بلای بلایای طبیعی
كامران امامي*
درحاليكه هنوز مناطق وسيعي از كشورمان درگير معضلات ناشي از سيلابهاي اخير است، بايد با حوصله، دقت و جامعنگري كه لازمه درك چنين پديدههاي نادر و ويرانگري است، به صورت مرحلهاي درسهاي مهم اين سيلابها را مطالعه و ارائه کرد. در مديريت بلاياي طبيعي قانون 20-80 پارتو حاكم است. اين به معناي آن است كه 90 درصد درسهاي مهم كشور را در تجارب سيلابهاي سالهاي 1366 گلابدره و دربند، 1369-1370 سيستان، 1371 غرب و جنوب غربي و 1376 جنوب و غرب كشور و سيلابهاي 1398 ميتوان يافت. جمعبندي جامع اين تجارب نياز به مطالعات يك تيم چندرشتهاي در يك دوره چندماهه دارد. از طرف ديگر توجه به بلاياي طبيعي به مرور زمان كاهش مييابد و در اين چارچوب با اطلاعات موجود و با تكيه بر 30 سال تجربه حرفهاي و تحقيقاتي در زمينه مديريت سيلاب و ايمني هيدرولوژيكي سدهاي بزرگ ميتوان موارد كليدي زير را به صورت محتاطانه ارائه کرد:
1. براي مديريت كارا و اثربخش سيلاب به ديدگاهی درازمدت نياز است:
در جريان سونامي 2004 اقيانوس هند حدود 300 هزار نفر كشته شدند و براساس تجارب جهاني وجود يك سامانه هشدار سونامي مشابه سامانه اقيانوس اطلس ميتوانست جان دهها هزار نفر يا چند صد هزار نفر را نجات دهد. در عمل دو سال قبل از وقوع سونامي 2004، پيشنهاد راهاندازي و استقرار يك سامانه هشدار سونامي در اين منطقه مطرح شد؛ ولي ازآنجاكه پس از سال 1883 سونامي بزرگي در جنوب آسيا به وقوع نپيوسته بود، اين پيشنهاد اجرائي نشد. لازم به يادآوري است كه هزينه سامانه هشدار سونامي پيشنهادي حدود 70 ميليون دلار برآورد شده بود كه هزينههاي بسيار ناچيزي براي نجات جان دهها هزار نفر بود.
عمدتا بلاياي بسيار فاجعهبار با فاصله زماني طولاني در يك منطقه يا كشور روي ميدهند و در نتيجه افكار عمومي تا زمان وقوع يك بلاي طبيعي فاجعهبار و مهيب حساسيت لازم درباره خطرپذيري و نياز به كاهش آسيبپذيري را ندارد. در اين راستا كارشناسان بايد ضمن ايجاد حساسيت لازم درباره خطرپذيري (احتمال+ عواقب + آسيبپذيري) براي جامعه، به تبيين راهبردها و راهكارهاي لازم بپردازند و جامعه هم در مسائل تخصصي و پيچيده اهميت لازم را براي ديدگاههاي كارشناسي كه حاصل صدها سال تجارب جهاني و دهها سال تجربه حرفهاي است، قائل شود. اين مسئله درباره سياستمداران و روزنامهنگاران نيز صدق ميكند. ماهيت حرفهاي، آنان را بر گامهاي چندروزه تا چندماهه متمركز كرده است؛ درحاليكه گامهاي زماني در مهندسي آب دهه و قرن است. در موارد بسيار زيادي در تمام كشورهاي دنيا، احداث يك سازه مانند سد يا سيلبند براي يك يا چند دهه ايمني در مقابل سيلاب را به نحوی چشمگير افرايش داده؛ ولي بدون كنترل و نظارت سازمانهاي مسئول، ساختوسازها در سيلابدشت افزايش يافته و با تخريب آن سازه يا نبود ظرفيت كافي در سيلابهاي بزرگ، خسارت بسيار شديد ايجاد شده است. در اين
حالت اگر آن سازه از اول احداث نميشد، خسارات كمتري به وجود ميآمد.
2- مشابه عمده كشورهاي جهان ريسك سيلاب در ايران روند افزايشي داشته است:در دهههاي اخير با افزايش جمعيت و افزايش شديد داراييها در سيلابدشتها، تعداد سيلابهاي مخرب در جهان رو به افزايش بوده است. تعداد سيلابهاي مخرب در يك دوره 60ساله بيش از 10 برابر شده است. از طرف ديگر با پيشرفت فنون ارتباطي و پيشرفت مديريت بلاياي طبيعي، تلفات انساني اين سيلابها به نحو چشمگيري كاهش يافته است. درعينحال خسارت سيلاب از چند ميليارد دلار در سال در دهه 1950 ميلادي به حدود 210 ميليارد دلار در سال در دهه 1990 و 160 ميليارد دلار در سال در اولين دهه قرن بيستويكم رسيده است. براساس مطالعاتي كه در گستره جهاني انجام شده، ايران نيز جزء كشورهاي با خطرپذيري بالاي سيل دستهبندي شده است.
در مطالعات كه درباره خطرپذيري سيل در شهرهايي با جمعيت بيش از 750 هزار نفر در سال 2025 انجام شد، 10 شهر بزرگ در نيمه غربي كشورمان در معرض سيلهاي مخرب قرار دارند. سيلابهاي بهار 1398 به وضوح خطرپذيري بالاي شهرها در نيمه غربي كشورمان را اثبات كرد.
3- در مديريت سيلاب فعاليتهاي برنامهريزي از فعاليتهاي واكنشي اهميت بيشتري دارد: مديريت سيلاب عبارت است از فعاليتهاي برنامهريزي (قبل از سيلاب) و فعاليتهاي واكنشي (درست قبل از سيلاب، همزمان با سيلاب و بعد از سيلاب). مديريت كارا و اثربخش سيلاب نياز به برنامهريزي جامع و دقيق دارد كه بايد در ماهها و سالهاي قبل از سيلاب براساس مطالعات فني، اجتماعي، اقتصادي و... به انجام برسد. طرحهاي عملياتي شرايط اضطراري حاصل مطالعات جامعي است كه به مديران در زمان واقعي رخداد سيلاب راهنمايي ميكند كه چگونه عمل كنند. زمان سيلاب وقت مدلسازي پيچيده و زمانبر نيست! وقت عمل است؛ ولي اين عمليات بايد براساس نتايج مطالعاتي كه قبلا در زمان طولاني و با دسترسي به همه اطلاعات انجام شده، صورت گيرد. بهعنوان يك مثال ساده، در پشت جلد كتابهاي درسي مدارس برخي از شهرهاي ژاپن نقشه مناطق امن در سيلابها درج شده است تا دانشآموزان رأسا بتوانند در جريان سيلابهاي بزرگ تصميمهاي درستي بگيرند. در جريان سيلابهاي اخير بسياري از كاستيها مانند نبود سخنگوي سيلاب نشاندهنده نياز بيشازپيش به طرحهاي عملياتي شرايط اضطراري براي مناطق پرخطر
است (در عمل به نظر ميرسد قبل از وقوع سيلابهاي اخير مناطق پرخطر هم خوب و كامل شناسايي نشدهاند).
4- نياز به مركز ملي پيشبينيهاي منابع آب و سيلاب: براساس تجارب جهاني همافزايي پيشبينيهاي درازمدت اقليمي، هواشناسي و هيدرولوژيكي با پيشبينيهاي كوتاهمدت ميتواند اثربخشي پيشبينيها را به نحو چشمگيري افزايش دهد. مشكل آن است كه اين پيشبينيها در سازمانهاي مختلفي انجام ميشود؛ درباره بارش در سازمان هواشناسي و آبدهي فصلي، سيلاب و اثرات سدها در وزارت نيرو مطالعه میشود. مناسب است مانند كشور استراليا تمامي پيشبينيها در يك مركز ملي متمركز شود. در سال 1378 سد كرخه يك سال زودتر از تكميل سرريز اصلي آبگيري شد و اين مهم با همافزايي پيشبينيهاي فصلي اقليمي، پيشبيني آورد در بهار و مطالعات ديگر محقق شد.
5- اثر كاهشي سدها در ريسك سيلاب در پاييندست بهمراتب بيشتر از ريسك ناشي از تخريب آنهاست: هميشه در آستانه شروع سرريزي از يك سد، بهسرعت شايعاتي درباره احتمال تخريب سد در جامعه پخش ميشود. در عمل سدهاي بزرگ از ايمنترين ساختههاي دست بشر محسوب ميشوند و درصورتيكه خوب طراحي، احداث و بهرهبرداري شوند، ايمني آنان بسيار بيشتر از هواپيماهاي مسافربري مدرن است. درعينحال براساس تجارب جهاني اثرات سدها در كاهش ريسك سيلاب در پاييندست بسيار مثبت ارزيابي شده است. در جريان سيلاب 1380 گلستان حداكثر ورودي سيلاب به سد گلستان حدود سه هزار مترمكعب بر ثانيه و حداكثر خروجي از سد 300 مترمكعب بر ثانيه برآورد شده است. درصورتیکه سد گلستان وجود نداشت، وقوع فاجعه انساني با چند هزار كشته محتمل بود. در سيلابهاي اخير هم بدون سدهاي بزرگ كارون، كرخه و دز يكي از بزرگترين فاجعههاي طبيعي جهان رقم ميخورد؛ براي مثال سد كرخه پيك سيلاب ورودي هشتهزارو 300 مترمكعب بر ثانيهاي را به دوهزارو 500 مترمكعب بر ثانيه كاهش داد.
6- همافزايي روشهاي سازهاي و غيرسازهاي: روشهاي سازهاي مديريت سيلاب عبارتاند از سدها، سيلبندها، كانالهاي انحراف سيل، مخازن تأخيري، مخازن ذخيرهاي براي پخش سيلاب و اصلاح و بهسازي مسير. روشهاي غيرسازهاي كه در دهههاي اخير كاربرد و اهميت روزافزون داشتهاند در دو دسته فعاليتهاي برنامهريزي و واكنشي دستهبندي ميشوند:
فعاليتهاي برنامهريزي: پيشبيني سيلاب، پيشبيني سيلابهاي دريايي، مديريت گسترش سيلابدشتها، بيمه سيلاب، مقاومسازي در مقابل سيلاب، تدوين طرحهاي عملياتي شرايط اضطراري، آموزش و جلب مشاركت مردم و مديريت مخازن سدها.
فعاليتهاي واكنشي: هشدار سيلاب، مقابله با سيلاب، اطلاعرساني، مديريت جوامع محلي، تخليه، مديريت مخازن سدها در زمان واقعي و كمكهاي اضطراري. در عمل بايد طيف گستردهاي از اقدامات را با توجه به شرايط به كار گرفت و در بسياري از موارد كاربرد توأمان اين روشها ميتواند موجب همافزايي شود؛ براي مثال در آمريكا جوامعي كه قوانين مديريت سيلابدشتها را رعايت كنند، مشمول دريافت بيمه سيلاب يارانهاي ميشوند؛ بنابراين انگيزه لازم براي رعايت قوانين توسعه سيلابدشتها ايجاد ميشود.
7- خطر تلفات جاني حوضههاي كوهستاني كوچك بيشترين است: در سيلاب اخير بيشترين تلفات در شيراز و در اثر تندسيلاب يك حوضه كوچك كوهستاني به وقوع پيوست.
اين امر كاملا مطابق تجارب جهاني است كه بيشترين خطر تلفات جاني سيلاب در حوضههاي كوچك كوهستاني كه زمان تمركز كمي دارند روي ميدهد. سيلاب 1366 گلابدره و دربند تهران با حدود 300 كشته نيز يك تندسيلاب محسوب ميشود.
8- آموزش مردم نقش كليدي در كاهش تلفات و خسارات سيلاب دارد: در برخي مواقع زمان واكنش چند دقيقه يا چند ثانيه است و آگاهي مردم از خطرات پيشرو ميتواند نقشی كليدي در كاهش تلفات داشته باشد؛ براي مثال در سونامي 2004 اقيانوس هند، آگاهي يك دانشآموز انگليسي به پسروي دريا در فاز اول سونامي و هشدار او جان چندين نفر را نجات داد. در سال 1959 بزرگترين توفان ژاپن، بيش از پنج هزار نفر را به کام مرگ گرفت. بهدنبال این توفان و برنامهریزی مناسب تا 36 سال بعد و وقوع زلزله كوبه، تعداد کل تلفات این کشور از تمامی بلایای طبیعی کمتر از 100 نفر در سال شد. بهنحو مشابه توفاني با تلفات انساني هزارو 800 نفر در كشور هلند در سال 1959 روي دارد و بهدنبال آن پروژه عظيم دلتا در يك دوره 30ساله با هزينه بيش از 12 ميليارد دلار با موفقيت اجرا شد (هزينه كل پروژه در سال 1959، 20 درصد توليد ناخالص ملي اين كشور برآورد ميشود). سؤال اينجاست كه چرا زلزلههاي بویينزهرا، قير و كارزين، طبس، رودبار و منجيل، بم، آذربايجان و كرمانشاه با مجموع بيش از 100 هزار كشته، موج مديريت ريسك بلاياي طبيعي در كشور (مشابه ژاپن و هلند) را به راه نينداخت؟ آيا ما
جامعهاي كوتاهمدت بودهايم؟ آيا مهمترين چالش يك ملت ايجاد توازن ميان منافع درازمدت و كوتاهمدت نيست و آيا براي ايجاد اين توازن به عزم و همدلي ملي نياز نداريم؟
*نماينده ايران و رئيس كارگروه بينالمللي مديريت تطبيقي سيلاب (ICID)
درحاليكه هنوز مناطق وسيعي از كشورمان درگير معضلات ناشي از سيلابهاي اخير است، بايد با حوصله، دقت و جامعنگري كه لازمه درك چنين پديدههاي نادر و ويرانگري است، به صورت مرحلهاي درسهاي مهم اين سيلابها را مطالعه و ارائه کرد. در مديريت بلاياي طبيعي قانون 20-80 پارتو حاكم است. اين به معناي آن است كه 90 درصد درسهاي مهم كشور را در تجارب سيلابهاي سالهاي 1366 گلابدره و دربند، 1369-1370 سيستان، 1371 غرب و جنوب غربي و 1376 جنوب و غرب كشور و سيلابهاي 1398 ميتوان يافت. جمعبندي جامع اين تجارب نياز به مطالعات يك تيم چندرشتهاي در يك دوره چندماهه دارد. از طرف ديگر توجه به بلاياي طبيعي به مرور زمان كاهش مييابد و در اين چارچوب با اطلاعات موجود و با تكيه بر 30 سال تجربه حرفهاي و تحقيقاتي در زمينه مديريت سيلاب و ايمني هيدرولوژيكي سدهاي بزرگ ميتوان موارد كليدي زير را به صورت محتاطانه ارائه کرد:
1. براي مديريت كارا و اثربخش سيلاب به ديدگاهی درازمدت نياز است:
در جريان سونامي 2004 اقيانوس هند حدود 300 هزار نفر كشته شدند و براساس تجارب جهاني وجود يك سامانه هشدار سونامي مشابه سامانه اقيانوس اطلس ميتوانست جان دهها هزار نفر يا چند صد هزار نفر را نجات دهد. در عمل دو سال قبل از وقوع سونامي 2004، پيشنهاد راهاندازي و استقرار يك سامانه هشدار سونامي در اين منطقه مطرح شد؛ ولي ازآنجاكه پس از سال 1883 سونامي بزرگي در جنوب آسيا به وقوع نپيوسته بود، اين پيشنهاد اجرائي نشد. لازم به يادآوري است كه هزينه سامانه هشدار سونامي پيشنهادي حدود 70 ميليون دلار برآورد شده بود كه هزينههاي بسيار ناچيزي براي نجات جان دهها هزار نفر بود.
عمدتا بلاياي بسيار فاجعهبار با فاصله زماني طولاني در يك منطقه يا كشور روي ميدهند و در نتيجه افكار عمومي تا زمان وقوع يك بلاي طبيعي فاجعهبار و مهيب حساسيت لازم درباره خطرپذيري و نياز به كاهش آسيبپذيري را ندارد. در اين راستا كارشناسان بايد ضمن ايجاد حساسيت لازم درباره خطرپذيري (احتمال+ عواقب + آسيبپذيري) براي جامعه، به تبيين راهبردها و راهكارهاي لازم بپردازند و جامعه هم در مسائل تخصصي و پيچيده اهميت لازم را براي ديدگاههاي كارشناسي كه حاصل صدها سال تجارب جهاني و دهها سال تجربه حرفهاي است، قائل شود. اين مسئله درباره سياستمداران و روزنامهنگاران نيز صدق ميكند. ماهيت حرفهاي، آنان را بر گامهاي چندروزه تا چندماهه متمركز كرده است؛ درحاليكه گامهاي زماني در مهندسي آب دهه و قرن است. در موارد بسيار زيادي در تمام كشورهاي دنيا، احداث يك سازه مانند سد يا سيلبند براي يك يا چند دهه ايمني در مقابل سيلاب را به نحوی چشمگير افرايش داده؛ ولي بدون كنترل و نظارت سازمانهاي مسئول، ساختوسازها در سيلابدشت افزايش يافته و با تخريب آن سازه يا نبود ظرفيت كافي در سيلابهاي بزرگ، خسارت بسيار شديد ايجاد شده است. در اين
حالت اگر آن سازه از اول احداث نميشد، خسارات كمتري به وجود ميآمد.
2- مشابه عمده كشورهاي جهان ريسك سيلاب در ايران روند افزايشي داشته است:در دهههاي اخير با افزايش جمعيت و افزايش شديد داراييها در سيلابدشتها، تعداد سيلابهاي مخرب در جهان رو به افزايش بوده است. تعداد سيلابهاي مخرب در يك دوره 60ساله بيش از 10 برابر شده است. از طرف ديگر با پيشرفت فنون ارتباطي و پيشرفت مديريت بلاياي طبيعي، تلفات انساني اين سيلابها به نحو چشمگيري كاهش يافته است. درعينحال خسارت سيلاب از چند ميليارد دلار در سال در دهه 1950 ميلادي به حدود 210 ميليارد دلار در سال در دهه 1990 و 160 ميليارد دلار در سال در اولين دهه قرن بيستويكم رسيده است. براساس مطالعاتي كه در گستره جهاني انجام شده، ايران نيز جزء كشورهاي با خطرپذيري بالاي سيل دستهبندي شده است.
در مطالعات كه درباره خطرپذيري سيل در شهرهايي با جمعيت بيش از 750 هزار نفر در سال 2025 انجام شد، 10 شهر بزرگ در نيمه غربي كشورمان در معرض سيلهاي مخرب قرار دارند. سيلابهاي بهار 1398 به وضوح خطرپذيري بالاي شهرها در نيمه غربي كشورمان را اثبات كرد.
3- در مديريت سيلاب فعاليتهاي برنامهريزي از فعاليتهاي واكنشي اهميت بيشتري دارد: مديريت سيلاب عبارت است از فعاليتهاي برنامهريزي (قبل از سيلاب) و فعاليتهاي واكنشي (درست قبل از سيلاب، همزمان با سيلاب و بعد از سيلاب). مديريت كارا و اثربخش سيلاب نياز به برنامهريزي جامع و دقيق دارد كه بايد در ماهها و سالهاي قبل از سيلاب براساس مطالعات فني، اجتماعي، اقتصادي و... به انجام برسد. طرحهاي عملياتي شرايط اضطراري حاصل مطالعات جامعي است كه به مديران در زمان واقعي رخداد سيلاب راهنمايي ميكند كه چگونه عمل كنند. زمان سيلاب وقت مدلسازي پيچيده و زمانبر نيست! وقت عمل است؛ ولي اين عمليات بايد براساس نتايج مطالعاتي كه قبلا در زمان طولاني و با دسترسي به همه اطلاعات انجام شده، صورت گيرد. بهعنوان يك مثال ساده، در پشت جلد كتابهاي درسي مدارس برخي از شهرهاي ژاپن نقشه مناطق امن در سيلابها درج شده است تا دانشآموزان رأسا بتوانند در جريان سيلابهاي بزرگ تصميمهاي درستي بگيرند. در جريان سيلابهاي اخير بسياري از كاستيها مانند نبود سخنگوي سيلاب نشاندهنده نياز بيشازپيش به طرحهاي عملياتي شرايط اضطراري براي مناطق پرخطر
است (در عمل به نظر ميرسد قبل از وقوع سيلابهاي اخير مناطق پرخطر هم خوب و كامل شناسايي نشدهاند).
4- نياز به مركز ملي پيشبينيهاي منابع آب و سيلاب: براساس تجارب جهاني همافزايي پيشبينيهاي درازمدت اقليمي، هواشناسي و هيدرولوژيكي با پيشبينيهاي كوتاهمدت ميتواند اثربخشي پيشبينيها را به نحو چشمگيري افزايش دهد. مشكل آن است كه اين پيشبينيها در سازمانهاي مختلفي انجام ميشود؛ درباره بارش در سازمان هواشناسي و آبدهي فصلي، سيلاب و اثرات سدها در وزارت نيرو مطالعه میشود. مناسب است مانند كشور استراليا تمامي پيشبينيها در يك مركز ملي متمركز شود. در سال 1378 سد كرخه يك سال زودتر از تكميل سرريز اصلي آبگيري شد و اين مهم با همافزايي پيشبينيهاي فصلي اقليمي، پيشبيني آورد در بهار و مطالعات ديگر محقق شد.
5- اثر كاهشي سدها در ريسك سيلاب در پاييندست بهمراتب بيشتر از ريسك ناشي از تخريب آنهاست: هميشه در آستانه شروع سرريزي از يك سد، بهسرعت شايعاتي درباره احتمال تخريب سد در جامعه پخش ميشود. در عمل سدهاي بزرگ از ايمنترين ساختههاي دست بشر محسوب ميشوند و درصورتيكه خوب طراحي، احداث و بهرهبرداري شوند، ايمني آنان بسيار بيشتر از هواپيماهاي مسافربري مدرن است. درعينحال براساس تجارب جهاني اثرات سدها در كاهش ريسك سيلاب در پاييندست بسيار مثبت ارزيابي شده است. در جريان سيلاب 1380 گلستان حداكثر ورودي سيلاب به سد گلستان حدود سه هزار مترمكعب بر ثانيه و حداكثر خروجي از سد 300 مترمكعب بر ثانيه برآورد شده است. درصورتیکه سد گلستان وجود نداشت، وقوع فاجعه انساني با چند هزار كشته محتمل بود. در سيلابهاي اخير هم بدون سدهاي بزرگ كارون، كرخه و دز يكي از بزرگترين فاجعههاي طبيعي جهان رقم ميخورد؛ براي مثال سد كرخه پيك سيلاب ورودي هشتهزارو 300 مترمكعب بر ثانيهاي را به دوهزارو 500 مترمكعب بر ثانيه كاهش داد.
6- همافزايي روشهاي سازهاي و غيرسازهاي: روشهاي سازهاي مديريت سيلاب عبارتاند از سدها، سيلبندها، كانالهاي انحراف سيل، مخازن تأخيري، مخازن ذخيرهاي براي پخش سيلاب و اصلاح و بهسازي مسير. روشهاي غيرسازهاي كه در دهههاي اخير كاربرد و اهميت روزافزون داشتهاند در دو دسته فعاليتهاي برنامهريزي و واكنشي دستهبندي ميشوند:
فعاليتهاي برنامهريزي: پيشبيني سيلاب، پيشبيني سيلابهاي دريايي، مديريت گسترش سيلابدشتها، بيمه سيلاب، مقاومسازي در مقابل سيلاب، تدوين طرحهاي عملياتي شرايط اضطراري، آموزش و جلب مشاركت مردم و مديريت مخازن سدها.
فعاليتهاي واكنشي: هشدار سيلاب، مقابله با سيلاب، اطلاعرساني، مديريت جوامع محلي، تخليه، مديريت مخازن سدها در زمان واقعي و كمكهاي اضطراري. در عمل بايد طيف گستردهاي از اقدامات را با توجه به شرايط به كار گرفت و در بسياري از موارد كاربرد توأمان اين روشها ميتواند موجب همافزايي شود؛ براي مثال در آمريكا جوامعي كه قوانين مديريت سيلابدشتها را رعايت كنند، مشمول دريافت بيمه سيلاب يارانهاي ميشوند؛ بنابراين انگيزه لازم براي رعايت قوانين توسعه سيلابدشتها ايجاد ميشود.
7- خطر تلفات جاني حوضههاي كوهستاني كوچك بيشترين است: در سيلاب اخير بيشترين تلفات در شيراز و در اثر تندسيلاب يك حوضه كوچك كوهستاني به وقوع پيوست.
اين امر كاملا مطابق تجارب جهاني است كه بيشترين خطر تلفات جاني سيلاب در حوضههاي كوچك كوهستاني كه زمان تمركز كمي دارند روي ميدهد. سيلاب 1366 گلابدره و دربند تهران با حدود 300 كشته نيز يك تندسيلاب محسوب ميشود.
8- آموزش مردم نقش كليدي در كاهش تلفات و خسارات سيلاب دارد: در برخي مواقع زمان واكنش چند دقيقه يا چند ثانيه است و آگاهي مردم از خطرات پيشرو ميتواند نقشی كليدي در كاهش تلفات داشته باشد؛ براي مثال در سونامي 2004 اقيانوس هند، آگاهي يك دانشآموز انگليسي به پسروي دريا در فاز اول سونامي و هشدار او جان چندين نفر را نجات داد. در سال 1959 بزرگترين توفان ژاپن، بيش از پنج هزار نفر را به کام مرگ گرفت. بهدنبال این توفان و برنامهریزی مناسب تا 36 سال بعد و وقوع زلزله كوبه، تعداد کل تلفات این کشور از تمامی بلایای طبیعی کمتر از 100 نفر در سال شد. بهنحو مشابه توفاني با تلفات انساني هزارو 800 نفر در كشور هلند در سال 1959 روي دارد و بهدنبال آن پروژه عظيم دلتا در يك دوره 30ساله با هزينه بيش از 12 ميليارد دلار با موفقيت اجرا شد (هزينه كل پروژه در سال 1959، 20 درصد توليد ناخالص ملي اين كشور برآورد ميشود). سؤال اينجاست كه چرا زلزلههاي بویينزهرا، قير و كارزين، طبس، رودبار و منجيل، بم، آذربايجان و كرمانشاه با مجموع بيش از 100 هزار كشته، موج مديريت ريسك بلاياي طبيعي در كشور (مشابه ژاپن و هلند) را به راه نينداخت؟ آيا ما
جامعهاي كوتاهمدت بودهايم؟ آيا مهمترين چالش يك ملت ايجاد توازن ميان منافع درازمدت و كوتاهمدت نيست و آيا براي ايجاد اين توازن به عزم و همدلي ملي نياز نداريم؟
*نماينده ايران و رئيس كارگروه بينالمللي مديريت تطبيقي سيلاب (ICID)