|

«گوشت نخوریم!» از نوع سوم

عبدالرضا جعفری . آموزگار ابتدایی

نوع اول توصیه‌ «گوشت نخورید» این روزها از‌سوی برخی مسئولان وطنی شنیده می‌شود؛ در جایی که گوشت گران‌ شده است و برایش صفوف طویل تشکیل می‌شود (هدف شخصی است، تا خود بیشتر گوشت بخورند). در نوع دوم طبیبان و کاردیولوژیست‌ها به گوشت‌نخوردن سفارش می‌کنند، زیرا معتقدند مصرفش به افزایش کلسترول خون و شیوع بیشتر بیماری‌های قلبی-عروقی منجر می‌شود (توصیه باز هم در جهت مصالح و منافع انسانی است). اما نوع سوم، اندرز آنانی است که شرافتمندانه حقوق و آزادی حیوانات را محترم می‌شمرند و هدفشان کاستن از رنج این دوستان دیرین و همسایگان بی‌آزار آدمی است؛ توصیه‌ای که در قلمرو مصلحت‌اندیشی انسانی نیست بلکه محض رعایت و توجه به حال حیوانات است. از جنس «اخلاق وظیفه» امانوئل کانت (به قول مصطفی ملکیان در توضیح این نوع اخلاق «یعنی به دیگری اندیشیدن. حتی اگر محاسبه سعادت اخروی باشد تا وقتی محاسبه خودت را می‌کنی وارد حوزه اخلاق نشده‌ای»). پس منظور این نوشته از ستم‌نراندن بر حیوانات، آنها را التفات‌داشتن است، نه به این علل که آنها سرگرمی ما، باعث لذت ما یا مولد غذای ما هستند یا خوردنشان و نبودشان به زیان ما است بلکه فقط چون حق آزادی دارند و رنج و لذت را (بیش و کم شبیه ما) درک می‌کنند. شاید در نگاه اول این ستم را خوردن حیوانات تعبیر کنید، اما کُشتن و خوردن در مقابل دیگر اعمالی که بشر بر آنها روا داشته‌ و در دامداری‌های صنعتی، کشتارگاه‌ها، سیرک‌ها و باغ‌‌وحش‌ها (پرتکرار و راحت) مرتکب می‌شود، تقریبا هیچ است. پیتر سینگر، فیلسوف استرالیایی و استاد دانشگاه پرینستون، در کتاب پُرمایه و بیدارکننده «آزادی حیوانات» و شوان مانسون در فیلم منقلب‌کننده و رقت‌انگیز «ساکنان زمین» (که مقدمه مترجم کتاب، بهنام خداپناه، آن را به من معرفی کرد) گوشه‌هایی از جنایات بی‌شمار و متنوع ما بر حیوانات را بازنمایی کرده‌اند و نگاهی ژرف به این موضوع می‌اندازند. سینگر در کتاب خود ضمن اینکه از فجایعی سخن می‌راند که انسان‌ها صرفا با هدف سود اقتصادی بالاتر و تفریح بی‌بندوبارتر بر حیوانات به‌کار می‌بندند، اشاره می‌کند که این کتاب خلاصه‌ای از همه‌چیزهای نامطبوعی نیست که ما سر حیوانات می‌آوریم. [من] در عمل دو بحث اساسی راجع به گونه‌پرستی را برگزیده‌ام که آنها نمونه‌های موردی از دگرآزاری نیستند، بلکه رویه‌هایی هستند که در یک مورد شامل ده‌ها میلیون و مورد دیگر شامل میلیاردها حیوان در سال می‌شود (آزادی حیوانات-

ص ١١٩) . به عبارتی نویسنده برای تنویر ذهن مخاطب فقط به فجایع گُل‌درشتی که دیگر کاملا معمولی شده‌ پرداخته است، اعمالی همچون آزمایش‌های غیرضرور و وحشتناکی که روی حیوانات (در جایگاه پیش‌مرگان ‌ما) انجام می‌شود. بسط بی‌حد تئوری هتلینگ در تغذیه دام که در آن جیره‌نویسان مرتب به دنبال غذایی با سرعت گذر بالاتر از دستگاه گوارش دام هستند و دوست دارند به جای علف‌خوار، حیوان دانه‌خوار باشد تا ساعت‌به‌ساعت متورم‌تر و فربه‌تر شود (زندگی با حالت اسهال و تعرق دائم از فرط خوردن را تصور کنید). علامت‌گذاری (داغ‌گذاری) روی صورت چراکه پوست بدن نباید سوراخ شود تا نکند پالتو چرم سوراخ باشد. وارونه‌کردن گاو قبل از ذبح حلال با قرار‌دادن در اتاقکی فلزی که 180 درجه می‌چرخد، تا بیشترین خون از گلو ریخته شود.
نوک چینی (با چسباندن نوک مرغ به سطحی به‌شدت داغ) تا دان کمتری پخش شود یا مرغ‌ها از فرط کمبود تنوع جیره دچار کانیبالیسم (هم‌نوع‌خواری) نشوند. انتقال‌های صدها کیلومتری دست‌و‌پا‌شکن بدون آب و غذا. تزریق انواع سموم، آنتی‌بیوتیک‌ها، نیکوتین، آمفتامین، الکل، و... در دوزهای بالا برای مشاهده نحوه اثرگذاری این مواد. فیستوله‌گذاری که حفره‌ای دائمی به قطر حدود ۱۰ سانت روی بدن گاو ایجاد می‌کنند تا دسترسی به معده گاو آسان باشد، برای وقتی که گاو از خوردن غذای غیرعلوفه‌ای دچار اسیدوز شده و از فشار شکمبه در حال پُکیدن است. گاوبازی و نیزه‌هایی که برای خون‌ریزی و عصبانی و ضعیف‌کردن گاو به بدنش وارد می‌کنند. مسابقه کمنداندازی که گوساله‌ها را در سرعتِ فرار با طناب ضخیمی در گردن متوقف می‌کنند. تشریح جانور زنده برای مشاهده کارکرد برخی اندام‌ها. قفس‌های میله‌ای مینی نُقلی (چهار تا پنج مرغ در قفس40 در40 سانت). دوره‌های درازمدت گرسنگی (در مرغداری‌ها تا جوجه‌ها پایان دوره سریع‌تر وزن بگیرند و در آزمایشگاه‌ها تا انواع سوءتغذیه بررسی شود). تغییر ریتم شبانه‌روزی (جدول نوردهی سالن) با این قصد که مثلا مرغ به جای هر ۲۴ ساعت هر ۱۸ ساعت تخم‌گذاری کند. آموزش تحت شوکرِ برقی در سیرک‌ها. شاخ‌بُری و شاخ‌سوزی. سوزاندن بدن همسترها با الکترود جوشکاری تا اثر پمادهای سوختگی تست شود. تغذیه گوساله تا ماه‌ها با مایعی شبیه شیر یا خوراکی خمیری با میزان آهنی بسیار کم، در حصاری بسیار تنگ برای اینکه گوشت سفید تحویل دهد (زندگی با دردهای دائم مفاصل و استخوانی) و صدها مورد دیگر. هدف این نوشتار منحصرا شِکوه از بدرفتاری‌های شوکه‌کننده با حیوانات نیست و موارد فوق صرفا به این دلیل آورده شد تا یادآور شود تکنیک‌های علمی، پزشکی نوین و صنعتی‌شدنِ روش‌های پرورش به شکل فزاینده‌ای از حیوانات بهره‌کشی کرده و آنها را به مثابه اشیایی در تسخیر انسان درآورده‌ است. به قول کتاب «هیچ جنبه‌ای از پرورش حیوانات از تهاجماتِ تکنولوژی و فشار برای شدت‌بخشیدن به تولید مصون نمانده است» (آزادی حیوانات ص ٢٨٩). حال سؤال اینجاست که آیا ما در این سالیان به نسبت فکر و زمانی که مصروف استیلایمان بر حیوانات کرده، روی خویشتنِ خویش کار کرده‌ایم؟ آیا پیشرفت‌های تکنولوژیک انسان در مثلا نیم قرن اخیر در تنها صنعت دام و طیور، در توازن با دستاوردهای انسان‌شناسی و روان‌شناسی بوده است؟ و آیا سیاست‌مداران و زمامداران، نشت و سرایت این ستم‌پیشگی و قساوت (به حیوانات) را به اجتماعات انسانی منکرند یا متوجه عقب‌ماندنِ بلاخیز علوم انسانی از علوم طبیعی در جامعه نیستند؟ دیگر بر کسی پوشیده نیست که «از دهه چهارم قرن بیستم، موضوع جایگاه علوم انسانی کم‌رنگ‌تر شده» (نظریه‌های مربوط به علوم انسانی، ژولین فروند‌). و کمتر توسعه‌یافتگی این معارف در جهان مدرن بشر را به یک دگرگونی رو به آشفتگی سوق داده است. اما اگر ما «به جای تلاش برای تغییر نظم موجود، امیال و خواسته‌هایمان را تغییر دهیم و باور داشته باشیم هیچ چیز جز اندیشه‌های خودمان به طور کامل در اختیار ما نیست» (فلسفه‌ای برای زندگی، ویلیام اروین - ص ۲۷۷) می‌توانیم در کنار حیوانات سبک‌بارتر به زندگی ادامه دهیم و حتی یاری‌رسان آنها باشیم. دستگاه عقلی حیوانات ناانسان، به زعم ما انسان‌ها هر چقدر ضعیف، پوستشان هر چقدر ضخیم، اما اینان عصب، احساس و عواطف دارند و در درد درد و در تداومِ درد، رنج می‌کشند. بی‌گمان اگر امروزه ما به ارزش حیات، حقیقت، موهبت و زیبایی آن پی برده‌ بودیم، اکنون همسایگان ما این‌قدر زندگی محتضرگونه‌ای نداشتند. من معتقدم خرد حریف میل می‌شود و می‌تواند ابزاری در خدمت امیال نباشد. حداقل می‌تواند آن را کنترل کند تا در مسیری که آکنده از نخوت گونه‌‌پرستی انسانی است، این‌گونه آسوده و ریلکس قدم نزند. قطعا اندیشه‌ورزی، بینش و اراده می‌توانسته که هم‌اکنون ما اینجاییم و گاوها در قابلمه‌هایمان و اگر همین ویژگی‌ها دوباره به مدد آیند، می‌توانند ما را از گردنه‌ دگرآزاری و گوشت‌خواری به‌سلامت رد کنند. ازخودگذشتگی صفتی زیبا فقط برای روی کاغذ و سخنرانی نیست که از اصول زیست اخلاقی است و به قول نویسنده کتابِ آزادی حیوانات «آزادی حیوانات مستلزم ازخودگذشتگی بیشتری از ناحیه انسان‌هاست» (آزادی حیوانات - ص ۴۴۶).
سخنرانی ضرورت نقد میراث فرهنگی ادبی- آقای ملکیان در اینجا مثالی نیز ذکر می‌کنند: اگر بپرسند چرا تواضع می‌ورزی بگویی چون انسان باید تواضع بورزد [نه اینکه می‌خواهم خودم در بین عموم مقبول یا نزد خداوند مأجور باشم]. اخلاقی زندگی می‌کنم چون وظیفه دارم.
منظور از مورد اول اشاره به فصل ابزارهای پژوهش است که از به‌کارگیری حیوانات در آزمایش‌های بی‌رحمانه و غیرضرور صحبت می‌شود و مورد دوم فصل درون دامداری صنعتی است.
به تبعیض بر مبنای گونه‌ زیست‌شناسی، در اکثر کاربردها به تبعیض علیه گونه‌های غیرانسان گفته می‌شود. این تبعیض و تمایز می‌تواند از دریچه‌های مختلفی ایجاد شود. به دیگر بیان؛ عمل بر اساس این تصور که انسان‌ها بر دیگر حیوانات برتری عقلانی و عاطفی دارند.

نوع اول توصیه‌ «گوشت نخورید» این روزها از‌سوی برخی مسئولان وطنی شنیده می‌شود؛ در جایی که گوشت گران‌ شده است و برایش صفوف طویل تشکیل می‌شود (هدف شخصی است، تا خود بیشتر گوشت بخورند). در نوع دوم طبیبان و کاردیولوژیست‌ها به گوشت‌نخوردن سفارش می‌کنند، زیرا معتقدند مصرفش به افزایش کلسترول خون و شیوع بیشتر بیماری‌های قلبی-عروقی منجر می‌شود (توصیه باز هم در جهت مصالح و منافع انسانی است). اما نوع سوم، اندرز آنانی است که شرافتمندانه حقوق و آزادی حیوانات را محترم می‌شمرند و هدفشان کاستن از رنج این دوستان دیرین و همسایگان بی‌آزار آدمی است؛ توصیه‌ای که در قلمرو مصلحت‌اندیشی انسانی نیست بلکه محض رعایت و توجه به حال حیوانات است. از جنس «اخلاق وظیفه» امانوئل کانت (به قول مصطفی ملکیان در توضیح این نوع اخلاق «یعنی به دیگری اندیشیدن. حتی اگر محاسبه سعادت اخروی باشد تا وقتی محاسبه خودت را می‌کنی وارد حوزه اخلاق نشده‌ای»). پس منظور این نوشته از ستم‌نراندن بر حیوانات، آنها را التفات‌داشتن است، نه به این علل که آنها سرگرمی ما، باعث لذت ما یا مولد غذای ما هستند یا خوردنشان و نبودشان به زیان ما است بلکه فقط چون حق آزادی دارند و رنج و لذت را (بیش و کم شبیه ما) درک می‌کنند. شاید در نگاه اول این ستم را خوردن حیوانات تعبیر کنید، اما کُشتن و خوردن در مقابل دیگر اعمالی که بشر بر آنها روا داشته‌ و در دامداری‌های صنعتی، کشتارگاه‌ها، سیرک‌ها و باغ‌‌وحش‌ها (پرتکرار و راحت) مرتکب می‌شود، تقریبا هیچ است. پیتر سینگر، فیلسوف استرالیایی و استاد دانشگاه پرینستون، در کتاب پُرمایه و بیدارکننده «آزادی حیوانات» و شوان مانسون در فیلم منقلب‌کننده و رقت‌انگیز «ساکنان زمین» (که مقدمه مترجم کتاب، بهنام خداپناه، آن را به من معرفی کرد) گوشه‌هایی از جنایات بی‌شمار و متنوع ما بر حیوانات را بازنمایی کرده‌اند و نگاهی ژرف به این موضوع می‌اندازند. سینگر در کتاب خود ضمن اینکه از فجایعی سخن می‌راند که انسان‌ها صرفا با هدف سود اقتصادی بالاتر و تفریح بی‌بندوبارتر بر حیوانات به‌کار می‌بندند، اشاره می‌کند که این کتاب خلاصه‌ای از همه‌چیزهای نامطبوعی نیست که ما سر حیوانات می‌آوریم. [من] در عمل دو بحث اساسی راجع به گونه‌پرستی را برگزیده‌ام که آنها نمونه‌های موردی از دگرآزاری نیستند، بلکه رویه‌هایی هستند که در یک مورد شامل ده‌ها میلیون و مورد دیگر شامل میلیاردها حیوان در سال می‌شود (آزادی حیوانات-

ص ١١٩) . به عبارتی نویسنده برای تنویر ذهن مخاطب فقط به فجایع گُل‌درشتی که دیگر کاملا معمولی شده‌ پرداخته است، اعمالی همچون آزمایش‌های غیرضرور و وحشتناکی که روی حیوانات (در جایگاه پیش‌مرگان ‌ما) انجام می‌شود. بسط بی‌حد تئوری هتلینگ در تغذیه دام که در آن جیره‌نویسان مرتب به دنبال غذایی با سرعت گذر بالاتر از دستگاه گوارش دام هستند و دوست دارند به جای علف‌خوار، حیوان دانه‌خوار باشد تا ساعت‌به‌ساعت متورم‌تر و فربه‌تر شود (زندگی با حالت اسهال و تعرق دائم از فرط خوردن را تصور کنید). علامت‌گذاری (داغ‌گذاری) روی صورت چراکه پوست بدن نباید سوراخ شود تا نکند پالتو چرم سوراخ باشد. وارونه‌کردن گاو قبل از ذبح حلال با قرار‌دادن در اتاقکی فلزی که 180 درجه می‌چرخد، تا بیشترین خون از گلو ریخته شود.
نوک چینی (با چسباندن نوک مرغ به سطحی به‌شدت داغ) تا دان کمتری پخش شود یا مرغ‌ها از فرط کمبود تنوع جیره دچار کانیبالیسم (هم‌نوع‌خواری) نشوند. انتقال‌های صدها کیلومتری دست‌و‌پا‌شکن بدون آب و غذا. تزریق انواع سموم، آنتی‌بیوتیک‌ها، نیکوتین، آمفتامین، الکل، و... در دوزهای بالا برای مشاهده نحوه اثرگذاری این مواد. فیستوله‌گذاری که حفره‌ای دائمی به قطر حدود ۱۰ سانت روی بدن گاو ایجاد می‌کنند تا دسترسی به معده گاو آسان باشد، برای وقتی که گاو از خوردن غذای غیرعلوفه‌ای دچار اسیدوز شده و از فشار شکمبه در حال پُکیدن است. گاوبازی و نیزه‌هایی که برای خون‌ریزی و عصبانی و ضعیف‌کردن گاو به بدنش وارد می‌کنند. مسابقه کمنداندازی که گوساله‌ها را در سرعتِ فرار با طناب ضخیمی در گردن متوقف می‌کنند. تشریح جانور زنده برای مشاهده کارکرد برخی اندام‌ها. قفس‌های میله‌ای مینی نُقلی (چهار تا پنج مرغ در قفس40 در40 سانت). دوره‌های درازمدت گرسنگی (در مرغداری‌ها تا جوجه‌ها پایان دوره سریع‌تر وزن بگیرند و در آزمایشگاه‌ها تا انواع سوءتغذیه بررسی شود). تغییر ریتم شبانه‌روزی (جدول نوردهی سالن) با این قصد که مثلا مرغ به جای هر ۲۴ ساعت هر ۱۸ ساعت تخم‌گذاری کند. آموزش تحت شوکرِ برقی در سیرک‌ها. شاخ‌بُری و شاخ‌سوزی. سوزاندن بدن همسترها با الکترود جوشکاری تا اثر پمادهای سوختگی تست شود. تغذیه گوساله تا ماه‌ها با مایعی شبیه شیر یا خوراکی خمیری با میزان آهنی بسیار کم، در حصاری بسیار تنگ برای اینکه گوشت سفید تحویل دهد (زندگی با دردهای دائم مفاصل و استخوانی) و صدها مورد دیگر. هدف این نوشتار منحصرا شِکوه از بدرفتاری‌های شوکه‌کننده با حیوانات نیست و موارد فوق صرفا به این دلیل آورده شد تا یادآور شود تکنیک‌های علمی، پزشکی نوین و صنعتی‌شدنِ روش‌های پرورش به شکل فزاینده‌ای از حیوانات بهره‌کشی کرده و آنها را به مثابه اشیایی در تسخیر انسان درآورده‌ است. به قول کتاب «هیچ جنبه‌ای از پرورش حیوانات از تهاجماتِ تکنولوژی و فشار برای شدت‌بخشیدن به تولید مصون نمانده است» (آزادی حیوانات ص ٢٨٩). حال سؤال اینجاست که آیا ما در این سالیان به نسبت فکر و زمانی که مصروف استیلایمان بر حیوانات کرده، روی خویشتنِ خویش کار کرده‌ایم؟ آیا پیشرفت‌های تکنولوژیک انسان در مثلا نیم قرن اخیر در تنها صنعت دام و طیور، در توازن با دستاوردهای انسان‌شناسی و روان‌شناسی بوده است؟ و آیا سیاست‌مداران و زمامداران، نشت و سرایت این ستم‌پیشگی و قساوت (به حیوانات) را به اجتماعات انسانی منکرند یا متوجه عقب‌ماندنِ بلاخیز علوم انسانی از علوم طبیعی در جامعه نیستند؟ دیگر بر کسی پوشیده نیست که «از دهه چهارم قرن بیستم، موضوع جایگاه علوم انسانی کم‌رنگ‌تر شده» (نظریه‌های مربوط به علوم انسانی، ژولین فروند‌). و کمتر توسعه‌یافتگی این معارف در جهان مدرن بشر را به یک دگرگونی رو به آشفتگی سوق داده است. اما اگر ما «به جای تلاش برای تغییر نظم موجود، امیال و خواسته‌هایمان را تغییر دهیم و باور داشته باشیم هیچ چیز جز اندیشه‌های خودمان به طور کامل در اختیار ما نیست» (فلسفه‌ای برای زندگی، ویلیام اروین - ص ۲۷۷) می‌توانیم در کنار حیوانات سبک‌بارتر به زندگی ادامه دهیم و حتی یاری‌رسان آنها باشیم. دستگاه عقلی حیوانات ناانسان، به زعم ما انسان‌ها هر چقدر ضعیف، پوستشان هر چقدر ضخیم، اما اینان عصب، احساس و عواطف دارند و در درد درد و در تداومِ درد، رنج می‌کشند. بی‌گمان اگر امروزه ما به ارزش حیات، حقیقت، موهبت و زیبایی آن پی برده‌ بودیم، اکنون همسایگان ما این‌قدر زندگی محتضرگونه‌ای نداشتند. من معتقدم خرد حریف میل می‌شود و می‌تواند ابزاری در خدمت امیال نباشد. حداقل می‌تواند آن را کنترل کند تا در مسیری که آکنده از نخوت گونه‌‌پرستی انسانی است، این‌گونه آسوده و ریلکس قدم نزند. قطعا اندیشه‌ورزی، بینش و اراده می‌توانسته که هم‌اکنون ما اینجاییم و گاوها در قابلمه‌هایمان و اگر همین ویژگی‌ها دوباره به مدد آیند، می‌توانند ما را از گردنه‌ دگرآزاری و گوشت‌خواری به‌سلامت رد کنند. ازخودگذشتگی صفتی زیبا فقط برای روی کاغذ و سخنرانی نیست که از اصول زیست اخلاقی است و به قول نویسنده کتابِ آزادی حیوانات «آزادی حیوانات مستلزم ازخودگذشتگی بیشتری از ناحیه انسان‌هاست» (آزادی حیوانات - ص ۴۴۶).
سخنرانی ضرورت نقد میراث فرهنگی ادبی- آقای ملکیان در اینجا مثالی نیز ذکر می‌کنند: اگر بپرسند چرا تواضع می‌ورزی بگویی چون انسان باید تواضع بورزد [نه اینکه می‌خواهم خودم در بین عموم مقبول یا نزد خداوند مأجور باشم]. اخلاقی زندگی می‌کنم چون وظیفه دارم.
منظور از مورد اول اشاره به فصل ابزارهای پژوهش است که از به‌کارگیری حیوانات در آزمایش‌های بی‌رحمانه و غیرضرور صحبت می‌شود و مورد دوم فصل درون دامداری صنعتی است.
به تبعیض بر مبنای گونه‌ زیست‌شناسی، در اکثر کاربردها به تبعیض علیه گونه‌های غیرانسان گفته می‌شود. این تبعیض و تمایز می‌تواند از دریچه‌های مختلفی ایجاد شود. به دیگر بیان؛ عمل بر اساس این تصور که انسان‌ها بر دیگر حیوانات برتری عقلانی و عاطفی دارند.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها