و در گمیشان هنوز زمین‌ها زیر آب است. دشت‌هایی وسیع که از دور شبیه دریاچه‌ای وهم‌آور شده است. در گمیشان بعضی از زمین‌ها برای مالکان خرد است. هر کسی پنج هکتار تا ۱۰ هکتار زمین دارد. یکی از کشاورزان زمین خودش ر‌ا نشان می‌دهد و می‌گوید: «روی این زمین جو کاشتیم. تمام کار کاشت رو هم تمام کرده بودیم. به ‌خاطر بارندگی‌های سال قبل خوشحال بودیم که امسال محصول پرباری به دست می‌آریم. کاشت توی هر هکتار دو تا دوونیم میلیون خرج برمی‌دارد. خیلی‌ها محصول خودشان را پیش‌پیش فروخته بودند که خرج کاشت رو دربیارن. الان، هم بدهکارن و هم بی‌محصول».
زمین از سال‌های بعد از 1332 در ترکمن‌صحرا تبدیل به یک مسئله شد و این مسئله همچنان ادامه دارد. در آن زمان زمین‌های ترکمن‌ها به نفع بنیاد پهلوی مصادره شد یا به بهانه «قانون بهره مالکانه» درآمد آنها از زمین حداقلی شد. یکی از محلی‌ها درباره مالکان زمین یا به قول خودش «سیاست زمین» در ترکمن‌صحرا می‌گوید: «ما فکر می‌کنیم نقشه فلسطین به شکل دیگری اینجا دارد اجرا می‌شود. آنجا چطور زمین‌هایشان را می‌خریدند؟ اینجا هم ترجیح داده می‌شود هر کسی بیاید و مالک زمین باشد، جز ترکمن‌ها». این روزها هم همه زمین‌داران به یک اندازه سیل‌زده نشده‌اند. ترکیب زمین‌داری در این سرزمین شامل زمین‌داران دولتی، زمین‌داران خصوصی و زمین‌داران خرد است. روزی که به گمیشان رفتیم، تعدادی مشغول ترمیم سیل‌بندی بودند که به دست مردم منطقه ساخته شده بود. زمین‌داری شکایت به شهرداری برده و گفته بود، شکافی در مسیر سیل بدهید تا زمین من نجات پیدا کند. یک ‌بار سیل‌بند به خواست او شکاف خورده بود و بعد از اینکه از همین دریچه آب به سمت گمیشان رفته بود، مردم خبردار شده بودند و برای بستن دوباره سیل‌بند دست به کار شدند. کسانی که روی زمین‌ها کارگری می‌کردند، اگر روزمزد بودند، دستمزد فصل کاشت را دریافت کردند و حالا در ماه خرداد که فصل برداشت امسال است، محصولی نیست که برای دروی آن کار کنند و مزد بگیرند؛ اما شیوه دستمزد برخی کارگران متفاوت است. زنی که روی زمین‌های کشاورزی کار می‌کرد، می‌گفت: «روزی ۱۰ ساعت روی زمین کار می‌کنم، دستمزدم را هر سال، بعد از فروش محصول بهم می‌دادند. من کجا بروم، بیمه که اصلا من را قبول نمی‌کند، صاحب زمین هم که می‌گوید زمینم رفت، پولی نیست که به تو بدهم». سلب مالکیت از زمین البته تنها محدود به زمین‌های زراعی نیست. زمین‌های مسکونی این منطقه اکثرا بدون سند هستند و هرکس بخواهد خانه‌اش را سند بزند، فرقی نمی‌کند 80 سال ساکن آن خانه باشد یا دو سال، باید به قیمت روز کارشناسی شود و از «دولت» بخرد. به گفته محلی‌ها حدود 40 درصد از زمین‌ها و خانه‌ها به نام بنیاد علوی است و مردم برای ثبت سند باید خانه‌هایشان را از این بنیاد خریداری کنند.
روی مسیر سیل، ریل راه‌آهن زدند
مردم از سد وشمگیر و ریل راه‌آهن گرگان-اینچه‌برون حرف می‌زنند. می‌گویند سد و ریل راه‌آهن دقیقا در مسیر سیل ساخته شده‌اند و سد وشمگیر ۴۵ سال است که لایروبی نشده است.
مردمی که تجربه سیل سال ۱۳۷۱ را داشتند، بعد از سیل در گنبد به فرمانداری آ‌ق‌قلا می‌گویند که باید دریچه‌های سد باز شود و ریل راه‌آهن را شکاف دهند. کسی قبول نمی‌کند تا شب یکم فروردین که مردم جلوی فرمانداری جمع می‌شوند و بعد از یک روز پافشاری بالاخره موفق می‌شوند. محلی‌ها درباره دلیل مخالفت با شکافتن راه‌آهن می‌گویند: «آبی که پشت سد جمع می‌شود، هر سال به کشاورزان به ازای هر هکتار روزانه ۱۲۰ تا ۱۵۰ هزار تومان فروخته می‌شود. خط راه‌آهن را هم حاضر نبودند شکاف دهند؛ چون با پیمانکاران و شرکت‌های تجاری قرارداد دارند و هر روزی که بار با تأخیر برسد، باید پول پرداخت می‌کردند. این منفعت اقتصادی از جان مردم بیشتر می‌ارزید و حاضر به از‌دست‌دادنش نبودند». برای انتقال گاز از ترکمنستان به ایران هم ده‌ها لوله و کانال در این مسیرها ساخته شده که عملا امکان لایروبی و ایجاد شکاف برای پیدا‌کردن مسیر سیل را گرفته است. یکی از اهالی گمیشان می‌گفت: «روی مسیر زهکشی دامداری ساختن،‌ کی مجوز این کار رو میده. یعنی یک مسئولی حتی گذری هم این خطا را ندیده است. گمیشان یک شهرستان کوچک است. در یک شهرستان کوچک که در مسیر سیل هم هست، هشت پل ساختند. اینها توی این مدت برای ما عذاب شد و جلوی مسیر آب را گرفت». زندگی مردم آق‌قلا و گمیشان به حالت عادی برنگشته و به قول اهالی آنجا ضربه سیل تا چند سال بر گرده آنها خواهد ماند؛ زمین‌ها به همین زودی آماده برای کشت‌های بعدی نیستند، در معرض ابتلا به بیماری‌های عفونی و انتقال بیماری از لاشه‌های حیوانات به افراد هستند و خیلی‌ها بی‌کار شدند. زنی اهل آق‌قلا می‌گفت ما چیزی از دولت نمی‌خواهیم، همان‌طور که تا امروز در محرومیت و فقر توانستیم زنده بمانیم، زندگی می‌کنیم، فقط می‌خواهیم این آب برود. گمیشان و آق‌قلا را با تصویر مردی ترک می‌کنیم که روی تکه‌ای خاک نشسته بود و به مزرعه زیر‌آب‌ رفته نگاه می‌کرد. نزدیکش شدیم تا با او حرف بزنیم. حوصله نداشت و از تمام کسانی که می‌آیند، حرفی می‌زنند و به راه خودشان ادامه می‌دهند، بدش می‌آمد.

مرضیه امیری : «اینجا دیگه خونه‌ من نیست. سرم رو به هر طرفش می‌چرخونم، جای اشیا و خودم رو قبل از امروز به یاد می‌آورم. هر قدمی که برمی‌دارم، صدای شلق‌و‌شلوق گل‌ولای میره تا ته جونم. لجن انگار مکش داره، پایم رو دودستی چسبیده. سه‌بار تمیز کردیم و هربار، باز آب بالا میاد و همه‌جا بیشتر نم می‌کشه. من مار ندیدم، ولی شنیدم تو خونه‌ همسایه اومده بود. حتما اینجا هم میاد. با دست خالی و پای برهنه چطور می‌تونم این‌همه لجن رو از اینجا بیرون ببرم؟ حالا بیرون هم بردم، کجا بریزم جز توی کوچه؟ از توی همین کوچه، خودم باید بروم و بیام. این خونه باید تمیز بشه، همه‌جا بوی گند میاد».
ورق‌های شناسنامه‌های امدادی سیاه می‌شود
اول از گلستان شروع شد؛ سیلی که کسانی نامش را سیل «مهربانی» گذاشتند و به قول محلی‌ها شد جایی برای عکس‌گرفتن و تبلیغ «مهربانی»، اما برای مردمان گنبد، آق‌قلا و گمیشان تجربه‌ «ازدست‌رفتن» بود. ۲۳ روز بعد از آمدن سیل به آق‌قلا و گمیشان رفتیم. از آمدن سیل روزها گذشته و نام این دو شهر را در میان اخبار گم کرده‌ایم. ماشین‌‌حساب‌های نهادها برآورد می‌کنند و خبر می‌دهند: «هزار و ۹۰ میلیارد تومان به بخش زراعی خسارت وارد شد، ۲۷۰ هزار هکتار از اراضی زیر آب رفت، ۱۰ هزار دام سبک و سنگین تلف شد، ۳۰ واحد صنعتی خسارت دید، ۱۰ هزار واحد مسکونی آسیب دید و شش نفر در سیل گمیشان کشته شدند»؛ خبرهایی که البته سخت هم جمع‌آوری شده‌اند. مردم در اسکان‌ها می‌گویند از دست کسانی که «کارشناس» هستند و هر روز یکی از آنها می‌آید و سؤال‌های تکراری می‌کند و یک جدول در شناسنامه امدادی را پر می‌کند، عاصی شده‌ایم. گرفتن این اطلاعات باید به کار ما هم بیاید؟ چندبار تکرار کنیم. اسممان را ثبت می‌کنند و می‌گویند برمی‌گردیم و ما منتظریم که برگردند.
شناسنامه‌های امدادی یک ورق کاغذ پشت‌ورو است. بالای صفحه نام و نام‌خانوادگی فرد نوشته شده و در ادامه، آدرس محل سکونت. این شناسنامه‌ها هر روز بعد از تحویل هرگونه کالا پر می‌شود. شناسنامه‌ دیگر هم مربوط به خدمات بهداشتی است؛ اینکه هر کس در چند نوبت معاینه شده، اما این به معنای تشکیل پرونده سلامت، سوابق بیماری و داروهای مصرفی نیست. عملا کارشناسانی که به محل اسکان می‌روند، هرکدام یک فهرست جداگانه برای خودشان دارند و همه اطلاعات یک‌جا جمع‌آوری نمی‌شود.۲۰ مدرسه در آق‌قلا برای اسکان سیل‌زدگان آماده شده بود. ما به مدرسه نبوت رفتیم. مدرسه نبوت برای برخی ششمین محل اسکان بود؛ یعنی هر چندروز یک‌بار، یک‌جا اسکان داده شده بودند. این مدرسه تنها مدرسه‌ای بود که مدیر آن در روزهای سیل در محل اسکان حضور داشت و همراه با گروه‌های مردمی امدادرسانی می‌کرد، اما سایر مدارس، تحت سرپرستی گروه‌های امدادرسان رسمی مانند جمعیت هلا‌ل‌احمر یا سپاه اداره می‌شدند. روال مدیریت اسکان این مدارس این‌طور بود که هر چندروز یک‌بار یک نفر از سوی این گروه‌ها به مدارس فرستاده می‌شد و بعد از چند روز شیفت خود را به کس دیگری تحویل می‌داد. کسانی که در این مدارس بودند، می‌گفتند هر آدم جدیدی که می‌آید، یک حرف دیگر می‌زند. هر روز همه‌چیز تغییر می‌کند؛ از ساعت و کیفیت ناهار گرفته تا اینکه هرکدام کجا بمانیم، با کی حرف بزنیم یا نزنیم.
در مدرسه نبوت به کمک گروه‌های مردمی یک حمام سیار گذاشته شده بود؛ چیزی که در مدارس دیگر کمتر دیده می‌شد. برای کودکان حاضر در مدرسه برنامه‌هایی مانند نقاشی‌کردن یا «جُنگ شادی» برگزار می‌شد. ناهارها از بیرون می‌رسید، اما شام را خود افراد به کمک یک نفر داوطلب دور هم می‌پختند. کارشناسان بهداشت و سلامت روان از بیرون مدرسه می‌آمدند و سر می‌زدند. کسانی که در مدرسه سکونت داشتند، می‌گفتند کارشناسان بهداشت هر روز عوض می‌شوند، اما سؤال‌ها و نسخه‌ها تکراری است. این کارشناس‌ها صرفا داروهای عمومی مانند انواع مسکن و قرص سرماخوردگی توزیع می‌کنند و کارشناسان بهداشت روان هم از ما سؤال‌هایی درباره اینکه «آیا اضطراب داری یا نه» می‌پرسند. مدیر مدرسه می‌گفت به فرمانداری پیشنهاد کرده در هر محل اسکان، یک نفر برای رسیدگی به بهداشت و یک مددکار اجتماعی یا روان‌شناس به طور ثابت حضور داشته باشد.
او از یک پسربچه ۱۳ساله حرف می‌زد که سابقه مصرف دارو و اقدام به خودکشی داشته؛ کسی باید در این روزها مرتب از این بچه مراقبت کند، نه‌اینکه هر روز یک نفر سین‌جیمش کند. «اون‌قدر هر روز یک «کارشناس» اومد برای تأمین سلامت روان و پنج دقیقه با هر کسی حرف زد و رفت که دیروز که یکیشون اومده بود، یکی از بچه‌ها که مشکل روحی هم داره، خندید و به من گفت باز اینها می‌خوان درباره اضطراب سؤال‌پیچم کنن. ول کرد و رفت توی کوچه. حاضر نشد صحبت کنه.». آن‌طور که از صحبت‌ها و شیوه امدادرسانی می‌توان فهمید، هیچ هماهنگی‌ای میان نهادهای رسمی حاضر در مناطق سیل‌زده وجود ندارد و این علاوه‌بر موازی‌کاری در مواردی مانند ارائه خدمات سلامت، باعث بی‌اعتمادی و دل‌زدگی افراد هم شده است.
فقر و محرومیتی که از قبل در میان مردم این منطقه وجود داشته، با آمدن سیل تشدید شده. مدیر مدرسه می‌گوید از میان ۲۰۰ دانش‌آموز مدرسه، ۵۰ نفر آنها تحت پوشش کمیته امداد و بهزیستی هستند. بیشتر پدران آنها یا بی‌کار هستند یا بیرون از شهر کار می‌کنند. می‌گوید روزهای اول کسی حواسش نبود به کسانی که اعتیاد دارند، بعد از چند روز بالاخره گروه‌های امدادرسان رسمی را توجیه کردیم و توانستیم توزیع متادون هم داشته باشیم، اما این تصمیم محدود به همین‌جاست و در همه محل‌های اسکان اجرا نمی‌شود.
سرپناهی نداریم
در آق‌قلا آب سیل همان‌طور راکد باقی مانده است و بعضی‌جاها عمق آب به دو متر هم می‌رسد. بعضی‌ها که در مدارس اسکان داده شده‌اند، هر روز راه می‌افتند و با قایق یا تراکتور، خودشان را به خانه‌هایشان می‌رسانند. قایق‌ها و تراکتورها عمدتا از آن اهالی ترکمن‌صحرا است. در روز اول سیل، یک نوبت سوخت رایگان به آنها داده شده اما در روزهای بعد این خدمات حذف شد. هر بار که تراکتور وارد آب می‌شود، بعد از آن به روغن‌گیری نیاز دارد و هر دفعه 120هزارتومان خرجش می‌شود. رانندگان قایق‌ها و تراکتورها خودشان هزینه می‌کنند اما می‌گویند جیبشان بیشتر از این جواب نمی‌دهد و مجبورند، ساعت‌های کمتری امدادرسانی کنند یا از این کار انصراف دهند.مردم خانه‌ها را تمیز می‌کنند و می‌گویند هرچه تمیز می‌کنیم، باز کثیف می‌شود. خانه‌ها از آب تخلیه شده اما حیاط خانه‌ها را نیم متر آب گرفته و فاضلاب‌ها بالا زده است.
از هر کسی می‌پرسیم، این آب قرار است چطور از اینجا برود، می‌گویند کسی به ما چیزی نگفته است اما کسانی که ماشین تخلیه آب دارند، از داخل کوچه‌ها آب را جمع و کمی آن طرف‌تر از محله‌های مسکونی خالی می‌کنند. همین باعث تجمیع آب در مسیرهای رفت‌وآمد شده و تعداد ماشین‌های لوله‌کشی و تخلیه آب کم است. آنهایی که مشغول‌اند، از طرف گروه‌های مردمی هستند و خبری از گروه‌های «امدادی» رسمی نیست. هیچ برنامه مشترکی برای تخلیه آب در این منطقه از طرف شرکت آب‌و‌فاضلاب استان گلستان اجرا نمی‌شود و تخلیه آب به دست تقدیر و برنامه تبخیر خود‌به‌خودی سپرده شده و با وجود ترکیب آب فاضلاب با آب سیل، تبخیر هم نشدنی است. به گفته مردم محلی در چنین وضعیتی فقط باید چندین و چند کانال باز شود و از این کانال‌ها آب به سمت دریا سرازیر شود که با وجود ترکیب آب فاضلاب احتمال آلودگی آب دریا هم وجود دارد.
برای بیمه فقط ناممان را ثبت کردند
به سمت محله‌هایی می‌رویم که هنوز تا دو متر غرق در آب هستند. باد می‌آید و آب راکد تکانی می‌خورد. زنی که خانه‌ا‌ش در همان محل است، آب را نشانمان می‌دهد و می‌گوید: «نگاه کن چطور آب جلو می‌آد، روزی که سیل اومد همین‌جوری شروع شد و توی ۲۰دقیقه چنان آب بالا اومد که گفتیم راه فراری نداریم. قبلش هواشناسی هشدار داده بود اما فرماندار مصاحبه کرد و گفت نگران نباشید، سیل می‌آید و می‌رود. به هیچ‌کس آسیبی وارد نمی‌شود. سیل اومد و موند. خونه‌مون رو با هزار قرض و سختی ساخته بودیم. الان شده لجن‌زار».
همسرش هم می‌گوید: «من راننده کامیونم. برای مردم بار می‌برم پاکستان و میام. الان دارن بهم فشار میارن که برگرد سرکارت. اما چطور اینجا رو ول کنم و برم. ماهی ۳۶۰هزار تومان بیمه تأمین اجتماعی می‌دم، از کجا بیارم خونه‌م رو بیمه کنم. کل وسایل خونه موند زیر آب. حتی کسی نیومد ببینه چقدر از خونه و وسایل خونه خسارت دیده... ما که نباید بریم دنبال کارشناس بیمه و بهداشت، اون‌ها باید بیان و سر بزنند، فقط میان توی محل اسکان‌ها. اصلا نیومدن ببینن توی خونه‌های ما چه خبره. توی مدرسه می‌گن، جارو بزنین، پنجره رو باز کنیند هوا عوض بشه، خب اینها رو که خودمون بلدیم. عوض این تذکرها، باید بیان توضیح بدن خونه‌هامون چطور باید ضدعفونی بشه؟ چه مریضی‌هایی می‌گیریم؟ مار بزنه باید چی‌کار کنیم؟ فقط ماسک روی صورت‌هاشون می‌زنند و می‌‌آن دو متر دورتر از ما می‌ایستند، انگار ما جذامی، طاعونی چیزی گرفتیم».
یکی‌دیگر از محلی‌ها می‌گوید: «از طرف بیمه کسی رو آوردیم اما به همه خونه‌ها سر نزدند. اونجاهایی هم که رفتند فقط گفتند بیمه نبودی و حالا بعدا اطلاع می‌دیم و اگه شد پیگیری می‌کنیم. می‌گن بهتون وام می‌دیم. خب از نظرخیلی از ما وام اشکال داره اما برای تصمیم‌گیرها باور ما که مهم نیست». به گفته یکی از کارشناسان مسکن محلی، خانه‌های این منطقه عمدتا اسکلت ندارند، آجری‌اند و خانه‌هایی که ۵۰ سال پیش ساخته شده‌اند، خاکی هستند. حدود ۷۰ درصد خانه‌های گمیشان سیمانی نیستند و این باعث نشست و تخریب خانه‌ها خواهد شد؛ وضعیتی که حتی با رفتن سیلاب همچنان ادامه خواهد داشت.
محل ارتزاقمان از بین رفت
در خیابانی در آق‌قلا که از آب تخلیه شده، جلوی در یک پاساژ صنایع‌دستی، فروشندگان، اجناس صنایع‌دستی ترکمن را جلوی آفتاب پهن کرده‌اند تا خشک شوند. «تو همین پاساژ هر کدوم از مغازه‌ها حداقل ۵۰میلیون خسارت دیده، خود من ۷۰میلیون کل دارایی مغازه‌ا‌م بود و همه‌اش رفت زیر آب. جنس‌هامون رو بعد از ۲۰روز از زیر آب درآوردیم که خشک بشن. اما کی دیگه این‌ها رو می‌خره، همه‌شون پوسیدن. بیمه رفتیم و اسممون رو ثبت کردیم. تا الان برای هر چیزی فقط اسممون رو ثبت کردند و قول وام دادند. حالا مگه مردم توی سرپل‌ذهاب به زندگی قبل برگشتند که ما برگردیم یا آدم‌هایی که توی پلاسکو بودند اوضاع زندگی‌شون درست شد؟ خونه‌ام رفت، از کجا بیاریم بخوریم».کسانی که کارشان دامداری و مرغداری بوده، تمام محصولات و ساختمان‌هایشان از بین رفته است. البته مردم برخی از دام‌ها را در همان روزهای ابتدایی به گورستانی روی یک تپه برده بودند و آنها نجات‌یافتگان گورستان شدند.در آق‌قلا بیشتر محصولات زراعی از بین رفته و در گمیشان هنوز زمین‌ها زیر آب است. دشت‌هایی وسیع که از دور شبیه دریاچه‌ای وهم‌آور شده است. در گمیشان بعضی از زمین‌ها برای مالکان خرد است. هر کسی پنج هکتار تا ۱۰ هکتار زمین دارد. یکی از کشاورزان زمین خودش ر‌ا نشان می‌دهد و می‌گوید: «روی این زمین جو کاشتیم. تمام کار کاشت رو هم تمام کرده بودیم. به ‌خاطر بارندگی‌های سال قبل خوشحال بودیم که امسال محصول پرباری به دست می‌آریم. کاشت توی هر هکتار دو تا دوونیم میلیون خرج برمی‌دارد. خیلی‌ها محصول خودشان را پیش‌پیش فروخته بودند که خرج کاشت رو دربیارن. الان، هم بدهکارن و هم بی‌محصول».
زمین از سال‌های بعد از 1332 در ترکمن‌صحرا تبدیل به یک مسئله شد و این مسئله همچنان ادامه دارد. در آن زمان زمین‌های ترکمن‌ها به نفع بنیاد پهلوی مصادره شد یا به بهانه «قانون بهره مالکانه» درآمد آنها از زمین حداقلی شد. یکی از محلی‌ها درباره مالکان زمین یا به قول خودش «سیاست زمین» در ترکمن‌صحرا می‌گوید: «ما فکر می‌کنیم نقشه فلسطین به شکل دیگری اینجا دارد اجرا می‌شود. آنجا چطور زمین‌هایشان را می‌خریدند؟ اینجا هم ترجیح داده می‌شود هر کسی بیاید و مالک زمین باشد، جز ترکمن‌ها». این روزها هم همه زمین‌داران به یک اندازه سیل‌زده نشده‌اند. ترکیب زمین‌داری در این سرزمین شامل زمین‌داران دولتی، زمین‌داران خصوصی و زمین‌داران خرد است. روزی که به گمیشان رفتیم، تعدادی مشغول ترمیم سیل‌بندی بودند که به دست مردم منطقه ساخته شده بود. زمین‌داری شکایت به شهرداری برده و گفته بود، شکافی در مسیر سیل بدهید تا زمین من نجات پیدا کند. یک ‌بار سیل‌بند به خواست او شکاف خورده بود و بعد از اینکه از همین دریچه آب به سمت گمیشان رفته بود، مردم خبردار شده بودند و برای بستن دوباره سیل‌بند دست به کار شدند. کسانی که روی زمین‌ها کارگری می‌کردند، اگر روزمزد بودند، دستمزد فصل کاشت را دریافت کردند و حالا در ماه خرداد که فصل برداشت امسال است، محصولی نیست که برای دروی آن کار کنند و مزد بگیرند؛ اما شیوه دستمزد برخی کارگران متفاوت است. زنی که روی زمین‌های کشاورزی کار می‌کرد، می‌گفت: «روزی ۱۰ ساعت روی زمین کار می‌کنم، دستمزدم را هر سال، بعد از فروش محصول بهم می‌دادند. من کجا بروم، بیمه که اصلا من را قبول نمی‌کند، صاحب زمین هم که می‌گوید زمینم رفت، پولی نیست که به تو بدهم». سلب مالکیت از زمین البته تنها محدود به زمین‌های زراعی نیست. زمین‌های مسکونی این منطقه اکثرا بدون سند هستند و هرکس بخواهد خانه‌اش را سند بزند، فرقی نمی‌کند 80 سال ساکن آن خانه باشد یا دو سال، باید به قیمت روز کارشناسی شود و از «دولت» بخرد. به گفته محلی‌ها حدود 40 درصد از زمین‌ها و خانه‌ها به نام بنیاد علوی است و مردم برای ثبت سند باید خانه‌هایشان را از این بنیاد خریداری کنند.
روی مسیر سیل، ریل راه‌آهن زدند
مردم از سد وشمگیر و ریل راه‌آهن گرگان-اینچه‌برون حرف می‌زنند. می‌گویند سد و ریل راه‌آهن دقیقا در مسیر سیل ساخته شده‌اند و سد وشمگیر ۴۵ سال است که لایروبی نشده است.
مردمی که تجربه سیل سال ۱۳۷۱ را داشتند، بعد از سیل در گنبد به فرمانداری آ‌ق‌قلا می‌گویند که باید دریچه‌های سد باز شود و ریل راه‌آهن را شکاف دهند. کسی قبول نمی‌کند تا شب یکم فروردین که مردم جلوی فرمانداری جمع می‌شوند و بعد از یک روز پافشاری بالاخره موفق می‌شوند. محلی‌ها درباره دلیل مخالفت با شکافتن راه‌آهن می‌گویند: «آبی که پشت سد جمع می‌شود، هر سال به کشاورزان به ازای هر هکتار روزانه ۱۲۰ تا ۱۵۰ هزار تومان فروخته می‌شود. خط راه‌آهن را هم حاضر نبودند شکاف دهند؛ چون با پیمانکاران و شرکت‌های تجاری قرارداد دارند و هر روزی که بار با تأخیر برسد، باید پول پرداخت می‌کردند. این منفعت اقتصادی از جان مردم بیشتر می‌ارزید و حاضر به از‌دست‌دادنش نبودند». برای انتقال گاز از ترکمنستان به ایران هم ده‌ها لوله و کانال در این مسیرها ساخته شده که عملا امکان لایروبی و ایجاد شکاف برای پیدا‌کردن مسیر سیل را گرفته است. یکی از اهالی گمیشان می‌گفت: «روی مسیر زهکشی دامداری ساختن،‌ کی مجوز این کار رو میده. یعنی یک مسئولی حتی گذری هم این خطا را ندیده است. گمیشان یک شهرستان کوچک است. در یک شهرستان کوچک که در مسیر سیل هم هست، هشت پل ساختند. اینها توی این مدت برای ما عذاب شد و جلوی مسیر آب را گرفت». زندگی مردم آق‌قلا و گمیشان به حالت عادی برنگشته و به قول اهالی آنجا ضربه سیل تا چند سال بر گرده آنها خواهد ماند؛ زمین‌ها به همین زودی آماده برای کشت‌های بعدی نیستند، در معرض ابتلا به بیماری‌های عفونی و انتقال بیماری از لاشه‌های حیوانات به افراد هستند و خیلی‌ها بی‌کار شدند. زنی اهل آق‌قلا می‌گفت ما چیزی از دولت نمی‌خواهیم، همان‌طور که تا امروز در محرومیت و فقر توانستیم زنده بمانیم، زندگی می‌کنیم، فقط می‌خواهیم این آب برود. گمیشان و آق‌قلا را با تصویر مردی ترک می‌کنیم که روی تکه‌ای خاک نشسته بود و به مزرعه زیر‌آب‌ رفته نگاه می‌کرد. نزدیکش شدیم تا با او حرف بزنیم. حوصله نداشت و از تمام کسانی که می‌آیند، حرفی می‌زنند و به راه خودشان ادامه می‌دهند، بدش می‌آمد.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها