ترقی معکوس محیط زیست!
سعید فرجپور
دقیقا در اوایل دهه 80 بود که با بازسازی اعتماد عمومی و نقش بینظیر آموزشهای عمومی و بستههای ارزشمند فرهنگساز در حوزه محیط زیست، سازمان حفاظت محیط زیست بهعنوان مرجعی قابل اعتماد در سپهر عمومی خودی نشان داد. آن روزها، صحتوسقم هر ادعایی درباره مسائل محیطزیستی را این سازمان تعیین میکرد حتی با وجود محبوبیت سیاسیون در آن دوره، هیچگاه مرجعیت سازمان درخصوص اخبار و اطلاعات و اتفاقات محیطزیستی به سیاسیون یا سایر بخشهای پرنفوذ و مرجع جامعه تغییر نمیکرد. سازمان حفاظت محیط زیست بهواسطه صداقت نسبی خود و تأثیرگذاری بر فضای عمومی جامعه و مشی قابلقبولی که در تولید مخاطب داشت، امکان هرگونه تولید مرجع ثانویه را از مجازستانها و موجسواران و شایعهپردازان گرفته بود. حتی هنگامی که شایعه آغشتگی آب دریای خزر به مواد رادیواکتیو مطرح بود، این سازمان در یک همکاری شجاعانه با سازمان انرژی اتمی پارهای از نمونهبرداریها را رسانهای کرد و به ریز، افکار عمومی را در جریان آنالیزها قرار داد، بهگونهای که هر مرحله از اطلاعرسانی از سوی این سازمان به آسودگی خاطر جامعه پیوند میخورد و موجبات لکنت شایعهپراکنان را فراهم میکرد. در مخالفت سازمان با پروژه کنارگذر انزلی به واسطه خلق مخاطبان وفادار دانشگاهی، حتی یک استاد مطرح دانشگاه در حوزه محیط زیست وجود نداشت که مواضع و دیدگاههایش منطبق بر رویکرد سازمان حفاظت محیط زیست نبوده نباشد. آیا این روزها از آن مرجعیت گذشته سازمان چیزی باقی مانده است؟ جایی که برای راستیآزمایی پاسخ رسمی سازمان، گروه حقیقتیاب! از سوی فلان مقام تشکیل میشود و افکار عمومی بیاعتنا به نظر رسمی سازمان، منتظر انتشار گزارش آن کمیته حقیقتیاب باقی میماند؛ جایی که اظهارنظر مقامات غیرمرتبط بیش از مواضع مسئولان سازمان مورد اقبال است، خود، نشان از شکست سازمان در عرصه عمومی و تفوق بنگاههای خبرپراکن، در مقابل سازمان حفاظت محیط زیست و پیروزیشان در همراهکردن افکار عمومی دارد و به خوبی به ما نشان میدهد که دیگر برای سازمان حفاظت محیط زیست از اعتماد عمومی سالهای آغازین دهه 80 چیز زیادی باقی نمانده است. حالا کار به جایی رسیده است که برای تأیید یا رد آنچه سازمان حفاظت محیط زیست در حوزه محیط زیست! طرح میکند نیاز به تأیید یا رد استاندار یا نماینده مجلس یا فلان فرد نامرتبط و غیرمتخصص است و این نشان میدهد که دیگر این سازمان در سپهر عمومی جامعه از آن مرجعیت برخوردار نیست. حدود یک دهه است که کارشناسان حوزه عمومی در سازمان حفاظت محیط زیست نسبت به «بحران مخاطب» در این سازمان هشدار میدهند، اما گویا گوش شنوایی در این زمینه وجود ندارد و واحدهای عمومی سازمان نه دید مناسبی نسبت به ایجاد مخاطب دارند و نه اهمیت آن را تشخیص میدهند. این میشود که این سازمان با وجود مرجعیتش در حوزه مسائل محیطزیستی برای سامانبخشیدن به افکار عمومی نهتنها دستبالا را ندارد، بلکه هر موضعی که اتخاذ میکند، با ترقی معکوس، بحران افکار عمومی را شدت میبخشد. البته باید به این نابلدیها علایق شدید حوزه عمومی به تشدید بحران را اضافه کرد، اما این از بار گناه نابخشودنی سازمان نمیکاهد که سالهاست فرهنگسازی مولد و تولید مخاطب را شوخی پنداشته و سرمایههای عمومی خود را به این واسطه بر باد داده است.
دقیقا در اوایل دهه 80 بود که با بازسازی اعتماد عمومی و نقش بینظیر آموزشهای عمومی و بستههای ارزشمند فرهنگساز در حوزه محیط زیست، سازمان حفاظت محیط زیست بهعنوان مرجعی قابل اعتماد در سپهر عمومی خودی نشان داد. آن روزها، صحتوسقم هر ادعایی درباره مسائل محیطزیستی را این سازمان تعیین میکرد حتی با وجود محبوبیت سیاسیون در آن دوره، هیچگاه مرجعیت سازمان درخصوص اخبار و اطلاعات و اتفاقات محیطزیستی به سیاسیون یا سایر بخشهای پرنفوذ و مرجع جامعه تغییر نمیکرد. سازمان حفاظت محیط زیست بهواسطه صداقت نسبی خود و تأثیرگذاری بر فضای عمومی جامعه و مشی قابلقبولی که در تولید مخاطب داشت، امکان هرگونه تولید مرجع ثانویه را از مجازستانها و موجسواران و شایعهپردازان گرفته بود. حتی هنگامی که شایعه آغشتگی آب دریای خزر به مواد رادیواکتیو مطرح بود، این سازمان در یک همکاری شجاعانه با سازمان انرژی اتمی پارهای از نمونهبرداریها را رسانهای کرد و به ریز، افکار عمومی را در جریان آنالیزها قرار داد، بهگونهای که هر مرحله از اطلاعرسانی از سوی این سازمان به آسودگی خاطر جامعه پیوند میخورد و موجبات لکنت شایعهپراکنان را فراهم میکرد. در مخالفت سازمان با پروژه کنارگذر انزلی به واسطه خلق مخاطبان وفادار دانشگاهی، حتی یک استاد مطرح دانشگاه در حوزه محیط زیست وجود نداشت که مواضع و دیدگاههایش منطبق بر رویکرد سازمان حفاظت محیط زیست نبوده نباشد. آیا این روزها از آن مرجعیت گذشته سازمان چیزی باقی مانده است؟ جایی که برای راستیآزمایی پاسخ رسمی سازمان، گروه حقیقتیاب! از سوی فلان مقام تشکیل میشود و افکار عمومی بیاعتنا به نظر رسمی سازمان، منتظر انتشار گزارش آن کمیته حقیقتیاب باقی میماند؛ جایی که اظهارنظر مقامات غیرمرتبط بیش از مواضع مسئولان سازمان مورد اقبال است، خود، نشان از شکست سازمان در عرصه عمومی و تفوق بنگاههای خبرپراکن، در مقابل سازمان حفاظت محیط زیست و پیروزیشان در همراهکردن افکار عمومی دارد و به خوبی به ما نشان میدهد که دیگر برای سازمان حفاظت محیط زیست از اعتماد عمومی سالهای آغازین دهه 80 چیز زیادی باقی نمانده است. حالا کار به جایی رسیده است که برای تأیید یا رد آنچه سازمان حفاظت محیط زیست در حوزه محیط زیست! طرح میکند نیاز به تأیید یا رد استاندار یا نماینده مجلس یا فلان فرد نامرتبط و غیرمتخصص است و این نشان میدهد که دیگر این سازمان در سپهر عمومی جامعه از آن مرجعیت برخوردار نیست. حدود یک دهه است که کارشناسان حوزه عمومی در سازمان حفاظت محیط زیست نسبت به «بحران مخاطب» در این سازمان هشدار میدهند، اما گویا گوش شنوایی در این زمینه وجود ندارد و واحدهای عمومی سازمان نه دید مناسبی نسبت به ایجاد مخاطب دارند و نه اهمیت آن را تشخیص میدهند. این میشود که این سازمان با وجود مرجعیتش در حوزه مسائل محیطزیستی برای سامانبخشیدن به افکار عمومی نهتنها دستبالا را ندارد، بلکه هر موضعی که اتخاذ میکند، با ترقی معکوس، بحران افکار عمومی را شدت میبخشد. البته باید به این نابلدیها علایق شدید حوزه عمومی به تشدید بحران را اضافه کرد، اما این از بار گناه نابخشودنی سازمان نمیکاهد که سالهاست فرهنگسازی مولد و تولید مخاطب را شوخی پنداشته و سرمایههای عمومی خود را به این واسطه بر باد داده است.