|

چرا «منشور برادري» امام خمینی(ره) اجرائي نشد؟

وحيده کريمي: اختلافات سياسي و گسترده ميان روحانيون رده‌بالاي نظام در سال‌هاي بعد از پيروزي انقلاب، کار را به جايي رساند که گروهي ماندن در جامعه روحانيت را به صلاح خود ندانستند و با جدايي از اين جمع، مجمع روحانيون را بنيان گذاشتند. اين جريان جديد در آستانه انتخابات مجلس سوم شوراي اسلامي، نقش مهمي بازي کرد و معادلات سياسي دوران خود را برهم زد تا اختلافات اوج بگيرند. نگراني از عمیق‌شدن اختلاف‌ها ميان اعضاي اين دو جريان و تبعات سياسي و اجتماعي آن، منجر به نامه‌اي شد که محمدعلي انصاري، از اعضاي دفتر امام، آن را نوشت و امام خميني(ره) در پاسخ به آن نامه نکاتي را بيان کردند که سبب شد اين نامه به «منشور برادري» مشهور شود؛ منشوري که اگر اجراي بند به بند آن جدي گرفته مي‌شد، بسياري از دغدغه‌هاي امام خميني با گذشت 30 سال از نگارش آن نامه، اين‌چنين بر قوت خود باقي نمي‌ماندند تا برخوردهای دوگانه، شرايط زندگي اجتماعي، سياسي و فرهنگي مردم را با چالش روبه‌رو کند. در آستانه سي‌امين سالگرد ارتحال امام ، با بازخواني منشور برادري در گفت‌وگو با سيدحسين موسوي‌تبريزي و سيدمحمدعلي ابطحي، دلايل محقق‌نشدن اهداف اين منشور را بررسي کرده‌ايم.
کتاب‌هاى فقهاى بزرگوار اسلام پر است از اختلاف‌نظرها
در پاسخ امام خميني، رهبر فقید انقلاب، به نامه محمدعلي انصاري آمده است: «نامه شما را مطالعه کردم. مسئله‏اى را طرح کرده‏ايد که پاسخ به آن کمى طولانى مى‏گردد، ولى از آنجا که من به شما علاقه‌مندم، شما را مردى متدين و دانا -البته کمى احساساتى- مى‏دانم و از محبت‌هاى بى‏دريغت نسبت به من هميشه ممنونم، به‌عنوان نصيحت به شما و امثال شما که تعدادشان هم کم نيست، مسائلى را تذکر مى‏دهم: کتاب‌هاى فقهاى بزرگوار اسلام پر است از اختلاف‌نظرها، سليقه‌ها و برداشت‌ها در زمينه‌هاى مختلف نظامى، فرهنگى، سياسى، اقتصادى و عبادى؛ تا آنجا که در مسائلى که ادعاى اجماع شده است، قول و يا اقوال مخالف وجود دارد و حتى در مسائل اجماعى هم ممکن است قول خلاف پيدا شود؛ از اختلاف اخباري‌ها و اصولي‌ها بگذريم. از آنجا که در گذشته اين اختلافات در محيط درس و بحث و مدرسه محصور بود و فقط در کتاب‌هاى علمى آن‌هم عربى ضبط مى‏گرديد، قهرا توده‌هاى مردم از آن بي‌خبر بودند و اگر باخبر هم مى‏شدند، تعقيب اين مسائل برايشان جاذبه‏اى نداشت. حال آيا مى‏توان تصور نمود که چون فقها با يکديگر اختلاف‌نظر داشته‏اند -نعوذبالله- خلاف حق و خلاف دين خدا عمل کرده‏اند؟ هرگز».
حل مباحث مربوط به عکاسى، نقاشى، مجسمه‌سازى، موسيقى، تئاتر، سينما و...
امروز با کمال خوشحالى، به مناسبت انقلاب اسلامى حرف‌هاى فقها و صاحب‌نظران به راديو، تلويزيون و روزنامه‌ها کشيده شده است؛ چراکه نياز عملى به اين بحث‌ها و مسائل است؛ مثلا در مسئله مالکيت و محدوده آن، در مسئله زمين و تقسيم‌بندى آن، در انفال و ثروت‌هاى عمومى، در مسائل پيچيده پول و ارز و بانکدارى، در ماليات، در تجارت داخلى و خارجى، در مزارعه و مضاربه و اجاره و رهن، در حدود و ديات، در قوانين مدنى، در مسائل فرهنگى و برخورد با هنر به معناى اعم مانند عکاسى، نقاشى، مجسمه‌سازى، موسيقى، تئاتر، سينما، خوشنويسى و... ، در حفظ محيط زيست و سالم‌سازى طبيعت و جلوگيرى از قطع درخت‌ها حتى در منازل و املاک اشخاص، در مسائل اطعمه و اشربه، در جلوگيرى از مواليد در صورت ضرورت يا تعيين فواصل در مواليد، در حل معضلات طبى مانند پيوند اعضاى بدن انسان و غير به انسان‌هاى ديگر، در مسئله معادن زيرزمينى و روزمينى و ملى، تغيير موضوعات حرام و حلال و توسيع و تضييق بعضى از احکام در ازمنه و امکنه مختلف، در مسائل حقوقى و حقوق بين‌المللى و تطبيق آن با احکام اسلام، نقش سازنده زن در جامعه اسلامى و نقش تخريبى آن در جوامع فاسد و غير اسلامى، حدود آزادى فردى و اجتماعى، برخورد با کفر، شرک، التقاط و بلوک تابع کفر و شرک، چگونگى انجام فرايض در سير هوايى و فضايى و حرکت برخلاف جهت حرکت زمين يا موافق آن با سرعتى بيش از سرعت آن يا در صعود مستقيم و خنثى‌کردن جاذبه زمين و مهم‌تر از همه اينها، ترسيم و تعيين حاکميت ولايت فقيه در حکومت و جامعه که همه اينها گوشه‏اى از هزاران مسئله مورد ابتلاى مردم و حکومت است که فقهاى بزرگ درباره آنها بحث کرده‏اند و نظراتشان با يکديگر مختلف است و اگر بعضى از مسائل در زمان‌هاى گذشته مطرح نبوده يا موضوعیت نداشته است، فقها امروز بايد براى آن فکرى کنند.
بايد باب اجتهاد باز باشد
بنابراین در حکومت اسلامى هميشه بايد باب اجتهاد باز باشد و طبيعت انقلاب و نظام همواره اقتضا مى‏کند که نظرات اجتهادى- فقهى در زمينه‌هاى مختلف ولو مخالف با يکديگر آزادانه عرضه شود و کسى توان و حق جلوگيرى از آن را ندارد، ولى مهم شناخت درست حکومت و جامعه است که بر اساس آن نظام اسلامى بتواند به نفع مسلمانان برنامه‌ريزى کند که وحدت رويه و عمل ضرورى است و همين‌جاست که اجتهاد مصطلح در حوزه‌ها کافى نیست، بلکه يک فرد اگر اعلم در علوم معهود حوزه‌ها هم باشد، ولى نتواند مصلحت جامعه را تشخيص دهد يا نتواند افراد صالح و مفيد را از افراد ناصالح تشخيص دهد و به‏طورکلى در زمينه اجتماعى و سياسى فاقد بينش صحيح و قدرت تصميم‌گيرى باشد، اين فرد در مسائل اجتماعى و حکومتى مجتهد نيست و نمى‏تواند زمام جامعه را به دست گيرد. اما شما بايد توجه داشته باشيد تا زمانى که اختلاف و موضع‌گيري‌ها در حريم مسائل مذکور است، تهديدى متوجه انقلاب نيست. اختلاف اگر زيربنايى و اصولى شد، موجب سستى نظام مى‏شود و اين مسئله روشن است که بين افراد و جناح‌هاى موجود وابسته به انقلاب اگر اختلاف هم باشد، صرفا سياسى است، ولو اينکه شکل عقيدتى به آن داده شود، چراکه همه در اصول با هم مشترکند و به همين خاطر است که من آنان را تأييد مى‏کنم. آنها نسبت به اسلام و قرآن و انقلاب وفادارند و دلشان براى کشور و مردم مى‏سوزد و هرکدام براى رشد اسلام و خدمت به مسلمين طرح و نظرى دارند که به عقيده خود موجب رستگارى است.
هر دو جريان مى‏خواهند کشورشان مستقل باشد
اکثريت قاطع هر دو جريان مى‏خواهند کشورشان مستقل باشد، هر دو مى‏خواهند سيطره و شر زالوصفتان وابسته به دولت و بازار و خيابان را از سر مردم کم کنند. هر دو مى‏خواهند کارمندان شريف و کارگران و کشاورزان متدين و کسبه صادق بازار و خيابان، زندگى پاک و سالمى داشته باشند. هر دو مى‏خواهند دزدى و ارتشا در دستگاه‌هاى دولتى و خصوصى نباشد، هر دو مى‏خواهند ايران اسلامى از نظر اقتصادى به صورتى رشد کند که بازارهاى جهان را از آن خود کند، هر دو مى‏خواهند اوضاع فرهنگى و علمى ايران به‌گونه‏اى باشد که دانشجويان و محققان از تمام جهان به سوى مراکز تربيتى و علمى و هنرى ايران هجوم آورند، هر دو مى‏خواهند اسلام قدرت بزرگ جهان شود. پس اختلاف بر سر چيست؟ اختلاف بر سر اين است که هر دو عقيده‏شان است که راه خود باعث رسيدن به اين‌همه است، ولى هر دو بايد کاملا متوجه باشند که موضع‌گيري‌ها بايد به‌گونه‏اى باشد که در عين حفظ اصول اسلام براى هميشه تاريخ، حافظ خشم و کينه انقلابى خود و مردم عليه سرمايه‌دارى غرب و در رأس آن آمريكاى جهان‌خوار و کمونيسم و سوسياليسم بين‌الملل و در رأس آن شوروى متجاوز باشند. هر دو جريان بايد با تمام وجود تلاش کنند که ذره‏اى از سياست «نه شرقى و نه غربى، جمهورى اسلامى» عدول نشود که اگر ذره‏اى از آن عدول شود، آن را با شمشير عدالت اسلامى راست کنند. هر دو گروه بايد توجه کنند که دشمنان بزرگ مشترک دارند که به هيچ‌يک از آن دو جريان رحم نمى‏کند. دو جريان با کمال دوستى مراقب آمريكاى جهان‌خوار و شوروى خائن به امت اسلامى باشند. هر دو جريان بايد مردم را هوشيار کنند که درست است که آمريكاى حيله‏گر دشمن شماره‌يک آنهاست، ولى فرزندان عزيز آنان زير بمب و موشک شوروى شهيد شده‏اند. هر دو جريان از حيله‌گري‌هاى اين دو ديو استعمارگر غافل نشوند و بدانند که آمريكا و شوروى به خون اسلام و استقلالشان تشنه‏اند. خداوندا! تو شاهد باش من آنچه بنا بود به هر دو جريان بگويم گفتم، حال خود دانند. البته يک چيز مهم ديگر هم ممکن است موجب اختلاف شود - که همه بايد از شر آن به خدا پناه ببريم- که آن حب نفس است که اين ديگر اين جريان و آن جريان نمى‏شناسد.
رئيس‌جمهور، رئيس مجلس، نخست‌وزير، وکيل، وزير، قاضى، شوراي‌عالى قضائى و شوراى نگهبان، سازمان تبليغات و دفتر تبليغات، نظامى و غيرنظامى، روحانى و غيرروحانى، دانشجو، غيردانشجو، زن و مرد نمى‏شناسد و تنها يک راه براى مبارزه با آن وجود دارد و آن رياضت است، بگذريم. اگر آقايان از اين ديدگاه که همه مى‏خواهند نظام و اسلام را پشتيبانى کنند به مسائل بنگرند، بسيارى از معضلات و حيرت‌ها برطرف مى‏شود، ولى اين به آن معنا نيست که همه افراد تابع محض يک جريان باشند. با اين ديد گفته‏ام که انتقاد سازنده معنايش مخالفت نبوده و تشکل جديد مفهومش اختلاف نيست. انتقاد بجا و سازنده باعث رشد جامعه مى‏شود. انتقاد اگر بحق باشد، موجب هدايت دو جريان مى‏شود. هيچ‌کس نبايد خود را مطلق و مبراى از انتقاد ببيند. البته انتقاد غير از برخورد خطى و جريانى است. اگر در اين نظام کسى يا گروهى خداى‌ناکرده بى‏جهت در فکر حذف يا تخريب ديگران برآيد و مصلحت جناح و خط خود را بر مصلحت انقلاب مقدم بدارد، حتما پيش از آنکه به رقيب يا رقباى خود ضربه بزند، به اسلام و انقلاب لطمه وارد کرده است. درهرحال يکى ‏از کارهايى که يقينا رضايت خداوند متعال در آن است، تأليف قلوب و تلاش برای زدودن کدورت‌ها و نزديک‌کردن مواضع خدمت به يکديگر است. بايد از واسطه‌هايى که فقط کارشان القاى بدبينى نسبت به جناح مقابل است، پرهيز کرد. شما آن‌قدر دشمنان مشترک داريد که بايد با همه توان در برابر آنان بايستيد، اما اگر ديديد کسى از اصول تخطى مى‏کند، در برابرش قاطعانه بايستيد. البته مى‏دانيد که دولت و مجلس و گردانندگان بالاى نظام هرگز اصول و داربست‌ها را نشکسته‏ و از آن عدول نکرده‏اند. براى من روشن است که در نهاد هر دو جريان اعتقاد و عشق به خدا و خدمت به خلق نهفته است. با تبادل افکار و انديشه‌هاى سازنده مسير رقابت‌ها را از آلودگى و انحراف و افراط و تفريط بايد پاک کرد. من باز سفارش مى‏کنم کشور ما در مرحله بازسازى و سازندگى به تفکر و به وحدت و برادرى نياز دارد. خداوند به همه کسانى که دلشان براى احياى اسلام ناب محمدى- صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم- و نابودى اسلام آمريكايى مى‏تپد، توفيق عنايت فرمايد و شما و همه را در کنف عنايت و حمايت خويش محافظت فرمايد و ان‌شاء‌الله از انصار اسلام و محرومان باشيد.

وحيده کريمي: اختلافات سياسي و گسترده ميان روحانيون رده‌بالاي نظام در سال‌هاي بعد از پيروزي انقلاب، کار را به جايي رساند که گروهي ماندن در جامعه روحانيت را به صلاح خود ندانستند و با جدايي از اين جمع، مجمع روحانيون را بنيان گذاشتند. اين جريان جديد در آستانه انتخابات مجلس سوم شوراي اسلامي، نقش مهمي بازي کرد و معادلات سياسي دوران خود را برهم زد تا اختلافات اوج بگيرند. نگراني از عمیق‌شدن اختلاف‌ها ميان اعضاي اين دو جريان و تبعات سياسي و اجتماعي آن، منجر به نامه‌اي شد که محمدعلي انصاري، از اعضاي دفتر امام، آن را نوشت و امام خميني(ره) در پاسخ به آن نامه نکاتي را بيان کردند که سبب شد اين نامه به «منشور برادري» مشهور شود؛ منشوري که اگر اجراي بند به بند آن جدي گرفته مي‌شد، بسياري از دغدغه‌هاي امام خميني با گذشت 30 سال از نگارش آن نامه، اين‌چنين بر قوت خود باقي نمي‌ماندند تا برخوردهای دوگانه، شرايط زندگي اجتماعي، سياسي و فرهنگي مردم را با چالش روبه‌رو کند. در آستانه سي‌امين سالگرد ارتحال امام ، با بازخواني منشور برادري در گفت‌وگو با سيدحسين موسوي‌تبريزي و سيدمحمدعلي ابطحي، دلايل محقق‌نشدن اهداف اين منشور را بررسي کرده‌ايم.
کتاب‌هاى فقهاى بزرگوار اسلام پر است از اختلاف‌نظرها
در پاسخ امام خميني، رهبر فقید انقلاب، به نامه محمدعلي انصاري آمده است: «نامه شما را مطالعه کردم. مسئله‏اى را طرح کرده‏ايد که پاسخ به آن کمى طولانى مى‏گردد، ولى از آنجا که من به شما علاقه‌مندم، شما را مردى متدين و دانا -البته کمى احساساتى- مى‏دانم و از محبت‌هاى بى‏دريغت نسبت به من هميشه ممنونم، به‌عنوان نصيحت به شما و امثال شما که تعدادشان هم کم نيست، مسائلى را تذکر مى‏دهم: کتاب‌هاى فقهاى بزرگوار اسلام پر است از اختلاف‌نظرها، سليقه‌ها و برداشت‌ها در زمينه‌هاى مختلف نظامى، فرهنگى، سياسى، اقتصادى و عبادى؛ تا آنجا که در مسائلى که ادعاى اجماع شده است، قول و يا اقوال مخالف وجود دارد و حتى در مسائل اجماعى هم ممکن است قول خلاف پيدا شود؛ از اختلاف اخباري‌ها و اصولي‌ها بگذريم. از آنجا که در گذشته اين اختلافات در محيط درس و بحث و مدرسه محصور بود و فقط در کتاب‌هاى علمى آن‌هم عربى ضبط مى‏گرديد، قهرا توده‌هاى مردم از آن بي‌خبر بودند و اگر باخبر هم مى‏شدند، تعقيب اين مسائل برايشان جاذبه‏اى نداشت. حال آيا مى‏توان تصور نمود که چون فقها با يکديگر اختلاف‌نظر داشته‏اند -نعوذبالله- خلاف حق و خلاف دين خدا عمل کرده‏اند؟ هرگز».
حل مباحث مربوط به عکاسى، نقاشى، مجسمه‌سازى، موسيقى، تئاتر، سينما و...
امروز با کمال خوشحالى، به مناسبت انقلاب اسلامى حرف‌هاى فقها و صاحب‌نظران به راديو، تلويزيون و روزنامه‌ها کشيده شده است؛ چراکه نياز عملى به اين بحث‌ها و مسائل است؛ مثلا در مسئله مالکيت و محدوده آن، در مسئله زمين و تقسيم‌بندى آن، در انفال و ثروت‌هاى عمومى، در مسائل پيچيده پول و ارز و بانکدارى، در ماليات، در تجارت داخلى و خارجى، در مزارعه و مضاربه و اجاره و رهن، در حدود و ديات، در قوانين مدنى، در مسائل فرهنگى و برخورد با هنر به معناى اعم مانند عکاسى، نقاشى، مجسمه‌سازى، موسيقى، تئاتر، سينما، خوشنويسى و... ، در حفظ محيط زيست و سالم‌سازى طبيعت و جلوگيرى از قطع درخت‌ها حتى در منازل و املاک اشخاص، در مسائل اطعمه و اشربه، در جلوگيرى از مواليد در صورت ضرورت يا تعيين فواصل در مواليد، در حل معضلات طبى مانند پيوند اعضاى بدن انسان و غير به انسان‌هاى ديگر، در مسئله معادن زيرزمينى و روزمينى و ملى، تغيير موضوعات حرام و حلال و توسيع و تضييق بعضى از احکام در ازمنه و امکنه مختلف، در مسائل حقوقى و حقوق بين‌المللى و تطبيق آن با احکام اسلام، نقش سازنده زن در جامعه اسلامى و نقش تخريبى آن در جوامع فاسد و غير اسلامى، حدود آزادى فردى و اجتماعى، برخورد با کفر، شرک، التقاط و بلوک تابع کفر و شرک، چگونگى انجام فرايض در سير هوايى و فضايى و حرکت برخلاف جهت حرکت زمين يا موافق آن با سرعتى بيش از سرعت آن يا در صعود مستقيم و خنثى‌کردن جاذبه زمين و مهم‌تر از همه اينها، ترسيم و تعيين حاکميت ولايت فقيه در حکومت و جامعه که همه اينها گوشه‏اى از هزاران مسئله مورد ابتلاى مردم و حکومت است که فقهاى بزرگ درباره آنها بحث کرده‏اند و نظراتشان با يکديگر مختلف است و اگر بعضى از مسائل در زمان‌هاى گذشته مطرح نبوده يا موضوعیت نداشته است، فقها امروز بايد براى آن فکرى کنند.
بايد باب اجتهاد باز باشد
بنابراین در حکومت اسلامى هميشه بايد باب اجتهاد باز باشد و طبيعت انقلاب و نظام همواره اقتضا مى‏کند که نظرات اجتهادى- فقهى در زمينه‌هاى مختلف ولو مخالف با يکديگر آزادانه عرضه شود و کسى توان و حق جلوگيرى از آن را ندارد، ولى مهم شناخت درست حکومت و جامعه است که بر اساس آن نظام اسلامى بتواند به نفع مسلمانان برنامه‌ريزى کند که وحدت رويه و عمل ضرورى است و همين‌جاست که اجتهاد مصطلح در حوزه‌ها کافى نیست، بلکه يک فرد اگر اعلم در علوم معهود حوزه‌ها هم باشد، ولى نتواند مصلحت جامعه را تشخيص دهد يا نتواند افراد صالح و مفيد را از افراد ناصالح تشخيص دهد و به‏طورکلى در زمينه اجتماعى و سياسى فاقد بينش صحيح و قدرت تصميم‌گيرى باشد، اين فرد در مسائل اجتماعى و حکومتى مجتهد نيست و نمى‏تواند زمام جامعه را به دست گيرد. اما شما بايد توجه داشته باشيد تا زمانى که اختلاف و موضع‌گيري‌ها در حريم مسائل مذکور است، تهديدى متوجه انقلاب نيست. اختلاف اگر زيربنايى و اصولى شد، موجب سستى نظام مى‏شود و اين مسئله روشن است که بين افراد و جناح‌هاى موجود وابسته به انقلاب اگر اختلاف هم باشد، صرفا سياسى است، ولو اينکه شکل عقيدتى به آن داده شود، چراکه همه در اصول با هم مشترکند و به همين خاطر است که من آنان را تأييد مى‏کنم. آنها نسبت به اسلام و قرآن و انقلاب وفادارند و دلشان براى کشور و مردم مى‏سوزد و هرکدام براى رشد اسلام و خدمت به مسلمين طرح و نظرى دارند که به عقيده خود موجب رستگارى است.
هر دو جريان مى‏خواهند کشورشان مستقل باشد
اکثريت قاطع هر دو جريان مى‏خواهند کشورشان مستقل باشد، هر دو مى‏خواهند سيطره و شر زالوصفتان وابسته به دولت و بازار و خيابان را از سر مردم کم کنند. هر دو مى‏خواهند کارمندان شريف و کارگران و کشاورزان متدين و کسبه صادق بازار و خيابان، زندگى پاک و سالمى داشته باشند. هر دو مى‏خواهند دزدى و ارتشا در دستگاه‌هاى دولتى و خصوصى نباشد، هر دو مى‏خواهند ايران اسلامى از نظر اقتصادى به صورتى رشد کند که بازارهاى جهان را از آن خود کند، هر دو مى‏خواهند اوضاع فرهنگى و علمى ايران به‌گونه‏اى باشد که دانشجويان و محققان از تمام جهان به سوى مراکز تربيتى و علمى و هنرى ايران هجوم آورند، هر دو مى‏خواهند اسلام قدرت بزرگ جهان شود. پس اختلاف بر سر چيست؟ اختلاف بر سر اين است که هر دو عقيده‏شان است که راه خود باعث رسيدن به اين‌همه است، ولى هر دو بايد کاملا متوجه باشند که موضع‌گيري‌ها بايد به‌گونه‏اى باشد که در عين حفظ اصول اسلام براى هميشه تاريخ، حافظ خشم و کينه انقلابى خود و مردم عليه سرمايه‌دارى غرب و در رأس آن آمريكاى جهان‌خوار و کمونيسم و سوسياليسم بين‌الملل و در رأس آن شوروى متجاوز باشند. هر دو جريان بايد با تمام وجود تلاش کنند که ذره‏اى از سياست «نه شرقى و نه غربى، جمهورى اسلامى» عدول نشود که اگر ذره‏اى از آن عدول شود، آن را با شمشير عدالت اسلامى راست کنند. هر دو گروه بايد توجه کنند که دشمنان بزرگ مشترک دارند که به هيچ‌يک از آن دو جريان رحم نمى‏کند. دو جريان با کمال دوستى مراقب آمريكاى جهان‌خوار و شوروى خائن به امت اسلامى باشند. هر دو جريان بايد مردم را هوشيار کنند که درست است که آمريكاى حيله‏گر دشمن شماره‌يک آنهاست، ولى فرزندان عزيز آنان زير بمب و موشک شوروى شهيد شده‏اند. هر دو جريان از حيله‌گري‌هاى اين دو ديو استعمارگر غافل نشوند و بدانند که آمريكا و شوروى به خون اسلام و استقلالشان تشنه‏اند. خداوندا! تو شاهد باش من آنچه بنا بود به هر دو جريان بگويم گفتم، حال خود دانند. البته يک چيز مهم ديگر هم ممکن است موجب اختلاف شود - که همه بايد از شر آن به خدا پناه ببريم- که آن حب نفس است که اين ديگر اين جريان و آن جريان نمى‏شناسد.
رئيس‌جمهور، رئيس مجلس، نخست‌وزير، وکيل، وزير، قاضى، شوراي‌عالى قضائى و شوراى نگهبان، سازمان تبليغات و دفتر تبليغات، نظامى و غيرنظامى، روحانى و غيرروحانى، دانشجو، غيردانشجو، زن و مرد نمى‏شناسد و تنها يک راه براى مبارزه با آن وجود دارد و آن رياضت است، بگذريم. اگر آقايان از اين ديدگاه که همه مى‏خواهند نظام و اسلام را پشتيبانى کنند به مسائل بنگرند، بسيارى از معضلات و حيرت‌ها برطرف مى‏شود، ولى اين به آن معنا نيست که همه افراد تابع محض يک جريان باشند. با اين ديد گفته‏ام که انتقاد سازنده معنايش مخالفت نبوده و تشکل جديد مفهومش اختلاف نيست. انتقاد بجا و سازنده باعث رشد جامعه مى‏شود. انتقاد اگر بحق باشد، موجب هدايت دو جريان مى‏شود. هيچ‌کس نبايد خود را مطلق و مبراى از انتقاد ببيند. البته انتقاد غير از برخورد خطى و جريانى است. اگر در اين نظام کسى يا گروهى خداى‌ناکرده بى‏جهت در فکر حذف يا تخريب ديگران برآيد و مصلحت جناح و خط خود را بر مصلحت انقلاب مقدم بدارد، حتما پيش از آنکه به رقيب يا رقباى خود ضربه بزند، به اسلام و انقلاب لطمه وارد کرده است. درهرحال يکى ‏از کارهايى که يقينا رضايت خداوند متعال در آن است، تأليف قلوب و تلاش برای زدودن کدورت‌ها و نزديک‌کردن مواضع خدمت به يکديگر است. بايد از واسطه‌هايى که فقط کارشان القاى بدبينى نسبت به جناح مقابل است، پرهيز کرد. شما آن‌قدر دشمنان مشترک داريد که بايد با همه توان در برابر آنان بايستيد، اما اگر ديديد کسى از اصول تخطى مى‏کند، در برابرش قاطعانه بايستيد. البته مى‏دانيد که دولت و مجلس و گردانندگان بالاى نظام هرگز اصول و داربست‌ها را نشکسته‏ و از آن عدول نکرده‏اند. براى من روشن است که در نهاد هر دو جريان اعتقاد و عشق به خدا و خدمت به خلق نهفته است. با تبادل افکار و انديشه‌هاى سازنده مسير رقابت‌ها را از آلودگى و انحراف و افراط و تفريط بايد پاک کرد. من باز سفارش مى‏کنم کشور ما در مرحله بازسازى و سازندگى به تفکر و به وحدت و برادرى نياز دارد. خداوند به همه کسانى که دلشان براى احياى اسلام ناب محمدى- صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم- و نابودى اسلام آمريكايى مى‏تپد، توفيق عنايت فرمايد و شما و همه را در کنف عنايت و حمايت خويش محافظت فرمايد و ان‌شاء‌الله از انصار اسلام و محرومان باشيد.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها