|

خاطره مبهم کوی دانشگاه

شرق: حالا 20 سال از واقعه می‌گذرد. جملاتی شبیه اینکه ماجرا از کجا آغاز شد یا از 15 تا 19 تیر در کوی دانشگاه تهران چه گذشت، حالا دیگر محلی از اعراب ندارد. روایت تابستان آن سال و نیمه‌شب تاریک نوزدهم تیر از زبان مسئولان درگیر حادثه آن‌قدر شنیده شده که سخت است بتوان نکته جدیدی را ضمیمه آن کرد. با این حال که گویی همه‌چیز گفته شده ولی انگار، هیچ گفته نشده است. وقتی مصطفی تاج‌زاده، معاون وزیر کشور وقت و علیرضا زاکانی، رئیس وقت بسیج دانشگاه تهران، همین پنج ماه قبل ساعت‌ها به مناظره درباره حوادث کوی می‌نشینند، 18 تیر انگار هنوز زنده است؛ وقتی موضوع پر‌چالش بحث انتخابات ریاست‌جمهوری دهه 90 می‌شود. وقتی درست در همین روز، فضای مجازی پر از یاد وقایع کوی دانشگاه است. حالا نوزادان سال 78 هم ترم چهارم دانشگاه را گذرانده‌اند. همین است که هنوز می‌توان درباره کوی نوشت. این روایت نه‌چندان تازه‌ای از وقایع کوی دانشگاه تهران است. پس دوباره می‌نویسیم؛ 15 تیر 1378، همه‌چیز از توقیف «سلام» شروع شد.
پایان بهار مطبوعات
سال 78 دو سال از روی‌کارآمدن دولت نخست اصلاحات گذشته. در فضای سیاسی و اجتماعی گشایش‌های زیادی اتفاق افتاده و وضعیت مطبوعات در آن روزها باعث ظهور و بروز این فضای جدید است. روزنامه‌های تازه و متعددی روی کیوسک‌ها می‌آید و مطبوعات دستخوش تغییرات زیادی شده است.
در این شرایط اصلاح قانون مطبوعات در دستور کار مجلس پنجم قرار می‌گیرد؛ قانونی که روزنامه‌های اصلاح‌طلب آن را آغاز ایجاد محدودیت در فضای باز وقت می‌دانند. نطفه اعتراض‌ها همین‌جا شکل می‌گیرد. روز بررسی طرح اصلاح قانون مطبوعات در مجلس مجید انصاری نامه وزارت اطلاعات دراین‌باره را نمی‌خواند. نامه قرائت نشده، اما در روزنامه «سلام» منتشر می‌شود؛ روزنامه‌ای که سیدمحمد موسوی‌خوئینی‌ها، عضو وقت مجمع تشخیص مصلحت، آن را مدیریت می‌کند. نامه‌ای که در روزنامه سلام منتشر شده منتسب به سعید اسلامی، از کارکنان وزارت اطلاعات، خطاب به وزیر اطلاعات وقت است. سعید اسلامی یا امامی عامل اصلی قتل‌های زنجیره‌ای است که در دهه 70 به وقوع پیوست. انتشار این نامه که صفحه نخست روزنامه به آن اختصاص داده شده شکایت وزارت اطلاعات را به همراه دارد. 15 تیر سلام برای پنج سال توقیف می‌شود و این آغاز ماجرای کوی دانشگاه است.
نیمه‌شب تابستان
ساعت 9 شب 17 تیر خبر توقیف سلام بین همه دانشجوها پخش‌ شده. روزنامه‌های دوم‌خردادی صفحه نخست خود را به این اتفاق اختصاص دادند و آن را مقابله با توسعه سیاسی دانستند. تجمع آنها همان شب از تجمعی مقابل خوابگاه آغاز می‌شود و تا بامداد ادامه پیدا می‌کند. یک ساعت بعد تجمعی مقابل سینمای کوی شکل گرفته. به‌هم‌پیوستن این دو تجمع همان اتفاقی را رقم می‌زند که مسیر اعتراض‌های کوی به بیرون از دانشگاه کشیده می‌شود. بعد از این نیروی انتظامی دانشجویان را به داخل کوی هدایت می‌کند. سال‌ها بعد راویان هر دو جریان اصلی این اتفاق را اشتباه تاریخی دانستند. شعارهای دانشجوها حول محور آزادی بیان و اندیشه و اعتراض به «مجلس» و وزارت اطلاعات می‌گردد. بازگشت دانشجویان به کوی و خوابگاه، حمله نیروهای لباس‌شخصی به کوی، ویران‌شدن خوابگا‌ه دانشجو‌ها، کشته‌شدن عزت ابراهیم‌نژاد، مفقودشدن سعید زینالی و مجروح و دستگیرشدن قریب به چندصد دانشجو و استعفای مصطفی معین، وزیر علوم وقت، مهم‌ترین خطوط بعدی ماجرای کوی هستند.
بین روزهای 18 تیر تا آرام‌شدن اوضاع چهره‌های اصلاح‌طلب زیادی بین دانشجوها می‌روند. مجید انصاری، موسوی‌لاری؛ وزیر کشور، فائزه هاشمی، فاطمه کروبی، مصطفی تاج‌زاده، عبدالله نوری، درودیان، اکبر گنجی، ابراهیم اصغرزاده و... از جمله این افراد هستند که هرکدام بعدها روایت‌های خود را از آن وقایع ارائه دادند. مصطفی معین، وزیر علوم که درست روز 18 تیر استعفا می‌دهد، دلیل استعفایی را که پذیرفته هم نشد این‌طور توضیح می‌دهد: «دانشجو در خانه خود که کوی دانشگاه است، مورد حمله یک عده به‌عنوان گروه فشار قرار می‌گیرد. من به‌عنوان وزیر علوم، آنها را فرزند معنوی خودم می‌دانستم... عصر جمعه به میان آنها رفتم. به آنها گفتم اینجا جای خطرناکی است به هر دلیل و بیایید به جای امنی برویم، اما زیر بار نرفتند و گفتند اینجا خانه ماست».
ورود لباس شخصي‌ها به ماجرا
وقایع کوی با ورود نیروهای لباس شخصی رنگ دیگری به خود می‌گیرد. جریان اصولگرا بعد از وقایع در خوانش خود آن را مرتبط با عوامل خارجی می‌داند. این درست خلاف روایت اصلاح‌طلبان است. مصطفی تاج‌زاده، معاون وقت وزیر کشور بارها تأکید کرده که تاکنون هیچ مدرکی دال بر این ادعا ارائه نشده است. مقام معظم رهبری دوبار دراین‌باره موضع می‌گیرند؛ اول سخنرانی 21 تیر، دیگری نمازجمعه هشتم مرداد. ایشان در سخنرانی 21 تیر درباره حوادثی که پیش‌آمده می‌گویند: «...حمله به خوابگاه جوانان و دانشجویان است. این حادثه تلخ، قلب مرا جریحه‌دار کرد؛ حادثه غیرقابل قبولی در جمهوری اسلامی بود». اوضاع تا همان روز همچنان ملتهب است و همان روز هم تجمع اعتراضی از میدان ولیعصر شکل می‌گیرد. سعید حجاریان عضو وقت شورای شهر تهران می‌گوید: «...من به‌خاطر این کار رفته بودم دفتر خاتمی که آقای صفوی [فرمانده وقت سپاه پاسداران] زنگ زد به آقای ابطحی و گفت که خط قرمز ما... است، متوجه شدیم که بچه‌های دانشجو دارند رو به پایین حرکت می‌کنند، به من گفتند که بروم با آنها صحبت کنم، رفتم با دانشجوها صحبت کردم، یک طرف بچه‌های رحیم بودند، یک طرف هم بچه‌های دانشجو، با قسم و آیه و من بمیرم تو بمیری، سر راهپیمایی را کج کردم به سمت کوی دانشگاه...». با همه اعتراض‌ها طرح اصلاح قانون مطبوعات هم در مجلس پنجم به ریاست ناطق‌نوری تصویب شد. رئیس وقت مجلس در کتاب خاطرات خود درباره 18 تیر می‌نویسد: «...بالاخره در مقطعی، دستور صادر شد که سپاه وارد عمل بشود و در دو ساعت اغتشاشی که از میدان بخارایی تا شهرری کشیده شده بود، پایان یافت». بعد از پایان اعتراض‌ها روند محاکمه چهره برجسته کوی دانشگاه آغاز شد؛ فرمانده وقت نیروی انتظامی تهران، فرهاد نظری.
نظری کجاست؟
فرهاد نظری، در زمان حادثه کوی دانشگاه فرمانده نیروی انتظامی تهران بود. او بعد از حادثه به‌همراه ۱۹نفر دیگر از پرسنل ناحیه انتظامی تهران بزرگ در شعبه اول دادسرای نظامی تهران محاکمه شد. محاکمه به تبرئه او ختم شد و برای جبران خسارات معنوی و مالی وارده بر خود نه‌فقط از خانواده دانشجویان که از رئیس دولت اصلاحات نیز شکایت کرد. با توجه به اهمیت نقش او در حادثه تماس‌های زیادی برای گفت‌وگو با او گرفتیم. او تاکنون دو بار دراین‌باره مصاحبه انجام داده و خود را قربانی ماجرای کوی دانسته است. برادر او حال عمومی‌اش را نامساعد عنوان کرد که به علت جراحات باقی‌مانده از جنگ در بیمارستان بخش فیزیوتراپی است. برادرش گفت که «نظری تمایلی به گفت‌وگو با رسانه‌ها ندارد و یک جانباز فراموش‌شده است». البته فرهاد نظری سال‌ها پیش در گفت‌وگویی مدعی شده بود گوشه عزلت گزیده و خانه‌نشین است و از فضای فعالیت اقتصادی به دور است، اگرچه برادران خالقی در اين خصوص ادعاي ديگري دارند.

شرق: حالا 20 سال از واقعه می‌گذرد. جملاتی شبیه اینکه ماجرا از کجا آغاز شد یا از 15 تا 19 تیر در کوی دانشگاه تهران چه گذشت، حالا دیگر محلی از اعراب ندارد. روایت تابستان آن سال و نیمه‌شب تاریک نوزدهم تیر از زبان مسئولان درگیر حادثه آن‌قدر شنیده شده که سخت است بتوان نکته جدیدی را ضمیمه آن کرد. با این حال که گویی همه‌چیز گفته شده ولی انگار، هیچ گفته نشده است. وقتی مصطفی تاج‌زاده، معاون وزیر کشور وقت و علیرضا زاکانی، رئیس وقت بسیج دانشگاه تهران، همین پنج ماه قبل ساعت‌ها به مناظره درباره حوادث کوی می‌نشینند، 18 تیر انگار هنوز زنده است؛ وقتی موضوع پر‌چالش بحث انتخابات ریاست‌جمهوری دهه 90 می‌شود. وقتی درست در همین روز، فضای مجازی پر از یاد وقایع کوی دانشگاه است. حالا نوزادان سال 78 هم ترم چهارم دانشگاه را گذرانده‌اند. همین است که هنوز می‌توان درباره کوی نوشت. این روایت نه‌چندان تازه‌ای از وقایع کوی دانشگاه تهران است. پس دوباره می‌نویسیم؛ 15 تیر 1378، همه‌چیز از توقیف «سلام» شروع شد.
پایان بهار مطبوعات
سال 78 دو سال از روی‌کارآمدن دولت نخست اصلاحات گذشته. در فضای سیاسی و اجتماعی گشایش‌های زیادی اتفاق افتاده و وضعیت مطبوعات در آن روزها باعث ظهور و بروز این فضای جدید است. روزنامه‌های تازه و متعددی روی کیوسک‌ها می‌آید و مطبوعات دستخوش تغییرات زیادی شده است.
در این شرایط اصلاح قانون مطبوعات در دستور کار مجلس پنجم قرار می‌گیرد؛ قانونی که روزنامه‌های اصلاح‌طلب آن را آغاز ایجاد محدودیت در فضای باز وقت می‌دانند. نطفه اعتراض‌ها همین‌جا شکل می‌گیرد. روز بررسی طرح اصلاح قانون مطبوعات در مجلس مجید انصاری نامه وزارت اطلاعات دراین‌باره را نمی‌خواند. نامه قرائت نشده، اما در روزنامه «سلام» منتشر می‌شود؛ روزنامه‌ای که سیدمحمد موسوی‌خوئینی‌ها، عضو وقت مجمع تشخیص مصلحت، آن را مدیریت می‌کند. نامه‌ای که در روزنامه سلام منتشر شده منتسب به سعید اسلامی، از کارکنان وزارت اطلاعات، خطاب به وزیر اطلاعات وقت است. سعید اسلامی یا امامی عامل اصلی قتل‌های زنجیره‌ای است که در دهه 70 به وقوع پیوست. انتشار این نامه که صفحه نخست روزنامه به آن اختصاص داده شده شکایت وزارت اطلاعات را به همراه دارد. 15 تیر سلام برای پنج سال توقیف می‌شود و این آغاز ماجرای کوی دانشگاه است.
نیمه‌شب تابستان
ساعت 9 شب 17 تیر خبر توقیف سلام بین همه دانشجوها پخش‌ شده. روزنامه‌های دوم‌خردادی صفحه نخست خود را به این اتفاق اختصاص دادند و آن را مقابله با توسعه سیاسی دانستند. تجمع آنها همان شب از تجمعی مقابل خوابگاه آغاز می‌شود و تا بامداد ادامه پیدا می‌کند. یک ساعت بعد تجمعی مقابل سینمای کوی شکل گرفته. به‌هم‌پیوستن این دو تجمع همان اتفاقی را رقم می‌زند که مسیر اعتراض‌های کوی به بیرون از دانشگاه کشیده می‌شود. بعد از این نیروی انتظامی دانشجویان را به داخل کوی هدایت می‌کند. سال‌ها بعد راویان هر دو جریان اصلی این اتفاق را اشتباه تاریخی دانستند. شعارهای دانشجوها حول محور آزادی بیان و اندیشه و اعتراض به «مجلس» و وزارت اطلاعات می‌گردد. بازگشت دانشجویان به کوی و خوابگاه، حمله نیروهای لباس‌شخصی به کوی، ویران‌شدن خوابگا‌ه دانشجو‌ها، کشته‌شدن عزت ابراهیم‌نژاد، مفقودشدن سعید زینالی و مجروح و دستگیرشدن قریب به چندصد دانشجو و استعفای مصطفی معین، وزیر علوم وقت، مهم‌ترین خطوط بعدی ماجرای کوی هستند.
بین روزهای 18 تیر تا آرام‌شدن اوضاع چهره‌های اصلاح‌طلب زیادی بین دانشجوها می‌روند. مجید انصاری، موسوی‌لاری؛ وزیر کشور، فائزه هاشمی، فاطمه کروبی، مصطفی تاج‌زاده، عبدالله نوری، درودیان، اکبر گنجی، ابراهیم اصغرزاده و... از جمله این افراد هستند که هرکدام بعدها روایت‌های خود را از آن وقایع ارائه دادند. مصطفی معین، وزیر علوم که درست روز 18 تیر استعفا می‌دهد، دلیل استعفایی را که پذیرفته هم نشد این‌طور توضیح می‌دهد: «دانشجو در خانه خود که کوی دانشگاه است، مورد حمله یک عده به‌عنوان گروه فشار قرار می‌گیرد. من به‌عنوان وزیر علوم، آنها را فرزند معنوی خودم می‌دانستم... عصر جمعه به میان آنها رفتم. به آنها گفتم اینجا جای خطرناکی است به هر دلیل و بیایید به جای امنی برویم، اما زیر بار نرفتند و گفتند اینجا خانه ماست».
ورود لباس شخصي‌ها به ماجرا
وقایع کوی با ورود نیروهای لباس شخصی رنگ دیگری به خود می‌گیرد. جریان اصولگرا بعد از وقایع در خوانش خود آن را مرتبط با عوامل خارجی می‌داند. این درست خلاف روایت اصلاح‌طلبان است. مصطفی تاج‌زاده، معاون وقت وزیر کشور بارها تأکید کرده که تاکنون هیچ مدرکی دال بر این ادعا ارائه نشده است. مقام معظم رهبری دوبار دراین‌باره موضع می‌گیرند؛ اول سخنرانی 21 تیر، دیگری نمازجمعه هشتم مرداد. ایشان در سخنرانی 21 تیر درباره حوادثی که پیش‌آمده می‌گویند: «...حمله به خوابگاه جوانان و دانشجویان است. این حادثه تلخ، قلب مرا جریحه‌دار کرد؛ حادثه غیرقابل قبولی در جمهوری اسلامی بود». اوضاع تا همان روز همچنان ملتهب است و همان روز هم تجمع اعتراضی از میدان ولیعصر شکل می‌گیرد. سعید حجاریان عضو وقت شورای شهر تهران می‌گوید: «...من به‌خاطر این کار رفته بودم دفتر خاتمی که آقای صفوی [فرمانده وقت سپاه پاسداران] زنگ زد به آقای ابطحی و گفت که خط قرمز ما... است، متوجه شدیم که بچه‌های دانشجو دارند رو به پایین حرکت می‌کنند، به من گفتند که بروم با آنها صحبت کنم، رفتم با دانشجوها صحبت کردم، یک طرف بچه‌های رحیم بودند، یک طرف هم بچه‌های دانشجو، با قسم و آیه و من بمیرم تو بمیری، سر راهپیمایی را کج کردم به سمت کوی دانشگاه...». با همه اعتراض‌ها طرح اصلاح قانون مطبوعات هم در مجلس پنجم به ریاست ناطق‌نوری تصویب شد. رئیس وقت مجلس در کتاب خاطرات خود درباره 18 تیر می‌نویسد: «...بالاخره در مقطعی، دستور صادر شد که سپاه وارد عمل بشود و در دو ساعت اغتشاشی که از میدان بخارایی تا شهرری کشیده شده بود، پایان یافت». بعد از پایان اعتراض‌ها روند محاکمه چهره برجسته کوی دانشگاه آغاز شد؛ فرمانده وقت نیروی انتظامی تهران، فرهاد نظری.
نظری کجاست؟
فرهاد نظری، در زمان حادثه کوی دانشگاه فرمانده نیروی انتظامی تهران بود. او بعد از حادثه به‌همراه ۱۹نفر دیگر از پرسنل ناحیه انتظامی تهران بزرگ در شعبه اول دادسرای نظامی تهران محاکمه شد. محاکمه به تبرئه او ختم شد و برای جبران خسارات معنوی و مالی وارده بر خود نه‌فقط از خانواده دانشجویان که از رئیس دولت اصلاحات نیز شکایت کرد. با توجه به اهمیت نقش او در حادثه تماس‌های زیادی برای گفت‌وگو با او گرفتیم. او تاکنون دو بار دراین‌باره مصاحبه انجام داده و خود را قربانی ماجرای کوی دانسته است. برادر او حال عمومی‌اش را نامساعد عنوان کرد که به علت جراحات باقی‌مانده از جنگ در بیمارستان بخش فیزیوتراپی است. برادرش گفت که «نظری تمایلی به گفت‌وگو با رسانه‌ها ندارد و یک جانباز فراموش‌شده است». البته فرهاد نظری سال‌ها پیش در گفت‌وگویی مدعی شده بود گوشه عزلت گزیده و خانه‌نشین است و از فضای فعالیت اقتصادی به دور است، اگرچه برادران خالقی در اين خصوص ادعاي ديگري دارند.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها