|

شهرسازی؛ از واشنگتن تا تهران

احمد عظیمی‌بلوریان- استاد پیشین مریلند

دانشکده برنامه‌ریزی شهری دانشگاه واشنگتن در شهر سیاتل به‌تازگی دعوت کرده بود که در کنفرانسی به مناسبت پنجاهمین سال‌دوره دکترای شهرسازی آن دانشگاه شرکت و سخنرانی کنم. نگارنده نخستین فارغ‌التحصیل از اولین دوره دکترای آن دانشکده در سال ۱۳۴۹ بودم که بلافاصله به ایران بازگشتم و در پایان همان سال تدریس در دانشکده شهرسازی دانشگاه تهران را آغاز کردم. در کنفرانس اشاره‌شده که حدودا دو ماه پیش برگزار شد، شماری از استادان و پژوهشگران درباره تجربیات و طرح‌های تحقیقاتی خود سخنرانی کردند. همه سخنرانی‌ها درباره مسائل مختلف برنامه‌ریزی شهری و منطقه‌ای در ایالات متحده آمریکا صورت گرفت. سخنان نگارنده مربوط به تجربیات بین‌المللی در زمینه‌های مختلف برنامه‌ریزی در مقیاس‌های ملی و منطقه‌ای و محلی به‌ویژه در خاور‌میانه بود. برای صرفه‌جویی در وقت، در این نوشته به چند نکته عمده اشاره دارم که هم به درد دانشگاهیان می‌خورد و هم به کار دستگاه‌های مسئول برنامه‌ریزی می‌آید؛ از سازمان برنامه گرفته تا برنامه‌ریزان شهرها و محیط زیست.

در آغاز سخنرانی به تجربه‌ام در دوره دانشجویی مقطع دکترا اشاره کردم که اصول برنامه‌ریزی بلندمدت برای شهر و منطقه را می‌آموختم و برای کارآموزی تابستانی در سازمان برنامه‌ریزی عمرانی دره تنسی آمریکا و شورای‌عالی شهرسازی ایران فعالیت می‌کردم. در آن دوره آموختم که «آینده‌نگری» و «پیش‌بینی‌پذیری» فرض‌های مسلم و پیش‌نیازهای هر‌گونه برنامه‌ریزی است. آغاز تدریسم در دانشگاه تهران مصادف با اوج‌گیری مبارزات سیاسی در ایران بود. ما در کلاس‌های‌مان از آینده‌نگری و پیش‌بینی‌پذیری سخن می‌گفتیم؛ اما دانشجویانی که دوستان‌شان را در فعالیت‌های سیاسی به‌ویژه در دانشگاه‌های تهران و آریامهر سابق (دانشگاه شریف امروز) از دست داده بودند، با لباس سیاه در کلاس‌ها شرکت می‌کردند. عزادار بودند؛ اما نظم و احترام دانشکده را رعایت می‌کردند. در این فرایند آموزشی، آنچه ناپیدا بود، افق «آینده» بود. پدیده بسیار مهمی که امروز سراسر خاور‌میانه- از یمن تا فلسطین- را در بر گرفته است. در چنین شرایطی سخن‌گفتن از برنامه‌ریزی، به‌ویژه برای کشور و شهر و محیط زیست بیشتر به شوخی می‌ماند و ناشی از ناآگاهی است. امروزه در خاورمیانه و حتی در کشورهای آمریکای جنوبی مانند کوبا، ونزوئلا و نیکاراگوئه، هر کاری امکان دارد، مگر «برنامه‌ریزی»؛ به‌ویژه برنامه‌ریزی «بلندمدت». به عبارت دیگر هیجان و تلاطم روزانه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی همراه با دخالت‌‌ قدرت‌های فرامنطقه‌ای، مانع دیدن آینده می‌شود. در سال‌های آخر رژیم پهلوی حتی سازمان برنامه ایران توانایی تنظیم بودجه سالانه را از دست داده بود و بودجه دستگاه‌های اجرائی به صورت «یک‌دوازدهم» یا ماهانه تعیین و به آنها ابلاغ می‌شد. نگارنده خود بر پایه چند قرارداد برای یکی از وزارتخانه‌های ایران فعالیت پژوهشی داشتم و قراردادهایی را که بیش از یک سال زمان می‌بُرد، به دستور سازمان مربوطه امضا و کار را آغاز می‌کردم. در‌حالی‌که صاحب‌کار به دلیل نداشتن بودجه سالانه از امضای قرارداد طفره می‌رفت؛ اما می‌خواست که کار تحقیقاتی انجام شود و قول می‌داد در اولین لحظه ابلاغ بودجه سال وزارتخانه تعهدات خود را انجام دهد. با وقوع انقلاب اسلامی، به دلیل تغییر ارزش‌ها و نبودن «آلترناتیو» مشخص، قراردادهای اشاره‌شده با این نویسنده و پژوهشگران دیگر بلاتکلیف رها شد و هزینه تهیه طرح تا آن مرحله به تهیه‌کننده تحمیل شد. البته این جزئیات را در کنفرانس دانشگاه مطرح نکردم.
دومین موضوع سخنرانی مربوط به ساخت‌و‌ساز به روش غربی در شهرهای مذهبی بود. اشاره کردم که در برخی از شهرهای کشورهای غربی مانند واتیکان و واشنگتن دی‌سی (پایتخت آمریکا)، ساخت بناهای بلند ‌قدغن است؛ زیرا این‌گونه ساختمان‌ها، بناهای تاریخی، فرهنگی و مذهبی قدیمی را تحت‌الشعاع قرار می‌دهند و ارزش تاریخی و فرهنگی آنها را از بین می‌برند. در‌حالی‌که کشورهای خاورمیانه که به بازار کار آمریکا و اروپا تبدیل شده‌اند، این ملاحظات را به‌راحتی نادیده می‌گیرند. نمونه درخور‌ توجه آن، ساخت هتل‌ها و تسهیلات اداری غول‌آسا در جوار مسجدالحرام و کعبه است. اعراب در تاریخ همواره در چادر زندگی می‌کرده‌اند. خانه کعبه -که برای گردآوری نمادهای ادیان گوناگون با معماری غیربومی در هزاران سال پیش احداث شده است- شاید تنها بنای هندسی در عربستان کهن بوده باشد و به دلیل مکعب‌بودن «کعبه» نامیده شده بود.

این بنا تا ظهور اسلام جایگاه نگهداری صدها بت و خدایان مورد پرستش اعراب و بزرگ‌ترین بنای غیر‌چادری در مکه و شاید سراسر شبه‌جزیره بود. مردمی که برای زیارت خدایان به کعبه نزدیک می‌شدند، در برابر عظمت آن بنا سر تعظیم فرود می‌آوردند. امروز از پنجره هتل و بناهای خدماتی بلند اطراف مسجدالحرام، خانه کعبه به صورت یک مکعب کوچک دیده می‌شود که به‌راحتی در مشت جا می‌گیرد. برج‌هایی که در امارات و عربستان کنونی ساخته می‌شوند، تولید شرکت‌های مهندسی و معماری غربی است که عاشق پول بی‌حساب کشورهای نفت‌خیزند. این برج‌ها برای خدمات تجاری و اداری از‌جمله هتل و عشرت‌کده ساخته می‌شوند؛ اما مردم محلی و مهاجران از کشورهای خاور‌میانه به صورت خدمه در این برج‌ها کار می‌کنند. سود اصلی فعالیت اقتصادی این برج‌ها به جیب شاهزادگان عرب و سرمایه‌گذاران غربی مانند ترامپ می‌رود؛ اما خدمه آنها در بیغوله‌های زیر یا کف زمین زندگی می‌کنند. عربستان با آن سرزمین پهناور چه نیازی به ساختمان‌های بلند دارد؟ در واتیکان از هر‌گونه بلندمرتبه‌سازی که حتی به ارتفاع کلیسای سَن پیترو نمی‌رسد، نیز جلوگیری می‌کنند؛ اما در پروژه‌هایی که در خاورمیانه - با سرزمین‌های گَل و گشادی که دارد- اجرا می‌شود؛ حتی این نکته را به سفارش‌دهنده تذکر نمی‌دهند. مهندسان مشاور محلی هم کاری به مسائل ارزشی ندارند.سومین موضوع سخنرانی مربوط به برنامه‌های بازسازی در خاورمیانه بود. غرب با خرید نفت خاورمیانه پول هنگفتی به این منطقه سرازیر می‌کند؛ اما با ایجاد تشنج و جنگ در منطقه، زمینه را برای فروش اسلحه و تکنولوژی‌های مختلف از‌جمله ساخت یا خرید موشک‌های دفاعی فراهم می‌کند؛ به‌گونه‌ای‌که نه‌فقط پول نفت به جیب غرب باز‌می‌گردد؛ بلکه زمینه را برای فعالیت بازسازی پس از جنگ در منطقه فراهم می‌کند. در‌این‌میان کسانی که بیشترین صدمه را می‌بینند، مردم منطقه هستند که کشته و بی‌خانمان و آواره می‌شوند یا به صورت نیمه‌بَرده به کشورهای غربی سرازیر می‌شوند یا آنچه را که پس‌انداز کرده‌اند، صرف بازسازی بناهای تخریب‌شده خود می‌کنند. نگارنده و همکارانم در گزارش مفصل بررسی خسارات جنگ تحمیلی عراق علیه ایران که به تحریک غرب صورت گرفت، به این موضوعات اشاره کرده‌ایم. بسیاری از مردم آواره مناطق جنگی به شهرهای شمال و شرق ایران مهاجرت کرده و زندگی و معیشت را برای مردم محلی سخت‌تر کرده بودند. سخنان ناچیز نگارنده در کنفرانس اشاره‌شده مورد استقبال شرکت‌کنندگان قرار گرفت تا ضمن خواندن و یادگرفتن مفاهیم و روش‌های برنامه‌ریزی، به پشت صحنه واقعیات سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و محیط‌زیستی به‌ویژه در سرزمین‌های دور‌دست در جهان توجه کنند.

دانشکده برنامه‌ریزی شهری دانشگاه واشنگتن در شهر سیاتل به‌تازگی دعوت کرده بود که در کنفرانسی به مناسبت پنجاهمین سال‌دوره دکترای شهرسازی آن دانشگاه شرکت و سخنرانی کنم. نگارنده نخستین فارغ‌التحصیل از اولین دوره دکترای آن دانشکده در سال ۱۳۴۹ بودم که بلافاصله به ایران بازگشتم و در پایان همان سال تدریس در دانشکده شهرسازی دانشگاه تهران را آغاز کردم. در کنفرانس اشاره‌شده که حدودا دو ماه پیش برگزار شد، شماری از استادان و پژوهشگران درباره تجربیات و طرح‌های تحقیقاتی خود سخنرانی کردند. همه سخنرانی‌ها درباره مسائل مختلف برنامه‌ریزی شهری و منطقه‌ای در ایالات متحده آمریکا صورت گرفت. سخنان نگارنده مربوط به تجربیات بین‌المللی در زمینه‌های مختلف برنامه‌ریزی در مقیاس‌های ملی و منطقه‌ای و محلی به‌ویژه در خاور‌میانه بود. برای صرفه‌جویی در وقت، در این نوشته به چند نکته عمده اشاره دارم که هم به درد دانشگاهیان می‌خورد و هم به کار دستگاه‌های مسئول برنامه‌ریزی می‌آید؛ از سازمان برنامه گرفته تا برنامه‌ریزان شهرها و محیط زیست.

در آغاز سخنرانی به تجربه‌ام در دوره دانشجویی مقطع دکترا اشاره کردم که اصول برنامه‌ریزی بلندمدت برای شهر و منطقه را می‌آموختم و برای کارآموزی تابستانی در سازمان برنامه‌ریزی عمرانی دره تنسی آمریکا و شورای‌عالی شهرسازی ایران فعالیت می‌کردم. در آن دوره آموختم که «آینده‌نگری» و «پیش‌بینی‌پذیری» فرض‌های مسلم و پیش‌نیازهای هر‌گونه برنامه‌ریزی است. آغاز تدریسم در دانشگاه تهران مصادف با اوج‌گیری مبارزات سیاسی در ایران بود. ما در کلاس‌های‌مان از آینده‌نگری و پیش‌بینی‌پذیری سخن می‌گفتیم؛ اما دانشجویانی که دوستان‌شان را در فعالیت‌های سیاسی به‌ویژه در دانشگاه‌های تهران و آریامهر سابق (دانشگاه شریف امروز) از دست داده بودند، با لباس سیاه در کلاس‌ها شرکت می‌کردند. عزادار بودند؛ اما نظم و احترام دانشکده را رعایت می‌کردند. در این فرایند آموزشی، آنچه ناپیدا بود، افق «آینده» بود. پدیده بسیار مهمی که امروز سراسر خاور‌میانه- از یمن تا فلسطین- را در بر گرفته است. در چنین شرایطی سخن‌گفتن از برنامه‌ریزی، به‌ویژه برای کشور و شهر و محیط زیست بیشتر به شوخی می‌ماند و ناشی از ناآگاهی است. امروزه در خاورمیانه و حتی در کشورهای آمریکای جنوبی مانند کوبا، ونزوئلا و نیکاراگوئه، هر کاری امکان دارد، مگر «برنامه‌ریزی»؛ به‌ویژه برنامه‌ریزی «بلندمدت». به عبارت دیگر هیجان و تلاطم روزانه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی همراه با دخالت‌‌ قدرت‌های فرامنطقه‌ای، مانع دیدن آینده می‌شود. در سال‌های آخر رژیم پهلوی حتی سازمان برنامه ایران توانایی تنظیم بودجه سالانه را از دست داده بود و بودجه دستگاه‌های اجرائی به صورت «یک‌دوازدهم» یا ماهانه تعیین و به آنها ابلاغ می‌شد. نگارنده خود بر پایه چند قرارداد برای یکی از وزارتخانه‌های ایران فعالیت پژوهشی داشتم و قراردادهایی را که بیش از یک سال زمان می‌بُرد، به دستور سازمان مربوطه امضا و کار را آغاز می‌کردم. در‌حالی‌که صاحب‌کار به دلیل نداشتن بودجه سالانه از امضای قرارداد طفره می‌رفت؛ اما می‌خواست که کار تحقیقاتی انجام شود و قول می‌داد در اولین لحظه ابلاغ بودجه سال وزارتخانه تعهدات خود را انجام دهد. با وقوع انقلاب اسلامی، به دلیل تغییر ارزش‌ها و نبودن «آلترناتیو» مشخص، قراردادهای اشاره‌شده با این نویسنده و پژوهشگران دیگر بلاتکلیف رها شد و هزینه تهیه طرح تا آن مرحله به تهیه‌کننده تحمیل شد. البته این جزئیات را در کنفرانس دانشگاه مطرح نکردم.
دومین موضوع سخنرانی مربوط به ساخت‌و‌ساز به روش غربی در شهرهای مذهبی بود. اشاره کردم که در برخی از شهرهای کشورهای غربی مانند واتیکان و واشنگتن دی‌سی (پایتخت آمریکا)، ساخت بناهای بلند ‌قدغن است؛ زیرا این‌گونه ساختمان‌ها، بناهای تاریخی، فرهنگی و مذهبی قدیمی را تحت‌الشعاع قرار می‌دهند و ارزش تاریخی و فرهنگی آنها را از بین می‌برند. در‌حالی‌که کشورهای خاورمیانه که به بازار کار آمریکا و اروپا تبدیل شده‌اند، این ملاحظات را به‌راحتی نادیده می‌گیرند. نمونه درخور‌ توجه آن، ساخت هتل‌ها و تسهیلات اداری غول‌آسا در جوار مسجدالحرام و کعبه است. اعراب در تاریخ همواره در چادر زندگی می‌کرده‌اند. خانه کعبه -که برای گردآوری نمادهای ادیان گوناگون با معماری غیربومی در هزاران سال پیش احداث شده است- شاید تنها بنای هندسی در عربستان کهن بوده باشد و به دلیل مکعب‌بودن «کعبه» نامیده شده بود.

این بنا تا ظهور اسلام جایگاه نگهداری صدها بت و خدایان مورد پرستش اعراب و بزرگ‌ترین بنای غیر‌چادری در مکه و شاید سراسر شبه‌جزیره بود. مردمی که برای زیارت خدایان به کعبه نزدیک می‌شدند، در برابر عظمت آن بنا سر تعظیم فرود می‌آوردند. امروز از پنجره هتل و بناهای خدماتی بلند اطراف مسجدالحرام، خانه کعبه به صورت یک مکعب کوچک دیده می‌شود که به‌راحتی در مشت جا می‌گیرد. برج‌هایی که در امارات و عربستان کنونی ساخته می‌شوند، تولید شرکت‌های مهندسی و معماری غربی است که عاشق پول بی‌حساب کشورهای نفت‌خیزند. این برج‌ها برای خدمات تجاری و اداری از‌جمله هتل و عشرت‌کده ساخته می‌شوند؛ اما مردم محلی و مهاجران از کشورهای خاور‌میانه به صورت خدمه در این برج‌ها کار می‌کنند. سود اصلی فعالیت اقتصادی این برج‌ها به جیب شاهزادگان عرب و سرمایه‌گذاران غربی مانند ترامپ می‌رود؛ اما خدمه آنها در بیغوله‌های زیر یا کف زمین زندگی می‌کنند. عربستان با آن سرزمین پهناور چه نیازی به ساختمان‌های بلند دارد؟ در واتیکان از هر‌گونه بلندمرتبه‌سازی که حتی به ارتفاع کلیسای سَن پیترو نمی‌رسد، نیز جلوگیری می‌کنند؛ اما در پروژه‌هایی که در خاورمیانه - با سرزمین‌های گَل و گشادی که دارد- اجرا می‌شود؛ حتی این نکته را به سفارش‌دهنده تذکر نمی‌دهند. مهندسان مشاور محلی هم کاری به مسائل ارزشی ندارند.سومین موضوع سخنرانی مربوط به برنامه‌های بازسازی در خاورمیانه بود. غرب با خرید نفت خاورمیانه پول هنگفتی به این منطقه سرازیر می‌کند؛ اما با ایجاد تشنج و جنگ در منطقه، زمینه را برای فروش اسلحه و تکنولوژی‌های مختلف از‌جمله ساخت یا خرید موشک‌های دفاعی فراهم می‌کند؛ به‌گونه‌ای‌که نه‌فقط پول نفت به جیب غرب باز‌می‌گردد؛ بلکه زمینه را برای فعالیت بازسازی پس از جنگ در منطقه فراهم می‌کند. در‌این‌میان کسانی که بیشترین صدمه را می‌بینند، مردم منطقه هستند که کشته و بی‌خانمان و آواره می‌شوند یا به صورت نیمه‌بَرده به کشورهای غربی سرازیر می‌شوند یا آنچه را که پس‌انداز کرده‌اند، صرف بازسازی بناهای تخریب‌شده خود می‌کنند. نگارنده و همکارانم در گزارش مفصل بررسی خسارات جنگ تحمیلی عراق علیه ایران که به تحریک غرب صورت گرفت، به این موضوعات اشاره کرده‌ایم. بسیاری از مردم آواره مناطق جنگی به شهرهای شمال و شرق ایران مهاجرت کرده و زندگی و معیشت را برای مردم محلی سخت‌تر کرده بودند. سخنان ناچیز نگارنده در کنفرانس اشاره‌شده مورد استقبال شرکت‌کنندگان قرار گرفت تا ضمن خواندن و یادگرفتن مفاهیم و روش‌های برنامه‌ریزی، به پشت صحنه واقعیات سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و محیط‌زیستی به‌ویژه در سرزمین‌های دور‌دست در جهان توجه کنند.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها