جاده شوسه واشنگتن - توکیو - تهران
غلامرضا نظربلند . تحليلگر
دونالد ترامپ در آغاز هفته جاری به ژاپن سفر کرد و در کنفرانس مطبوعاتی مشترکی با نخستوزیر این کشور حضور به هم رساند. در این میان بیان رئیسجمهور آمریکا در این کنفرانس درباره ایران بهویژه آنجا که اظهار کرد «بهدنبال تغییر رژیم نیستم و فقط میخواهم ایران سلاح اتمی نداشته باشد» و «ایران تحت رهبری کنونی نیز میتواند به پیشرفت اقتصادی چشمگیری دست پیدا کند»، سایر موضوعات دیدار سران دو قطب صنعتی و اقتصادی جهان را تحتالشعاع خود و در کانون توجهات ناظران بینالمللی قرار داد. اینکه آیا واقعا موضع ترامپ نسبت به قبل تغییر کرده است، مورد پرسش تحلیلگران است و این گمانهزنی که نخستوزیر ژاپن با استفاده از دوستی شخصیای که با رئیسجمهور آمریکا دارد، با او رایزنی و هماهنگی کرده و حداقل موجب تلطیف مواضع او شده، نیازمند راستیآزمایی است. درباره پاسخ پرسش پیشگفته، اختلافنظر وجود دارد. بعضیها بر این باورند که در ضمنیات این سخن ترامپ که گفته است «بهدنبال تغییر رژیم نیست»، اصل مطلب سر جای خود هست، اما او بنا به مصلحت یا به عبارتی، با ملحوظداشتن «جغرافیای سخن»، عجالتا آن را مردود دانسته است. بعضی دیگر بدون اینکه بحث تغییر موضع آمریکا را نفی یا اثبات کنند، میگویند اظهارات جدید رئیسجمهور این کشور راه گفتوگوی واشنگتن و تهران را که بهنوعی دچار بنبست شده بود، باز کرده است. افزون بر این، درباره گمانهزنی مزبور میتوان حدس زد که ترامپ قبل از اظهارات خود در کنفرانس مطبوعاتی، با ژاپنیها رایزنی کرده و با آنها هماهنگیهای لازم را به عمل آورده است.ترامپ در بازی شطرنجی که با ما به راه انداخته، اینک مهرهای را به حرکت درآورده که مهره شینزو آبه است. او از نخستوزیر ژاپن که پیش از این در توکیو پذیرای وزیر خارجه ایران بود، خواسته است با سفر به تهران در دو هفته آینده، با مقامات ایران درباره اختلاف با آمریکا صحبت کند. اینکه آبه این مأموریت را در مقام میانجی یا حامل پیام انجام میدهد، تاکنون معلوم نشده است. دیدار نخستوزیر ژاپن از تهران حتی اگر محدود به پیامرسانی هم باشد، حائز اهمیت فراوانی است.
ژاپن غیر از اینکه کشور بااهمیتی در تراز جهانی است و نخستوزیرش رفاقت شخصی با ترامپ دارد، از ویژگیهایی برخوردار است که آن را از صلاحیتی بیش از دیگر کشورها برای انجام این نوع مأموریت برخوردار میکند. توضیح آنکه به غیر از ژاپن، میتوان دو دسته از کشورها را در عداد آنهایی قرار داد که ممکن است از پس ردوبدلکردن پیام بین تهران و واشنگتن و شاید هم میانجیگری بین این دو، برآیند. دسته نخست را بعضی از کشورهای همسایه تشکیل میدهند که روابط خوب و متناسبی با طرفین دارند. دومین دسته هم متضمن کشورهایی مانند چین، روسیه، سوئیس و اتحادیه اروپایی است که هرکدام با وجود تفاوتهایی، با ایران و آمریکا ارتباط دارند. دسته اول که شاخصترین آنها عراق و عمان هستند، هرچند از نزدیکی درخور توجهی با ایران برخوردارند و بهنوعی اعتماد نسبی بیشتری با آنها برقرار است، ظرفیت لازم را برای پیشبرد این موضوع ندارند. دسته دوم هم که دربرگیرنده شاخصترین نهاد اروپایی (اتحادیه اروپایی) و کشورهای بزرگ یا مهمی است، ضمن داشتن همگراییهایی با طرفین، با آنها بدون زاویه هم نیستند؛ برای مثال تاآنجاکه به روسیه و چین مربوط میشود، این دو میانجی یا حتی پیامرسان چندان مناسب و قابل اعتمادی نیستند. مسکو و پکن بیمیل نیستند که شاهد منازعه ما با آمریکا باشند که اگر از حوصله این مقال خارج نبود، دلایل آن را میآوردیم. اتحادیه اروپایی هم هرچند در رابطه با برجام همگرایی بهمراتب بیشتری نسبت به دیگران از جمله چین و روسیه با ما دارد، اما درخصوص برد موشکهای جمهوری اسلامی و بهطورکلی موضوع سلاحهای متعارف استراتژیک آن و مسائل حقوق بشر با تهران بهشدت دچار واگرایی است. آنچه میماند، سوئیس است که برای انجام مأموریت مورد نظر شاید مناسب به نظر برسد، اما به نظر میرسد در انجام مأموریت احتمالی دچار چولگی و سوگیری به سمت آمریکا شود. سوئیس از این جهت بیشتر مورد توجه آمریکا قرار گرفته است که بتواند با فعالسازی کانال ویژه مالی مورد نظر سه کشور اروپایی امضاکننده برجام (E3) با تمرکز روی غذا و دارو (H-SPV) ضمن خلع ید از اروپاییها در قضیه برجام، ایراد حقوق بشری تحریمهای تحمیلی آمریکا را هم کموبیش مرتفع کند. به عبارت دیگر بیم آن میرود که این کشور معروف به بیطرفی، بیش از آنکه در نقش واسطه و میانجی انجام وظیفه کند، «اسب تروای ترامپ» باشد. سخن کوتاه، اشکالاتی که درباره کشورهای غیر از ژاپن برای ورود به وادی پیامرسانی یا میانجیگری بین واشنگتن و تهران وارد است، چندان متوجه این کشور نیست و این برای توکیو نهتنها مزیت نسبی، بلکه مزیت رقابتی هم است. در یادداشت بعدی به این مهم و نیز اینکه الگوی رفتاری ما در قبال کنشگری توکیو چه باید باشد، به تفصیل میپردازیم. انشاءالله
دونالد ترامپ در آغاز هفته جاری به ژاپن سفر کرد و در کنفرانس مطبوعاتی مشترکی با نخستوزیر این کشور حضور به هم رساند. در این میان بیان رئیسجمهور آمریکا در این کنفرانس درباره ایران بهویژه آنجا که اظهار کرد «بهدنبال تغییر رژیم نیستم و فقط میخواهم ایران سلاح اتمی نداشته باشد» و «ایران تحت رهبری کنونی نیز میتواند به پیشرفت اقتصادی چشمگیری دست پیدا کند»، سایر موضوعات دیدار سران دو قطب صنعتی و اقتصادی جهان را تحتالشعاع خود و در کانون توجهات ناظران بینالمللی قرار داد. اینکه آیا واقعا موضع ترامپ نسبت به قبل تغییر کرده است، مورد پرسش تحلیلگران است و این گمانهزنی که نخستوزیر ژاپن با استفاده از دوستی شخصیای که با رئیسجمهور آمریکا دارد، با او رایزنی و هماهنگی کرده و حداقل موجب تلطیف مواضع او شده، نیازمند راستیآزمایی است. درباره پاسخ پرسش پیشگفته، اختلافنظر وجود دارد. بعضیها بر این باورند که در ضمنیات این سخن ترامپ که گفته است «بهدنبال تغییر رژیم نیست»، اصل مطلب سر جای خود هست، اما او بنا به مصلحت یا به عبارتی، با ملحوظداشتن «جغرافیای سخن»، عجالتا آن را مردود دانسته است. بعضی دیگر بدون اینکه بحث تغییر موضع آمریکا را نفی یا اثبات کنند، میگویند اظهارات جدید رئیسجمهور این کشور راه گفتوگوی واشنگتن و تهران را که بهنوعی دچار بنبست شده بود، باز کرده است. افزون بر این، درباره گمانهزنی مزبور میتوان حدس زد که ترامپ قبل از اظهارات خود در کنفرانس مطبوعاتی، با ژاپنیها رایزنی کرده و با آنها هماهنگیهای لازم را به عمل آورده است.ترامپ در بازی شطرنجی که با ما به راه انداخته، اینک مهرهای را به حرکت درآورده که مهره شینزو آبه است. او از نخستوزیر ژاپن که پیش از این در توکیو پذیرای وزیر خارجه ایران بود، خواسته است با سفر به تهران در دو هفته آینده، با مقامات ایران درباره اختلاف با آمریکا صحبت کند. اینکه آبه این مأموریت را در مقام میانجی یا حامل پیام انجام میدهد، تاکنون معلوم نشده است. دیدار نخستوزیر ژاپن از تهران حتی اگر محدود به پیامرسانی هم باشد، حائز اهمیت فراوانی است.
ژاپن غیر از اینکه کشور بااهمیتی در تراز جهانی است و نخستوزیرش رفاقت شخصی با ترامپ دارد، از ویژگیهایی برخوردار است که آن را از صلاحیتی بیش از دیگر کشورها برای انجام این نوع مأموریت برخوردار میکند. توضیح آنکه به غیر از ژاپن، میتوان دو دسته از کشورها را در عداد آنهایی قرار داد که ممکن است از پس ردوبدلکردن پیام بین تهران و واشنگتن و شاید هم میانجیگری بین این دو، برآیند. دسته نخست را بعضی از کشورهای همسایه تشکیل میدهند که روابط خوب و متناسبی با طرفین دارند. دومین دسته هم متضمن کشورهایی مانند چین، روسیه، سوئیس و اتحادیه اروپایی است که هرکدام با وجود تفاوتهایی، با ایران و آمریکا ارتباط دارند. دسته اول که شاخصترین آنها عراق و عمان هستند، هرچند از نزدیکی درخور توجهی با ایران برخوردارند و بهنوعی اعتماد نسبی بیشتری با آنها برقرار است، ظرفیت لازم را برای پیشبرد این موضوع ندارند. دسته دوم هم که دربرگیرنده شاخصترین نهاد اروپایی (اتحادیه اروپایی) و کشورهای بزرگ یا مهمی است، ضمن داشتن همگراییهایی با طرفین، با آنها بدون زاویه هم نیستند؛ برای مثال تاآنجاکه به روسیه و چین مربوط میشود، این دو میانجی یا حتی پیامرسان چندان مناسب و قابل اعتمادی نیستند. مسکو و پکن بیمیل نیستند که شاهد منازعه ما با آمریکا باشند که اگر از حوصله این مقال خارج نبود، دلایل آن را میآوردیم. اتحادیه اروپایی هم هرچند در رابطه با برجام همگرایی بهمراتب بیشتری نسبت به دیگران از جمله چین و روسیه با ما دارد، اما درخصوص برد موشکهای جمهوری اسلامی و بهطورکلی موضوع سلاحهای متعارف استراتژیک آن و مسائل حقوق بشر با تهران بهشدت دچار واگرایی است. آنچه میماند، سوئیس است که برای انجام مأموریت مورد نظر شاید مناسب به نظر برسد، اما به نظر میرسد در انجام مأموریت احتمالی دچار چولگی و سوگیری به سمت آمریکا شود. سوئیس از این جهت بیشتر مورد توجه آمریکا قرار گرفته است که بتواند با فعالسازی کانال ویژه مالی مورد نظر سه کشور اروپایی امضاکننده برجام (E3) با تمرکز روی غذا و دارو (H-SPV) ضمن خلع ید از اروپاییها در قضیه برجام، ایراد حقوق بشری تحریمهای تحمیلی آمریکا را هم کموبیش مرتفع کند. به عبارت دیگر بیم آن میرود که این کشور معروف به بیطرفی، بیش از آنکه در نقش واسطه و میانجی انجام وظیفه کند، «اسب تروای ترامپ» باشد. سخن کوتاه، اشکالاتی که درباره کشورهای غیر از ژاپن برای ورود به وادی پیامرسانی یا میانجیگری بین واشنگتن و تهران وارد است، چندان متوجه این کشور نیست و این برای توکیو نهتنها مزیت نسبی، بلکه مزیت رقابتی هم است. در یادداشت بعدی به این مهم و نیز اینکه الگوی رفتاری ما در قبال کنشگری توکیو چه باید باشد، به تفصیل میپردازیم. انشاءالله