به دنبال روح عدالت
تورج فرهادی
کلمه تمام میراث بشر است و بزرگترین معجزه پیامبر ما نیز در قالب کلمه بوده است. خداوند در این معجزه بزرگ در قالب کلمات با انسانها سخن گفته و تعاملات و تأملات بشر نیز در شکل کلمات است. انسانها هرچه را خیر و شر است با کلمات بیان میکنند، هر آنچه در آسمانها و زمین است و تمام قدرت الهی با کلمات تعریف میشود و صد البته تمام بداخلاقی فردی و اجتماعی بشر نیز در ساختار کلمات جاری میشود. مهم است بدانیم کلمات چه جایگاهی دارند و اهمیت آنها به نقش آنها بستگی دارد. هرچند گاهی دامنه کلمات پاسخگوی هیجان ضمیر نیست، ولی هر آنچه هست کلمات هستند و شادیها و غمها نیز محصول کلماتی هستند که در قالب روایتی یا حادثهای یا اتفاقی و... رقم میخورند. کلمه میتواند روح انسانها را سحر کند و نیز میتواند همه را ناامید کند. انسانهای برتریطلب چه از نوع طلب خیر برای بشر باشد چه از نوع شر، با سحر کلمات ایجاد میشود که همچون عصای موسی معجزه میکند یا مانند گوساله سامری به تباهی میکشاند.
عالمی را یک سخن ویران کند
روبهان مرده را شیران کند (مولانا)
پس در ادای هر کلمه و هر جمله باید تمام جوانب در نظر گرفته شود. مهمترین جانب مورد ملاحظه رعایت حقالناس و حقوق شهروندی است، چراکه انسانها محصول یک عمر تلاش، تربیت، اجتهاد و هزینههای مادی و معنوی خود و جامعه خود هستند و مجموع آوردهها و اندوختههای یک انسان به او آبرو و اعتبار میدهد و در حقیقت یک انسان با کالبد تعریف نمیشود. همه او آبروی اوست و خداوند متعال نیز رنگ، نژاد، قبیله، زبان و... را وسیله تمییز ، شناخت و... قرار نداده است. قدر هر انسان در محضر حق صرفا تقوای اوست که سرمایه اصلی آبروی انسانهاست.
خدشه بر آبروی انسان معادل کشتن اوست و کشتن یک انسان معادل کشتن یک ملت. در دین اسلام و بهویژه در مذهب شیعه، به حقوق انسانها و حتی گناهکاران توجه ویژه شده است. در جایی حضرت امیر (ع) میفرماید: «ای مالک اگر شب کسی را در حال گناه دیدی، فردا به چشم گناهکار به او نگاه نکن، شاید توبه کرده باشد».
پیامبر اکرم در وصف ایشان میفرماید:
«علی (ع) با حق است و حق نیز همراه علی (ع) است». اینان که برگزیدگان حق و رسولان او هستند، بحق میدانند در جامعهای که حرمت انسان و کلمه حفظ نشود و هر کلمهای بهراحتی برای هر انسانی بدون ملاحظه و بدون تحقیق و بدون رعایت حرمت جامعه به کار برده شود، بداخلاقی اجتماعی رواج پیدا میکند. انسانها خارج از چارچوب عدالت و سیستم در کنار هم مجموع نخواهند شد و انسجام جامعه با بدبینی از میان خواهد رفت و اخلاق اجتماعی، با بداخلاقی زائل خواهد شد.
در این آتش خشک و تر با هم خواهد سوخت و هیچکس ایمن نخواهد بود. برگزیدگان خدا میدانند انسانها دارای نگاههای متفاوت در جهان هستند و کثرت در عین وحدت را قبول دارند. میدانند که همه با چراغ وارد اتاق فیل بزرگ نشدهاند، بلکه هرکسی در تاریکی یک قسمت از این فیل را لمس کرده است، ولی دلیل بر آن نیست که از حق زندگی که نعمت بزرگ الهی است، محروم شوند. پس بر بزرگان و عالمان جوامع است شرایطی ایجاد کنند که اخلاق اجتماعی که بر پایه عدالت استوار است، رعایت شود. این مسئله بهصورت ساختار همراه با ارزیابی تعریف میشود که محصول آن نیز رفع تبعیض، ایجاد اعتماد و تولید مشارکت است و محصولش جامعهای سالم است و امکان چراغبهدستشدن برای اکثریت مردمان جامعه را به دست میدهد. شرع مقدس انسانها را به کتمان گناه توصیه میکند که قبح آن در جامعه نریزد. شیخ اجل سعدی علیهالرحمه میفرماید «خدایی میبیند و میپوشد و خلق نمیبیند و میفروشد» و قانون که حکمش را از تمام ارزشها، داشتهها، اعتقادها و ساختارهای موفق جامعه انسانی میگیرد، به انسانها توصیه میکند که هر فعلی را که خارج از چارچوبش باشد، باید در مراجع تعیینشدهاش رسیدگی کنند تا هرجومرج حاکم نشود. اگر ملاک حال افراد و حال جامعه باشد، آیا ما احوال فردی و اجتماعی خوبی داریم؟ آیا از جامعهای با فضیلت اخلاق اجتماعی که مبتنی بر عدالت است، برخوردار هستیم؟ آیا حرمت انسانها و کرامت آنها را رعایت میکنیم؟ آیا برای کلماتی که میراث ما خواهند بود، ارزش قائل هستیم؟ آیا تبعیضها را رفع کردهایم؟ آیا ساختارهای مناسب پیاده کردهایم؟ آیا شایستهسالاری مبتنی بر ارزیابی ساختارمند را ایجاد کردهایم؟ آیا مبانی فکری منابع را برای مکتب حاکم بر جامعه تعریف کردهایم؟ آیا توانستهایم برای این ملت و این مردم شریف که با حال و مال به پای کشور و مردم و این نظام ایستادهاند بهبودی در کیفیت زندگی و معیشت آنها و اخلاق فردی و اجتماعی آنها ایجاد کنیم و در مجموع آیا توانستهایم به آنان «مال و سلامت و کرامت» هدیه کنیم؟ سرانجام مهمترین سؤال این است که آیا چون گذشته باید در جستوجوی احوالات فردی خصوصی آدمها باشیم یا اولویت این است که ساختاری مبتنی بر قانون که دارای روح عدالت است و «حق بر شهر» و کشور را برای همه مسلم میداند و شفافیت را حاکم میکند و تبعیض را میراند، حاکم کنیم. به نظر میرسد اگر اولویتها را در این مقطع بهدرستی تشخیص ندهیم، نسلبهنسل همدیگر را خواهیم کشت.
کلمه تمام میراث بشر است و بزرگترین معجزه پیامبر ما نیز در قالب کلمه بوده است. خداوند در این معجزه بزرگ در قالب کلمات با انسانها سخن گفته و تعاملات و تأملات بشر نیز در شکل کلمات است. انسانها هرچه را خیر و شر است با کلمات بیان میکنند، هر آنچه در آسمانها و زمین است و تمام قدرت الهی با کلمات تعریف میشود و صد البته تمام بداخلاقی فردی و اجتماعی بشر نیز در ساختار کلمات جاری میشود. مهم است بدانیم کلمات چه جایگاهی دارند و اهمیت آنها به نقش آنها بستگی دارد. هرچند گاهی دامنه کلمات پاسخگوی هیجان ضمیر نیست، ولی هر آنچه هست کلمات هستند و شادیها و غمها نیز محصول کلماتی هستند که در قالب روایتی یا حادثهای یا اتفاقی و... رقم میخورند. کلمه میتواند روح انسانها را سحر کند و نیز میتواند همه را ناامید کند. انسانهای برتریطلب چه از نوع طلب خیر برای بشر باشد چه از نوع شر، با سحر کلمات ایجاد میشود که همچون عصای موسی معجزه میکند یا مانند گوساله سامری به تباهی میکشاند.
عالمی را یک سخن ویران کند
روبهان مرده را شیران کند (مولانا)
پس در ادای هر کلمه و هر جمله باید تمام جوانب در نظر گرفته شود. مهمترین جانب مورد ملاحظه رعایت حقالناس و حقوق شهروندی است، چراکه انسانها محصول یک عمر تلاش، تربیت، اجتهاد و هزینههای مادی و معنوی خود و جامعه خود هستند و مجموع آوردهها و اندوختههای یک انسان به او آبرو و اعتبار میدهد و در حقیقت یک انسان با کالبد تعریف نمیشود. همه او آبروی اوست و خداوند متعال نیز رنگ، نژاد، قبیله، زبان و... را وسیله تمییز ، شناخت و... قرار نداده است. قدر هر انسان در محضر حق صرفا تقوای اوست که سرمایه اصلی آبروی انسانهاست.
خدشه بر آبروی انسان معادل کشتن اوست و کشتن یک انسان معادل کشتن یک ملت. در دین اسلام و بهویژه در مذهب شیعه، به حقوق انسانها و حتی گناهکاران توجه ویژه شده است. در جایی حضرت امیر (ع) میفرماید: «ای مالک اگر شب کسی را در حال گناه دیدی، فردا به چشم گناهکار به او نگاه نکن، شاید توبه کرده باشد».
پیامبر اکرم در وصف ایشان میفرماید:
«علی (ع) با حق است و حق نیز همراه علی (ع) است». اینان که برگزیدگان حق و رسولان او هستند، بحق میدانند در جامعهای که حرمت انسان و کلمه حفظ نشود و هر کلمهای بهراحتی برای هر انسانی بدون ملاحظه و بدون تحقیق و بدون رعایت حرمت جامعه به کار برده شود، بداخلاقی اجتماعی رواج پیدا میکند. انسانها خارج از چارچوب عدالت و سیستم در کنار هم مجموع نخواهند شد و انسجام جامعه با بدبینی از میان خواهد رفت و اخلاق اجتماعی، با بداخلاقی زائل خواهد شد.
در این آتش خشک و تر با هم خواهد سوخت و هیچکس ایمن نخواهد بود. برگزیدگان خدا میدانند انسانها دارای نگاههای متفاوت در جهان هستند و کثرت در عین وحدت را قبول دارند. میدانند که همه با چراغ وارد اتاق فیل بزرگ نشدهاند، بلکه هرکسی در تاریکی یک قسمت از این فیل را لمس کرده است، ولی دلیل بر آن نیست که از حق زندگی که نعمت بزرگ الهی است، محروم شوند. پس بر بزرگان و عالمان جوامع است شرایطی ایجاد کنند که اخلاق اجتماعی که بر پایه عدالت استوار است، رعایت شود. این مسئله بهصورت ساختار همراه با ارزیابی تعریف میشود که محصول آن نیز رفع تبعیض، ایجاد اعتماد و تولید مشارکت است و محصولش جامعهای سالم است و امکان چراغبهدستشدن برای اکثریت مردمان جامعه را به دست میدهد. شرع مقدس انسانها را به کتمان گناه توصیه میکند که قبح آن در جامعه نریزد. شیخ اجل سعدی علیهالرحمه میفرماید «خدایی میبیند و میپوشد و خلق نمیبیند و میفروشد» و قانون که حکمش را از تمام ارزشها، داشتهها، اعتقادها و ساختارهای موفق جامعه انسانی میگیرد، به انسانها توصیه میکند که هر فعلی را که خارج از چارچوبش باشد، باید در مراجع تعیینشدهاش رسیدگی کنند تا هرجومرج حاکم نشود. اگر ملاک حال افراد و حال جامعه باشد، آیا ما احوال فردی و اجتماعی خوبی داریم؟ آیا از جامعهای با فضیلت اخلاق اجتماعی که مبتنی بر عدالت است، برخوردار هستیم؟ آیا حرمت انسانها و کرامت آنها را رعایت میکنیم؟ آیا برای کلماتی که میراث ما خواهند بود، ارزش قائل هستیم؟ آیا تبعیضها را رفع کردهایم؟ آیا ساختارهای مناسب پیاده کردهایم؟ آیا شایستهسالاری مبتنی بر ارزیابی ساختارمند را ایجاد کردهایم؟ آیا مبانی فکری منابع را برای مکتب حاکم بر جامعه تعریف کردهایم؟ آیا توانستهایم برای این ملت و این مردم شریف که با حال و مال به پای کشور و مردم و این نظام ایستادهاند بهبودی در کیفیت زندگی و معیشت آنها و اخلاق فردی و اجتماعی آنها ایجاد کنیم و در مجموع آیا توانستهایم به آنان «مال و سلامت و کرامت» هدیه کنیم؟ سرانجام مهمترین سؤال این است که آیا چون گذشته باید در جستوجوی احوالات فردی خصوصی آدمها باشیم یا اولویت این است که ساختاری مبتنی بر قانون که دارای روح عدالت است و «حق بر شهر» و کشور را برای همه مسلم میداند و شفافیت را حاکم میکند و تبعیض را میراند، حاکم کنیم. به نظر میرسد اگر اولویتها را در این مقطع بهدرستی تشخیص ندهیم، نسلبهنسل همدیگر را خواهیم کشت.