|

تبعات خوانش غلط از برجام

رضا نصری . حقوق‌دان بین‌المللی

وضع مجدد تحریم‌های یک‌جانبه دولت آمریکا علیه ایران موجب شد جریان‌های منتقد دولت در تهران خوانش غلط و تحریف‌شده‌ای از برجام را در سطح جامعه و رسانه‌ها ترویج و غالب کنند. امروز، عده‌ای به‌اشتباه بازگشت تحریم‌های آمریکا و معضلات اقتصادی متعاقب آن را «نتیجه» برجام می‌خوانند و بر‌اساس این ادعا برای سیاست‌گذاران و تصمیم‌گیران حوزه سیاست خارجه کشور نسخه‌ می‌پیچند. ترویج و غلبه این خوانش غلط و تحریف‌شده از برجام شاید در حوزه سیاست داخلی و انتخابات پیش‌روی مجلس برای منتقدان دولت فواید کوتاه‌مدتی دربر داشته باشد، اما نتیجه‌گیری‌های غلط از این خوانش قطعا برای آینده و منافع ملی کشور آسیب‌های جدی و پیامدهای خطرناک بلند‌مدتی نیز در‌پی خواهد داشت. یکی از مهم‌ترین پیامدها این است که با نفی مطلق برجام و تجربه‌ دیپلماسی با غرب، منتقدان دولت فضایی ایجاد می‌کنند که در آن تصمیم‌گیران کشور خود را ملزم ببینند حتی امتیازاتی را که دولت‌های اروپایی -به دلایل راهبری، سیاسی یا توازن قوا- به ایران پیشنهاد یا واگذار می‌کنند نیز به‌صورت خودکار پس بزنند و از آن تبری جویند؛ به عبارت دیگر، تحریف تجربه برجام و آسیب‌شناسی غلط از دلایل بازگشت تحریم‌های آمریکا باعث می‌شود سیاست‌گذاران کلان کشور، به‌جای اتخاذ سیاست «چماق و هویج» در برابر اروپا، یعنی به‌جای اتخاذ سیاستی که در آن به هر اقدام مثبت طرف مقابل با یک واکنش مثبت و به هر اقدام منفی او با یک واکنش منفی پاسخ داده می‌شود، سیاستی در پیش بگیرند که در هر حالت پاسخ ایران «منفی» و از نگاه طرف مقابل به «چماق» تعبیر شود! در واقع، فضایی که منتقدان -هر چند ناخودآگاه- در‌پی ایجاد آن هستند، فضایی است که در آن طرف مقابل نه‌تنها هیچ انگیزه و مشوقی برای برداشتن گام‌های مثبت به نفع ایران نخواهد داشت، بلکه در آن رقیب نیز می‌تواند -با تأکید بر رویکرد مطلقا قهرآمیز ایران- به‌تدریج برای ترویج ایران‌هراسی و اجماع‌سازی علیه کشور اقدام کند. در این راستا،‌ شاید برخورد منتقدان دولت با پدیده «اینستکس» یکی از گویاترین مظاهر و مصادیق تفوق تدریجی چنین فضایی باشد. اینستکس معجزه نیست و دولت نیز به این سازوکار هیچ دلخوشی و چشمداشت خاصی برای ایجاد تحول بنیادین در وضعیت اقتصادی کشور ندارد. به ضرس قاطع می‌توان گفت‌ برخلاف ادعای منتقدان، دولت روحانی به هیچ عنوان تمام تخم‌مرغ‌های خود را در سبد اینستکس قرار نداده و هیچ طرح و برنامه‌ای را نیز معطل راه‌اندازی این سازوکار نکرده است. در واقع، همان‌طور که دستگاه دیپلماسی بارها تأکید کرده‌، دولت معتقد است اروپا در راه‌اندازی و استفاده از ظرفیت‌های اینستکس قصور و تعلل کرده ‌ و دلیل اصلی کاهش تدریجی تعهدات برجامی ایران نیز همین جنس قصور و تعلل از جانب طرف غربی توافق هسته‌ای بوده است. اما اینستکس، آن‌طور که منتقدان می‌گویند، «طرح استعماری اروپا»، «نقشه غرب برای کنترل و تصاحب پول نفت ایران»، «دسیسه مشترک اروپا و آمریکا علیه ایران» یا معادل «برنامه نفت در برابر غذا» هم نیست! برعکس،‌ اینستکس آشکارترین و عینی‌ترین سند شکاف میان اروپا و آمریکا است؛ نخستین سازوکار بین‌المللی است که به‌صورت «عملی» قوانین فراسرزمینی آمریکا را به چالش می‌گیرد؛ اولین سازوکار چندجانبه‌ای‌ است که تلاش می‌کند‌ با مشارکت غرب و متحدان آمریکا، به انحصار «دلار» در معاملات جهانی پایان دهد...

سازوکاری است که ازسوی «متحدین» آمریکا بنا شده است، نه دولت‌های رقیب مانند روسیه و چین، از‌این‌رو از پشتیبانی افکار عمومی غرب بهره‌مند است. اینستکس سازوکاری است که پتانسیل رشد دارد و بسیاری از تحلیلگران جهان معتقدند این ظرفیت را دارد که در بلندمدت به عنوان یک بازیگر جدید، حتی فراتر از موضوع برجام، در مناسبات بین‌المللی ایفای نقش کند. برخلاف ادعای منتقدان، اینستکس کوچک‌ترین شباهتی به برنامه نفت برای غذا نیز ندارد. برنامه «نفت برای غذا» برنامه‌ای بود که به وسیله یک قطع‌نامه شورای امنیت سازمان ملل، در چارچوب تحریم‌های چندجانبه بین‌المللی علیه عراق، به اجرا گذاشته شد؛ در‌حالی‌که اینستکس سازوکاری است که اتفاقا به‌دلیل نقض قطع‌نامه ۲۲۳۱ شورای امنیت ازسوی آمریکا و برای مهار آثار تحریم‌های غیرقانونی آن تأسیس شده است. انگیزه و کارکرد اینستکس با «نفت برای غذا» نیز به کُل با هم متفاوت است. کارکرد «نفت برای غذا» اعمال تحریم است و کارکرد اینستکس مهار تحریم. دامنه عملکرد «نفت برای غذا» محدود به اقلام غذایی و بشردوستانه بود، حال اینکه اینستکس پتانسیل رشد و در‌برگرفتن سایر کالاها را دارد. «نفت برای غذا» با حمایت و پشتیبانی آمریکا به اجرا گذاشته شد، حال اینکه اینستکس سازوکاری است که در بلندمدت ظرفیت شکستن انحصار دلار و مهار پدیده «قوانین فرا‌سرزمینی» آمریکا را دارد و به همین دلیل هم دولت ترامپ به‌شدت در‌پی سرکوب و از‌بین‌بردن آن است. در واقع، اینستکس سازوکاری است که هرگونه کارشکنی دولت ترامپ در شکل‌گیری و اجرای آن مستقیما آمریکا و اروپا را رو‌به‌روی هم قرار خواهد داد و سازوکاری است که علاوه بر همه این مزایا، این قابلیت را دارد که تأثیر تحریم‌ها را تا حدودی کاهش دهد و فضا را برای اتخاذ تصمیمات مهم و راهبردی مناسب‌‌تر کند. حال، می‌توان با ترویج یک خوانش غلط از برجام و نفی مطلق مقوله «دیپلماسی با غرب» به کُل ظرفیت‌ها و فرصت‌های این سازوکار جدید -و ابتکارات مشابه از جانب اروپا- را نادیده گرفت، دولت را به ساده‌‌لوحی و اعتماد به غرب متهم کرد، در پس هر تلاش نوعی توطئه و دسیسه پیچیده دید و -از بیم «فریب‌خوردن»- دولت ایران را مثل کودکی ضعیف و ناتوان از هرگونه تعامل و رایزنی با «بزرگان» برحذر داشت و به‌تبع آن، نوعی انزوا‌گرایی نامطلوب را به کشوری در حد و اندازه ایران تحمیل کرد؛ یا می‌شود از تلاش دولت حمایت کرد تا با استفاده از ابزار «چماق و هویج» و به‌کارگیری ظرفیت‌های حقوقی و سیاسی و دیپلماتیک برجام، دولت‌های اروپایی را به راه‌اندازی و استفاده از تمامی ظرفیت‌های این سازوکار -و اقدامات مشابه- وادار و مجبور کند.

وضع مجدد تحریم‌های یک‌جانبه دولت آمریکا علیه ایران موجب شد جریان‌های منتقد دولت در تهران خوانش غلط و تحریف‌شده‌ای از برجام را در سطح جامعه و رسانه‌ها ترویج و غالب کنند. امروز، عده‌ای به‌اشتباه بازگشت تحریم‌های آمریکا و معضلات اقتصادی متعاقب آن را «نتیجه» برجام می‌خوانند و بر‌اساس این ادعا برای سیاست‌گذاران و تصمیم‌گیران حوزه سیاست خارجه کشور نسخه‌ می‌پیچند. ترویج و غلبه این خوانش غلط و تحریف‌شده از برجام شاید در حوزه سیاست داخلی و انتخابات پیش‌روی مجلس برای منتقدان دولت فواید کوتاه‌مدتی دربر داشته باشد، اما نتیجه‌گیری‌های غلط از این خوانش قطعا برای آینده و منافع ملی کشور آسیب‌های جدی و پیامدهای خطرناک بلند‌مدتی نیز در‌پی خواهد داشت. یکی از مهم‌ترین پیامدها این است که با نفی مطلق برجام و تجربه‌ دیپلماسی با غرب، منتقدان دولت فضایی ایجاد می‌کنند که در آن تصمیم‌گیران کشور خود را ملزم ببینند حتی امتیازاتی را که دولت‌های اروپایی -به دلایل راهبری، سیاسی یا توازن قوا- به ایران پیشنهاد یا واگذار می‌کنند نیز به‌صورت خودکار پس بزنند و از آن تبری جویند؛ به عبارت دیگر، تحریف تجربه برجام و آسیب‌شناسی غلط از دلایل بازگشت تحریم‌های آمریکا باعث می‌شود سیاست‌گذاران کلان کشور، به‌جای اتخاذ سیاست «چماق و هویج» در برابر اروپا، یعنی به‌جای اتخاذ سیاستی که در آن به هر اقدام مثبت طرف مقابل با یک واکنش مثبت و به هر اقدام منفی او با یک واکنش منفی پاسخ داده می‌شود، سیاستی در پیش بگیرند که در هر حالت پاسخ ایران «منفی» و از نگاه طرف مقابل به «چماق» تعبیر شود! در واقع، فضایی که منتقدان -هر چند ناخودآگاه- در‌پی ایجاد آن هستند، فضایی است که در آن طرف مقابل نه‌تنها هیچ انگیزه و مشوقی برای برداشتن گام‌های مثبت به نفع ایران نخواهد داشت، بلکه در آن رقیب نیز می‌تواند -با تأکید بر رویکرد مطلقا قهرآمیز ایران- به‌تدریج برای ترویج ایران‌هراسی و اجماع‌سازی علیه کشور اقدام کند. در این راستا،‌ شاید برخورد منتقدان دولت با پدیده «اینستکس» یکی از گویاترین مظاهر و مصادیق تفوق تدریجی چنین فضایی باشد. اینستکس معجزه نیست و دولت نیز به این سازوکار هیچ دلخوشی و چشمداشت خاصی برای ایجاد تحول بنیادین در وضعیت اقتصادی کشور ندارد. به ضرس قاطع می‌توان گفت‌ برخلاف ادعای منتقدان، دولت روحانی به هیچ عنوان تمام تخم‌مرغ‌های خود را در سبد اینستکس قرار نداده و هیچ طرح و برنامه‌ای را نیز معطل راه‌اندازی این سازوکار نکرده است. در واقع، همان‌طور که دستگاه دیپلماسی بارها تأکید کرده‌، دولت معتقد است اروپا در راه‌اندازی و استفاده از ظرفیت‌های اینستکس قصور و تعلل کرده ‌ و دلیل اصلی کاهش تدریجی تعهدات برجامی ایران نیز همین جنس قصور و تعلل از جانب طرف غربی توافق هسته‌ای بوده است. اما اینستکس، آن‌طور که منتقدان می‌گویند، «طرح استعماری اروپا»، «نقشه غرب برای کنترل و تصاحب پول نفت ایران»، «دسیسه مشترک اروپا و آمریکا علیه ایران» یا معادل «برنامه نفت در برابر غذا» هم نیست! برعکس،‌ اینستکس آشکارترین و عینی‌ترین سند شکاف میان اروپا و آمریکا است؛ نخستین سازوکار بین‌المللی است که به‌صورت «عملی» قوانین فراسرزمینی آمریکا را به چالش می‌گیرد؛ اولین سازوکار چندجانبه‌ای‌ است که تلاش می‌کند‌ با مشارکت غرب و متحدان آمریکا، به انحصار «دلار» در معاملات جهانی پایان دهد...

سازوکاری است که ازسوی «متحدین» آمریکا بنا شده است، نه دولت‌های رقیب مانند روسیه و چین، از‌این‌رو از پشتیبانی افکار عمومی غرب بهره‌مند است. اینستکس سازوکاری است که پتانسیل رشد دارد و بسیاری از تحلیلگران جهان معتقدند این ظرفیت را دارد که در بلندمدت به عنوان یک بازیگر جدید، حتی فراتر از موضوع برجام، در مناسبات بین‌المللی ایفای نقش کند. برخلاف ادعای منتقدان، اینستکس کوچک‌ترین شباهتی به برنامه نفت برای غذا نیز ندارد. برنامه «نفت برای غذا» برنامه‌ای بود که به وسیله یک قطع‌نامه شورای امنیت سازمان ملل، در چارچوب تحریم‌های چندجانبه بین‌المللی علیه عراق، به اجرا گذاشته شد؛ در‌حالی‌که اینستکس سازوکاری است که اتفاقا به‌دلیل نقض قطع‌نامه ۲۲۳۱ شورای امنیت ازسوی آمریکا و برای مهار آثار تحریم‌های غیرقانونی آن تأسیس شده است. انگیزه و کارکرد اینستکس با «نفت برای غذا» نیز به کُل با هم متفاوت است. کارکرد «نفت برای غذا» اعمال تحریم است و کارکرد اینستکس مهار تحریم. دامنه عملکرد «نفت برای غذا» محدود به اقلام غذایی و بشردوستانه بود، حال اینکه اینستکس پتانسیل رشد و در‌برگرفتن سایر کالاها را دارد. «نفت برای غذا» با حمایت و پشتیبانی آمریکا به اجرا گذاشته شد، حال اینکه اینستکس سازوکاری است که در بلندمدت ظرفیت شکستن انحصار دلار و مهار پدیده «قوانین فرا‌سرزمینی» آمریکا را دارد و به همین دلیل هم دولت ترامپ به‌شدت در‌پی سرکوب و از‌بین‌بردن آن است. در واقع، اینستکس سازوکاری است که هرگونه کارشکنی دولت ترامپ در شکل‌گیری و اجرای آن مستقیما آمریکا و اروپا را رو‌به‌روی هم قرار خواهد داد و سازوکاری است که علاوه بر همه این مزایا، این قابلیت را دارد که تأثیر تحریم‌ها را تا حدودی کاهش دهد و فضا را برای اتخاذ تصمیمات مهم و راهبردی مناسب‌‌تر کند. حال، می‌توان با ترویج یک خوانش غلط از برجام و نفی مطلق مقوله «دیپلماسی با غرب» به کُل ظرفیت‌ها و فرصت‌های این سازوکار جدید -و ابتکارات مشابه از جانب اروپا- را نادیده گرفت، دولت را به ساده‌‌لوحی و اعتماد به غرب متهم کرد، در پس هر تلاش نوعی توطئه و دسیسه پیچیده دید و -از بیم «فریب‌خوردن»- دولت ایران را مثل کودکی ضعیف و ناتوان از هرگونه تعامل و رایزنی با «بزرگان» برحذر داشت و به‌تبع آن، نوعی انزوا‌گرایی نامطلوب را به کشوری در حد و اندازه ایران تحمیل کرد؛ یا می‌شود از تلاش دولت حمایت کرد تا با استفاده از ابزار «چماق و هویج» و به‌کارگیری ظرفیت‌های حقوقی و سیاسی و دیپلماتیک برجام، دولت‌های اروپایی را به راه‌اندازی و استفاده از تمامی ظرفیت‌های این سازوکار -و اقدامات مشابه- وادار و مجبور کند.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها