عبدالرضا داوري: جريان دوميم، نه سوم
عبدالرضا داوري، از نزديكان احمدينژاد، در گفتوگو با «شرق» تعبير جريان سوم را براي جريان احمدينژاد قبول ندارد و ميگويد ما از قضا جريان دوميم!
آقاي داوري هم شما و هم برخي حاميان آقاي احمدينژاد در توييتر از خود بهعنوان جريان سوم ياد كردهايد.
جريان آقاي احمدينژاد بهعنوان يك جريان سياسي به نظرم جريان سوم تلقي نميشود. ما بيشتر يك جريان اجتماعي را دنبال ميكنيم.
منظورتان چيست؟
جريان سياسي نيازمند سازمان است. نيازمند منابع رسانهاي و منابع انساني سياسي است كه ما نداريم.
منظورتان اين است كه با فقدان تئوريسين و گفتمانساز روبهرو هستيد؟
نه اين ظرفيت را داريم.
يعني بالقوه داريد، بالفعل نيست؟
نه، مقصودم اين است كه رويكرد ما اجتماعي است. رويكرد جريان اجتماعي رويكرد به قدرت نيست. رويكرد آقاي احمدينژاد در راستاي حركت به سمت تصاحب قدرت نبوده است.
ولي تمامي انتقادهاي اخير آقاي احمدينژاد نقد برخي نهادهاي قدرت بوده است.
بخشي از فضاي اجتماعي، نهادهاي قدرت هستند؛ اما هدف ما اصلاح نهاد قدرت است نه تصاحب آن.
ولي آقاي احمدينژاد بهصورت جدي با چند نامزد وارد انتخابات رياستجمهوري شد، چطور ميگوييد نگاهتان به تصاحب قدرت نيست؟
انتخابات رياستجمهوري متفاوت است. من كنش سياسي را ميگويم كه ما كنش سياسي معطوف به قدرت نداشتيم.
برگرديم به جريان سوم، بههرحال شما در ظاهر منتقد دو جريان سياسي موجود هستيد، در اين صورت پس بايد خود را جريان سوم بدانيد.
من فكر نميكنم آقاي احمدينژاد دنبال جريان سوم شدن باشد. براي اطلاع از گفتمان ايشان اگر به منشور نهضت «بهسوي بهار» مراجعه كنيد، متوجه ميشويد كه ايشان اين مرزبندي كه را در فضاي عمومي كشور بهعنوان مرزبندي سياسي مطرح ميشود، رد ميكند.
يعني اگر فضا براي بازگشت شما به قدرت مهيا شود، تمايلي به بازگشت نداريد؟
بستگي دارد. اگر در بستر طبیعي اجتماعي اين امكان شكل بگيرد، خب فرق دارد؛ اما اگر مد نظر شما فضاسازي در نهادهاي قدرت است، بايد بگويم كه خير و درحالحاضر اين نگاه وجود ندارد.
پس نگاهتان به قدرت است!
نگاه ما به فضاي اجتماعي است. يعني اگر قرار است از نهاد قدرت هم سهمي به ما تعلق بگيرد، بايد از مناسبات اجتماعي پايين به بالا شكل بگيرد نه با زدوبند در نهادهاي بالاي قدرت.
الان برنامهتان براي اينكه بتوانيد قدرت را به همين شيوه به دست بگيريد چيست؟
با فعاليت گفتماني و اجتماعي و رجوع به بدنه مردم، چون نگاه به قاعده اجتماع است؛ اما اين هم الزاما هدفش معطوف به قدرت نيست. ممكن است در اين مسير، رسيدن به قدرت ميسر شود، اما ساختار سياسي ما اصلاحات بنيادیني نياز دارد كه بايد برايش تلاش كرد. فرقي ندارد چهكسي باید تلاش کند، مهم اين است كه يك جريان اين نگاه به اصلاحات ساختاري را در جامعه ترويج كند.
خب اينكه شما گفتيد، آيا نميتواند نام جريان سوم بر خود بگيرد؟
نيستيم. ميخواهيد براي ما عنوان تعريف كنيد؟ ما جريان سوم نيستيم.
ولي در توييتر گفته بوديد كه هستيد.
فرق دارد. ما از سال 60 به اين سو با دو نسخه براي اداره كشور روبهرو بودهايم. يكي نسخه اصولگرايي است كه بر اقتدارگرايي و نگاه مكانيكي به جامعه تأكيد میکند و نگاه دوم كه از دولت خاتمي به بعد مطرح شد و دنبال اصلاحات بود؛ اما در عمل اصلاحات بنياديني رخ نداد. اين دو جريان در حوزه اقتصادي يك خصلت مشترك دارند كه خصلتي راستگرايانه است. اکنون ما از اين منظر انتقاد جدي به هر دو جريان داريم، چراكه منابع كشور را در اختيار گروههاي خاص قرار ميدهند. درحاليكه تودهها سهمي از آن منابع ندارند. از اين منظر ما جريان رقيب هستيم، ولي جريان سوم نيستيم، جريان دوم هستيم.
اين جريان به قول شما دوم، بدنه مردمي هم دارد؟
بدنه مردمي ارگانيك نه؛ اما ارتباط ذهني و گفتماني با بدنه داريم. الان ساختار سياسي ما فرادست و فرودست شده است. اكثريت فرودستاند و اقليتي از اصلاحطلبان و اصولگراها، فرداست. گفتمان آقاي احمدينژاد به اكثريت نزديك است.
عبدالرضا داوري، از نزديكان احمدينژاد، در گفتوگو با «شرق» تعبير جريان سوم را براي جريان احمدينژاد قبول ندارد و ميگويد ما از قضا جريان دوميم!
آقاي داوري هم شما و هم برخي حاميان آقاي احمدينژاد در توييتر از خود بهعنوان جريان سوم ياد كردهايد.
جريان آقاي احمدينژاد بهعنوان يك جريان سياسي به نظرم جريان سوم تلقي نميشود. ما بيشتر يك جريان اجتماعي را دنبال ميكنيم.
منظورتان چيست؟
جريان سياسي نيازمند سازمان است. نيازمند منابع رسانهاي و منابع انساني سياسي است كه ما نداريم.
منظورتان اين است كه با فقدان تئوريسين و گفتمانساز روبهرو هستيد؟
نه اين ظرفيت را داريم.
يعني بالقوه داريد، بالفعل نيست؟
نه، مقصودم اين است كه رويكرد ما اجتماعي است. رويكرد جريان اجتماعي رويكرد به قدرت نيست. رويكرد آقاي احمدينژاد در راستاي حركت به سمت تصاحب قدرت نبوده است.
ولي تمامي انتقادهاي اخير آقاي احمدينژاد نقد برخي نهادهاي قدرت بوده است.
بخشي از فضاي اجتماعي، نهادهاي قدرت هستند؛ اما هدف ما اصلاح نهاد قدرت است نه تصاحب آن.
ولي آقاي احمدينژاد بهصورت جدي با چند نامزد وارد انتخابات رياستجمهوري شد، چطور ميگوييد نگاهتان به تصاحب قدرت نيست؟
انتخابات رياستجمهوري متفاوت است. من كنش سياسي را ميگويم كه ما كنش سياسي معطوف به قدرت نداشتيم.
برگرديم به جريان سوم، بههرحال شما در ظاهر منتقد دو جريان سياسي موجود هستيد، در اين صورت پس بايد خود را جريان سوم بدانيد.
من فكر نميكنم آقاي احمدينژاد دنبال جريان سوم شدن باشد. براي اطلاع از گفتمان ايشان اگر به منشور نهضت «بهسوي بهار» مراجعه كنيد، متوجه ميشويد كه ايشان اين مرزبندي كه را در فضاي عمومي كشور بهعنوان مرزبندي سياسي مطرح ميشود، رد ميكند.
يعني اگر فضا براي بازگشت شما به قدرت مهيا شود، تمايلي به بازگشت نداريد؟
بستگي دارد. اگر در بستر طبیعي اجتماعي اين امكان شكل بگيرد، خب فرق دارد؛ اما اگر مد نظر شما فضاسازي در نهادهاي قدرت است، بايد بگويم كه خير و درحالحاضر اين نگاه وجود ندارد.
پس نگاهتان به قدرت است!
نگاه ما به فضاي اجتماعي است. يعني اگر قرار است از نهاد قدرت هم سهمي به ما تعلق بگيرد، بايد از مناسبات اجتماعي پايين به بالا شكل بگيرد نه با زدوبند در نهادهاي بالاي قدرت.
الان برنامهتان براي اينكه بتوانيد قدرت را به همين شيوه به دست بگيريد چيست؟
با فعاليت گفتماني و اجتماعي و رجوع به بدنه مردم، چون نگاه به قاعده اجتماع است؛ اما اين هم الزاما هدفش معطوف به قدرت نيست. ممكن است در اين مسير، رسيدن به قدرت ميسر شود، اما ساختار سياسي ما اصلاحات بنيادیني نياز دارد كه بايد برايش تلاش كرد. فرقي ندارد چهكسي باید تلاش کند، مهم اين است كه يك جريان اين نگاه به اصلاحات ساختاري را در جامعه ترويج كند.
خب اينكه شما گفتيد، آيا نميتواند نام جريان سوم بر خود بگيرد؟
نيستيم. ميخواهيد براي ما عنوان تعريف كنيد؟ ما جريان سوم نيستيم.
ولي در توييتر گفته بوديد كه هستيد.
فرق دارد. ما از سال 60 به اين سو با دو نسخه براي اداره كشور روبهرو بودهايم. يكي نسخه اصولگرايي است كه بر اقتدارگرايي و نگاه مكانيكي به جامعه تأكيد میکند و نگاه دوم كه از دولت خاتمي به بعد مطرح شد و دنبال اصلاحات بود؛ اما در عمل اصلاحات بنياديني رخ نداد. اين دو جريان در حوزه اقتصادي يك خصلت مشترك دارند كه خصلتي راستگرايانه است. اکنون ما از اين منظر انتقاد جدي به هر دو جريان داريم، چراكه منابع كشور را در اختيار گروههاي خاص قرار ميدهند. درحاليكه تودهها سهمي از آن منابع ندارند. از اين منظر ما جريان رقيب هستيم، ولي جريان سوم نيستيم، جريان دوم هستيم.
اين جريان به قول شما دوم، بدنه مردمي هم دارد؟
بدنه مردمي ارگانيك نه؛ اما ارتباط ذهني و گفتماني با بدنه داريم. الان ساختار سياسي ما فرادست و فرودست شده است. اكثريت فرودستاند و اقليتي از اصلاحطلبان و اصولگراها، فرداست. گفتمان آقاي احمدينژاد به اكثريت نزديك است.