|

در دومین روز از «همایش کنکاش‌های مفهومی و نظری درباره جامعه ايران» مطرح شد

بررسی چاپلوسی و نوکرمآبی در ایران

شرق:‌ روز چهارشنبه دومین روز از چهارمین همایش کنکاش‌های مفهومی و نظری درباره جامعه ایران، به همت انجمن جامعه‌شناسی در دانشکده علوم اجتماعی برگزار شد. یکی از نشست‌های دومین روز این همایش با موضوع مسائل و الزامات نظریه‌پردازی درباره جامعه ایران برگزار شد، در این نشست حمیدرضا جلایی‌پور با موضوع همبستگی اجتماعی ایران در تجربه دو رخداد ملی سخنرانی کرد و در سخنان خود این‌طور گفت: «گفته می‌شود همبستگی اجتماعی ایران فرسوده شده است؛ برای نمونه به پیمایش‌های ملی که سرمایه و اعتماد اجتماعی را در میان ایرانیان سنجیده‌اند، اشاره می‌شود. بر اساس این پیمایش‌ها، بیش از 70 درصد مردم ایران به نهادهای عمومی اعتماد ندارند و وضعیت اعتماد در روابط میان مردم نیز خوب نیست؛ حتی برخی محققان معتقدند نهادهای اصلی جامعه که می‌باید مقوم همبستگی اجتماعی باشند، دیگر خوب کار نمی‌کنند و انسجام جامعه بیشتر به کنترل نهاد حکومت وابسته است. ادعای من این است که اولا برای ارزیابی همبستگی اجتماعی، مطالعات پیمایشی وسیله مفیدی است، اما کافی نیست. ثانیا پیمایش‌ها معمولا از جامعه عکس می‌گیرند (نگاه ایستا)؛ در‌حالی‌که جامعه و همبستگی اجتماعی آن، پدیدهایی پویا هستند و برای ارزیابی آنها شایسته است به نحوه کنش‌های مردم در رخدادهای بزرگ و ملی نیز توجه کرد. ثالثا کنش و واکنش مردم در دو رخداد سیل در فروردین ۹۸ و هنگامی که جامعه ایران از سوی ائتلاف ترامپ، نتانیاهو و بن‌سلمان در اردیبهشت ۹۸ تهدید به جنگ شد، نشان می‌دهد همبستگی اجتماعی در جامعه ایران آن‌چنان ضعیف نیست؛ بنابراین ارزیابی همبستگی ایران به بررسی‌های کمی و کیفی تجربی در کنار هم نیاز دارد».
محمدرضا جوادی‌یگانه، دیگر سخنران این نشست که موضوع مقاله او تخرخر به‌منزله شیوه بقا در دوران متأخر پادشاهی در ایران بود، تأکید کرد: «درباره چاپلوسی و نوکرمآبی در ایران (یعنی بالابردن صاحب قدرت و کوچک نمایاندن تعمدی خود)، پژوهش‌هایی انجام شده است، اما تخرخر صورت کمترشناخته‌شده‌ای از رفتار سیاسیون در برابر صاحبان قدرت است. تخرخر به معنای خود را به نادانی و خریت زدن و «تظاهر احمقانه‌کردن» است و مراد از آن، فرایندی است که در آن رجال، درباریان و مدیرانی که از نظر عقل و تدبیر در سطح بالاتري هستند، شیوه‌های رفتاری و گفتاری‌ای را اتخاذ می‌کنند تا به‌عمد جایگاه و اعتبار خود را پایین آورده و از طریق آن این اطمینان را بدهند که (مطابق نظر ماکیاولی در شهریار) آن‌قدر نزد همگان کوچک شده‌اند که دیگر برای حاکم و جایگاه او خطرناک نیستند. تخرخر متفاوت از چاپلوسی و بازی‌های زبانی است؛ زیرا چاپلوسی در عین اینکه پایین‌آوردن خود و بالابردن طرف مقابل است، در خود نوعی فرهیختگی و سواد و مهارت دارد که برخورداری از آن در جامعه ایران نوعی برتری است و به همین دلیل و به علت رواج آن، چاپلوسی به تحقیر یا تمسخر گوینده منجر نمی‌شود. همچنین چاپلوسی در حوزه‌های اجتماعی نیز وجود دارد، ولی تخرخر منحصر به حوزه قدرت سیاسی است. تحقیر خود، روش‌های متفاوتی دارد؛ از نادانی‌های تعمدی تا مضحکه‌کردن خود در جمع‌های خصوصی. لودگی، مسخرگی و جوک‌گویی، صورت‌هایی از آن است و تخم‌مرغ به مقعدکردن برای تخم‌کردن در حضور شاه قاجار صورت دیگری از آن».
علوم ارتباطات و تحولات مفهومی
نشست دیگری که در این همایش برگزار شد، نشست علوم ارتباطات و تحولات مفهومی با مدیریت هادی خانیکی بود. خانیکی در سخنرانی خود با موضوع تحولات فناورانه رسانه‌ای و چرخش‌های گفتمانی ارتباط در ایران بیان کرد: مطالعات نوین ارتباطی در ایران از دهه 40 به بعد، ابتدا نهاد آموزش و پس از آن نهاد پژوهش را دربر گرفت. «مدرسه عالی مطبوعات» و روابط عمومی (13۴۵) که پنج سال بعد به «دانشکده علوم ارتباطات اجتماعی» تغییر نام داد و پژوهشکده علوم ارتباطی و توسعه ایران (13۵2)، نقش مؤسس را در طرح و اشاعه مفاهیم جدید ارتباطات در ایران دارند. مفاهیمی مانند «وسیله ارتباط جمع» و «رسانه» محصول ترجمه یا انتخاب معنایی در همین دوران‌اند که گاه بر سر آنها اختلاف و گاه توافق نسبی علمی صورت می‌گیرد. بررسی سیر تحول تاریخی این مفاهیم، از آن رو که در وجه بنیادین خود، ناظر به دگرگونی‌های فناورانه رسانه‌ای و پیدایش چرخش‌های پارادایمی مبتنی بر آنهاست، اهمیت ویژه دارد. محمدمهدی فرقانی، دیگر سخنران این نشست، در ارائه مقاله خود با موضوع «ژانرهای جدید روزنامه‌نگاری در خدمت توسعه» گفت: شکل‌گیری ساختار روزنامه‌نگاری حرفه‌ای و سبک‌ها و ژانرهای گوناگون روزنامه‌نگاری را می‌توان محصول تحولات روزنامه‌نگاری اواخر قرن نوزدهم میلادی در غرب دانست که در قالب برنامه‌های آموزش دانشگاهی، نخست در ایالات متحده آمریکا و سپس در کشورهای اروپایی صورت‌بندی شد و در ادامه، آموزه‌های روزنامه‌نگاری کشورهای درحال‌توسعه را نیز شکل داد. مفاهیمی مانند گزارشگری واقعیت، روزنامه‌نگاری عینی، روزنامه‌نگاری تشریحی، روزنامه‌نگاری عمقی، روزنامه‌نگاری انتقادگرا، متعهد و مدافعه‌گر، روزنامه‌نگاری زیرزمینی یا اعتراض‌گرا، روزنامه‌نگاری تحقیقی و روزنامه‌نگاری نوین در نیمه اول و بخش اعظم نیمه دوم قرن بیستم، سبک‌های مسلط روزنامه‌نگاری بودند؛ اما در دو، سه دهه اخیر، مباحث و ژانرهای جدیدی در حوزه‌های آموزشی و حرفه‌ای روزنامه‌نگاری مطرح ‌شده و تکوین یافته‌اند که در صورت فراگیرشدن کاربرد برخی از آنها می‌توان شاهد تحولات قابل اعتنا در کارکرد و اثرگذاری روزنامه‌نگاری به‌ویژه در وجه توسعه‌بخشی آن بود.
«دین در مواجهه با وفاق و تضاد»، نشست دیگری بود که در این همایش با مدیریت سیدمحمود نجاتی‌حسینی برگزار شد. او در سخنرانی خود با موضوع «از سنت‌های جامعه‌شناسی دین تا الاهیات فلسفی اجتماعی»، گفت: نسبت دین و «وفاق، تضاد، پویایي» به‌عنوان یک «واقعيت» هم یک امر دیني است، به این معنا که پای دین را به سپهر اثرگذاری بر واقعيت اجتماعي همچنان باز و گشوده نگه مي‌دارد و هم یک امر اجتماعي است به این سبب که نشان مي‌دهد با وجود مناقشه‌ها و چالش‌ها درمورد عرفي‌شدن زندگي مدرن و کاسته‌شدن از اهميت اجتماعي دین - آنچه درست یا نادرست به «سکولاریسم» تعبير شده است - اما همچنان واقعيت اجتماعي از امر دیني تأثيرپذیر است و البته بر آن نيز تأثيرگذار. قرائن و شواهد تجربي اخير از وضع و امر دین‌داری در جهان و وضع اجتماعي دین‌داری در جامعه ایران کنوني که در پژوهش‌های جامعه‌شناسي دین فراهم شده است نيز به‌نوعي یکي از این دو دلالت را برمي‌تابد. به این دو معنای مهم از منظر جامعه‌شناسی‌های دین، مسئله - پرسش مبنایي این است که چگونه نسبت دین و «وفاق، تضاد، پویایي» تکوین یافته و تئوریزه شده است؟ به این لحاظ در این نوشتار از دو جنبه، این مسئله - پرسش را خواهم کاوید: ابتدا برای نشان‌دادن تکوین نسبت دین و «وفاق، تضاد، پویایي» ناگزیر به یک «طرح مفهومي مبنایي» مي‌پردازم، سپس برای نشان‌دادن نحوه تئوریزه‌شدن نسبت دین و «وفاق، تضاد، پویایي» تلاش خواهم کرد تا با استناد به سنت‌های مبنایي جامعه‌شناسي دین (کنت، مارکس، دورکيم، وبر و زیمل) روایتي فشرده از آنها استنباط کنم و در نهایت روایت سنت متأخر و نوظهور و بي‌بدیل هابرماسي را - الهيات فلسفي اجتماعي گفت‌وگویي- برجسته کنم. هرچند از نگاه متدلوژی «روایت‌کاوی» این روایت‌ها هستند که پژوهشگر را در اختيار خود مي‌گيرند و به سمت فهم و تفسير و خوانش مسئله‌ها و مضمون‌های اصيل هدایت مي‌کنند و نه بر عکس؛ اما درعين‌حال وفق همين قواعد، روایت‌کاو نيز نمي‌تواند بدون ذهن خالي و به‌دور از هرگونه فهم پيشين سراغ روایت‌ها و متن‌ها برود، از این نظر مفروض گرفته‌ام که برای تبيين و تفهم و تفسير نسبت دین با «وفاق، تضاد، پویایي» - هم در طرح مفهومي و هم در روایت‌های جامعه‌شناسي دین- مبناقراردادن چند نظریه- سازه مفهومي کليدی پيچيده ضروری است». مقصود فراستخواه دیگر سخنران این مراسم با ارائه مقاله خود با موضوع دلالت‌های جریان نظری جامعه‌شناسی دین برای ایران بیان کرد: «رهيافت‌های کلاسيک نظم‌گرا، تعارض‌گرا و تفسيرگرا در جامعه‌شناسي دین هرکدام علي‌‌الاصول و به نحوی باید قادر باشند که امر اجتماعي دیني را از منظر تضاد، پویایي یا انسجام توضيح دهند. پرسش این است که هریک از این رهيافت‌ها تا چه ميزان از ظرفيت اکتشافي برای امر دیني در ایران نيز در این خصوص برخوردار هستند؟ از سوی دیگر در متون «جامعه‌شناسي دین» نظریات مختلفي برای پيجویي اجتماعي دین آمده است، مانند نظریه بازار دین، انتخاب عقلانی، نظریه، اقتصاد دین، نظریه شکست نهادها و بازخيز دین، نظریه مبادله و جبران، نظریه زنجيره حافظه، نظریه مدرنيته‌های چندگانه، چندتکه‌سازی و... باید درباره دلالت‌های هریک از این نظریات برای توضيح دین در ایران معاصر و امکانات و محدودیت‌های هرکدام بحث شود؛ برای مثال بازار دین و اقتصاد دین در انقلاب اسلامی چه وضعيتي داشت و دارد؟ نظریه مبادله و جبران، چگونه دین‌داری ایرانيان را در دوره پسامشروطه تا نوسازی و بعد از آن در دوره انقلاب تبيين مي‌کند؟ با این همه به نظر مي‌رسد ما مطالعه‌کنندگان امر دیني در ایران، برنامه‌های پژوهشي کافي برای بهره‌وری از این منابع نظری جهاني برای تحقيقات دین‌پژوهي ایراني نداشته‌ایم و شاید خود نيز چندان با رجوع به داده‌ها و شواهد خاص ایراني نتوانسته‌ایم تحقيقات کيفي کارآمدی برای اکتشاف امر دیني از جمله درخصوص پویایي‌شناسي یا انسجام اجتماعي سامان دهيم».

شرق:‌ روز چهارشنبه دومین روز از چهارمین همایش کنکاش‌های مفهومی و نظری درباره جامعه ایران، به همت انجمن جامعه‌شناسی در دانشکده علوم اجتماعی برگزار شد. یکی از نشست‌های دومین روز این همایش با موضوع مسائل و الزامات نظریه‌پردازی درباره جامعه ایران برگزار شد، در این نشست حمیدرضا جلایی‌پور با موضوع همبستگی اجتماعی ایران در تجربه دو رخداد ملی سخنرانی کرد و در سخنان خود این‌طور گفت: «گفته می‌شود همبستگی اجتماعی ایران فرسوده شده است؛ برای نمونه به پیمایش‌های ملی که سرمایه و اعتماد اجتماعی را در میان ایرانیان سنجیده‌اند، اشاره می‌شود. بر اساس این پیمایش‌ها، بیش از 70 درصد مردم ایران به نهادهای عمومی اعتماد ندارند و وضعیت اعتماد در روابط میان مردم نیز خوب نیست؛ حتی برخی محققان معتقدند نهادهای اصلی جامعه که می‌باید مقوم همبستگی اجتماعی باشند، دیگر خوب کار نمی‌کنند و انسجام جامعه بیشتر به کنترل نهاد حکومت وابسته است. ادعای من این است که اولا برای ارزیابی همبستگی اجتماعی، مطالعات پیمایشی وسیله مفیدی است، اما کافی نیست. ثانیا پیمایش‌ها معمولا از جامعه عکس می‌گیرند (نگاه ایستا)؛ در‌حالی‌که جامعه و همبستگی اجتماعی آن، پدیدهایی پویا هستند و برای ارزیابی آنها شایسته است به نحوه کنش‌های مردم در رخدادهای بزرگ و ملی نیز توجه کرد. ثالثا کنش و واکنش مردم در دو رخداد سیل در فروردین ۹۸ و هنگامی که جامعه ایران از سوی ائتلاف ترامپ، نتانیاهو و بن‌سلمان در اردیبهشت ۹۸ تهدید به جنگ شد، نشان می‌دهد همبستگی اجتماعی در جامعه ایران آن‌چنان ضعیف نیست؛ بنابراین ارزیابی همبستگی ایران به بررسی‌های کمی و کیفی تجربی در کنار هم نیاز دارد».
محمدرضا جوادی‌یگانه، دیگر سخنران این نشست که موضوع مقاله او تخرخر به‌منزله شیوه بقا در دوران متأخر پادشاهی در ایران بود، تأکید کرد: «درباره چاپلوسی و نوکرمآبی در ایران (یعنی بالابردن صاحب قدرت و کوچک نمایاندن تعمدی خود)، پژوهش‌هایی انجام شده است، اما تخرخر صورت کمترشناخته‌شده‌ای از رفتار سیاسیون در برابر صاحبان قدرت است. تخرخر به معنای خود را به نادانی و خریت زدن و «تظاهر احمقانه‌کردن» است و مراد از آن، فرایندی است که در آن رجال، درباریان و مدیرانی که از نظر عقل و تدبیر در سطح بالاتري هستند، شیوه‌های رفتاری و گفتاری‌ای را اتخاذ می‌کنند تا به‌عمد جایگاه و اعتبار خود را پایین آورده و از طریق آن این اطمینان را بدهند که (مطابق نظر ماکیاولی در شهریار) آن‌قدر نزد همگان کوچک شده‌اند که دیگر برای حاکم و جایگاه او خطرناک نیستند. تخرخر متفاوت از چاپلوسی و بازی‌های زبانی است؛ زیرا چاپلوسی در عین اینکه پایین‌آوردن خود و بالابردن طرف مقابل است، در خود نوعی فرهیختگی و سواد و مهارت دارد که برخورداری از آن در جامعه ایران نوعی برتری است و به همین دلیل و به علت رواج آن، چاپلوسی به تحقیر یا تمسخر گوینده منجر نمی‌شود. همچنین چاپلوسی در حوزه‌های اجتماعی نیز وجود دارد، ولی تخرخر منحصر به حوزه قدرت سیاسی است. تحقیر خود، روش‌های متفاوتی دارد؛ از نادانی‌های تعمدی تا مضحکه‌کردن خود در جمع‌های خصوصی. لودگی، مسخرگی و جوک‌گویی، صورت‌هایی از آن است و تخم‌مرغ به مقعدکردن برای تخم‌کردن در حضور شاه قاجار صورت دیگری از آن».
علوم ارتباطات و تحولات مفهومی
نشست دیگری که در این همایش برگزار شد، نشست علوم ارتباطات و تحولات مفهومی با مدیریت هادی خانیکی بود. خانیکی در سخنرانی خود با موضوع تحولات فناورانه رسانه‌ای و چرخش‌های گفتمانی ارتباط در ایران بیان کرد: مطالعات نوین ارتباطی در ایران از دهه 40 به بعد، ابتدا نهاد آموزش و پس از آن نهاد پژوهش را دربر گرفت. «مدرسه عالی مطبوعات» و روابط عمومی (13۴۵) که پنج سال بعد به «دانشکده علوم ارتباطات اجتماعی» تغییر نام داد و پژوهشکده علوم ارتباطی و توسعه ایران (13۵2)، نقش مؤسس را در طرح و اشاعه مفاهیم جدید ارتباطات در ایران دارند. مفاهیمی مانند «وسیله ارتباط جمع» و «رسانه» محصول ترجمه یا انتخاب معنایی در همین دوران‌اند که گاه بر سر آنها اختلاف و گاه توافق نسبی علمی صورت می‌گیرد. بررسی سیر تحول تاریخی این مفاهیم، از آن رو که در وجه بنیادین خود، ناظر به دگرگونی‌های فناورانه رسانه‌ای و پیدایش چرخش‌های پارادایمی مبتنی بر آنهاست، اهمیت ویژه دارد. محمدمهدی فرقانی، دیگر سخنران این نشست، در ارائه مقاله خود با موضوع «ژانرهای جدید روزنامه‌نگاری در خدمت توسعه» گفت: شکل‌گیری ساختار روزنامه‌نگاری حرفه‌ای و سبک‌ها و ژانرهای گوناگون روزنامه‌نگاری را می‌توان محصول تحولات روزنامه‌نگاری اواخر قرن نوزدهم میلادی در غرب دانست که در قالب برنامه‌های آموزش دانشگاهی، نخست در ایالات متحده آمریکا و سپس در کشورهای اروپایی صورت‌بندی شد و در ادامه، آموزه‌های روزنامه‌نگاری کشورهای درحال‌توسعه را نیز شکل داد. مفاهیمی مانند گزارشگری واقعیت، روزنامه‌نگاری عینی، روزنامه‌نگاری تشریحی، روزنامه‌نگاری عمقی، روزنامه‌نگاری انتقادگرا، متعهد و مدافعه‌گر، روزنامه‌نگاری زیرزمینی یا اعتراض‌گرا، روزنامه‌نگاری تحقیقی و روزنامه‌نگاری نوین در نیمه اول و بخش اعظم نیمه دوم قرن بیستم، سبک‌های مسلط روزنامه‌نگاری بودند؛ اما در دو، سه دهه اخیر، مباحث و ژانرهای جدیدی در حوزه‌های آموزشی و حرفه‌ای روزنامه‌نگاری مطرح ‌شده و تکوین یافته‌اند که در صورت فراگیرشدن کاربرد برخی از آنها می‌توان شاهد تحولات قابل اعتنا در کارکرد و اثرگذاری روزنامه‌نگاری به‌ویژه در وجه توسعه‌بخشی آن بود.
«دین در مواجهه با وفاق و تضاد»، نشست دیگری بود که در این همایش با مدیریت سیدمحمود نجاتی‌حسینی برگزار شد. او در سخنرانی خود با موضوع «از سنت‌های جامعه‌شناسی دین تا الاهیات فلسفی اجتماعی»، گفت: نسبت دین و «وفاق، تضاد، پویایي» به‌عنوان یک «واقعيت» هم یک امر دیني است، به این معنا که پای دین را به سپهر اثرگذاری بر واقعيت اجتماعي همچنان باز و گشوده نگه مي‌دارد و هم یک امر اجتماعي است به این سبب که نشان مي‌دهد با وجود مناقشه‌ها و چالش‌ها درمورد عرفي‌شدن زندگي مدرن و کاسته‌شدن از اهميت اجتماعي دین - آنچه درست یا نادرست به «سکولاریسم» تعبير شده است - اما همچنان واقعيت اجتماعي از امر دیني تأثيرپذیر است و البته بر آن نيز تأثيرگذار. قرائن و شواهد تجربي اخير از وضع و امر دین‌داری در جهان و وضع اجتماعي دین‌داری در جامعه ایران کنوني که در پژوهش‌های جامعه‌شناسي دین فراهم شده است نيز به‌نوعي یکي از این دو دلالت را برمي‌تابد. به این دو معنای مهم از منظر جامعه‌شناسی‌های دین، مسئله - پرسش مبنایي این است که چگونه نسبت دین و «وفاق، تضاد، پویایي» تکوین یافته و تئوریزه شده است؟ به این لحاظ در این نوشتار از دو جنبه، این مسئله - پرسش را خواهم کاوید: ابتدا برای نشان‌دادن تکوین نسبت دین و «وفاق، تضاد، پویایي» ناگزیر به یک «طرح مفهومي مبنایي» مي‌پردازم، سپس برای نشان‌دادن نحوه تئوریزه‌شدن نسبت دین و «وفاق، تضاد، پویایي» تلاش خواهم کرد تا با استناد به سنت‌های مبنایي جامعه‌شناسي دین (کنت، مارکس، دورکيم، وبر و زیمل) روایتي فشرده از آنها استنباط کنم و در نهایت روایت سنت متأخر و نوظهور و بي‌بدیل هابرماسي را - الهيات فلسفي اجتماعي گفت‌وگویي- برجسته کنم. هرچند از نگاه متدلوژی «روایت‌کاوی» این روایت‌ها هستند که پژوهشگر را در اختيار خود مي‌گيرند و به سمت فهم و تفسير و خوانش مسئله‌ها و مضمون‌های اصيل هدایت مي‌کنند و نه بر عکس؛ اما درعين‌حال وفق همين قواعد، روایت‌کاو نيز نمي‌تواند بدون ذهن خالي و به‌دور از هرگونه فهم پيشين سراغ روایت‌ها و متن‌ها برود، از این نظر مفروض گرفته‌ام که برای تبيين و تفهم و تفسير نسبت دین با «وفاق، تضاد، پویایي» - هم در طرح مفهومي و هم در روایت‌های جامعه‌شناسي دین- مبناقراردادن چند نظریه- سازه مفهومي کليدی پيچيده ضروری است». مقصود فراستخواه دیگر سخنران این مراسم با ارائه مقاله خود با موضوع دلالت‌های جریان نظری جامعه‌شناسی دین برای ایران بیان کرد: «رهيافت‌های کلاسيک نظم‌گرا، تعارض‌گرا و تفسيرگرا در جامعه‌شناسي دین هرکدام علي‌‌الاصول و به نحوی باید قادر باشند که امر اجتماعي دیني را از منظر تضاد، پویایي یا انسجام توضيح دهند. پرسش این است که هریک از این رهيافت‌ها تا چه ميزان از ظرفيت اکتشافي برای امر دیني در ایران نيز در این خصوص برخوردار هستند؟ از سوی دیگر در متون «جامعه‌شناسي دین» نظریات مختلفي برای پيجویي اجتماعي دین آمده است، مانند نظریه بازار دین، انتخاب عقلانی، نظریه، اقتصاد دین، نظریه شکست نهادها و بازخيز دین، نظریه مبادله و جبران، نظریه زنجيره حافظه، نظریه مدرنيته‌های چندگانه، چندتکه‌سازی و... باید درباره دلالت‌های هریک از این نظریات برای توضيح دین در ایران معاصر و امکانات و محدودیت‌های هرکدام بحث شود؛ برای مثال بازار دین و اقتصاد دین در انقلاب اسلامی چه وضعيتي داشت و دارد؟ نظریه مبادله و جبران، چگونه دین‌داری ایرانيان را در دوره پسامشروطه تا نوسازی و بعد از آن در دوره انقلاب تبيين مي‌کند؟ با این همه به نظر مي‌رسد ما مطالعه‌کنندگان امر دیني در ایران، برنامه‌های پژوهشي کافي برای بهره‌وری از این منابع نظری جهاني برای تحقيقات دین‌پژوهي ایراني نداشته‌ایم و شاید خود نيز چندان با رجوع به داده‌ها و شواهد خاص ایراني نتوانسته‌ایم تحقيقات کيفي کارآمدی برای اکتشاف امر دیني از جمله درخصوص پویایي‌شناسي یا انسجام اجتماعي سامان دهيم».

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها